چرا اصولگرایان تقاضای تظاهرات اعتراضی نمیدهند؟
از نظر اصولگرایان، دولت موجود مطالبات به حقی را برآورده نکرده است یا وضع معیشت مردم نامناسب است، و اگر معتقدند که مردم حق اعتراض دارند، در این صورت چرا خودشان از طریق شخصیتها و احزاب اصولگرا تقاضای تظاهرات اعتراضی را به وزارت کشور یا استانداریها ارایه نمیکنند
کد خبر :
۴۸۴۲۲
بازدید :
۱۴۵۹
عباس عبدی | هنگامی که فضای احساسی بر رفتارها حاکم شود و دو طرف ماجرا به رجزخوانی مشغول شوند به طور طبیعی پیامهای جدی و مهم کمتر شنیده میشود و ممکن است در میانه ماجرا به حاشیه رود
ولی اکنون که تا حدی از این ماجرا در حال عبور کردن هستیم، بد نیست که یک مساله مهم را یادآوری کرد. شواهد کافی وجود دارد که این ماجرا در مشهد و در اعتراض به برخی از پدیدههای اقتصادی و فسادهای باقیمانده از دولت پیش آغاز شد. سازماندهی نسبی ماجرا و پروفایل دعوتکنندگان به آن راهپیمایی به اندازه کافی گویای ماجراست.
البته اینکه طرح آنان برای ادامه ماجرا چه میتوانست باشد و چه برنامهای بود به طور دقیق معلوم نیست، هرچند گفته میشود که کل ماجرا برای یک برنامه سه روزه طراحی شده بود.
مساله اصلی این است که اگر از نظر اصولگرایان، دولت موجود مطالبات به حقی را برآورده نکرده است یا وضع معیشت مردم نامناسب است، و اگر معتقدند که مردم حق اعتراض دارند، در این صورت چرا خودشان از طریق شخصیتها و احزاب اصولگرا تقاضای تظاهرات اعتراضی را به وزارت کشور یا استانداریها ارایه نمیکنند؟ چنین درخواستی علیالاصول میتواند چند نفع داشته باشد.
اول اینکه اعتراضات رسمی و قانونی و با مجوز و در نهایت کنترلشده و چارچوبدار خواهد بود. دیگر آنکه این رفتار به سامانیابی رفتارهای حزبی و گروهی کمک میکند. به علاوه احزاب معترض و اصولگرا، میتوانند با تکیه بر مطالبات مردم، تعهد خود را به همراهی و همگامی با مردم نشان دهند.
بنابراین اگر چنین رفتاری اینقدر منافع دارد و اگر واقعا از این اعتراضات خوشحال میشوید و از آن حمایت میکنید، چرا اصولگرایان با تابلوی مشخص خود وارد میدان نمیشوند و رهبری و هدایت این جریان اعتراضی را در کل کشور عهدهدار نمیشوید؟ پاسخ به این پرسش کلیدی است و نمیتوان از کنار آن ساده گذشت. به نظر میرسد که چند دلیلی برای این رفتار میتوان ذکر کرد.
١ـ اولین آن ناتوانی در پاسخگویی است. در حقیقت هر چیزی را که بخواهند مورد اعتراض قرار دهند، بدتر از آن را در دوره خودشان شاهد بودهایم. اگر در مورد فساد بگویند که بدترینش به آن دوره برمیگردد و اصولا بخش مهمی از ریشه فساد به آن دوران برمیگردد.
اگر از تورم یا گرانی بگویند که وضع بسیار بهتر از دوره آنان است. اگر از رشد اقتصادی بگویند که قابل مقایسه با آن دوره نیست، اگر از اشتغال و بیکاری بگویند که دوره آنان فاجعه تمامعیار بود. اگر از آزادیهای سیاسی و عمومی مردم بگویند که هیچ مقایسهای نمیتوان داشت.
خلاصه حضور رسمی آنان در میدان و خیابان اعتراضات موجب زنده شدن پرسشهایی خواهد شد که آنان از طرح این پرسشها بهشدت نگران هستند و تاکنون سعی کردهاند که از پاسخگویی به آنها فرار کنند و دلیلی ندارد که با ورود رسمی به اعتراضات خود را دچار مخمصه کنند.
٢- علت دوم، فقدان شجاعت کافی این مجموعه است. آنان میترسند که تعداد اندکی به دعوت آنان پاسخ دهند یا اعتراضات متقابل انجام شود که بسیار بزرگتر خواهد بود و این به منزله شکست چندباره آنان تلقی خواهد شد. آنان میخواهند از منافع اقدامات اینچنینی بهرهمند شوند، بدون آنکه مسوولیتها و هزینههای آن را متوجه خود کنند. در حقیقت میخواهند از جامعه سواری مجانی بگیرند.
٣- علت مهم دیگر تشتت گسترده میان آنان است. بعید است که همه آنان بتوانند درباره انجام چنین رفتاری توافق کنند، در نتیجه هرگونه اقدامی برای اعتراض ممکن است فقط با حمایت یکی یا دو تا از گروهها و اشخاص آنان مواجه شود، ولی جالب این است که به علت تشتت مزبور، حتی ممکن است سایرین نیز با آن مخالفت کنند و چنین برنامههایی به جای آنکه منشا اتحاد آنان شود، موجب چنددستگی بیشتر آنان خواهد شد.
ضمن آنکه بسیاری از گروههای اصولگرا توان بسیج اجتماعی برای این کار را ندارند و فقط برخی از آنان با چنین کاری آشنا هستند و آنان هم از سوی اصولگرایان سنتی به نسبت مطرود و انحرافی شناخته میشوند.
٤- و بالاخره علت دیگر این است که آنان میترسند، اعتراضات حتی قانونی را رسمیت دهند، چون ممکن است این قاعده گستردهتر از آن شود که مطلوب نظر آنان باشد.
۰