طپانچه‌خانم: مرثیه برای یک رؤیا

طپانچه‌خانم: مرثیه برای یک رؤیا

نمایش‌نامه و اجرا از تکنیک‌ها و استراتژی‌های متنوعی در فرم کار استفاده می‌کنند که نمایش از قالب تاریخی سنتی خود بیرون می‌آید و کیفیتی مدرن و بی‌زمان‌ومکان پیدا می‌کند. طنزی که در دیالوگ‌ها، کنش‌ها و حرکات بازیگران استفاده می‌شود، اثر را در ژانر گروتسک قرار می‌دهد.

کد خبر : ۴۶۱۴۳
بازدید : ۱۴۵۴
طپانچه‌خانم: مرثیه برای یک رؤیا
«طپانچه‌خانم» نمونه موفق نمایش‌نامه ایرانی است که نیازهای فکری و زیباشناختی مخاطبان جدی تئاتر امروز را برآورده می‌کند. نمایش‌نامه‌نویس، محمدامیر یاراحمدی و کارگردان، شهاب‌الدین حسین‌پور، متن نمایش و اجرا را به‌گونه‌ای طراحی کرده و پرورانده‌اند که حاصل آن همذات‌پنداری مخاطب با موضوع نمایش و شخصیت‌ها و هم‌زمان لذت از فرم اجراست.
نمایش با بهره‌بردن از طنز مؤثر و کنترل‌شده، میزانسن دقیق و هوشمندانه، ریتم پرتحرک اجرا، موسیقی متفاوت با زمینه زمانی و مکانی روایت و گریم غیرمتعارف موفق می‌شود تماشاگر را بدون آنکه دچار ملال شود تا انتهای اجرا مجذوب نگاه دارد.

نمایش، روایتگر فروپاشی اخترالسلطنه، وارث املاک اربابی خاندان شمعخال‌وند است که به‌واسطه ملکه، عمه اخترالسلطنه، به حکومت متصل بوده است. طلاق عمه نازا از پادشاه در ابتدای نمایش، مقدمات زوال اخترالسلطنه از قدرت سیاسی و اجتماعی‌اش را فراهم می‌کند.
عنوان نمایش «طپانچه‌خانم» کنایه از تپانچه‌های موروثی اخترالسلطنه دارد که استعاره‌ای برای شخصیت او و نمادی محوری است که کل ساختار اثر بر محور آن قرار می‌گیرد. این زن مقتدر و فرنگ‌رفته، آرمان برقرارکردن نظم و مدرن‌سازی شهر را در سر می‌پرورد.
نفوذ و اعتبار او که مدیون اتصالش به خاندان سلطنتی است به او مجوز می‌دهد که شخصا در این زمینه اقدام کند و در سطح شهر با تپانچه‌های موروثی‌اش راه برود و با خاطیان و قانون‌شکنان برخورد و ایشان را مجازات کند. تپانچه‌ها نماد قدرت موروثی‌اند.
با طلاق عمه از شاه، قانون خلع‌سلاح که اخترالسلطنه به دلیل نفوذ سیاسی‌اش از اجرای آن معاف بود اجرائی می‌شود. حال او موظف است ارزشمندترین میراث خانوادگی‌اش را به فرمانداری تحویل دهد؛ به عبارت دیگر از قدرت اجتماعی- سیاسی‌اش چشم‌پوشی کند. کل روند نمایش، کشمکش اخترالسلطنه با فرمانداری بر سر تحویل تپانچه‌هاست که پذیرفتنش برای او غیرممکن است.

خانواده اخترالسلطنه مقتدرترین زن شهر، ناکارآمد و ابتر است. پنج‌بار ازدواج کرده که حاصل آن ماه‌منیر، دختری عقب‌مانده و خل‌وضع است که عین بی‌فرزندی است. به دیگر معنا وارث شایسته‌ای ندارد که ثروت و قدرت خود را به او انتقال دهد. همسر فعلی‌اش، هوشنگ که جوانی رعناست، شاگرد خیاط شهر بوده که به طمع به‌چنگ‌آوردن ثروت اخترالسلطنه بعد مرگش با او ازدواج می‌کند.
دامادش، مدی‌خان، کلاه‌مخملی، لات عربده‌کش و مزاحم نوامیس مردم است که او هم به طمع مال‌ومنال، دختر عقب‌مانده را به زنی می‌گیرد. شکم ماه‌منیر ١٠ سال است مانند زنان باردار برآمده، ویار دارد، اما نمی‌زاید: نمادی دیگر از ابتربودن خانواده اخترالسلطنه. به عبارت دیگر، خانواده اخترالسلطنه پیش از اینکه قدرت سیاسی‌اش را به‌واسطه طلاق عمه‌خانم از دست بدهد، روند فروپاشی را سال‌هاست آغاز کرده که با قطع ارتباط از حکومت مرکزی این انحطاط کامل می‌شود.

اخترالسلطنه راضی نمی‌شود از تپانچه‌های موروثی‌اش صرف‌نظر کند و تصمیم می‌گیرد با سرهنگ - نماینده فرماندار یا حکومت- وارد مذاکره شود. حکومت فاسد می‌پذیرد به‌ازای قطعه زمینی ارزشمند یا بخشی از مایملکش او را از قانون خلع‌سلاح مستثنا کند. در نهایت اخترالسلطنه مجبور به تحویل تپانچه‌ها می‌شود و قمری، کلفت تهرونی خوش‌آب‌ورنگ را نیز به سرهنگ تقدیم می‌کند.
گذشتن از قدرت به موازات صرف‌نظرکردن از رؤیای مدرن‌سازی شهر و اصلاحات به زور اسلحه است. اخترالسلطنه که از امورات شهر خلع‌ید می‌شود، مردم دوباره به روال بی‌نظم و سنتی گذشته بازمی‌گردند؛ روندی که نشان از آن دارد که تغییر و اصلاح به زور تپانچه میسر نیست و خانه از پای‌بست ویران است.

محمدامیر یاراحمدی، نمایش‌نامه‌نویس، برای به‌تصویرکشیدن روایتی که در چارچوب زمان و مکانی مشخص قرار نمی‌گیرد، از قالبی شبه‌تاریخی استفاده می‌کند. زبان، سبک زندگی و اسامی شخصیت‌ها یادآور صد سال پیشِ ایرانند.
درعین‌حال نمایش‌نامه و اجرا از تکنیک‌ها و استراتژی‌های متنوعی در فرم کار استفاده می‌کنند که نمایش از قالب تاریخی سنتی خود بیرون می‌آید و کیفیتی مدرن و بی‌زمان‌ومکان پیدا می‌کند. طنزی که در دیالوگ‌ها، کنش‌ها و حرکات بازیگران استفاده می‌شود، اثر را در ژانر گروتسک قرار می‌دهد.
گروتسک طنزی است که حاصل تضاد‌ها و پارادوکس‌های مبالغه‌شده است؛ فرمی است که به کارگردان اجازه می‌دهد از امکانات نمایشی متنوعی برای پررنگ‌کردن این تضاد‌ها استفاده کند. زبان که با چیره‌دستی و تسلط فراوان در متن به کار گرفته شده، اگرچه فارسی قجری به نظر می‌رسد، اما در ترکیب با ریتم تند کنش‌ها و حرکات و میزانسن از زمان گذشته تاریخی فاصله می‌گیرد.
طراحی لباس اکثر بازیگران بر اساس الگوی معاصر غربی است. موسیقی زنده که به نحو بسیار جذاب و مؤثر در جای‌جای صحنه به کار گرفته می‌شود، در بیشتر بخش‌ها غربی است. برخلاف استفاده ابزاری و تحمیلی‌ای که از موسیقی با هدف فروش گیشه در بسیاری از اجراهای امروز می‌شود، در این نمایش نقش مهمی در غنابخشیدن به بافت نمایش، کمک به پویایی روایت و فاصله‌گذاری بین روایت و گذشته تاریخی و نزدیک‌کردن آن به زمان معاصر دارد.
شهاب‌الدین حسین‌پور، کارگردان خلاق نمایش، با بهره‌گرفتن از فرم کابوکی که یکی از سنت‌های نمایشی آسیای‌شرقی است، در میزانسن، طراحی حرکت بازیگران و طراحی گریم تأثیر گروتسک را دوچندان می‌کند.
گریم چهره غلیظ و دلقک‌وار بازیگران، حرکات مقطع و موزون و آمدورفت‌های سریع آن‌ها که نشانگر آمادگی بدنی چشمگیر و تسلطی ستودنی است، طنز گزنده نمایش را به شیوه‌ای تأثیرگذار به تصویر می‌کشند.
طراحی صحنه نیز به کمک سایر عوامل می‌آید و نمایش را از حالت بومی و تاریخی خارج می‌کند. دکور صحنه هم به سادگی تعدادی بشکه زنگ‌زده است که روی هم قرار گرفته‌اند و به‌عنوان تخت و صندلی استفاده می‌شوند و تعدادی قوطی کنسرو مچاله که در حاشیه صحنه جای دیوارهای خانه قرار گرفته‌اند.

در خاتمه نمایش، ماه‌منیر بالاخره زایمان می‌کند و تعدادی پوست گردو از زیر دامنش خارج می‌شود؛ صحنه‌ای گروتسک که بر بی‌ثمربودن نقشه‌های تجددطلبانه اخترالسلطنه و خاموش‌شدن فروغ ستاره بخت خاندان او نقطه پایان می‌گذارد.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید