سیستم پوتین

سیستم پوتین

ولنتینا نسخه بسیار کوچکی از نقشی است که پوتین می‌خواهد در عرصه ملی بازی کند: پدرِ ملت که مردمش را از عذاب‌های دهه 1990 نجات داد. او در کوزباس که دیگر جنگ‌های مافیایی و اعتصاب معدنچیان شده بود صلح ایجاد کرد. پوتین اکنون 73 سال دارد و بهترین اعمالش درگذشته رخ‌داده‌اند، اما اگر تولیف آرامش منطقه را تضمین کند و آراء مردم را به مسکو برساند، کرملین خوشنود خواهد بود.

کد خبر : ۵۲۸۶۹
بازدید : ۳۱۰۵

سیستم پوتین

فرادید | روس‌ها روز هجدهم مارس به‌پای صندوق‌های رأی می‌روند، اما کاملاً مشخص است چه کسی پیروز می‌شود. نزدیک به بیست سال است که "ولادیمیر پوتین" سکان قدرت را در دست دارد و در این مدت هم تغییرات عمده‌ای در کشورش ایجاد کرده و هم آن را سرکوب کرده است.

به گزارش فرادید به نقل از اشپیگل، اگر کسی به‌جز پوتین رئیس‌جمهور بود روسیه چه شکلی به خود می‌گرفت؟ اخیراً ویدئویی در شبکه‌های اجتماعی روسیه می‌چرخد که پاسخی برای این سؤال فراهم می‌کند. این ویدئو تبلیغی است که مردم را به شرکت در انتخابات ریاست جمهوری 18 مارس تشویق می‌کند.

در ویدئو مردی را می‌بینیم که شب قبل از انتخابات به رختخواب می‌رود و به همسرش می‌گوید قصد رأی دادن ندارد. زمانی که از خواب بیدار می‌شود روسیه کاملاً تغییر کرده است. جلوی درب خانه سربازی از ارتش بالباس سیاه ایستاده که قصد دارد به‌اجبار او را به ارتش اعزام کند. پسربچه‌ای دستمال‌گردن قرمز مشابه دوران شوروی به گردن دارد.و در آشپزخانه مرد همجنسگرایی حضور دارد که از طرف دولت برای اقامت در خانه فرستاده شده است.

البته تمام این‌ها یک کابوس است و مردم از خواب می‌پرد و البته آن‌قدر وقت دارد که باعجله به سمت صندوق رأی برود. او فهمیده که اگر عجله نکند، روسیه در مسیر خطرناکی قرار می‌گیرد.

اکنون هجده سال از اولین باری که پوتین رئیس‌جمهور شد می‌گذرد. اما از میان تمام انتخاباتی که در آن‌ها کاندید شده، انتخابات هجده مارس از همه پوچ‌تر و مضحک‌تر است و این مسئله به‌وضوح در ویدئو مطرح شده است. ویدئو تأکید دارد که انتخابات پیش رو برای سرنوشت کشور حیاتی است که اساساً خود را به تمسخر گرفته است. کارگردان ویدئو می‌خواهد بگوید که روسیه بدون پوتین تنها یک جوک است. از رأی‌دهندگان می‌خواهد از سناریوی‌ای که اصلاً امکان‌پذیر نیست، جلوگیری کنند.

انتخابات شش سال پیش بسیار متفاوت به نظر می‌رسید. در آن زمان موجی از اعتراض خیابان‌های مسکو و سن‌پترزبورگ را فراگرفته بود و جمعیت فریاد می‌زدند "پوتین دزد است".

اما امروز تصور روسیه بدون پوتین در رأس قدرت دشوار است. او در هجده سال گذشته به مترادف روسیه تبدیل‌شده و چهره‌اش به‌اندازه پرچم این کشور فراگیر است. اساساً برگزاری انتخابات غیرضروری است که بدون شک خودِ پوتین نیز با این دیدگاه موافق است. تاکنون تصمیم گرفته از هر چیزی مشابه با تبلیغات انتخاباتی خودداری کند. و گویی که دیگر تفاوتی میان خود و دولتی که در دست دارد نبیند، پنجشنبه گذشته طی سخنرانی سالیانه در مجلس نمایندگان روسیه پلت فرم انتخاباتی خود را ارائه کرد.

سخنرانی‌اش تقریباً همه را شامل می‌شد: قول داد فقر را تا نصف کاهش دهد، اما همزمان وعده سلاح‌های معجزه‌آسای جدید در ارتش را داد، ازجمله موشک هسته‌ای دوربرد که می‌تواند "هر نقطه‌ای در جهان" را هدف قرار دهد. کلیپی بر روی صفحه‌نمایش‌های غول‌پیکر منتشر شد که نشان می‌داد سلاح‌های جدید اهدافشان را (احتمالاً در آمریکا) نابود کردند. با تشویق پرشوری مواجه شد.

پوتین تقریباً دو دهه در قدرت بوده است. این مدت طولانی‌تر از دوران "لئونید برژنف" دبیر کل سابق حزب کمونیست شوروی است که قدرتش ابدی به نظر می‌رسید. نسل کاملی از روس‌ها به‌جز تصویر پوتین شخص دیگری را ندیده‌اند. و کشور تحت رهبری او تغییر کرده است، هم بهتر شده و هم بدتر. روسیه پولدارتر و قدرتمندتر شد، اما همزمان سخت‌تر و منزوی‌تر. روسیه در شرق اوکراین و سوریه قدرت‌نمایی کرد، اما روس‌ها باری دیگر احساس ضعف و آسیب‌پذیری می‌کنند.

چطور پوتین توانسته این مدت طولانی در قدرت بماند؟ چه چیزی سیستم پوتین را پایدار می‌کند؟ آیا اگر او رئیس‌جمهور نباشد هم این سیستم ادامه می‌یابد؟ زیرا یک‌چیز مشخص است: طبق قانون اساسی روسیه پوتین دیگر نمی‌تواند در انتخابات سال 2024 شرکت کند.

جستجوی پاسخ برای چنین سؤالاتی ما را به دورافتاده روسیه می‌کشاند؛ مکان‌هایی که سال‌های قدرت پوتین جلوه متفاوتی نسبت به پایتخت این کشور دارد. در این مکان‌ها درک عملکرد روسیه پوتین راحت‌تر است. به زبان ساده یک معامله است: دولت برخی از حقوق شهروندانش را نقض می‌کند، اما در عوض به آن‌ها حس ثبات و افتخار ملی می‌دهد. کرملین می‌گوید مانع راه نشوید و ما از شما محافظت می‌کنیم.

ثبات و عظمت ملی: این‌ها وعده‌هایی است که روسیه پوتین را شکل داد. فریب و خشونت ابزارش هستند.

حامیان و مخالفان در منطقه زغال‌سنگ "کوزباس" در سیبری

"کمروف" در غرب سیبری مکان خوبی برای تحقیق درباره روسیه پوتین است. این شهر صنعتی در کوزباس واقع‌شده که بزرگ‌ترین معدن زغال‌سنگ روسیه را شامل می‌شود. معادن تقریباً در نزدیکی حاشیه شهر قرار دارند. زمانی که مواد منفجره در معادن منفجر می‌شوند، فنجان‌ها در آپارتمان‌ها مردم از روی میزها به زمین می‌افتند. اما کمروو علاوه بر زغال‌سنگ محصول دیگری هم برای بهره‌برداری دارد: رأی. این منطقه به نتایج انتخاباتی عجیب شهرت دارد. آن‌ها در سال 2015 با 97 درصد آراء فرماندارشان را دوباره انتخاب کردند. در انتخابات پارلمانی سال 2016، 87 درصد از واجدین شرایط رأی در انتخابات شرکت کردند. در مسکو میزان مشارکت تنها 35 درصد بود.

به همین دلیل مناطقی مانند کمروف برای کرملین ضروری و باارزش‌اند. رأی‌هایی که در این مناطق جمع می‌شود فقدان محبوبیت در شهرهای بزرگ مانند مسکو و سن‌پترزبورگ را جبران می‌کند. درواقع انتخابات همانند صنعت زغال‌سنگ است: محصول نهایی به‌جایی که موردنیاز است صادر می‌شود. زغال به چین می‌رود و رأی به مسکو که وارد آمار ملی می‌شوند.

سیستم پوتین

"ولنتینا" و دوستش "نینا نیلووا"

فرماندار این منطقه "آمان تولیف" حقوق بازنشستگی را افزایش داد. پیرزنی هشتادساله به نام "ولنتینا تروبیتسینا" اکنون ماهی 260 یورو حقوق می‌گیرد. او می‌گوید وقتی سال گذشته شنید تولیف به دلیل بیماری باید عمل کند، برایش گریه کرد.

"ما مادربزرگ‌ها به پوتین رأی می‌دهیم"

ولنتینا نسخه بسیار کوچکی از نقشی است که پوتین می‌خواهد در عرصه ملی بازی کند: پدرِ ملت که مردمش را از عذاب‌های دهه 1990 نجات داد. او در کوزباس که دیگر جنگ‌های مافیایی و اعتصاب معدنچیان شده بود صلح ایجاد کرد. پوتین اکنون 73 سال دارد و بهترین اعمالش درگذشته رخ‌داده‌اند، اما اگر تولیف آرامش منطقه را تضمین کند و آراء مردم را به مسکو برساند، کرملین خوشنود خواهد بود.

سیستم پوتین

زمانی که سیاست در سال 2017 سرش را به سمت این منطقه چرخاند، ساکنان کمروف بسیار شگفت‌زده شدند. این مناسبت سفر سیاستمدار مخالف "الکسی ناوالنی" بود. او اولین کسی بود که به آنجا سفر کرد و همچنین تنها کاندیدی است که سرش به تنش می‌ارزد. ناوالنی در سیاست روسیه تازگی دارد: حاضر نیز در برابر قوانین نانوشته کرملین سر تعظیم فرود آورد.

ناوالنی در ماه نوامبر در کمروف سخنرانی کرد که علیرغم انتظار همه صدها شرکت‌کننده داشت. مقامات شهر مجوز رسمی برای برگزاری گرد هم‌آیی در حاشیه شهر صادر کردند و سپس خطوط اتوبوس به آن سمت را بستند. اولین جمله‌ای که ناوالنی گفت این بود: "چطور به اینجا آمدید؟" صدای خنده حضار بلند شد.

ناوالنی در سخنرانی‌اش چندین سؤال پرسید: چقدر درآمد دارید؟ چقدر برای گاز و آب پرداخت می‌کنید؟ این‌همه پول که از این منطقه حاصل می‌شود به کجا می‌رود؟ آیا این چیزی است که می‌خواهید؟ ناوالنی یک پوپولیست کاریزماتیک است. او خیلی سریع‌تر از هر کس دیگری می‌تواند مردم روسیه را پشت خود بسیج کند. و قدرت یادگیری و عملکرد سریعی دارد. او اکنون مسئله موردعلاقه‌اش "فساد نخبگان پوتین" را به فاجعه رو به رشد اقتصادی پیوند می‌دهد.

خشم مسرت‌بخش

"کسیانیا راخوموف" برای پیوستن به ستاد ناوالنی به شهر رفت. زمانی که ویدئوی رهبر اپوزیسیون در یوتیوب منتشر شد و از تعداد زیاد ویلاهای "دیمیتری مدودف" نخست‌وزیر پوتین پرده‌برداری کرد، کسیانیا دانشجوی حقوق بود. او می‌گوید: "انگار چیزی در ذهنم روشن شد." او در مراسم گشایش ستاد ناوالنی در کمروف (مارس 2018) حضور داشت و در ماه اوت مدیریت آن را بر عهده گرفت. این مسئولیت به نقطه عطفی در زندگی او و اطرافیانش تبدیل شد. مادر کسیانیا شغلش را از دست داد و حتی نیروهای پلیس از مادربزرگش بازجویی کردند. خودش نیز بارها دستگیرشده و محل زندگی‌اش را جستجو کرده‌اند. او از سرکوب با نوعی خشم مسرت‌آمیز سخن می‌گوید.

اما تحمل تمام این ماجراها برای مادرش دشوارتر بود. او 26 سال در یک مدرسه دولتی هنر کار کرده بود، اما حالا با فروشندگی روزگار می‌گذراند. "ناتالیا راخوموف" در کنار دخترش حوادث را بازگو می‌کرد و به نظر می‌رسید هنوز هم اتفاقاتی که برایش رخ‌داده را باور ندارد. این داستان یک بیداری است.

در آغاز سال 2017 میلادی ناتالیا به دخترش یک تقویمِ پوتین هدیه داد و نمی‌دانست کسیانیا در آستانه همکاری با ناوالنی قرار دارد. حتی نمی‌دانست ناوالنی کیست. ناتالیا یک معلم ساده و "جزئی از سیستم" بود. اما احساس نمی‌کرد که حق آزادی از او سلب شده است.

اما پس‌ازاین تجربیات همه‌چیز را با دیدگاه متفاوتی می‌نگرد: "سیاست به‌زور وارد مدرسه شد." به او گفتند که دخترش را سر عقل بیاورد. سپس از مقام مدیر مدرسه اخراج شد. همکارانش با چشمانی اشک‌آلود سعی می‌کردند سکوت خود را توجیه کنند، درحالی‌که بقیه با او قطع تماس کردند. بهترین دوستش ترکش نکرد، اما هر بار که ناتالیا را ملاقات می‌کرد باتری‌های موبایلش را درمی‌آورد.

اکنون او نیز مانند دخترش فعالیت سیاسی می‌کند، بااینکه بر سر مسائل زیادی اختلاف‌نظر دارند.

سیستم پوتین

کسیانیا (چپ) و مادرش

در ماه دسامبر، کسیانیا به همراه دیگر هواداران در مسکو جمع شدند تا ناوالنی به‌طور رسمی نامزد انتخابات شود. آن‌ها در چادری در حومه شهر جمع شدند، زیرا نتوانسته بودند محلی برای اجاره پیدا کنند. ناوالنی بالباس رسمی و به همراه همسر و دو فرزندش به جمع آن‌ها پیوست. قرار بود همه‌چیز شبیه یک رویداد سیاسی معمولی در یک دموکراسی برگزار شود. گویی ناوالنی می‌خواست بگوید: کرملین می‌خواهد وانمود کند انتخابات آزاد برگزار می‌کند، من هم جوری رفتار می‌کنم که انگار کاندید هستم."

اما کرملین او را سرکوب کرد که چندان دور از انتظار نبود.. سیستم پوتین باید از انحصار خود دفاع می‌کرد. دولت از ابزارهای سنگینی برای فریب استفاده کرد. ازجمله ‌این اقدامات حکم دستکاری‌شده علیه ناوالنی بود تا مانع کاندیداتوری وی شوند. این حکم راهی برای حفاظت از انتخابات در برابر واقعیت و مخالفان واقعی بود. پوتین از حامیان ناوالنی نمی‌ترسد، هر چه باشد آن‌ها در اقلیت‌اند. آنچه پوتین را به هراس می‌اندازد ایده‌ای است که ناوالنی به سیستم سیاسی روسیه تزریق کرد- ایده‌ای که می‌توانند مانند یک ویروس سیستم را نابود کند.

یک روز پس از رویدادی که در اردوگاه حومه شهر افتاد، کمیسیون مرکزی انتخابات حاضر نشد به بهانه اتهامات ناوالنی را به‌عنوان نامزد رسمی ثبت‌نام کند. شکستی دردناک اما قابل پیش‌بینی بود. این حقیقت که سایر نامزدها از ناکامی ناوالنی سود می‌بردند، سرخوردگی و درد او و هوادارانش را بیشتر می‌کرد: "کسینا سابچاک" خبرنگار و مجری تلویزیون و "پائل گرودین" نامزد حزب کمونیست تنها به دلیل برکناری ناوالنی در لیست نامزدها قرار گرفتند، زیرا کرملین نگران بود که دستکاری‌اش در انتخابات پیش از حد نمایان و آشکار شود. ناوالنی از آن زمان مردم را به تحریم انتخابات تشویق می‌کند. ما افراد زیادی مخالف این استراتژی هستند و معتقدند این کار تنها اپوزیسیون را تقسیم می‌کند و احتمالاً تأثیر زیادی بر مشارکت در انتخابات نخواهد داشت.

سیستم پوتین

روسیه ادعا دارد که یک کشور دموکراتیک است، اما به جدی‌ترین رقیب پوتین امکان کاندیداتوری در انتخابات را ندادند

وعده‌ها و شعارهای انتخاباتی پوتین تغییری نکرده است: ثبات. این وعده هسته مرکزی برندِ پوتین است؛ و در مقایسه با "بوریس یلستین" می‌توان گفت تقریباً به وعده‌اش جامعه عمل پوشانده است. در دوران ریاست جمهوری‌اش نه نکول شبیه به سال 1998 اتفاق افتاد و نه بحران قانون اساسی مانند سال 1993. درآمدها همراه با قیمت نفت افزایش یافت و مدیر کشور می‌توانست شدت بحران اقتصادی سال 2008 را تلطیف کند. در دوران پوتین امکانِ برنامه‌ریزی برای آینده کشور فراهم شد و بسیاری از روس‌ها عمیقاً از او متشکر بودند.

اما حس ثبات دوباره محو شده است. از زمان بازگشت پوتین به کرملین در سال 2012، روبل روسیه تقریباً نیمی از ارزش خود نسبت به یورو را از دست داد. درآمد مردم برای چهارمین سال متوالی کاهش‌یافته و بیست‌ودو میلیون روس در فقر زندگی می‌کنند.

رکود اقتصادی پیش از بحران اوکراین آغازشده بود، اما اختلافات پوتین با غرب شرایط را بدتر کرد. پوتین میان دو انتخاب گیر افتاده بود: بلندپروازی در سیاست خارجه یا ثبات داخلی و رشد اقتصادی. پوتین گزینه اول را انتخاب کرد. روس‌ها در ابتدا اهمیتی زیادی نمی‌دادند: مردم روسیه از الحاق کریمه بسیار استقبال کردند.

مردی متفاوت

پوتین در سال 2012 مرد دیگری بود. از اعتراضات خیابانی در بدو ورود مجددش به کرملین ناراحت می‌شد. آیا روس‌ها از او خسته شده بودند؟ زمانی که پیروزی انتخاباتی را با هوادارانش جشن می‌گرفت بسیار احساساتی شده بود. حتی یک قطره اشک روی گونه‌اش جاری شد. از آن لحظه به بعد مخالفان کرملین به‌عنوان دشمنان داخلی و ستونِ پنجم غرب و فرهنگ غربی در نظر گرفته شدند. به آن‌ها برچسب "دشمنان ملی" و "عوامل خارجی" زده شد. زندانی کردن فعالان سیاسی که تا آن زمان در روسیه نادر بود، شایع شد.

در فوریه 2015 و در قلب مسکو به مخالف سیاسی "بوریس نمتسف" شلیک شد و به قتل رسید. پوتین تا جایی که توانست از این جرم فاصله گرفت اما هرگز به‌طور کامل مبرا نشد، حتی زمانی که گروهی از چچن ها محکوم به قتل نمتسف شدند. هرگز مشخص نشد آن‌ها از چه شخصی دستور گرفتند.

از بیرون به نظر می‌رسید سیستم پوتین از بزرگ‌ترین صدمه‌ای که با آن روبرو بود نجات‌یافته است. اما کاملاً تغییر کرد؛ سرکوبگر و پوپولیست‌تر شد. دو سال بعد روسیه کریمه را الحاق کرد و نیروهایش را برای مداخله در شرق اوکراین اعزام کرد. تمام این رخدادها سبب اختلاف و نزاع شدید با غرب شد. پوتین که اغلب بسیار محتاط و مراقب به نظر می‌رسید، مسیر سیاست خارجی کشورش را به‌طور اساسی تغییر داد و روس‌ها او را به خاطر این تغییرات تحسین می‌کردند. میزان رضایت عمومی از او به حد بی‌سابقه‌ای افزایش یافت. همه‌جا تی‌شرت‌هایی با تصاویر پوتین و شعارهای میهن‌پرستانه می‌فروختند: "تحریم؟ موشک‌های اسکندر ما را به خنده نیندازید." این شور مردمی جعلی نبود، کاملاً واقعی بود.

علاقه ناگهانی پوتین به ماجراجویی‌های خارجی با مداخله کاملاً غیرمنتظره در سوریه ادامه یافت. این اقدام موردحمایت روس‌ها نبود، زیرا سوریه از کشورشان بسیار دور بود. اما این اولین باری که روسیه بعد از سال‌ها در مقامی برابر با آمریکا قرارگرفته بودند. انگار روسیه ناگهان خود را در موقعیتی جدید می‌دید. حسِ تازه یافته‌ی اهمیت و قدرت در عرصه بین‌المللی تمرکز مردم از مشکلات داخلی را منحرف کرد.

بدین ترتیب مبنایی که حکومت پوتین بر آن استوار بود تغییر کرده است. روس‌ها درازای محدود شدن برخی حقوقشان، بی‌ثباتی و رونق اقتصادی کم، حس غرور ملی دریافت کردند. دلیل رکود اقتصاد روسیه کمبود اصلاحات، عدم سرمایه‌گذاری در نوآوری و آموزش است. اما آیا روسیه می‌تواند همزمان با پشت کردن به غرب و تضعیف شهروندانش، خود را مدرن و به‌روز کند؟

سیستم پوتین

پوتین علاقه دارد نقش پدر ملت را بازی کند که مسئول هیچ یک از مشکلات کشور نیست و تنها خودش توانایی رفعشان را دارد.

شکست در ساخت "دره سیلیکون"

در جنوب غربی روسیه تلاش برای ساخت روسیه‌ای جدید به‌وضوح نمایان است. روسیه‌ای که حاضر به تعامل با جهان است، منابع طبیعی را به رفاه شهروندانش ترجیح نمی‌دهد و مردم را منابع و سرمایه اصلی کشور می‌داند.

"دیمیتری مدودف" گفت قرار بود منطقه روستایی "اسکوکوف" دره سیلیکونِ روسیه شود. این پروژه نماد روسیه مدرن بود. اما هشت سال پس از شروع پروژه، اسکوکوف هنوز هم سایت ساخت‌وساز غول‌پیکری است که در برف پوشیده شده است. البته در قلب این پروژه مرکز خرید بزرگی راه‌اندازی شده که به‌جای مغازه پر از شرکت‌ها استارت‌آپ است.

یکی از این استارت‌آپ ها Tryfit است که برای صنایع تولید کفش ورزشی اسکنر پا تولید می‌کند. بنیان‌گذار این شرکت در ایرلند و روسیه تحصیل‌کرده و دره سیلیکونِ کالیفرنیا زندگی می‌کند. شرکتش در دوبلین ثبت‌شده است. این شرکت نمونه‌ای از تجارت‌هایی است که تنها در صورت روابط بهینه روسیه با غرب برجای می‌ماند. اما تغییر اولویت‌ها در کرملین و جدایی از غرب برای اسکوکوف مفید نیست.

رقابت

هیچ‌چیز بهتر از سرنوشت دو مردی که از ابتدا بخشی از این پروژه بودند بیانگر عاقبت این منطقه نیست. ایده اسکوکوف توسط "ایلیا پونوماریف" مطرح شد که درگذشته عضو "دوما" بود و به دلیل اختلاف با کرملین به تبعید رفت. او در مصاحبه‌ای از طریق اسکایپ گفت که پروژه اسکوکوف تنها یک گام از شبیه‌سازی فراتر رفت. ساختمان‌ها دارای معماری مدرن هستند، اما تعداد شرکت‌های واقعی در آن بسیار کم است. پونوماریف اکنون در کیف زندگی می‌کند و اجازه بازگشت به روسیه را ندارد. "ولادیسلاو سورکوف" که قبلاً در کرملین مدیریت پروژه را بر عهده داشت، مشکل متضادی دارد: او در لیست تحریم‌های غرب است.

یکی از بدشانسی‌های پوتین این بود که پونوماریف در تلاش برای حفظ موقعیتش مدام مجبور به حذف بروز رسانی‌ها و تحولات جدید می‌شد. او با این کار تنها مخالفان را محدود نمی‌کرد، بلکه حامیان وفادار را نیز تحت تأثیر قرار می‌داد. این استراتژی جلوی مهم‌ترین پیشرفت و توسعه را گرفت و روسیه هیچ راهی جز مواجه‌شدن با آن ندارد: پیشروی به‌سوی روسیه پسا- پوتینی. رئیس‌جمهور باید به دنبال جانشین باشد، زیرا دیگر اجازه کاندیداتوری مجدد در سال 2024 را ندارد. اما به نظر می‌رسد که پوتین خود را غیرقابل تعویض می‌داند. معلوم نیست که درنهایت کدام مسیر را انتخاب خواهد کرد: معرفی ناگهانی یکجانشین در آستانه انتخابات شش سالِ بعد، یا اصلاح قانون اساسی به‌منظور رفع محدودیت‌های زمانی یا ایجاد دفتر عالی دولتی.

بااین‌حال روشن است که جامعه روسیه تغییر کرده است.هیچ‌چیز مانند ستاد ناوالنی بیانگر این موضوع نیست. ستاد او موفق‌ترین استارت‌آپ سیاسی روسیه در دو دهه اخیر بود. ناوالنی سیاست‌های روسیه را از انحصار کرملین خارج کرد و توانست جنگ قدرت (که همیشه پشت درب‌های بسته کرملین اتفاق می‌افتاد) به خیابان‌ها بکشاند.

در حال حاضر او موفق نشد کرملین را وادار کند تا او را به‌عنوان یک سیاستمدار به رسمیت بشناسد. اما اصولی که برایشان مبارزه می‌کند پیروز شده‌اند: سیستم پوتین که در آن مجموعه‌ای غیررسمی از پنجاه نفر سرنوشت کشور را تعیین می‌کنند، اکنون رقیب سرسختی پیداکرده است.

منبع: اشپیگل

ترجمه: وب‌سایت فرادید

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید