چرا ماساژ پای شوهر، زن ایرانی را دلخور کرد
کارشناس تلویزیونی در این برنامه توصیه می کند برای شوهرانتان تشت آب بگذارید، پاهایش را ماساژ دهید. البته شیر باشد، بهتر هم هست و گلاب و نمک دریا اضافه بشود که چه بهتر! در ضمن او توصیه می کند همان طور که ماساژ می دهید، یک بوسه هم بر پای شوهرتان بزنید.
کد خبر :
۴۹۹۱۴
بازدید :
۲۷۰۲
کارشناس تلویزیونی در این برنامه توصیه می کند برای شوهرانتان تشت آب بگذارید، پاهایش را ماساژ دهید. البته شیر باشد، بهتر هم هست و گلاب و نمک دریا اضافه بشود که چه بهتر! در ضمن او توصیه می کند همان طور که ماساژ می دهید، یک بوسه هم بر پای شوهرتان بزنید. حتی اگر شاغل نیست و در خانه معطل می چرخد، اصلا دست بزن دارد و حتی اگر معتاد هم هست ایرادی ندارد. روند ماساژ، شیر و بوسه را متوقف نکنید. خانم کارشناس پکیج توصیه هایش را یک «کولاک عشقی» تمام عیار می نامد.
ملاحظه می کنید که صحبت های خانم کارشناس چقدر تحقیر آمیز است. این حجم تحقیر وقتی در رسانه ملی باشد و وقتی از زبان یک همجنس بیان می شود دردش برای زنان بیشتر هم هست، اما نباید فراموش کنیم که این صدای بی صدای عدهای است که زن را این گونه میخواهند و تعدادشان هم قابل توجه است. وقتی تمام روایت ها در یک جامعه مردانه باشد و وقتی که حتی محصولات فرهنگی و هنری با غلبهی نگاه مردانه تولید شود، مساله ی تبعیض علیه زنان خیلی ظریفتر و پیچیدهتر می شود تا جایی که زنان علیه زنان بپا میخیزند و این وضعیتی است که در ایران دچارش شده ایم؛ زنان علیه زنان...
حس بد اقلیت بودگی
بخشی از پاسخ به این پرسش در سطور بالا آمد، سیطره نگاه مردانه در همهی عرصه ها از کوچه و بازار تا محصولات فرهنگی و حتی ساختار خانوادگی. در خانه پدر راس خانواده تلقی می شود.
در کوچه و بازار هم این قول مردانه است که قول معتبری است. اصولا مرد پای حرفش ایستاده! اصلا مرد است و قولش. برای کسب اعتبار هم البته سیبیل گرو می گذراند، چون سیبیل هم از نشانه های مردانگی است و اصلا همین لفظ مردانگی هم خودش معادل جوانمردی تلقی میشود و بارها شده است که میگوییم: «مردانگی کن» و فلان قول را وفا کن.
در محصولات فرهنگی هم همین رویه وجود دارد. این محصولات اهمیت دارند چون به تصورات و باورها عمق می دهند. بیشمار نمونههایی داریم که جهان را مردانه قضاوت کردهاند، حتی زنانه ترین آثار هم مثل کارهای زویا پیرزاد در ادبیات یا تهمینه میلانی در سینما، بیشتر واکنشی است به دنیای مردانه، پس در واقع به تعمیق نگاه غالب مردانه دامن زدهاند.
امنیت اکثریت
به مرور و با شرح حالی که رفت، جنس زن که از پس سه گانه «برخی باورهای تحریف شده مذهبی و عرف و سنت» بر نمیآید و خودش را در تنگنا می بیند، تصمیم دیگری اتخاذ میکند. او دریافته باید اجتماعی شود تا حد ممکن اجتماعی هم میشود؛ رانندگی میکند و...از هر دریچه ای استفاده میکند، اما این حضور همه جانبه و ایجابی نیست. زنان به مرور به دامان امنیت اکثریت میافتند و تلاش میکنند از همان الگوهای غالب یا مردانه استفاده کنند.
ملاحظه می کنید که صحبت های خانم کارشناس چقدر تحقیر آمیز است. این حجم تحقیر وقتی در رسانه ملی باشد و وقتی از زبان یک همجنس بیان می شود دردش برای زنان بیشتر هم هست، اما نباید فراموش کنیم که این صدای بی صدای عدهای است که زن را این گونه میخواهند و تعدادشان هم قابل توجه است. وقتی تمام روایت ها در یک جامعه مردانه باشد و وقتی که حتی محصولات فرهنگی و هنری با غلبهی نگاه مردانه تولید شود، مساله ی تبعیض علیه زنان خیلی ظریفتر و پیچیدهتر می شود تا جایی که زنان علیه زنان بپا میخیزند و این وضعیتی است که در ایران دچارش شده ایم؛ زنان علیه زنان...
حس بد اقلیت بودگی
بخشی از پاسخ به این پرسش در سطور بالا آمد، سیطره نگاه مردانه در همهی عرصه ها از کوچه و بازار تا محصولات فرهنگی و حتی ساختار خانوادگی. در خانه پدر راس خانواده تلقی می شود.
در کوچه و بازار هم این قول مردانه است که قول معتبری است. اصولا مرد پای حرفش ایستاده! اصلا مرد است و قولش. برای کسب اعتبار هم البته سیبیل گرو می گذراند، چون سیبیل هم از نشانه های مردانگی است و اصلا همین لفظ مردانگی هم خودش معادل جوانمردی تلقی میشود و بارها شده است که میگوییم: «مردانگی کن» و فلان قول را وفا کن.
در محصولات فرهنگی هم همین رویه وجود دارد. این محصولات اهمیت دارند چون به تصورات و باورها عمق می دهند. بیشمار نمونههایی داریم که جهان را مردانه قضاوت کردهاند، حتی زنانه ترین آثار هم مثل کارهای زویا پیرزاد در ادبیات یا تهمینه میلانی در سینما، بیشتر واکنشی است به دنیای مردانه، پس در واقع به تعمیق نگاه غالب مردانه دامن زدهاند.
امنیت اکثریت
به مرور و با شرح حالی که رفت، جنس زن که از پس سه گانه «برخی باورهای تحریف شده مذهبی و عرف و سنت» بر نمیآید و خودش را در تنگنا می بیند، تصمیم دیگری اتخاذ میکند. او دریافته باید اجتماعی شود تا حد ممکن اجتماعی هم میشود؛ رانندگی میکند و...از هر دریچه ای استفاده میکند، اما این حضور همه جانبه و ایجابی نیست. زنان به مرور به دامان امنیت اکثریت میافتند و تلاش میکنند از همان الگوهای غالب یا مردانه استفاده کنند.
این الگو پذیری میتواند از جزئیات کم اهمیتی مثل چگونگی فرمان گرفتن ماشین باشد تا چگونگی رفتار در محیط کاری. برای همین هم هست که اگر توجه کرده باشید نوعی از لَختی رفتاری در میان نسل جدید دختران فراگیر شده است. چون احساسی از قدرت نمایی و غلبه میدهد.
به عبارتی زنان و دختران در وضعیت عجیبی قرار دارند و غالبا از تعادل خارجند. یا مدل مردانه را تقلید میکنند و یا دلبر مردانه میشوند! این ور ماجرا شامل همان به اصطلاح داف هایی میشود که عمل های رنگ و وارنگ انجام میدهند و سعی میکنند دلبر باشند. هر دوی این مدلهای رفتاری محصول یک جامعه پدر سالار یا مردسالار و... است.
جای خالی زن
همهی این ها یعنی این که جامعه از «زن» خالی شده است.، نگاه به دختران خیابان انقلاب و این ماجراسازیها نکنید. این ها نمی توانند اساس نقطه تحول پر رنگی باشند، چون اساسا عمومی و فراگیر نیستند و البته بدتر این که پرهزینه هستند.
القصه این که گروهی مدل میشوند، گروهی تصمیم میگیرند مرد شوند و گروهی هم که ریشه محکمی در این خاک دارند مثل این خانم کارشناس قصه ما، تیشه به ریشه زن میزنند. اگر افرادی مثل این خانم کارشناس تا آنتن تلویزیون میرسند و چنین مهملاتی را به هم میبافند، محصول فرایندهای اجتماعی بسیاری هستند که از زن چیزی باقی نگذاشته است.
«زنان علیه زنان» میشوند و از پس این تضعیف ناخواسته، فرصت طلبان گلواژه گو هم جولان خواهند داد. می گویند هیچ سپاهی شکست نمی خورد، مگر این که اختلاف داخلی داشته باشد. مثل تیم های فوتبالی که اسیر باندبازی میشوند و راحتتر میبازند. مهملات خانم کارشناس برای جامعه زنان شکست است. کسی از خودشان این گونه تحقیرشان میکند! آن ها ضعیف شدهاند و خیلی حرف ها البته که گفتنی نیست و این بار البته که چقدر این ستون کم آمد برای این سوژه.
به عبارتی زنان و دختران در وضعیت عجیبی قرار دارند و غالبا از تعادل خارجند. یا مدل مردانه را تقلید میکنند و یا دلبر مردانه میشوند! این ور ماجرا شامل همان به اصطلاح داف هایی میشود که عمل های رنگ و وارنگ انجام میدهند و سعی میکنند دلبر باشند. هر دوی این مدلهای رفتاری محصول یک جامعه پدر سالار یا مردسالار و... است.
جای خالی زن
همهی این ها یعنی این که جامعه از «زن» خالی شده است.، نگاه به دختران خیابان انقلاب و این ماجراسازیها نکنید. این ها نمی توانند اساس نقطه تحول پر رنگی باشند، چون اساسا عمومی و فراگیر نیستند و البته بدتر این که پرهزینه هستند.
القصه این که گروهی مدل میشوند، گروهی تصمیم میگیرند مرد شوند و گروهی هم که ریشه محکمی در این خاک دارند مثل این خانم کارشناس قصه ما، تیشه به ریشه زن میزنند. اگر افرادی مثل این خانم کارشناس تا آنتن تلویزیون میرسند و چنین مهملاتی را به هم میبافند، محصول فرایندهای اجتماعی بسیاری هستند که از زن چیزی باقی نگذاشته است.
«زنان علیه زنان» میشوند و از پس این تضعیف ناخواسته، فرصت طلبان گلواژه گو هم جولان خواهند داد. می گویند هیچ سپاهی شکست نمی خورد، مگر این که اختلاف داخلی داشته باشد. مثل تیم های فوتبالی که اسیر باندبازی میشوند و راحتتر میبازند. مهملات خانم کارشناس برای جامعه زنان شکست است. کسی از خودشان این گونه تحقیرشان میکند! آن ها ضعیف شدهاند و خیلی حرف ها البته که گفتنی نیست و این بار البته که چقدر این ستون کم آمد برای این سوژه.
۰