زلزله تهران آسیبی بزرگ برای یک تمدن
سالهاست هشدار زلزله برای تهران مطرح میشود و هربار که زلزلهای نو از راه میرسد، صداهای بسیاری به فغان و هشدار در رابطه با احتمال وقوع زلزله در شهرهای بزرگ بهویژه تهران بلند میشود. زمانیکه در ۱۱۶۴ ه.ش آقامحمدخان قاجار ده تهران را به دلایل استراتژیک به جهت نزدیکی به استرآباد به پایتختی برگزید، هرگز هیچ یک از این ملاحظات برای وی مطرح نبود.
کد خبر :
۴۶۸۰۱
بازدید :
۲۰۵۱
سالهاست هشدار زلزله برای تهران مطرح میشود و هربار که زلزلهای نو از راه میرسد، صداهای بسیاری به فغان و هشدار در رابطه با احتمال وقوع زلزله در شهرهای بزرگ بهویژه تهران بلند میشود. زمانیکه در ۱۱۶۴ ه.ش آقامحمدخان قاجار ده تهران را به دلایل استراتژیک به جهت نزدیکی به استرآباد به پایتختی برگزید، هرگز هیچ یک از این ملاحظات برای وی مطرح نبود.
تهران در آن زمان دهی بود که از محلات گوناگون تشکیل میشد و تمام مناسبات حاکم برآن و نهادهای موجود در این ناحیه به جز حصاری که شاه طهماسب صفوی برگرد آن کشیده بود و چند بنایی که در دوره زندیه در آن ساخته شده بود، سیمای روستایی داشت. بنابراین در آن هنگام آقامحمدخان حتی به زیرساختهای اولیه شهر برای پایتختی نیز توجه نکرده بود چه رسد به ملاحظات زمینشناسی که توجه به آن امری به نسبت متاخر است.
آنچه تهران را در خطر بیشتری قرار داد اما انتخاب آقامحمدخان نبود، بلکه استمرار این انتخاب از سوی جانشینان وی و حتی دیگر حکومتها بود که به وضوح علت آن را میتوان در ورود ناهمسان مدرنیته به ایران جستوجو کرد. به عبارت دیگر در دورههای مختلف تاریخ ایران اصولا سلسلههایی که ماهیت ایلی داشتند، ترجیح میدادند پایگاه حکومت خود را در محدودهای که ایل در آن سکونت دارد، قرار دهند، تا از این رهگذر کار نگهداری از سلطنت برای آنان تسهیل شود و به علاوه بتوانند هویتی مستقل نسبت به حکومت گذشته برای خود تعریف کنند.
ورود مدرنیته این فرآیند را از دو جهت دگرگون کرد و به یاری استمرار حضور پایتخت در تهران شتافت. نخست به این دلیل که ورود نهادهای مدرن به ایران از دوره قاجاریه آغاز شد و به جهت پایتختی تهران در این زمان تمامی این نهادها نخست در دارالخلافه پدید آمد و در دورههای بعد به مرور تکامل یافت.
به این ترتیب شهر به مرور صاحب زیرساختهای غیرقابل انتقال میشد. از طرف دیگر با مدرن شدن فرآیند سیاسی در ایران این دیگر ایلات و درگیریهای میان آنان نبود که مدل حکومت را تعیین میکرد، بلکه شکلهای جدید و مدرنی چون کودتا و انقلاب بودند که اشخاص و جریانها را به متن سیاست فرا میخواندند. به این ترتیب حساسیتهای سنتی مرتبط به تغییر پایتخت نیز در حکومتهای جدید وجود نداشت.
آنچه ادامه حضور پایتخت در شهر تهران را در سالهای اخیر با نگرانی جدی روبهرو کرده است، در کنار آلودگی هوا، مشکلات مربوط به فاضلاب، کمبود بارش و احتمال کمبود آب در سالهای آتی و هشدارهای مربوط به وقوع زلزله است که حالا برخلاف آن دهات کوچک عصر قاجار میلیونها نفر را در خود جای داده و عمده زیرساختهای ایران در آن قرار دارد.
سالها است چنین هشدارهایی مطرح میشود و دلایل متعدد زمینشناسی برای آن میآورند، اما پرسش مهم دیگری که در این راستا وجود دارد، آن است که آیا تهران تاکنون در تاریخ هیچ زلزلهای را به خود دیده است؟ به عبارت دیگر آیا برای چنین هشدارهایی سوابقی را میتوان جستوجو کرد؟ در تاریخ حدود ۱۵ زلزله مخرب در رابطه با تهران گزارش شده است که ۸ مورد آنها بزرگی بیش از ۷ ریشتر داشتهاند. اولین زلزلهای که زمینشناسان در تهران ردیابی کردهاند، مربوط به حدود ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد است. بزرگی این زلزله در حدود ۷/ ۶ ریشتر و محل وقوع آن شهرری بوده است.
همچنین در حدود ۱۰۰۰ سال پیش چند زلزله تهران را لرزانده است. ۷۰۰ تا ۹۰۰ میلادی (۷۰ تا ۱۷۰ه.ش) نیز زلزلههای دیگری در منطقهای که امروزه تهران نامیده میشود به وقوع پیوسته است. بزرگی زلزلهای که در حدود ۷۴۳میلادی (۱۲۲ه.ش) در شهر ری رخ داده است ۲/ ۷ ریشتر بوده است. همچنین بزرگی زلزله دیگری در همین منطقه در ۸۵۵میلادی (۲۳۴ه.ش) ۱/ ۷ ریشتر بوده است.
در حدود ۱۱۰۰ تا ۱۲۵۰ میلادی نیز زمین لرزههایی به بزرگی بیش از ۷ ریشتر این ناحیه را لرزانده است. این حوادث طبیعی با حمله مغولان به ایران مصادف شده است و حمله به ری به گواه تاریخ یکی از خانمانسوزترین حملات مغولان به شهرهای ایران بود و توامانی تقریبی آن با زلزله، روزگاری سراسر درد و رنج را برای مردم آن دوران به وجود آورده بود.
در سال ۱۶۶۵ میلادی (۱۰۴۴ه.ش) زلزلهای به بزرگی۵/ ۶ ریشتر در منطقه دماوند رخ داد و بعد از آن بزرگترین زلزله ثبت شده تهران که بنابر گزارشهای تاریخی آخرین زلزله به لحاظ تلفات محسوب میشود، به بزرگی ۱/ ۷ ریشتر در سال ۱۸۳۰ میلادی (۱۲۰۹ه.ش) به وقوع پیوسته است.
پس از آن زلزلههای بزرگ دیگری در حوالی گسلهای تهران روی داد مانند زلزله ۱۹۶۲ میلادی (۱۳۴۱ه.ش) که در بوئین زهرا به وقوع پیوست و به مرگ حدود ۲۰ هزار نفر انجامید. همچنین زلزله رودبار و منجیل که ۴/ ۷ ریشتر بود و در سال ۱۹۹۰میلادی (۱۳۶۹ه.ش) روی داد و خسارات فراوانی را به بار آورد.
سه موضوع عمده وقوع زلزله هولناک در تهران را محتمل میکند. نخست وجود گسلی در جنوب این شهر است که از ایوانکی در شمال گرمسار شروع میشود و تا سه راه افسریه ادامه دارد. این گسل دارای همه شواهد مربوط به فعال بودن است اما در طول دویست سال گذشته هیچ زلزلهای در محدوده آن روی نداده است. تهران گسل دیگری در شمال دارد که از کرج به سمت لواسانات کشیده شده است.
این گسل نیز بنابر شواهد زمینشناسی فعال است، اما در طول تاریخ هیچ زلزله در خور توجهی که منتهی به خسارت در تهران شده باشد، به این گسل منتسب نشده است. گسل مشا- فشم دیگر گسل مهم شهر تهران است که در ناحیه البرز مرکزی قرار گرفته است. آخرین زلزله مهم شهر در سال ۱۸۳۰م منتسب به همین گسل است که تقریبا هر ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ سال موجب وقوع یک زلزله بزرگ در منطقه شده است.
هرچند که تصور وقوع زلزله در امروز تهران یک فاجعه تمام عیار است و قابل قیاس با نمونههای تاریخی آن نخواهد بود اما همین که چنین امری در تهران سابقه داشته، هشدارهای زمین شناسان را در رابطه با وقوع آن معنادارتر میکند. بهویژه آنکه مطالعات زمینشناسی بر بازگشتپذیری وقوع زلزله در دورههای مشخص تاریخی تاکید دارند و در مورد منطقه تهران دوره بازگشت ۱۵۸ ساله برای بازگشت زلزله پیشبینی شده است.
وقوع زلزله احتمالی در تهران در درجه نخست به بافت فرسودهای که عمده مصالح آن خشت، چوب و گل است، ضربه خواهد زد و به نابودی آن خواهد انجامید. قسمتهای زیادی از این بافت مربوط به بناهایی است که عمدتا با تعمیرات جزئی از دوره قاجار برجای مانده و بخشهایی از آن همچنان دارای کاربری غیرموزهای هستند. علاوه بر آن بخشهای زیادی در شهر بدون استانداردهای مربوط به وقوع زلزله ساختهشدهاند که در کنار تراکم ساختمانها و جمعیت زیاد شهر منجر به آسیب بسیار بزرگی نه تنها به شهر تهران بلکه احتمالا به تمدن ایران در دوره معاصر خواهد شد.
۰