بررسی نمایشهای روز یکم
روز یکم جشنواره تمامی کارها درخور تأمل بود و این رویه اگر در روزهای بعد هم تکرار شود، حتما جشنواره به آن انتظارات مدنظر دامن خواهد زد. در ادامه برخی از این آثار را بررسی میکنیم:
کد خبر :
۴۹۱۰۴
بازدید :
۱۳۱۱
روز یکم جشنواره تمامی کارها درخور تأمل بود و این رویه اگر در روزهای بعد هم تکرار شود، حتما جشنواره به آن انتظارات مدنظر دامن خواهد زد. در ادامه برخی از این آثار را بررسی میکنیم:
دایره گچی قفقازی: محمودرضا رحیمی، کارگردان موقعیتهای سخت و ناشناخته است و اینبار هم در شرایط بغرنج یک نمایش موزیکال و متفاوت را از دل متن برتولد برشت بیرون آورده؛ به این امید که مخاطب امروز را برخوردار از زبان و بیان تازهتری نسبت به آنچه ما در ایران آزمودهایم، ارائه کند.
این روحیه نوآورانه و طراوتپیشگیها در هنر همیشه لازم و ضروری بوده است وگرنه تثبیت کلیشه و تداوم کهنگیها مانع از لذت آنی و تهنشینشدن ملاحظات عینی از سوی نمایشها در پس ذهن مخاطب خواهد شد. دایره گچی قفقازی با بیان بدنی و برخورداری از حرکات موزون بر آن است که بهگونهای دلالتهای نابرابر و حاکم بر جنگ و روابط زناشویی و حتی مادرانگی را به چالش بکشد و این گروه بر آن است که با تکیه بر فرهنگ قفقازی و گرجی بتواند یک مواجهه نوین را ارائه کند و از رقصهای بومی و لباس و فرهنگ گرجستان و بهعلاوه آن، حتی نیمنگاهی نیز به فرهنگ ایرانی و گوشهچشمی نیز به موسیقی و رقص مدرن و غربی بیندازد و از این تلفیقها و ملاحظات نوین بتواند اثر درخورتأملتری را ارائه کند.
کوررنگی: کوررنگی، نوشته و کار سیاوش پاکراه، نمایش درگیری فرم با محتواست و از این قاعده پیروی میکند که فرمی نوین داشته باشد و بتواند محتوایی درخورتأمل و برآمده از روزگارش را در صحنه بنمایاند. این دوسویگی و داشتن ظرف و مظروف میتواند در کل رضایتبخش باشد و دقیقا در جامعه ایرانی که هر دو زمینه را به ضرورت نیازهای مطلوب و آرمانیاش نیازمند هست، میتواند خود یک ضرورت الزامی تلقی شود.
شاید تنها نکتهای که میتواند بر زیبایی پایانی کوررنگی بیفزاید این است که میدانیم، کوررنگی هیچ درمانی ندارد؛ یعنی اینکه زن لباسهای مرد را به رنگ دیگری میبیند؛ یعنی این نگاه عوضیدیدن قابل تغییر نیست و اگر زن صاحب قدرت و رئیسجمهور شود، معلوم نیست که چه بلایی بر سر مرد برخلاف میل و تصوراتش بیاورد که انتظار دارد زن به او قدرت و ثروت بیشتر بدهد و بر موقعیت کاریاش بیفزاید!
دودلقکونصفی: این نمایش نوشته و کار جلال تهرانی، کاری زیباییشناسانه و هنرمندانه است. او نمیخواهد مقالهای ارائه کند، بلکه بر آن است که در همین فضای انتزاعی نقبی هم بر درون مخاطبانش زده شود. بخشی از این مورد در جریان بازی اتفاق میافتد؛ شیوهای که از سال ٨٣ و به شکل مقطعخوانی بازیگران را وامیدارد که طور دیگری دیالوگ بگویند؛ دیالوگهایی که انگار در فازی غیرمعمول بین آدمهای نمایشهایش ردوبدل میشود.
آدمها مدام پرسشگرند و پاسخی هم انگار ندارند، مگر پاسخی که خودش پرسشی دیگر است و در این ردوبدلشدن پرسشها انگار کلیت نظام هستی زیر پرسش حقیقی و بنیادین میرود، اما از سوی دیگر فضایی مجازی و غیرواقعی شکل میگیرد که گویا هدفش مواجهه آدمها برای همین طرح پرسش است؛ پرسشهایی که بیپاسخ میمانند، اما بهسادگی فضاسازند. این فضا بهراحتی خودش تلقینگر آن چیزی است که بشود باورش کرد و حتی گاهی فراتر از این حرفها بشود با آن با رویکردی نزدیک به یقین زندگی کرد؛ یعنی تحول و دگرگونی بنیادین در مخاطب اتفاق بیفتد. هدف هم همین است.
پسران تاریخ: پسران تاریخ، نوشته الن بنت انگلیسی و کار اشکان خیلنژاد، نمایشی در نقد مدرنیسم و این دقیقا همان مسیری است که وضعیت پسامدرن محق آن است و میخواهد که اینگونه متلاشیشدن و تخریبگری انسان مدرن را به چالش بکشد و به این منظور به سراغ مدرسه میرود که سرآغاز تفکر مدرن باید تلقی شود که در آن علم و روشنگری مورد هدف است و اتکای دوران پس از رنسانس هم از دلکندن از کلیسا و سوقیافتن به مدرسه و دانشگاه و انسانمحوری از همینجاست و باید دید که چه نکاتی مانع از رشد قابلاعتنا خواهد شد یا نیروهای بازدارنده انسان و روحیه تخریبگری در کجای این مدرنیته میتواند اجماع کرده باشد.
فعل: فعل، نوشته و کار محمد رضاییراد، نمایش نسبتهای برهمریخته است؛ یعنی در آن هیچ چیزی از روابط منطقی پیروی نمیکند. آدمهایی که نمیخواهند طبق روال عادی و متعارف زندگی کنند، یعنی هنجارشکنی میکنند از فعل و رفتار شخصیشان و در تدارک آشناییزدایی از همه آن چیزهایی هستند که میتوانند قابلپیشبینی باشند. فعل درواقع نمایشی است که بهلحاظ متن و اجرا ضمن استوارشدن بر چارچوبهای شناختهشده، بهتدریج بهدنبال ازبینبردن این موارد و ایجاد کنشهای متفاوت و درواقع ایجاد یک الگوی نوآورانه و غیرقابل پیشبینی است.
۰