داگر توسعه دهنده هنر عکاسی

داگر توسعه دهنده هنر عکاسی

لویی ژاک مانده داگر، فیزیکدان و عکاس فرانسوی که در ۱۸ نوامبر ۱۷۸۷ در فرانسه به دنیا آمد، بیشتر به نام لویی داگر معروف است. داگر به‌خاطر اختراع فرآیند داگرئوتایپ در عکاسی شناخته شده است و او را یکی از پدران عکاسی می‌دانند. اگرچه او بیشتر به‌خاطر سهمی که در عکاسی دارد معروف است، اما نقاش و طراح صحنه تئاتر هم بود و نخستین دایوراما را ساخت که در جولای ۱۸۲۲ در پاریس گشایش یافت. در ۱۸۲۹ داگر با نیسه‌فور نیپس همکاری کرد، مخترعی که نخستین هلیوگراف جهان را در سال ۱۸۲۲ و قدیمی‌ترین دوربین عکاسی باقیمانده را در ۱۸۲۶ یا ۱۸۲۷ ساخت. در سال ۱۸۳۳ نیپس به‌طور ناگهانی از دنیا رفت، اما داگر به آزمایش‌هایش ادامه داد و فرآیندی را که بعدا به‌عنوان داگرئوتایپ شناخته شد ابداع کرد.

کد خبر : ۴۶۲۰۳
بازدید : ۳۷۹۶
لویی ژاک مانده داگر، فیزیکدان و عکاس فرانسوی که در ۱۸ نوامبر ۱۷۸۷ در فرانسه به دنیا آمد، بیشتر به نام لویی داگر معروف است. داگر به‌خاطر اختراع فرآیند داگرئوتایپ در عکاسی شناخته شده است و او را یکی از پدران عکاسی می‌دانند. اگرچه او بیشتر به‌خاطر سهمی که در عکاسی دارد معروف است، اما نقاش و طراح صحنه تئاتر هم بود و نخستین دایوراما را ساخت که در جولای ۱۸۲۲ در پاریس گشایش یافت. در ۱۸۲۹ داگر با نیسه‌فور نیپس همکاری کرد، مخترعی که نخستین هلیوگراف جهان را در سال ۱۸۲۲ و قدیمی‌ترین دوربین عکاسی باقیمانده را در ۱۸۲۶ یا ۱۸۲۷ ساخت. در سال ۱۸۳۳ نیپس به‌طور ناگهانی از دنیا رفت، اما داگر به آزمایش‌هایش ادامه داد و فرآیندی را که بعدا به‌عنوان داگرئوتایپ شناخته شد ابداع کرد.

داگر توسعه دهنده هنر عکاسی

بعد از آنکه تلاش برای جلب سرمایه‌گذاران خصوصی بی‌ثمر ماند، داگر اختراع خود را در ۱۸۳۹ علنی کرد. در نشست مشترک آکادمی علوم فرانسه و آکادمی هنرهای معاصر در ۷ ژانویه آن سال، اختراع او به عموم مردم معرفی شد، اما جزئیات خاص آن افشا نشد. با اطمینان از تضمین محرمانگی، داگر فرآیند اختراعش را تنها به دبیر دائمی آکادمی، فرانسیس آراگو، توضیح داد که ثابت کرد حامی و مدافعی گرانبهاست.

اعضای آکادمی و برخی افراد منتخب اجازه پیدا کردند نمونه اصلی را در استودیوی داگر آزمایش و بررسی کنند. عکس‌ها مشتاقانه و به‌طور معجزه‌آسایی مورد تحسین قرار گرفتند و اخبار داگرئوتایپ سریعا پخش شد. برای تضمین حقوق داگر، دولت فرانسه برای او و پسر نیپس مستمری مادام‌العمر در نظر گرفت. سپس در ۱۹ اوت ۱۸۳۹ دولت فرانسه این اختراع را به‌عنوان هدیه‌ای از طرف فرانسه به تمام دنیا ارائه کرد و ساختار کامل دستورالعمل‌ها منتشر شد. در سال ۱۸۳۹ او به‌عنوان عضو افتخاری آکادمی ملی طراحی انتخاب شد. داگر در تاریخ ۱۰ ژانویه ۱۸۵۱ از دنیا رفت. بنای یادبودی برای او ساخته شد و نام او یکی از ۷۲ نامی است که بر برج ایفل حک شده است.

توسعه داگرئوتایپ
در اواسط دهه ۱۸۲۰ پیش از همکاری با داگر، نیپس از پوشش قیر برای ساخت اولین دوربین عکاسی استفاده کرد. قیر با قرار گرفتن در معرض نور سفت می‌شد و قسمت سفت‌نشده با یک حلال برداشته می‌شد. اما دوربینی نیاز بود که چند ساعت یا چند روز دوام داشته باشد. نیپس و داگر بعدها این فرآیند را اصلاح کردند. پس از مرگ نیپس در ۱۸۳۳، داگر توجهش را بر خواص حساس به‌نور نمک نقره‌ای متمرکز کرد که پیش‌تر یوهان هاینریش شولتز آن را نشان داده بود.

برای فرآیندی که سرآخر داگرئوتایپ نام گرفت، او یک ورق نازک مس آب‌نقره‌دار را در معرض بخارات ناشی از بلورهای ید قرار داد و یک پوشش یدید نقره روی سطح آن تولید کرد. این صفحه بعدا در دوربین گذاشته شد. در ابتدا این فرآیند زمان نوردهی زیادی می‌خواست تا یک تصویر واضح تولید کند؛ اما داگر به این کشف مهم و حساس رسید که یک تصویر پنهان نامرئی که با نوردهی کمتر به وجود آمده می‌توانست از لحاظ شیمیایی به یک عکس مرئی تبدیل شود.

تصویر پنهان روی صفحه داگرئوتایپ با قرار گرفتن در معرض بخار جیوه ظاهر ‌شد. بعدا عکس مرئی به‌دست آمده با برداشتن یدید نقره تاثیر نگرفته به وسیله آب نمک گرم و متمرکز اصلاح ‌شد. صفحه حاصل، یک نسخه دقیق از صحنه‌ای بود که آن را ثبت کرده بودید. عکس به‌دست آمده از پهلو وارونه می‌شد - مثل تصویر در آینه- تا وقتی که از یک آینه یا منشور برعکس‌کننده در هنگام نوردهی استفاده شد.

برای رسیدن به حالت مطلوب، باید در زاویه‌ای خاص به تصویر نور تابانده می‌شد تا قسمت‌های صاف سطح آینه‌مانند آن که نمایانگر تاریک‌ترین بخش‌های تصویر بود، منعکس‌کننده یک چیز تاریک یا کم‌نور باشد. سطح آن با قرار گرفتن طولانی‌مدت در معرض هوا کدر می‌شد و آنقدر نرم بود که با اندکی مالش خراب می‌شد؛ درنتیجه داگرئوتایپ تقریبا همیشه پیش از آنکه قاب شود، زیر شیشه مهر و موم می‌شد (آن‌طور که در فرانسه معمول بود) یا در یک محفظه کوچک تاشو گذاشته می‌شد (همان‌طور که در انگلستان و ایالات‌متحده انجام می‌شد).

داگرئوتایپ‌ها معمولا پرتره، چشم‌انداز مناظر نادر و باقی موارد غیرمعمول بودند که حالا بین مجموعه‌داران پرطرفدارتر بود و از پرتره‌های معمولی بسیار گران‌تر فروخته ‌می‌شد. در زمان معرفی آن، این فرآیند برای سوژه‌های روشن با نور آفتاب، باید ۱۰ دقیقه یا بیشتر در معرض نور قرار می‌گرفت؛ بنابراین چهره‌نگاری یک عذاب غیرمنطقی بود. ساموئل مورس از فهمیدن این نکته متحیر شد که داگرئوتایپ‌های خیابان‌های پاریس هیچ آدم، وسیله یا اسبی را نشان نمی‌دادند؛ تا اینکه فهمید به‌خاطر نوردهی طولانی تمام اشیای متحرک در تصویر نامرئی می‌شوند. طی چند سال، زمان نوردهی با استفاده از مواد شیمیایی اضافی و لنزهای سریع‌تر مثل لنز پرتره پتزوال، نخستین لنز حساب‌شده، به چند ثانیه کاهش پیدا کرد.

داگرئوتایپ، عکس فوری زمان خودش بود: عکس منحصربه‌فردی تولید می‌کرد که تنها با استفاده از عکس گرفتن از روی تصویر اصلی امکان تکثیر داشت. باوجود این اشکال، میلیون‌ها داگرئوتایپ تولید شد. فرآیند مبتنی بر کاغذ کالوتایپ که در ۱۸۴۱ آن را هنری فاکس تالبوت معرفی کرد، امکان چاپ تعداد نامحدودی کپی را فراهم می‌کرد، اما آن هم کاستی‌های خود را داشت. ذرات کاغذ به شکل آزاردهنده‌ای روی عکس دیده می‌شدند و جزئیات بسیار دقیق که داگرئوتایپ می‌توانست نمایش دهد، با این روش امکان‌پذیر نبود.

معرفی فرآیند کلودیون در اوایل دهه ۱۸۵۰ زمینه را برای چاپ منفی-مثبت فراهم کرد که این محدودیت‌ها را تحت تاثیر قرار نمی‌داد. اگرچه این فرآیند هم مثل داگرئوتایپ در ابتدا برای تولید تنها یک نمونه عکس استفاده می‌شد و به‌جای چاپ روی کاغذ، امبروتایپ‌ روی شیشه و تین‌تایپ روی ورق آهنی سیاه‌رنگ چاپ می‌شد. این نوع جدید از عکس‌ها بسیار ارزان‌تر از داگرئوتایپ بودند و آسان‌تر می‌شد به آنها نگاه کرد. تا سال ۱۸۶۰ تعداد کمی از عکاسان هنوز از روش داگرئوتایپ استفاده می‌کردند.

همان قاب‌های کوچک پرزرق و برق که معمولا برای داگرئوتایپ‌ها استفاده می‌شد، بعدها برای عکس‌هایی که با امبروتایپ و تین‌تایپ تولید می‌شد، به‌کار گرفته می‌شد. اشتباه رایجی که حالا وجود دارد این است که به هر عکسی که در چنین قابی نگهداری می‌شود داگرئوتایپ گفته می‌شود؛ درحالی‌که یک داگرئوتایپ واقعی عکسی است که روی یک سطح بسیار براق نقره‌ای و اغلب زیر یک پوشش شیشه‌ای باشد.

رقابت با تالبوت
کارهای رو به رشد داگر در اواسط دهه ۱۸۳۰ مصادف بود با آزمایش‌های عکاسی هنری فاکس تالبوت در انگلستان؛ بدون اینکه هیچ‌کدام از این دو مخترع از این موضوع مطلع باشند. در تابستان ۱۸۳۵ تالبوت موفق به تولید کاغذ حساس آغشته به کلراید نقره شد که روی آن با دوربین عکس‌های کوچک می‌گرفت؛ هرچند تا ژانویه ۱۸۳۹ آن را عمومی نکرد. تالبوت نمی‌دانست که شریک داگر، نیپس، تقریبا ۲۰ سال زودتر عکس‌ها را روی کاغذ با پوشش آب نقره چاپ می‌کرد.

هنگامی که اولین گزارش‌های آکادمی علوم فرانسه از اختراع داگر، بدون هیچ جزئیات دقیقی از ماهیت عکس یا فرآیند آن، به گوش تالبوت رسید،‌ او تصور کرد روشی مشابه روش خودش به‌کار گرفته شده و سریعا نامه‌ سرگشاده‌ای به آکادمی نوشت و ادعا کرد اولویت این اختراع با اوست. گرچه خیلی زود مشخص شد روند کار داگرئوتایپ با کار او بسیار متفاوت است.

تالبوت تحریک شد تا آزمایش‌های عکاسی‌اش را که مدت‌ها متوقف بود، از سر بگیرد. فرآیند توسعه‌یافته داگرئوتایپ تنها به اندازه‌ای نوردهی نیاز داشت که تصویر کم‌نور یا کاملا نامرئی ایجاد کند که بعدا از لحاظ شیمیایی توسعه پیدا می‌کرد و کاملا مرئی می‌شد. «کاغذ حساس» اولیه تالبوت (که اکنون به‌عنوان ورق نمکی شناخته می‌شود) برای چاپ شدن به نوردهی بلندمدت‌تری در دوربین نیاز داشت تا عکس به‌کل نمایان شود.

اما نگاتیو کاغذی کالوتایپ (که تالبوتایپ هم شناخته می‌شود) که در ۱۸۴۱ معرفی شد، به نوردهی با شدت بسیار کمتری نیاز داشت و همین آن را به یک رقیب برای داگرئوتایپ تبدیل کرد. مایلز بری، نماینده داگر، تنها چند روز پیش از اینکه فرانسه اختراعش را رایگان در اختیار دنیا قرار دهد، برای ثبت حق اختراع در انگستان اقدام کرده بود. به این ترتیب بریتانیای کبیر تنها کشوری بود که هدیه فرانسه را رد کرد.

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید