چراغ خاموش ناشدنی هنر و تجربه
نمایش سینمای هنر و تجربه را باید مغتنم شمرد تا پس از قرنها خشکسالی حاکم در سینمای این سرزمین به جوانان این مرز و بوم اجازه میدهد تا تجربهگرایی ناب را بر پرده سینما به نظاره بنشینند و بدانند که برای این تجربهگرایی بنیادین چارهای جز صبر و تحمل و ممارست ندارند تا عادات ویرانکننده بخش عمده سینمای این سرزمین را به چالش بکشند!
کد خبر :
۵۲۷۶۸
بازدید :
۱۴۸۸
امیرحسین علمالهدی | متعجبم از طرفداران نظریه: فیلم خوب را تعداد تماشاگران تعیین میکند! با این استدلال که باید فاتحه سینمای هنری را خواند و طرفداران این نظریه را به حال خود رها کرد که هیچگاه «کمیت» به معنای «کیفیت» نیست، اما همیشه «کیفیت» را با «کمیت» اندازه نمیگیرند و در طول تاریخ هنر بشریت «ماندگاری» تنها «شاقول» کیفیت بوده است.
نمونه بارز این ادعا را باید در سینمای «عباس کیارستمی» جستوجو کرد و شناخت. او در سراسر جهان چنان گسترده است که هیچ فیلمساز داخلی (به جز اصغر فرهادی) را یارای مقابله با او نیست! طرفداران تز «شمارش مخاطب» برای خوب بودن یک اثر به همان اندازه فاقد منطق است که بگوییم اجناس چینی و فروش بالای این اجناس نشان از مرغوبیت کالا دارد و در مقابل، اجناس با کیفیت، اما کم مشتری پس فاقد ضرورت وجودی هستند!
مدعیان این نظریه فراموش کردهاند که میزان فروش را شاید بتوان با ریال و تومان ارزیابی کرد، اما ناتوانند از میزان اثرگذاری یک فیلم هنری در طول زمان که میتواند جهانی را به حیرت درآورد که نمونههای بارز این حیرت را میتوان در سینمای جهان به کرات نام برد و مگر دیدن فقط در سالن سینما آن هم در کشوری که در پایینترین سرانه سالنهای سینما در جهان قرار دارد، اتفاق میافتد!
دیده شدن چنان گسترده شده است که با فناوریهای دیجیتال امکان «چرتکهاندازی مدعیان فروش» در این زمانه دیگر مهیا نیست و باید متر و معیاری دیگر برای اثبات نظریه خود دست و پا کنند. (هر چند از اساس راه را اشتباه رفتهاند.)
تجربه بیش از ۳ سال سینمای هنر و تجربه و اختصاص یک درصد از ظرفیت سینمای ایران به این سینمای پایه و ایضا یک درصد از بودجه سینمای کشور نشان از وضعیت غریب سینمای متفاوت دارد که امیدوارانه به آینده نظر دارد و فعلا چارهای ندارد که نظارهگر لاتهای کوچهخلوتی باشد که نه تنها بیکن و دکارت متفکرین قرن را مرتد میشمارند و کیارستمی و سهراب شهیدثالث را تکفیر میگویند و این در حالی است که در کشوری که سرانه مطالعه آن همانند بارشهای سالانه به خشکی رسیده است و دیگر حتی به میمنت این سرانه مطالعه نیز مفاهیم فلسفی و حرف جدیدی تراوش نمیکند در اذهان مردمانش، طبیعی است که سینمای هنر و تجربه از نگاه کاسبکارانه مثل مولودی نامشروع و گناهکار دیده شود که آمده است خواب فیلمسازان و عادت مخاطبان را آشفته سازد (با همین مخاطب در اقلیت خود) و کیست که هم از خواب خوش دست بردارد و هم از عادات روزانه خود بر اساس تکیه بر فرضیه فروش بیشتر، یعنی فیلم بهتر!
نمایش سینمای هنر و تجربه را باید مغتنم شمرد تا پس از قرنها خشکسالی حاکم در سینمای این سرزمین به جوانان این مرز و بوم اجازه میدهد تا تجربهگرایی ناب را بر پرده سینما به نظاره بنشینند و بدانند که برای این تجربهگرایی بنیادین چارهای جز صبر و تحمل و ممارست ندارند تا عادات ویرانکننده بخش عمده سینمای این سرزمین را به چالش بکشند!
چراغ سینمای هنر و تجربه خاموش شدنی نیست و طرفداران خاموشی این چراغ «عِرض خود میبرند و زحمت ما میدارند...»
مدعیان این نظریه فراموش کردهاند که میزان فروش را شاید بتوان با ریال و تومان ارزیابی کرد، اما ناتوانند از میزان اثرگذاری یک فیلم هنری در طول زمان که میتواند جهانی را به حیرت درآورد که نمونههای بارز این حیرت را میتوان در سینمای جهان به کرات نام برد و مگر دیدن فقط در سالن سینما آن هم در کشوری که در پایینترین سرانه سالنهای سینما در جهان قرار دارد، اتفاق میافتد!
دیده شدن چنان گسترده شده است که با فناوریهای دیجیتال امکان «چرتکهاندازی مدعیان فروش» در این زمانه دیگر مهیا نیست و باید متر و معیاری دیگر برای اثبات نظریه خود دست و پا کنند. (هر چند از اساس راه را اشتباه رفتهاند.)
تجربه بیش از ۳ سال سینمای هنر و تجربه و اختصاص یک درصد از ظرفیت سینمای ایران به این سینمای پایه و ایضا یک درصد از بودجه سینمای کشور نشان از وضعیت غریب سینمای متفاوت دارد که امیدوارانه به آینده نظر دارد و فعلا چارهای ندارد که نظارهگر لاتهای کوچهخلوتی باشد که نه تنها بیکن و دکارت متفکرین قرن را مرتد میشمارند و کیارستمی و سهراب شهیدثالث را تکفیر میگویند و این در حالی است که در کشوری که سرانه مطالعه آن همانند بارشهای سالانه به خشکی رسیده است و دیگر حتی به میمنت این سرانه مطالعه نیز مفاهیم فلسفی و حرف جدیدی تراوش نمیکند در اذهان مردمانش، طبیعی است که سینمای هنر و تجربه از نگاه کاسبکارانه مثل مولودی نامشروع و گناهکار دیده شود که آمده است خواب فیلمسازان و عادت مخاطبان را آشفته سازد (با همین مخاطب در اقلیت خود) و کیست که هم از خواب خوش دست بردارد و هم از عادات روزانه خود بر اساس تکیه بر فرضیه فروش بیشتر، یعنی فیلم بهتر!
نمایش سینمای هنر و تجربه را باید مغتنم شمرد تا پس از قرنها خشکسالی حاکم در سینمای این سرزمین به جوانان این مرز و بوم اجازه میدهد تا تجربهگرایی ناب را بر پرده سینما به نظاره بنشینند و بدانند که برای این تجربهگرایی بنیادین چارهای جز صبر و تحمل و ممارست ندارند تا عادات ویرانکننده بخش عمده سینمای این سرزمین را به چالش بکشند!
چراغ سینمای هنر و تجربه خاموش شدنی نیست و طرفداران خاموشی این چراغ «عِرض خود میبرند و زحمت ما میدارند...»
۰