نقدی بر وضعیت نهاد روحانیت

نقدی بر وضعیت نهاد روحانیت

شکل‌گرایی در فقه و فقاهت و ناتوانی در به روز شدن آن یکی از مهم‌ترین نقاط ضعف حوزه و روحانیت است، که نقطه قوت آنان را که فقه باشد به نقطه ضعف و پاشنه آشیل آن تبدیل کرده است.

کد خبر : ۵۳۵۳۳
بازدید : ۲۴۷۶
نقدی بر وضعیت نهاد روحانیت عباس عبدی* | چندی پیش فرصتی پیش آمد تا با یکی از استادان محترم حوزه قم گفتگویی داشته باشم. در نتیجه تصمیم گرفتم در باره موضوعی مهم نظرم را در قالب نامه‌ای خطاب به ایشان بنویسم. ایشان بزرگواری کردند و اجازه انتشار نامه را هم دادند.

بسمه تعالی
جناب استاد نایینی عزیز
با سلام
پس از گفتگوی محدود تلگرامی با جنابعالی که در موضوعی خاص رخ داد، احساس کردم که برای بنده فرصتی پیش‌آمده و در میان روحانیت محترم فردی را یافته‌ام که می‌توانم با وی نکته‌ای را به بحث بگذارم. بطور قطع در میان آقایان علما کسان دیگری هم هستند که بتوان با آنان باب چنین گفتگو‌هایی را باز کرد، ولی فعلاً قرعه بنده به نام شما افتاده یا برعکس!
از این رو تصمیم گرفتم که نقد‌های خود را نسبت به نهاد روحانیت، مکتوب نموده و تقدیم شما کنم. شاید ردی یا تاییدی بر آن بیابم؛ و اگر هم موافق بودید می‌توان آن را تبدیل به شیوه حسنه‌ای برای طرح برخی از امور نمود. چه در نقد روحانیت و چه در نقد کنشگران سیاسی غیرروحانی، و چه در نقد سایر امور. در این نوشته قصد دارم درباره روحانیت و نهاد دین و مشکلاتی که فراروی آن است، چند جمله‌ای تقدیم کنم.

پیش از آن و در ابتدا چند نکته را متذکر می‌شوم. اول اینکه وجود و کارکرد اصلی روحانیت و به طور عام‌تر نهاد دین از نظر بنده خیلی مهم است و اگر عواملی را در آن می‌بینیم که می‌تواند این جایگاه را تضعیف یا حتی مخدوش کند، باید نسبت به آن حساس باشیم. گستردگی حضور این نهاد در اعماق جامعه، و نیز حضور آنان در همه مراحل زندگی و از مهد تا لحد هر ایرانی مسلمان و از همه مهم‌تر کارکرد‌های آن در زمینه آرام‌بخشی به جامعه و نیز وظیفه آن در تعمیق آموزه‌های اخلاقی بر کسی پوشیده نیست، و اگر می‌بینیم که بنیان‌های اخلاقی جامعه رو به ضعف نهاده است یکی از علل آن غیرکارکردی شدن این نهاد در انجام رسالت خویش است.

نکته دوم اینکه اگر از کلمه روحانیت استفاده، و تحول یا ویژگی‌ای را به آن منسوب می‌کنیم، به طور طبیعی شامل حال همه روحانیون نمی‌شود. به طور قطع موارد نقض این مدعیات نیز وجود دارد، ولی در بحث اجتماعی نمی‌توانیم با ذکر چند مورد نقض، استدلال مدعی را رد کرد، چرا که قضایای بیان شده ناظر به فضای کلی و عمومی است. اگر بگوییم جوانان رادیکال‌تر از افراد میانسال و پیر هستند، برای نقض این ادعا نمی‌توان یک یا چند فرد میانسال و پیر معرفی کرد که از تعدادی زیادی جوان رادیکال‌تر باشند. باید میانگین گرایش‌های رفتاری دو گروه را مقایسه کرد.

نکته سوم اینکه نقد‌هایی که تقدیم می‌کنم، در حد ایده اولیه و خام است و به طور طبیعی انتظار ندارم که جامع و دقیق باشد و نیازمند آن است که از طریق گفتگو به محک زده شود بنابراین می‌توان آن‌ها را در حد طرح بحث دانست.

و بالاخره نکته آخر اینکه برخی از نقد‌هایی که برخواهم شمرد به صورت تاریخی وجود داشته و شاید اکنون پررنگ‌تر و در مواردی کم‌رنگ‌تر شده باشند ولی برخی دیگر از نقدها، خاص دوران جمهوری اسلامی است که به علت ممزوج شدن نهاد دین و دولت پدید آمده است.

اولین مشکل مربوط به یکی از مهم‌ترین کارکرد‌های روحانیت، یعنی فتوا و بسط و نشر فقاهت مربوط می‌شود. فقه موجود مبتنی بر جامعه پیش از صنعتی و مدرن شده است. این امر به منزله آن نیست که پس فقه را باید کنار گذاشت، چون متناسب با جامعه جدید نیست.
کافی است از پوسته شکل‌گرایی بیرون آید تا بخش مهمی از مشکلات حل شود. اجازه دهید یک نمونه را تقدیم کنم. براساس فقه موجود پرداخت دیه بر یکی از امور شش‌گانه و به تعداد مشخصی از هرکدام است. صد شتر، دویست گاو، هزار گوسفند، ده هزار درهم و هزار دینار و دویست حله یمنی! است. شکل‌گرایی موجب می‌شود تا این حکم را برای مناطق قطبی هم جاری بداند که هیچ‌کدام از این شش مورد آنجا یافت نمی‌شود. سال‌های سال پس از انقلاب این قانون بود تا اینکه در نهایت آن را تبدیل به پول رایج کردند؛ و هیچ خللی نه در اسلام رخ داد و نه در درک و فهم و ایمان مردم به دین.
بگذریم از اینکه پرداخت آن‌ها چقدر بی‌معنی بود و حتی اگر انجام می‌شد چه عوارض سویی داشت که در مقالاتم مواردی از آن را برشمرده‌ام. در نهایت تبدیل این امور شش‌گانه به پول نیز با تغییر مبنایی در استنباط نبود، بلکه از طریق اجازه خاص آن را حل کردند. در حالی که مثل روز روشن است که هدف شارع مابه‌ازای مادی خسارت وارده بود، و، چون در گذشته‌ها، معیاری ثابت برای مبادله فراگیر وجود نداشته، هر جا به تناسب مهم‌ترین معیار مبادله را به عنوان دیه تعیین کرده‌اند، و حتی ارزش کیفی آن‌ها نیز با یکدیگر مساوی نیست و اعداد رُند انتخاب شده‌اند تا کار‌ها راحت باشد و الا چه کسی گفته که ۵ گاو معادل یک شتر است یا...
این‌ها نشان از سهل‌گیری اولیه شارع برای انجام امور جامعه است، ولی در عمل ما در قرن ۲۰ و ۲۱ آن‌ها را تبدیل کرده‌ایم به اموری پیچیده و غیرقابل تغییر و دست خود را در حنا گذاشته‌ایم که مبادا حکم خدا نقض شود؟! شکل‌گرایی در فقه و فقاهت و ناتوانی در به روز شدن آن یکی از مهم‌ترین نقاط ضعف حوزه و روحانیت است، که نقطه قوت آنان را که فقه باشد به نقطه ضعف و پاشنه آشیل آن تبدیل کرده است. همین شکل‌گرایی است که در یکی از مهم‌ترین قوانین کشور یعنی قانون جزا، سه سن مسئولیت کیفری برای مردان و زنان داریم که با هیچ منطق و عقلی سازگار نیست.

متأسفانه به نظر می‌رسد که شکل‌گرایی نه فقط در حوزه فقه، بلکه به حوزه اخلاق و مناسک نیز سرایت کرده است؛ و هر روز نیز شدیدتر از گذشته می‌شود. یکی از نزدیکانم (خانم ۷۳ ساله) که روز‌های پیش از عید را به مشهد رفته بود با اعتراض می‌گفت که در حالی که چادرش از روی سرش به روی گردنش افتاده بود و البته با حجاب کامل در بخش زنان!
نشسته و دعا می‌خواند، بار‌ها و بار‌ها با این تذکر مواجه شد که چادر را بیاندازید روی سر؟! از این نمونه‌های شکل‌گرایی در عبادات، در عزاداری‌ها، و در اعیاد فراوان می‌توان دید. بخشی از آن غیرطبیعی نیست، ولی ضعف در دفاع از محتوا موجب شده که به "شکل" و قالب اصالت داده شود و گمان کنند که نادیده گرفتن شکل موجب از میان رفتن محتوا نیز می‌شود. در حالی که اصالت دادن به شکل محتوا را نابود کرده است.

یکی دیگر از مشکلات مهم که پیش از انقلاب هم تا حدی بود، ولی پس از انقلاب بویژه در دو دهه اخیر شدت یافته است، اظهارنظرات "موضوعی" از جانب روحانیون است. شاید هم نتوان این مشکل را حل کرد ولی توجه به آن خیلی مهم است. روحانیون یا حداقل برخی از آن‌ها در موضوعاتی اظهارنظر می‌کنند که صلاحیت لازم را ندارند. اگر بنده در موضوعی که صلاحیت ندارم حرف بزنم و حتی حرف بی‌ربطی بزنم، جامعه مرا به عنوان خودم می‌شناسد ولی هنگامی که یک روحانی چنین کند، به صفت روحانیت او را مورد داوری قرار می‌دهند.
این روز‌ها درباره همه چیز اظهارنظرات کارشناسی و موضوعی و البته در بالاترین سطوح می‌شود که هیچ ربطی به کارکرد اصلی روحانیت ندارد.
در قدیم روحانیت نسبت به سایرین در بیشتر امور حکیم نیز بودند و شاید در آن زمان این اظهارنظرات موضوعی مقبول هم می‌افتاد ولی با توسعه علم و تخصصی شدن آن برای اظهارنظرات موضوعی مانع مهمی بوجود آمده است. چند هفته پیش دختر یکی از دوستانم که سال اول پزشکی است تعریف می‌کرد که یک روحانی که درس معارف می‌داد برای اینکه نشان دهد چقدر مطلع است یا خدا به چه اموری توجه داشته؟! و چه خلقت پیچیده‌ای داشته است، در سر کلاس معارف توضیح می‌داد که کودک از ترکیب دو اسپرم زن و مرد! بوجود آمده، و دانشجویان می‌خندیدند و متوجه نمی‌شد که چرا می‌خندند. از این نمونه‌ها از بالاترین سطوح تا پایین‌ترین‌ها را می‌توان ذکر کرد که جایگاه و کارکرد روحانیون را دچار مشکل جدی کرده است. انتشار این موارد در فضای مجازی موجب وهن شده است.

دخالت روحانیت از موضع قدرت و سیاست در علوم اجتماعی و انسانی و کوشش بی‌ثمر برای اسلامی کردن آن بازتابی است از دخالت در امری موضوعی، فراتر از توان این نهاد. این به معنای کم‌اطلاعی یا بی‌اطلاعی بسیاری از روحانیون عزیز در این علوم نیست. چه بسا تعداد قابل توجهی از آنان نیز با این علوم آشنایی خوبی دارند، که در پی اسلامی کردن آن نیز نیستند.
حتی ادعای اسلامی کردن این علوم هم اشکالی ندارد، ولی هنگامی که با سوار شدن بر ارابه قدرت و نه منطق علمی این کار صورت گیرد، همین می‌شود که می‌بینیم. متأسفانه این کوشش به همین علت مثل حفاری در کویر برای رسیدن به آب شیرین است. به قول شاعر: "گر نه تهی باشدی، بیشتر این جوی‌ها/ خواجه چرا می‌دود تشنه در این کوی‌ها؟ ".

شاید و به نظر بنده مهم‌ترین مشکلی که در شرایط کنونی روحانیت با آن مواجه شده است، و خاص دوران پس از انقلاب است، ترکیب نهاد قدرت و دین است؛ که کارکرد و انتظارات از روحانیون را تغییر داده است. مردمی که باید آنان را همواره منادی و مدافع عدالت ببینند اکنون با جامعه‌ای درگیر هستند که بیشترین سهم قدرت را روحانیون در آن دارند، ولی شاخص فسادش در وضعیت نامناسبی است.
شاید مشکلات دیگر هم تا حد زیادی متاثر از این مشکل هستند. بنده یک بار در روزنامه سلام نوشتم، آنان که گمان می‌کنند با ترکیب این دو (نهاد دین و نهاد سیاست) می‌توانند نهاد سیاست را قدسی کنند، اشتباه کردند، زیرا این ترکیب موجب قدسی شدن سیاست نمی‌شود، بلکه عرفی شدن و تقدس‌زدایی از نهاد دین را تسهیل می‌کند.
این کار سیاست را دینی نمی‌کند، دین را سیاسی می‌کند. این ترکیب به علت دو منطق گوناگون حاکم بر این دو نهاد مشکل‌آفرین خواهد شد. رابطه سیاست با جامعه و مردم در نهایت بر محور قدرت و نظم و سلطه استوار است. در حالی که رابطه دین و روحانیت از نوع دیگری است و براساس اخلاق و معنویت و آخرت و... استوار است. هر دو هم برای جامعه لازم هستند، ولی تقلیل یکی بر دیگری یا ادغام آنها، موجب از میان رفتن تا تضعیف هر دو می‌شود. نهاد روحانیت با این حضور نقطه قوت خود را به سیاست تقلیل داد و حتی نتوانست در سیاست براساس عرف موجود کارآمدی مناسبی را نشان دهد، در نتیجه هر دو وجه ماجرا را باخته است و هیچ‌کدام از دو نقش را نمی‌تواند بازی کند.

عارضه مهم این وضع جانشین شدن قدرت و تبلیغات رسمی به جای منطق و اخلاق در جذب افراد به دین است. بر اثر این تحول انتظارات مردم از روحانیون دچار تغییر شده است. به همین دلیل است که برخی روحانیون که می‌بینند جاذبه‌ای وجود ندارد برای جذب جوانان وارد کار‌های هنری و رفتن به استادیوم ورزشی و زدن پیانو و خواندن آواز می‌شوند! صادقانه عرض کنم تلفیق دو نقش به نسبت متعارض در جامعه مدرن کار سخت و نشدنی است. شاید فوری این پرسش به ذهن برسد که پس پیامبر ص. و، اما علی ع. چرا در این مقام بودند، که به نظرم در این باره می‌توان توضیح داد که شکل‌گیری نهادی به عنوان روحانیت و کارکرد‌های انتظاری از آن متأخر است. ضمن آنکه امام علی هم در نهایت شیوه‌ای از حکومت‌داری را پیشه کرد که کمتر از ۵ سال دوام نداشت، هرچند آن ۵ سال الگوی ابدی است و از این نظر بی‌مثال است.

شاید از این نقد‌ها چنین برداشت شود که من طرفدار جدایی دین از سیاست هستم. صریح عرض کنم که مخالف امتزاج آن‌ها هستم و نه جدایی. مخالف تقلیل دادن آن‌ها به یکدیگر هستم. اگر این دو به یکدیگر تقلیل پیدا نکنند، در یک جامعه سالم و آزاد، هر دینی می‌تواند اثرگذاری خود را بر سیاست از خلال جامعه و مردم تکمیل و جاری کند، و نیازی به امتزاج یا ذوب شدن نهاد دین در سیاست نیست. از میان رفتن استقلال این نهاد در برابر قدرت جایی برای اثرگذاری آن باقی نمی‌گذارد. وابستگی مالی (مستقیم و غیرمستقیم) تبلیغاتی و قدرتی، کارکرد‌های آن را دچار اختلال کرده است.

آنچه که نوشتم را در حد یک پیش‌نویس و تأملات مقدماتی تلقی کنید، راه برای فهم بهتر و حتی نقض آن‌ها باز است و می‌توان با نقد آن و یا افزودن مطالب و نمونه‌ها و نقد‌های دیگر آن را غنی کرد و در نهایت به ایده‌ای برای اصلاح امور و نهاد مهم روحانیت رسید.
* منتشر شده در کانال تلگرامی عباس عبدی(آینده)
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید