فیلسوف فیسبوک؛ درآمدی بر اندیشۀ بیونگ چول هان
شبکههای اجتماعی «فاصله» را، که بنیاد ساختارها و سلسلهمراتبهای اجتماعی است، از میان برداشتهاند. بدینترتیب سیلابی به راه افتاده است که دوست و دشمن در آن غرق شدهاند. بیونگ چول هان سودای اندیشیدن به این سیلاب را دارد.او هایدگر را دوباره فراخوانده است، تا اینبار به افسردگی و بیپناهیِ سوژۀ آنلاین بیاندیشد. مولف: آدریان ناتان وست.
کد خبر :
۴۶۷۶۴
بازدید :
۲۶۰۸
لسآنجلس ریویو آو بوکز | آدریان ناتان وست، شبکههای اجتماعی افراطیترین جلوۀ برابری دموکراسی هستند. امکاناتی که دونالد ترامپ در توئیتر دارد، فینفسه، فرقی با کودکان پناهجوی سوری یا فقیرترین کارگران آسیای شرقی ندارد.
شبکههای اجتماعی «فاصله» را، که بنیاد ساختارها و سلسلهمراتبهای اجتماعی است، از میان برداشتهاند. بدینترتیب سیلابی به راه افتاده است که دوست و دشمن در آن غرق شدهاند. بیونگ چول هان سودای اندیشیدن به این سیلاب را دارد، اندیشیدنی که به تعبیر او مستلزم «کندی، سردرگمی و فاصله» است.
بیونگ چول هان را میتوان یکی از بهترین نامزدها برای فیلسوفِ دورانِ کنونی در نظر گرفت. اگرچه ۲۰ سال از زمان انتشار نخستین کتابش میگذرد -اولین کتاب او یک تکنگاریِ خواندنی دربارۀ مفهوم استیمونگ ۱، یا ملال، در آثار هایدگر بود- آثار او فقط از سال ۲۰۰۹ به این سو به دیگر زبانها بازگردانده شده است.
بیونگ چول هان را میتوان یکی از بهترین نامزدها برای فیلسوفِ دورانِ کنونی در نظر گرفت. اگرچه ۲۰ سال از زمان انتشار نخستین کتابش میگذرد -اولین کتاب او یک تکنگاریِ خواندنی دربارۀ مفهوم استیمونگ ۱، یا ملال، در آثار هایدگر بود- آثار او فقط از سال ۲۰۰۹ به این سو به دیگر زبانها بازگردانده شده است.
حالت دروننگرانۀ کتابِ نخستش بر کتابهای بعدی او نیز حاکم بوده است، و چرخشی مشخص بهسوی امر سیاسی، و بهویژه بهسوی مدلهای تاریخی اجبار، تنها با انتشار کتاب قدرت چیست؟ ۲ در سال ۲۰۰۵ نمایان شد. در سال ۲۰۱۰، هان کتاب ساختارشکن خود را منتشر کرد، که با نام جامعۀ فرسوده ۳ به انگلیسی ترجمه شده است، و کمکم در خارج از آلمان، کشور محل اقامتش، مورد توجه قرار گرفت.
از آن پس، آثار او به بیش از دهبیست زبان بازگردانده شده و، طی دو سال گذشته، آمریکا و انگلیس هم به این جریان پیوستهاند: اکنون استنفورد و اِم. آی. تی هر کدام دو کتاب منتشر کردهاند، و سه کتاب دیگر هم در ماههای آتی منتشر خواهد شد.
بیگمان، پسزمینۀ نامعمول هان به جاذبه و گیرایی او کمک کرده است. او در سال ۱۹۵۹ در سئول متولد شد و، پس از اتمام دبیرستان، در رشتۀ متالورژی به تحصیل پرداخت.
بیگمان، پسزمینۀ نامعمول هان به جاذبه و گیرایی او کمک کرده است. او در سال ۱۹۵۹ در سئول متولد شد و، پس از اتمام دبیرستان، در رشتۀ متالورژی به تحصیل پرداخت.
نزدیک بود در یک انفجار شیمیایی در خانۀ پدریاش خودش را به کشتن دهد. در ۲۶ سالگی به آلمان رفت بدون آنکه زبان آلمانی بداند. هان در دانشگاه کلاوستال تسِلِرفلت پذیرفته شده بود، جایی که والدینش تصور میکردند به مطالعات فنی خود ادامه خواهد داد؛ پس از مدتی کوتاه به مونیخ رفت و در رشتۀ الهیات و ادبیات آلمانی فارغالتحصیل شد، سپس به فرایبورگ رفت و دکترای خود در فلسفه را در سال ۱۹۹۴ اخذ کرد.
در مقایسه با دیگر متفکران مُد روز، از ژان لوک نانسی گرفته تا اسلاوی ژیژک، آثار او بهنحوی شگفتانگیز آسان فهم هستند و به پیچیدگی دیالکتیکی، که باعث شده تا بسیاری از خوانندگان تجربهگرا بیدرنگ نظریۀ انتقادی را طرد کنند، گرایش چندانی ندارد.
شاید این ناشی از آن باشد که هان به زبان دوم مینویسد؛ در جملات او آن بندهای وابستۀ پیچیدهای که فلسفۀ آلمانی، درست یا نادرست، بهخاطر آنها شهرت دارد کم است و اگرچه هنگامی که کتابش را میخوانید، سبک تلگرامگونۀ او میتواند ملالآور باشد، صراحت او در حوزهای سرشار از یاوهسراییهای انباشتهشده بر هم نشاطبخش است.
دغدغۀ اصلی هان بهعنوان یک فیلسوف عبارت است از روشنساختن دگرگونیها در تجربۀ سوبژکتیویته طی گذار از جامعۀ پساصنعتی به جامعۀ دیجیتال. کتاب در گله ۴ درآمدی عالی بر تفکر اوست، که بسیاری از ایدههای حاضر در کتابهای پیشین او یعنی جامعۀ فرسوده و رنج اروس ۵ را در بر میگیرد و درعینحال راه را برای نقد آشکار سیستمهای کنترل معاصر در کتاب روانسیاست ۶ میگشاید.
دغدغۀ اصلی هان بهعنوان یک فیلسوف عبارت است از روشنساختن دگرگونیها در تجربۀ سوبژکتیویته طی گذار از جامعۀ پساصنعتی به جامعۀ دیجیتال. کتاب در گله ۴ درآمدی عالی بر تفکر اوست، که بسیاری از ایدههای حاضر در کتابهای پیشین او یعنی جامعۀ فرسوده و رنج اروس ۵ را در بر میگیرد و درعینحال راه را برای نقد آشکار سیستمهای کنترل معاصر در کتاب روانسیاست ۶ میگشاید.
روانسیاست در سال ۲۰۱۴ نگاشته شده است و انتشارات ورسو آن را منتشر خواهد کرد. روانسیاست، از آغاز، هان را در بهترین و بدترین حالت خود نشان میدهد:
نوشتار او روشن است، اما پرطمطراق نیز هست، با متانتی عاری از مزاح که در تعارض است با بررسی مفاهیمی نظیر «سیلِ چرتوپرت» ۷؛ او دربارۀ ماهیت موذیانۀ فعالیتهای دیجیتال نافذانه سخن میگوید، سیلی که عدم همرنگی با جماعت را با نوعی تصویرِ ۸ بیقدرت، اما (از نظر روانشناختی) مسحورکننده جایگزین میسازد، لکن گاهی او سادهاندیشانه دربارۀ تکنولوژیهایی قضاوت میکند که به نقدشان نشسته است و علاقۀ وافری دارد به گزارههایی بدشگون، اما ناشیانه بگوید، نظیر: «الگوریتمهایی که فیسبوک، بازار سهام، و سازمانهای جاسوسی از آن استفاده میکنند اساساً یکی هستند».
کتاب در گله با شِکوه از «وضعیت رقتانگیزِ فاصله» آغاز میشود. فاصله بنیاد احترام را تشکیل میدهد. هان واژۀ آلمانی روکسیخت ۹، که به معنای توجه و درعینحال نگاه روبهعقب است، را با واژۀ لاتین اسپکتاره ۱۰ مقابل هم مینهد.
کتاب در گله با شِکوه از «وضعیت رقتانگیزِ فاصله» آغاز میشود. فاصله بنیاد احترام را تشکیل میدهد. هان واژۀ آلمانی روکسیخت ۹، که به معنای توجه و درعینحال نگاه روبهعقب است، را با واژۀ لاتین اسپکتاره ۱۰ مقابل هم مینهد.
اسپکتاره یعنی مبتذل و نظربازانه، زلزدنِ نامحترمانه. پذیرش حریم خصوصی دیگری بنیاد جامعۀ مدنی است. از بارت نقلقول میکند که «زندگی خصوصی چیزی نیست مگر آن عرصهای از فضا و زمان که من در آن یک تصویر یا یک شیء نیستم»، هان استدلال میکند که زندگی خصوصی با مجازیسازی خویشتن در حال فروپاشی است.
از اینجا به بحث دربارۀ «سیل چرتوپرت» میپردازد، که بهمنزلۀ «پدیدۀ اصیلِ ارتباطات دیجیتال» متفاوت است از صور قدیمی و غیرمعمول اعتراض، نظیر عربدهکشیدن در گوشۀ خیابان یا نوشتن نامه به سردبیر یک مجله یا نمایندۀ کنگره. عملِ فردیِ بیحرمتیِ مجازیِ سازندۀ سیل چرتوپرت، اظهارنظرهای عیبجویانه در تالارهای گفتوگو، توئیتهای زننده، یا بدگویی در پستهای فیسبوکی، پیشدرآمدی برای تعامل نیستند، بلکه در عوض موقعیتیاند برای «تخلیۀ عاطفی آنی» در محیطی که «از ارتباطاتِ متقارن حمایت میکند».
این درحقیقت بدین معنا است که اعتراض آنلاین کمتر به معیارهای مکالمهایِ اقناع حساسیت نشان میدهد تا لذت قبیحِ طرح انتقادهای غیرمنصفانه، که در بسیاری موارد تحت پوشش گمنامی شکل میگیرد، بیتوجه به اینکه فرد متعلق انتقاد غریبه است، یا نویسندهای معروف، یا رئیسجمهور ایالات متحده.
اعتراض، از دیدگاه هان، بهنحوی کارآمد توجه را جلب میکند، اما فاقد پایداری و ثبات موردنیاز برای مداخلۀ موفق در حوزۀ عمومی است. تودههایی که با هدف افشاگریهای عمومی بسیج شدهاند، فاقد پایبندی به فرایندِ عمل مشترک هستند.
اعتراض، از دیدگاه هان، بهنحوی کارآمد توجه را جلب میکند، اما فاقد پایداری و ثبات موردنیاز برای مداخلۀ موفق در حوزۀ عمومی است. تودههایی که با هدف افشاگریهای عمومی بسیج شدهاند، فاقد پایبندی به فرایندِ عمل مشترک هستند.
اعتراض غایتی فینفسه است، و اهداف آن بهناگزیر دانهای و گسسته هستند، بهنحوی که مناسباتِ قدرتی که ساختار اعتراضات منفرد را تشکیل میدهند، در ذات خود، در میان سیل چرتوپرت دستنخورده باقی میمانند.
آدمهای عصر دیجیتال ممکن است خود را ساکن نوعی محیط دمکراتیک نوین بدانند که در آن در حال ارتباطِ جعلی با قدرتمندان و ثروتمندان و آدمهای مشهورند، اما آنها درعینحال تحت مشاهدۀ دائم هستند و هر لحظه در معرض حمله از سوی گله قرار دارند (خوانندگانی که مایلاند مثالهایی در این زمینه مطالعه کنند، به کتاب مفرح و پریشانکنندۀ جان رانسون با عنوان پس شما بهطور عمومی رسوا شدهاید ۱۱ مراجعه کنند).
آدمهای عصر دیجیتال ممکن است خود را ساکن نوعی محیط دمکراتیک نوین بدانند که در آن در حال ارتباطِ جعلی با قدرتمندان و ثروتمندان و آدمهای مشهورند، اما آنها درعینحال تحت مشاهدۀ دائم هستند و هر لحظه در معرض حمله از سوی گله قرار دارند (خوانندگانی که مایلاند مثالهایی در این زمینه مطالعه کنند، به کتاب مفرح و پریشانکنندۀ جان رانسون با عنوان پس شما بهطور عمومی رسوا شدهاید ۱۱ مراجعه کنند).
بنابراین، «ضرورتِ شفافیتْ الزامی شدید برای همرنگی پدید میآورد». هر کس که دارای یک حساب کاربری در رسانههای اجتماعی است، محتملاً با دیگران موافق خواهد بود: یک مزاح زننده یا پذیرش دیدگاههای سیاسی ناخوشایند میتواند بهمعنای طردشدن، مسخرهشدن، حتی ازدستدادن شغل باشد، و درحالیکه اوباش اینترنتی گمنام به ایجاد مزاحمت برای طعمههای خود ادامه میدهند و حتی گاهی آنها را به مرگ تهدید میکنند، بسیاری از ما درگیرِ برتریجوییِ هرچند پوشیده، اما مداومی هستیم که با اصطلاح انتقادی و دقیق «فرستادن پیام فضیلت» ۱۲ شناخته میشود.
در توئیتر خودم، من اخیراً شاهد انتقادی آتشین علیه نژادپرستی نهفته در اصطلاح «سخنگویان به زبان مادری» ۱۳ بودهام، این عقیده که آنهایی که با ایدۀ سیاست هویتی ۱۴ مشکل دارند باید «گورشان را گم کنند»، و یان اندیشۀ دردناک که میگفت: کسانی که به ترامپ رأی دادهاند دچار «فقر روحی» اند.
هر آنچه بتوان دربارۀ چشماندازهای زیربنای چنین اظهاراتی گفت، باز به نظر میرسد چنین حرفهایی فاقد آن احترامیاند که مشخصۀ جوامع واقعاً کثرتگراست، جوامعی که دیدگاههای کاملاً متفاوت را میپذیرند و میکوشند تا تعارض را از طریق گفتوگو حل کنند، نه آن جوامعی که در آنها آرمانهای پذیرفتهشدۀ تنوع و گشودگی گویی بهوسیلۀ احکام تحمیل میشوند.
در فصل «از سوژه به پروژه»، هان مفهوم «سوژۀ در پیِ موفقیت» ۱۵ را معرفی میکند، مفهومی کانونی در کتاب جامعۀ فرسوده که در سال ۲۰۱۰ منتشر شده است. هان، احتمالاً با حسرتخوردن به هر کسی که روی زمین کار میکند، یادی از سوبژکتیویتۀ کشاورزِ هایدگری میکند که «خود را به قانون زمین تسلیم میکند»، حال معنای این حرف هرچه میخواهد باشد. او مینویسد:
امروز، هستیشناسی اگزیستانسیال هایدگر باید بازنویسی شود، زیرا انسان دیگر خود را بهمنزلۀ سوژۀ تسلیمشونده باور ندارد، بلکه در عوض خود را سوژهای خویشتنساز و خودبهینهساز میشمارد. بیگمان، تکامل از سوژه به پروژه قبل از ظهور رسانۀ دیجیتال در حال وقوع بوده است.
در فصل «از سوژه به پروژه»، هان مفهوم «سوژۀ در پیِ موفقیت» ۱۵ را معرفی میکند، مفهومی کانونی در کتاب جامعۀ فرسوده که در سال ۲۰۱۰ منتشر شده است. هان، احتمالاً با حسرتخوردن به هر کسی که روی زمین کار میکند، یادی از سوبژکتیویتۀ کشاورزِ هایدگری میکند که «خود را به قانون زمین تسلیم میکند»، حال معنای این حرف هرچه میخواهد باشد. او مینویسد:
امروز، هستیشناسی اگزیستانسیال هایدگر باید بازنویسی شود، زیرا انسان دیگر خود را بهمنزلۀ سوژۀ تسلیمشونده باور ندارد، بلکه در عوض خود را سوژهای خویشتنساز و خودبهینهساز میشمارد. بیگمان، تکامل از سوژه به پروژه قبل از ظهور رسانۀ دیجیتال در حال وقوع بوده است.
باوجوداین، این فرمول برقرار است: صور هستی یا زندگی در هر زمان، در مراحل بحرانی، خواستار فرمهایی از بیان هستند که تنها در یک رسانۀ جدید به شکوفایی میرسند. صورتهایی که زندگی به خود میگیرد، به رسانههای همهگیر وابسته است.
سوژۀ در پیِ موفقیت دیگر در معرض کنترل خارجی قرار ندارد بلکه، زیر بار نوعی آزادی، از خود بهرهبرداری میکند. بهرهبرداریای که با خودش ضرورت بازدۀ مثبت را به همراه دارد. ازآنجاکه سوژه خود را بهمنزلۀ یک پروژه میشناسد، دیگر بین کار و فراغت تمایز نمینهد، و درگیریِ بیوقفۀ او در فرآیند تولید خویشتن موجب ظهور شماری از امراض میشود، از افسردگی گرفته تا فروپاشی عصبی.
اگرچه مفهوم سوژۀ در پیِ موفقیت اغواکننده است، اما هان را به قلمروهایی تاریک میکشاند. اول اینکه، ارتباط آن با بازتابهای دیجیتالِ خویشتن هرگز کاملاً روشن نیست. حتی اگر «مدیریت حضورِ» آنلاین بخشی از کار هویتسازی باشد، بهسختی میتوان فرستادن توئیت یا نوشتن وبلاگ را بهطور ویژه فرساینده در نظر گرفت؛ برای بسیاری، اینجور کارها نوعی وقفه در ساعات طولانی وقتگذرانی جلوی صفحهکلید هستند.
سوژۀ در پیِ موفقیت دیگر در معرض کنترل خارجی قرار ندارد بلکه، زیر بار نوعی آزادی، از خود بهرهبرداری میکند. بهرهبرداریای که با خودش ضرورت بازدۀ مثبت را به همراه دارد. ازآنجاکه سوژه خود را بهمنزلۀ یک پروژه میشناسد، دیگر بین کار و فراغت تمایز نمینهد، و درگیریِ بیوقفۀ او در فرآیند تولید خویشتن موجب ظهور شماری از امراض میشود، از افسردگی گرفته تا فروپاشی عصبی.
اگرچه مفهوم سوژۀ در پیِ موفقیت اغواکننده است، اما هان را به قلمروهایی تاریک میکشاند. اول اینکه، ارتباط آن با بازتابهای دیجیتالِ خویشتن هرگز کاملاً روشن نیست. حتی اگر «مدیریت حضورِ» آنلاین بخشی از کار هویتسازی باشد، بهسختی میتوان فرستادن توئیت یا نوشتن وبلاگ را بهطور ویژه فرساینده در نظر گرفت؛ برای بسیاری، اینجور کارها نوعی وقفه در ساعات طولانی وقتگذرانی جلوی صفحهکلید هستند.
این اظهارنظر او، که «افسردگی نوعی مرض خودشیفتگی است» و مشخصۀ افرادی است که بهواسطۀ جستوجوی خودخواستۀ موفقیت از درون تهی شدهاند، مبنای اندکی در متون پزشکی یا گواهی مبتلایان به افسردگی دارد.
سرانجام، طرح این پرسش بجاست که سوژۀ در پیِ موفقیت تا چه اندازه حقیقتاً مشخصۀ مدرنیته است. هان تصویری از جهان ترسیم میکند که در آن همه بیوقفه به فضای مجازی وصل هستند و یکریز صفحات لمسی را با انگشتان خود زیر و رو میکنند، جایی که اسکایپْ ارتباطات رو در رو را تهدید میکند و تبلیغ خویشتن شیوۀ غالب تولید است.
اگرچه تمام این سخنان بهشیوۀ مجموعۀ تلویزیونی «آینۀ سیاه» ۱۶ آگاهیبخش است، اما بهمنزلۀ توصیف واقعیت زیستۀ ناقصی است. در سطح جهانی، تنها یک نفر از هر چهار بزرگسال تمام وقت کار میکند، و کشاورزی بهمراتب بزرگترین حوزۀ اشتغال است. کمتر از نیمی از مردم جهان به اینترنت دسترسی دارند و اکثریت رشد شغلی، از زمان رکود بزرگ، بیثبات و در حوزههای با مهارت پایین بوده است.
متخصصان در حوزۀ خودکارسازی اظهار میکنند که کار دفتری قربانیِ بعدیِ انقلابِ خودکارسازی خواهد بود؛ مجمع جهانی اقتصاد گفته است که بخشهای خدمات حقوقی، اداری، و مالی محتملاً در سالهای آتی با اختلالاتی جدی روبهرو خواهند شد.
افول اشتغال سنتی بیگمان به درخواست برای انعطافپذیری، آموزش مجدد، و «توسعۀ تواناییها» منجر شده است و، از دیگر سو، ناتوانی در آمادهشدن برای رویارویی با تغییرات بازار بهعنوان نقصی فردی در نظر گرفته میشود نه نشانۀ سیریناپذیری سرمایه، اما اینکه شاغلین تا چه اندازه به تصویر خودشان بهمثابۀ «کارآفرینانِ خویشتن» باور دارند، امری مناقشهپذیر است.
در هر صورت، تهدید خودکارسازی و دیگر صور کارآمدسازی، کمتر به آیندهای اشاره میکنند که شامل سوژههای در پی موفقیتی است که خود را در چرخهای بیپایان فرسوده میسازند و نه آیندهای که، در آن، فیلسوف کامرونی آشیل مبِمبه ۱۷ آن را اینگونه تصویر میکند: «امروز تراژدی تودۀ مردم آن است که اصلاً نمیتوان از آنها بهرهکشی کرد».
درونیسازی رژیمهای کنترل تکنوکاپیتالیستی ۱۸، از موضوعات اصلی کتاب سنخشناسی خشونت ۱۹ است که بهزودی منتشر میشود و بهطرزی فاضلانه به قلم آماندا دیمارکو ترجمه شده است.
درونیسازی رژیمهای کنترل تکنوکاپیتالیستی ۱۸، از موضوعات اصلی کتاب سنخشناسی خشونت ۱۹ است که بهزودی منتشر میشود و بهطرزی فاضلانه به قلم آماندا دیمارکو ترجمه شده است.
در اینجا نیز، هان نفرتی اغلب آزارنده نسبتبه مثالهای جهان واقعی نشان میدهد: برگزیدن پرخاشگریِ خودخواستۀ سوژۀ در پی موفقیت بهمثابۀ تجلی بارز خشونت معاصر از سوی او -گذشته از دیگر چیزها- کاربستِ قتل و شکنجه و بازنمایی آنها در رسانههای اجتماعی را نادیده میگیرد، آن هم بهعنوان ابزارهای ارعاب توسط سازمانهای جنایی و کنشگران شبهدولتی در مکانهایی نظیر گواتمالا و سوریه، چه برسد به حدود ۴۵ میلیون انسانی که از هند تا کامبوج و موریتانی در بردگی به سر میبرند.
بااینحال، در تحلیل هان از «خشونت مثبتنگری» ۲۰، حقیقتی ژرف نهفته است که با ناتوانی غرب در رویارویی با این مصادیق ابتداییتر خشونت بیارتباط نیست. این نوعی بلای زیادهروی است، ثروت زیادی، اطلاعات زیادی، خودخواهی زیادی، که نهتنها ارزشهای انسانی را نابود میکند، بلکه فاصلۀ فکورانهای را از بین میبرد که این ارزشها را بر پا نگه میدارد. نقد هان با اظهارات اخیر ولفگانگ اشتریک همخوانی دارد که، در کتاب چگونه سرمایهداری به پایان خواهد رسید؟ ۲۱، مینویسد:
زندگی، تحت بینظمی اجتماعی، خوشبین بودن را به جایگاه فضیلتی عمومی و مسئولیت مدنی ارتقا میدهد. درواقع، میتوان گفت: که، حتی بیش از سرمایهداری در دوران اوج خود، جامعۀ بینظمِ پساسرمایهداریِ ازهمگسیخته، ساختارزدوده، و فاقد حکومت درست به تواناییاش در پیونددادن خود با این خواست طبیعی مردم وابسته است. مردم نباید احساس نومیدی کنند، و بدبینی در هر صورت یک کمبود فردی و از نظر اجتماعی زیانبار است.
هان از آرای کارل اشمیت بهره میبرد تا مفهوم «دیگری ایمنیشناختی» ۲۲ را تبیین کند. یک نوع از «دیگری» که تفاوت تقلیلناپذیر آن، درحالیکه بدگمانی و حتی خصومت را بر میانگیزد، به ایجاد روابطی کاملاً بینافردی نیز کمک میکند، زیرا اجازه میدهد تا «دیگری همان گونه باشد که هست».
زندگی، تحت بینظمی اجتماعی، خوشبین بودن را به جایگاه فضیلتی عمومی و مسئولیت مدنی ارتقا میدهد. درواقع، میتوان گفت: که، حتی بیش از سرمایهداری در دوران اوج خود، جامعۀ بینظمِ پساسرمایهداریِ ازهمگسیخته، ساختارزدوده، و فاقد حکومت درست به تواناییاش در پیونددادن خود با این خواست طبیعی مردم وابسته است. مردم نباید احساس نومیدی کنند، و بدبینی در هر صورت یک کمبود فردی و از نظر اجتماعی زیانبار است.
هان از آرای کارل اشمیت بهره میبرد تا مفهوم «دیگری ایمنیشناختی» ۲۲ را تبیین کند. یک نوع از «دیگری» که تفاوت تقلیلناپذیر آن، درحالیکه بدگمانی و حتی خصومت را بر میانگیزد، به ایجاد روابطی کاملاً بینافردی نیز کمک میکند، زیرا اجازه میدهد تا «دیگری همان گونه باشد که هست».
جهانیسازی، که تفاوت را سرکوب میکند، بهاصطلاح هان مستلزم «بیبندوباری» است. این سرکوبِ تفاوت به شیوههای مختلفی بروز میکند: دموکراتیزهکردن سلیقه، روتینکردنِ کارکردهای حیاتی که بهدلیلِ زنجیرههای عظیم عرضه و توزیع اجتنابناپذیر است، و جابجایی حاملان سنت به حاشیههای شهری بهدلیل غلبۀ تکفرهنگ توریستی بر مراکز شهر
بیبندوباری سرکوب واکنشهای ایمنیبخشی است که به جامعه ساختار میدهد.
«جهانیسازی، آستانۀ ایمنیشناختی را پایین میآورد، زیرا واکنش ایمنیشناختی شدید در برابر دیگریْ سد راه جهانیسازی میشود. زیرا جهانیشدنْ فرایند -یا طغیانِ- بازداریزدایی و فروپاشی مرزهاست».
این نگرشی ارتجاعی به نظر میرسد، اما اتهام ارتجاع، از دیدگاه من، دارد اعتبار خودش را از دست میدهد. تحلیلهای پر تب و تاب از دستمزدهای راکد، صنعتزدایی، و «مرگ بهدلیل نومیدی» در بین طبقۀ کارمند بهدنبال رأی به ترامپ و برگزیت، درحالیکه بهنوبۀ خود معتبرند، تا حدودی باعث شدهاند تا وحشت لیبرالهایی تسکین یابد که تمایلی به بررسی امری کاملاً روشن ندارند: اینکه در هر دو مورد، دغدغههای اصلی رأیدهندگان هویتمحورانه ۲۳ بود.
این نگرشی ارتجاعی به نظر میرسد، اما اتهام ارتجاع، از دیدگاه من، دارد اعتبار خودش را از دست میدهد. تحلیلهای پر تب و تاب از دستمزدهای راکد، صنعتزدایی، و «مرگ بهدلیل نومیدی» در بین طبقۀ کارمند بهدنبال رأی به ترامپ و برگزیت، درحالیکه بهنوبۀ خود معتبرند، تا حدودی باعث شدهاند تا وحشت لیبرالهایی تسکین یابد که تمایلی به بررسی امری کاملاً روشن ندارند: اینکه در هر دو مورد، دغدغههای اصلی رأیدهندگان هویتمحورانه ۲۳ بود.
صرفنظر از کمبریج آنالیتیکا ۲۴، تبانی با روسیه، و حبابهای فیلتر ۲۵، این یک واقعیت است که بخشی عظیمی از جمعیت در بسیاری از کشورهای جهان غرب از جهانیسازی، فینفسه، ناراضی هستند.
بهنحوی حیرتآور، پاسخ عمومیِ چپگرایان یکی آن بوده که جار و جنجال نولیبرالها دربارۀ رشد تولید ناخالص داخلی را ادامه دهند و دیگر این بوده که تحلیلهای هزینه-فایدهای را مطرح کنند و نگرانیهایی که دربارۀ یکپارچگی فرهنگی مطرح است را بهمنزلۀ «فاشیسم» کنار بگذارند.
هان در کتابی دیگر با عنوان رنج اروس، که بهتازگی ترجمه شده است، به بررسی «زوال دیگری» میپردازد. از میان تمام آثار او که اکنون به زبان انگلیسی در دسترس است، بیگمان این کتاب بیشتر از همه عصبانیتان خواهد کرد.
هان در کتابی دیگر با عنوان رنج اروس، که بهتازگی ترجمه شده است، به بررسی «زوال دیگری» میپردازد. از میان تمام آثار او که اکنون به زبان انگلیسی در دسترس است، بیگمان این کتاب بیشتر از همه عصبانیتان خواهد کرد.
اگر چه موضوع کتاب بهنگام است، و حتی شاید ضروری است، اما پیام هان در میان حاشیهرویهای واژهشناختی و گزینگویههایی نظیر «نزدیکی، تا آنجا که دوری در بطن آن منقوش است، امری منفی است» ناپدید میشود.
ادعای او مبنی بر اینکه «سوژۀ بهرهکشی از خودْ درست بههمان اندازه از آزادی بیبهره است که سوژۀ بهرهکشی از دیگری» بدون نوعی فلسفۀ ایجابی دربارۀ آزادی ادعایی تهی است، کاری که او هرگز بهجد در انجام آن نمیکوشد و، در طول کتاب، او از متفکران محبوب خود طوری نقلقول میکند که گویی این کار برابر با ارائۀ شواهد است.
بخشهایی از کتاب بیرودربایستی گیجکننده هستند، مثل آنجا که میگوید زشتی پورنوگرافی در «افراط در سکس نیست، بلکه در این واقعیت است که پورنوگرافی اساساً فاقد سکس است».
درحقیقت، هان دارد در دفاع از وابستگی متقابل لوگوس (عقل) و اروس (عشق) استدلال میکند. بدون عقل، عشق به ددمنشیِ حیاتِ برهنه فروکاسته میشود؛ بدون عشق، عقل به «محاسبۀ دادهمحور» زوال مییابد. رفعت عقل «اصلاً شرطی استعلایی برای وجود هرگونه غیریت است».
درحقیقت، هان دارد در دفاع از وابستگی متقابل لوگوس (عقل) و اروس (عشق) استدلال میکند. بدون عقل، عشق به ددمنشیِ حیاتِ برهنه فروکاسته میشود؛ بدون عشق، عقل به «محاسبۀ دادهمحور» زوال مییابد. رفعت عقل «اصلاً شرطی استعلایی برای وجود هرگونه غیریت است».
از دیدگاه هان، حیات برهنه، نقطۀ مقابل سرزندگی است، که مستلزم سرمایهگذاری عاطفی برای دغدغههای فکورانه است. او اینجا از هایدگر پیروی میکند، که از عشق بهمنزلۀ خدایی همدل سخن میگوید که «راههای نرفته» را روشن میسازد.
هان میگوید پورنوگرافی مخزن خیالپردازی را تهی ساخته است، همان مخزنی که برای تأثیرگذاریِ خود به امر ناشناخته تکیه میکند؛ و جستوجو برای همسری که معیارهای عرضهشده در پورنوگرافی را برآورده سازد دیگر امری واقعاً شهوانی نیست بلکه، برعکس، صرفاً نوعی محاسبۀ هزینه-فایده است.
با وجود این نقایص، هان در نقدش بر همارزی عقل محاسباتی و انسانی به نکتهای رسیده است که برای سوبژکتیویته اهمیت بسیار دارد. او در پایان رنج اروس میگوید «تفکر دادهمحور وجود ندارد». داده را میتوان با فکر وفق داد، اما تنها بهمثابۀ صورتی از تسلیم. تفکر مستلزم کندی، سردرگمی، و فاصله است. هان دربارۀ کهنگی مدلهای نظری در عصر دادههای بزرگ از کریس اندرسون سردبیر نشریۀ وایرد نقلقول میکند:
هر نظریهای دربارۀ رفتار انسان را کنار بگذارید، از زبانشناسی گرفته تا جامعهشناسی. طبقهبندی، هستیشناسی، و روانشناسی را فراموش کنید. چه کسی میداند مردم به چه دلیل کارهای خود را انجام میدهند؟ نکته این است که آنها آن کارها را انجام میدهند، و ما میتوانیم آن کارها را با دقتی بیسابقه ردیابی و اندازهگیری کنیم.
بیتردید، انفجار مجموعههای داده و قدرت پردازش در دو دهۀ گذشته انواع جدیدی از تحلیل را در حوزههایی گسترده از روانشناسی تا نقد ادبیِ کمّی و سابرمتریکس ۲۶ پدید آورده است، اما تقبیحِ نظریهْ مرکزیتِ اصولِ راهنما در تجربۀ تفکر و بنابراین در تجربۀ انسانیت را نادیده میانگارد.
با وجود این نقایص، هان در نقدش بر همارزی عقل محاسباتی و انسانی به نکتهای رسیده است که برای سوبژکتیویته اهمیت بسیار دارد. او در پایان رنج اروس میگوید «تفکر دادهمحور وجود ندارد». داده را میتوان با فکر وفق داد، اما تنها بهمثابۀ صورتی از تسلیم. تفکر مستلزم کندی، سردرگمی، و فاصله است. هان دربارۀ کهنگی مدلهای نظری در عصر دادههای بزرگ از کریس اندرسون سردبیر نشریۀ وایرد نقلقول میکند:
هر نظریهای دربارۀ رفتار انسان را کنار بگذارید، از زبانشناسی گرفته تا جامعهشناسی. طبقهبندی، هستیشناسی، و روانشناسی را فراموش کنید. چه کسی میداند مردم به چه دلیل کارهای خود را انجام میدهند؟ نکته این است که آنها آن کارها را انجام میدهند، و ما میتوانیم آن کارها را با دقتی بیسابقه ردیابی و اندازهگیری کنیم.
بیتردید، انفجار مجموعههای داده و قدرت پردازش در دو دهۀ گذشته انواع جدیدی از تحلیل را در حوزههایی گسترده از روانشناسی تا نقد ادبیِ کمّی و سابرمتریکس ۲۶ پدید آورده است، اما تقبیحِ نظریهْ مرکزیتِ اصولِ راهنما در تجربۀ تفکر و بنابراین در تجربۀ انسانیت را نادیده میانگارد.
هان میگوید، «دادههای بزرگ هیچ مفهوم و روحی ندارند»، با لحاظ اینکه این دو عنصر دارای وابستگی متقابل هستند. هنگامی که عملِ تفکر عمیق، هر چقدر آشفته، هر چقدر ناقص، با توسل به دادهها کنار گذاشته میشود، تجربه اهمیت حیاتی خود را از دست میدهد، و به ملالت شبکهگردی ۲۷ فروکاسته میشود. در اینجا، مرز بین سوبژکتیویته و انقیاد مبهم میشود.
هان در دفاع از روح، و در دفاع از خِرَد در برابر دانش، الگوی احمق را پیشنهاد میکند آنچنان که بوتو اشتراوس تعریفش کرده است: کسی که شفافیت و گشودگی را رد میکند، احتیاط را به «بهاشتراکگذاری» ترجیح میدهد و تفکر بیهدف را بیشتر از محاسبۀ دادهمحور میپسندد.
اشتراوس، با گلایه از ارزشهای دهۀ ۷۰ میلادی که راه را برای ظهور اینترنت و پس از آن برای افول چارچوب ذهنی فکورانه گشودند، چنین مینویسد: «ما تنها کنجکاوی، گشودن حسگرهای خودمان، مصونیت در برابر یادآوری، و حرکت جاودان رو به جلو را میشناختیم». کینۀ او، که هان نیز شمهای از آن را در دل دارد، پرخاشگر و نابهنگام است؛ اما این پرخاشگری و نابهنگامی بههیچ روی آن را بیوجه نمیکند.
منبع: ترجمان
مترجم: علی برزگر
مترجم: علی برزگر
پینوشتها:
* این مطلب در تاریخ ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۷ با عنوان «Media and Transparency: An Introduction to Byung Chul-Han in English» در وبسایت لسآنجلس ریویو آو بوکز منتشر شده است و وبسایت ترجمان در تاریخ ۱۲ آذر ۱۳۹۶ آن را با عنوان «فیلسوف فیسبوک؛ درآمدی بر اندیشۀ بیونگ چول هان» و ترجمۀ علی برزگر منتشر کرده است.
** آدریان ناتان وست (Adrian Nathan West) نویسندۀ زیباییشناسی تحقیر (The Aesthetics of Degradation) است و همچنین مترجم آثار متعددی از ادبیات معاصر اروپایی، از جمله خوششانس (Fortuny) اثر پییر گیمفرر و وزن چیزها (The Weight of Things) اثر ماریان فریتس.
[ ۱]Stimmung.
[ ۲]Was ist Macht (What is Power?)
[ ۳]Die Müdigkeitsgesellschaft (The Burnout Society)
[ ۴]In the Swarm.
[ ۵]The Agony of Eros.
[ ۶]Psychopolitics.
[ ۷]the shitstorm.
[ ۸]simulacrum.
[ ۹]Rücksicht.
[ ۱۰]spectare.
[ ۱۱]So You've Been Publicly Shamed.
[ ۱۲]virtue signaling: بیان ارزشهای اخلاقی با هدف بهبود جایگاه خود در یک گروه اجتماعی [مترجم].
[ ۱۳]native speaker.
[ ۱۴]identity politics: دیدگاههای سیاسی مبتنی بر منافع و چشماندازهای گروههای اجتماعی [مترجم].
[ ۱۵]the achievement subject.
[ ۱۶]Black Mirror: سریالی که به نقد ارتباطات آدمیان با تکنولوژی میپردازد [مترجم].
[ ۱۷]Achille Mbembe.
[ ۱۸]techno-capitalist.
[ ۱۹]Topology of Violence.
[ ۲۰]violence of positivity.
[ ۲۱]How Will Capitalism End.
[ ۲۲]immunological other.
[ ۲۳]identitarian: تأکید بر حفظ هویت اجتماعی؛ حامیان این دیدگاه در اروپا و آمریکا با مهاجرت و ازدواج با نژادهای دیگر مخالف هستند [مترجم].
[ ۲۴]Cambridge Analytica: شرکتی که از تحلیل دادهها و دادهکاوی برای استفاده در انتخابات بهره میگیرد و گمان میرود به ترامپ کمک کرده است [مترجم].
[ ۲۵]filter bubbles: تعیین محتوای اطلاعات در دسترس کاربران بدون آگاهی آنها با توجه به جستجوهای قبلی آنها [مترجم].
[ ۲۶]sabermetrics: علم تحلیل تجربی بازی بیسبال [مترجم].
[ ۲۷]channel-surfing: جست و جوی شبکههای تلویزیونی یا رادیویی برای یافتن برنامههای مورد علاقه [مترجم].
۰