رنو، سرنخ کشف قتل سعید
هیچ سرنخی نداشتیم تا اینکه فهمیدیم در محل مقتول خودرو رنو خریداری شده است.
کد خبر :
۵۳۷۷۷
بازدید :
۱۴۴۱
رنو، سرنخ کشف قتل سعیدبه گزارش خبرنگار گروه جامعه خبرگزاری میزان، سال ۸۶ بود، همسایهها گلایه از بوی تعفنی داشتند که از خانه قدیمی به مشام میرسید. آنطور که میگفتند چند روزی بود که بوی تعفن از خانه قدیمی میآمد و هر روز بیشتر میشد. در نهایت طاقتشان طاق شده و با پلیس تماس گرفته بودند.
سریع راهی محل شدیم، خانه قدیمی مدتی قبل توسط پسر جوانی که اهل سیرجان بود به اجاره درآمده بود. آنطور که همسایههای سعید میگفتند، مستاجر جدید آدم آرام و کمحرفی بود و تنها آنها رفت و آمدش را صبحها و شبها به خانه میدیدند. اما چند روزی میشد که از سعید خبری نبود و در را باز نکرده بود.
با هماهنگی بازپرس وارد خانه شدیم و به محض ورود به خانه با جسد سعید به صورت طاق باز مواجه شدیم. خون اطراف جنازه نشان از آن داشت که خانه قدیمی محل قتل سعید است. متخصصان پزشکی قانونی علت اولیه مرگ را اصابت جسم نوک تیز اعلام کردند. از زمان مرگ سعید چند روزی میگذشت و جنازه بشدت
متعفن شده بود.
هویت جسد مشخص بود و بلافاصله موضوع را به خانواده سعید اعلام کردیم. آنها با شنیدن ماجرا خود را به خانه قدیمی رساندند. پدر مقتول گفت: پسرم در کار خرید و فروش خودرو است. او برای همین هم به کرمان آمد. چون رفت و برگشتش از کرمان به سیرجان سخت بود، خانهای اینجا اجاره کرد تا راحت بتواند زندگی کرد. از طرفی سعید از دختر جوانی خوشش آمده و قرار بود بزودی به خواستگاری او برویم. پسرم آدم بیحاشیه و آرامی بود و نمیدانم چه کسی این کار را با او انجام داده است.
آنطور که پدر سعید گفته بود، پسر جوان خودروی وانت مزدا داشت، اما هیچ اثری از ماشین نبود. در تحقیقات محلی مشخص شد سعید خودروی وانت مزدای خود را ۸ میلیون تومان روز قبل از جنایت فروخته است.
سراغ بنگاهی که خودرو در آن معامله شده بود، رفتیم. مرد بنگاهدار گفت: حدود ۵ روز قبل سعید به اینجا آمد و خودروی وانت مزادیش را ۸ میلیون تومان برای او معامله کردم. از آنجا که زمان معامله عصر بود و ساعت کاری بانکها تمام شده بود، سعید پول را به صورت نقدی گرفت. به او پیشنهاد دادم به جای حمل این همه پول، آنها را در گاوصندوق مغازه بگذارد، اما سعید قبول نکرد و پولها را با خودش برد.
مرد بنگاه دار مدعی بود که ۸ میلیون تومان پول ساعتی قبل از قتل با سعید بوده است، اما در بازرسی از خانه هیچ پولی پیدا نشد. نبود پولها داخل خانه سعید، حکایت از آن داشت که به سرقت رفتهاند. انگیزه جنایت مشخص شد، پسر جوان قربانی ۸ میلیون پولش شده بود، اما چه کسی دست به جنایت زده و پولها را سرقت کرده بود سوالی بود که ما هنوز موفق نشده بودیم به آن پاسخ دهیم.
زمانی که وارد خانه شدیم، درهای خانه بسته بود و هیچ آثار و علائمی حکایت از ورود به زور به داخل خانه وجود نداشت. همین مساله نشان میداد که عامل جنایت آشنای سعید بوده است.
تحقیقات ادامه داشت و هیچ سرنخی از عامل جنایت در دست نبود. از آنجا که از زمان مرگ چند روزی گذشته بود، هیچ کدام از همسایهها ورود سعید به داخل خانهاش را به خاطر نداشتند و همچنین نمیدانستند آن شب سعید مهمان داشته یا خیر.
تحقیقات را ادامه دادیم تا اینکه ۱۲ روز بعد از جنایت خبر رسید یکی از معتادان و خلافکارهای محل، خودروی رنویی خریداری کرده است. مرد جوان سیاوش نام داشت، همه از اینکه او یکشبه توانسته است خودروی رنو بخرد تعجب کرده بودند.
ثروت یکشبه سیاوش، شکبرانگیز بود و زمانی که فهمیدیم مرد جوان مدتی است که با سعید دوست شده و با او رفت و آمد داشته، شک ما را دو چندان کرد و احتمال دست داشتن او در قتل پسر جوان مطرح شد.
با هماهنگیهای قضایی سیاوش بازداشت شد. مرد جوان ابتدا منکر ماجرا بود، اما پاسخی برای پولدار شدن یکشبهاش نداشت و همین مساله باعث شد تا به حرف بیاید و راز جنایت شبانه را برملا کند.
مرد جوان در مقابلم روی صندلی نشست و شروع به صحبت کرد و گفت: چند وقتی بود که سعید را میشناختم. پسر سادهای بود که در فکر کسب درآمد و تشکیل خانواده بود. زمانی که متوجه شدم به تنهایی زندگی میکند، تصمیم گرفتم از خانهاش به عنوان پاتوق مواد کشیدنم استفاده کنم و همین مساله باعث شد کمکم او را با مواد مخدر آشنا کنم. دلش نمیخواست مواد بکشد، اما هرازگاهی چند پک میزد و کمکم تفریحی تبدیل به اعتیاد شد، اما نه در حد مواد کشیدن من.
او ادامه داد: شب حادثه، سعید را در خیابان دیدم و او تعارف زد که به خانهاش بروم. کمی مواد همراهم بود و قرار شد آن شب را خوش بگذرانیم. وارد خانه که شدیم متوجه کیسه پلاستیکی شدم که او زیر پیراهنش مخفی کرده بود. همین که کیسه را بیرون آورد و چشمم به پولها افتاد وسوسه تمام وجودم را گرفت.
متهم جوان گفت: از همان لحظه تصمیم گرفتم یک جوری پولها را به دست آورم و برای اینکار منتظر فرصت شدم. آن شب کمی مواد کشیدیم و سعید داشت صحبت میکرد که ناگهان چاقویی را که به همراه داشتم از جیبم بیرون آوردم و چند ضربه به او زدم. سعید ناتوان روی زمین افتاد، قبل از اینکه بتواند از خودش دفاع کند، من با کیسه پر از پول از خانه خارج شدم. وقتی آن همه پول را از آن خودم دیدم، تصمیم گرفتم هر چه دلم میخواهد بخرم.
۱۲ روز از جنایت گذشته بود که اولین خواسته دلم را انجام دادم و یک خودروی رنو با پولهای سرقتی خریدم و بعد از آن هم تا دلم میخواست خرج میکردم و شیک میپوشیدم که دستگیر شدم.
با اعتراف متهم جوان به قتل، او به بازسازی صحنه جنایت پرداخت. شاید اگر سیاوش پولها را خرج نکرده بود و برای خودش ماشین نخریده بود ما هرگز به او نمیرسیدیم و راز این جنایت فاش نمیشد. البته من همیشه گفتهام که خون مقتولان دامن قاتلان را میگیرد و این پرونده هم یکی از آن پروندهها بود.
غلامرضا اسماعیلی، افسر ارشد بازنشسته نیروی انتظامی کرمان
سریع راهی محل شدیم، خانه قدیمی مدتی قبل توسط پسر جوانی که اهل سیرجان بود به اجاره درآمده بود. آنطور که همسایههای سعید میگفتند، مستاجر جدید آدم آرام و کمحرفی بود و تنها آنها رفت و آمدش را صبحها و شبها به خانه میدیدند. اما چند روزی میشد که از سعید خبری نبود و در را باز نکرده بود.
با هماهنگی بازپرس وارد خانه شدیم و به محض ورود به خانه با جسد سعید به صورت طاق باز مواجه شدیم. خون اطراف جنازه نشان از آن داشت که خانه قدیمی محل قتل سعید است. متخصصان پزشکی قانونی علت اولیه مرگ را اصابت جسم نوک تیز اعلام کردند. از زمان مرگ سعید چند روزی میگذشت و جنازه بشدت
متعفن شده بود.
هویت جسد مشخص بود و بلافاصله موضوع را به خانواده سعید اعلام کردیم. آنها با شنیدن ماجرا خود را به خانه قدیمی رساندند. پدر مقتول گفت: پسرم در کار خرید و فروش خودرو است. او برای همین هم به کرمان آمد. چون رفت و برگشتش از کرمان به سیرجان سخت بود، خانهای اینجا اجاره کرد تا راحت بتواند زندگی کرد. از طرفی سعید از دختر جوانی خوشش آمده و قرار بود بزودی به خواستگاری او برویم. پسرم آدم بیحاشیه و آرامی بود و نمیدانم چه کسی این کار را با او انجام داده است.
آنطور که پدر سعید گفته بود، پسر جوان خودروی وانت مزدا داشت، اما هیچ اثری از ماشین نبود. در تحقیقات محلی مشخص شد سعید خودروی وانت مزدای خود را ۸ میلیون تومان روز قبل از جنایت فروخته است.
سراغ بنگاهی که خودرو در آن معامله شده بود، رفتیم. مرد بنگاهدار گفت: حدود ۵ روز قبل سعید به اینجا آمد و خودروی وانت مزادیش را ۸ میلیون تومان برای او معامله کردم. از آنجا که زمان معامله عصر بود و ساعت کاری بانکها تمام شده بود، سعید پول را به صورت نقدی گرفت. به او پیشنهاد دادم به جای حمل این همه پول، آنها را در گاوصندوق مغازه بگذارد، اما سعید قبول نکرد و پولها را با خودش برد.
مرد بنگاه دار مدعی بود که ۸ میلیون تومان پول ساعتی قبل از قتل با سعید بوده است، اما در بازرسی از خانه هیچ پولی پیدا نشد. نبود پولها داخل خانه سعید، حکایت از آن داشت که به سرقت رفتهاند. انگیزه جنایت مشخص شد، پسر جوان قربانی ۸ میلیون پولش شده بود، اما چه کسی دست به جنایت زده و پولها را سرقت کرده بود سوالی بود که ما هنوز موفق نشده بودیم به آن پاسخ دهیم.
زمانی که وارد خانه شدیم، درهای خانه بسته بود و هیچ آثار و علائمی حکایت از ورود به زور به داخل خانه وجود نداشت. همین مساله نشان میداد که عامل جنایت آشنای سعید بوده است.
تحقیقات ادامه داشت و هیچ سرنخی از عامل جنایت در دست نبود. از آنجا که از زمان مرگ چند روزی گذشته بود، هیچ کدام از همسایهها ورود سعید به داخل خانهاش را به خاطر نداشتند و همچنین نمیدانستند آن شب سعید مهمان داشته یا خیر.
تحقیقات را ادامه دادیم تا اینکه ۱۲ روز بعد از جنایت خبر رسید یکی از معتادان و خلافکارهای محل، خودروی رنویی خریداری کرده است. مرد جوان سیاوش نام داشت، همه از اینکه او یکشبه توانسته است خودروی رنو بخرد تعجب کرده بودند.
ثروت یکشبه سیاوش، شکبرانگیز بود و زمانی که فهمیدیم مرد جوان مدتی است که با سعید دوست شده و با او رفت و آمد داشته، شک ما را دو چندان کرد و احتمال دست داشتن او در قتل پسر جوان مطرح شد.
با هماهنگیهای قضایی سیاوش بازداشت شد. مرد جوان ابتدا منکر ماجرا بود، اما پاسخی برای پولدار شدن یکشبهاش نداشت و همین مساله باعث شد تا به حرف بیاید و راز جنایت شبانه را برملا کند.
مرد جوان در مقابلم روی صندلی نشست و شروع به صحبت کرد و گفت: چند وقتی بود که سعید را میشناختم. پسر سادهای بود که در فکر کسب درآمد و تشکیل خانواده بود. زمانی که متوجه شدم به تنهایی زندگی میکند، تصمیم گرفتم از خانهاش به عنوان پاتوق مواد کشیدنم استفاده کنم و همین مساله باعث شد کمکم او را با مواد مخدر آشنا کنم. دلش نمیخواست مواد بکشد، اما هرازگاهی چند پک میزد و کمکم تفریحی تبدیل به اعتیاد شد، اما نه در حد مواد کشیدن من.
او ادامه داد: شب حادثه، سعید را در خیابان دیدم و او تعارف زد که به خانهاش بروم. کمی مواد همراهم بود و قرار شد آن شب را خوش بگذرانیم. وارد خانه که شدیم متوجه کیسه پلاستیکی شدم که او زیر پیراهنش مخفی کرده بود. همین که کیسه را بیرون آورد و چشمم به پولها افتاد وسوسه تمام وجودم را گرفت.
متهم جوان گفت: از همان لحظه تصمیم گرفتم یک جوری پولها را به دست آورم و برای اینکار منتظر فرصت شدم. آن شب کمی مواد کشیدیم و سعید داشت صحبت میکرد که ناگهان چاقویی را که به همراه داشتم از جیبم بیرون آوردم و چند ضربه به او زدم. سعید ناتوان روی زمین افتاد، قبل از اینکه بتواند از خودش دفاع کند، من با کیسه پر از پول از خانه خارج شدم. وقتی آن همه پول را از آن خودم دیدم، تصمیم گرفتم هر چه دلم میخواهد بخرم.
۱۲ روز از جنایت گذشته بود که اولین خواسته دلم را انجام دادم و یک خودروی رنو با پولهای سرقتی خریدم و بعد از آن هم تا دلم میخواست خرج میکردم و شیک میپوشیدم که دستگیر شدم.
با اعتراف متهم جوان به قتل، او به بازسازی صحنه جنایت پرداخت. شاید اگر سیاوش پولها را خرج نکرده بود و برای خودش ماشین نخریده بود ما هرگز به او نمیرسیدیم و راز این جنایت فاش نمیشد. البته من همیشه گفتهام که خون مقتولان دامن قاتلان را میگیرد و این پرونده هم یکی از آن پروندهها بود.
غلامرضا اسماعیلی، افسر ارشد بازنشسته نیروی انتظامی کرمان
منبع: میزان
۰