از سیمرغ بلورین تا نخل طلا
در کماعتباری دورههای سابق فستیوال بینالمللی فجر همین نکته بس که فیلمسازان سرشناستر، چون شان پن و کسانی در حد و اندازه او در اغلب مواقع حتی از نمایش فیلمهایشان در جشنواره فجر خبردار هم نمیشدند و حتی فیلمسازان درجه دو هم در بیش از ٩٠درصد دورهها تا این حد هم به خود زحمت نمیدادند که در فستیوال شرکت کنند و در آخر هم جوایز و کادوهایشان را بگیرند و بروند.
کد خبر :
۵۴۷۱۰
بازدید :
۹۳۷
جشنواره بینالمللی فیلم فجر با اینکه قرار است امسال سیوششمین دورهاش برگزار شود، اما بیراه نیست اگر بگوییم تازه دو سه سال بیشتر نیست که این جشنواره رنگ و بوی فستیوالهای نیمه معتبر دنیای سینما را گرفته و پیش از آن چیزی نبود جز یک دورهمی و حتی شاید بتوان گفت: میتینگ که یک عدهای میهمان ناشناس را از چهار گوشه دنیا جمع میکردند و ١٠ روز میخوردند و شاید یکی دو فیلم هم میدیدند و در ضمن برای اینکه از زیر دین برگزارکنندگان جشنواره بیرون آیند، یکی دو شعار ضدآمریکایی هم میدادند و میرفتند.
در کماعتباری دورههای سابق فستیوال بینالمللی فجر همین نکته بس که فیلمسازان سرشناستر، چون شان پن و کسانی در حد و اندازه او در اغلب مواقع حتی از نمایش فیلمهایشان در جشنواره فجر خبردار هم نمیشدند و حتی فیلمسازان درجه دو هم در بیش از ٩٠درصد دورهها تا این حد هم به خود زحمت نمیدادند که در فستیوال شرکت کنند و در آخر هم جوایز و کادوهایشان را بگیرند و بروند.
راه سیوسه ساله
دو سه سالی میشود که این روند بر هم خورده و حداقل در ظاهر و شیوه برگزاری فستیوال فجر به استانداردهای برگزاری فستیوالهای -البته درجه دوم- جهانی نزدیک شده است. اتفاقی که بیش از هر چیز مرهون ایده هوشمندانه جداسازی جشنواره ملی از بینالمللی است و البته سپردن کار به کاردان.
درواقع با اینکه در صورت برگزاری مختلط جشنواره ملی و بینالمللی بخش ملی به سهولت بخش بینالملل را زیر سنگینی سیطره حواشی و جذابیتهای فیلمها و فیلمسازان داخلی مدفون میکرد و نمیشد انتظار داشت زیر آن فشار و سنگینی بخش جهانی قد بکشد و موجودیت مستقل پیدا کند؛ در صورتی که حتی بعد از جداسازی هم کار به یکی از مدیران تیپیک فرهنگی سپرده میشد، باز نمیشد انتظار بالندگی از این جشنواره را داشت، ولی تفاوت رضا میرکریمی با مدیران سینمایی در این بود که حداقل به عنوان فیلمساز در چند جشنواره درست و حسابی شرکت کرده بود و، چون کارگردان بود و آدمی عملگرا و در عین حال مثل بیشتر مدیران فرهنگی با سبقه سیاسی بیبهره از زیباییشناسی نبود، دانست برای اینکه گامی رو به جلو بردارد و جشنواره را حداقل در شکل و ظاهر به استانداردهای جهانی برساند، باید چکار کند. چنین شد که فجر در دو سه سال راهی را رفت که در سی و سه سال نرفته بود.
راهی برای برند شدن
جشنواره فجر البته هنوز هم نمیتواند ادعا کند که یک جشنواره درجه یک شده؛ چنین ادعایی البته طبیعی هم نیست. درواقع اینکه انتظار داشته باشیم در شرایط فرهنگی و سیاسی و اقتصادی ایران جشنوارهای در چند سال حتی بتواند نیمی از راهی را که فستیوالهایی، چون کن و ونیز و برلین در دهههای متمادی پیمودهاند طی کند، سادهانگارانه است.
در این میان دلایلی هم هستند که قوز بالا قوز شده و فستیوال فجر را از پیمودن مسیر طبیعیاش هم باز میدارند. این باعث میشود فستیوالی که امکانات و شرایط بالقوه برند شدن را دارد، کاملا از روند کسب اشتهار و اعتبار دور شده و نتواند به جایگاهی که میتواند برایش سزاوارانه هم باشد، دست یابد. این در حالی است که سینمای ایران با تمام احترامی که در دهههای اخیر به دست آورده بهترین امکان را برای افزودن سیمایی هنرمندانه و فرهنگی به تصاویر تیپیکی که رسانههای رسمی غربی از ایران ساختهاند، دارد.
درواقع این نکته که بهخصوص در سالهای اخیر خیلی از اندیشمندان و اهالی فرهنگ جهان ایران را به نام سینما و اصغر فرهادی به عنوان یکی از نشانههای سینمای ظاهرا مستقل ایران میشناسند، میتواند به سود این فستیوال باشد؛ البته به شرطها و شروطها.
فستیوال حکومتی؟!
فستیوالهای معتبر با اینکه در کنه و بطن سیاستهایشان پیرو سیاستهای کلی کشورهایشان هستند، در این شکی نیست و حتی فستیوالهایی، چون کن و ونیز را نیز نمیتوان از این قاعده مستثنی دانست. نکته، اما در این است که آن فستیوالها این وابستگی را در اعماق سیاستگذاریها پنهان کردهاند و در جز به جز تصمیمگیریهایشان این را داد نمیزنند.
متاسفانه وجههای که از فستیوال فجر در این سالها شکل گرفته، اما صدوهشتاد درجه متفاوت با چنین روندی است. جشنواره جهانی ما چه در جزییات تصمیمگیری، چه در انتخاب فیلمها و میهمانان و چه حتی در شکل و ظاهر برگزاری عامدانه حکومتیبودن خود را فریاد میزند و این در دنیای سیاست گریز امروز پوئن مثبتی برای یک جشنواره نیست و حداقل اینکه چنین جشنوارهای برای اکثریت اهالی فرهنگ نمیتواند جذابیت چندانی داشته باشد. نخستین قدم برای پیمودن مسیر برند جهانیشدن برای فستیوال فجر دوری گزیدن از این روند است که البته پیداست در سه سال اخیر تلاشهایی برای رسیدن به این جایگاه برداشته شده است.
سانسور
ممیزی و سانسور هم عامل دیگری است برای انزوای فجر بین هنرمندان. کمتر هنرمندی است که راضی به قلع و قمع شدن فیلمش باشد؛ آن هم در جشنوارهای که حداقل مانند دوبی هم نیست که با پولی که زیر پای سینماگران میریزد، جذابیت ثانویهای ایجاد میکند که یکی دو نمایش سانسورشده فیلمشان در مقابل آن جذابیت کمرنگتر است. جایگاه جهانی فجر نیز با دوری از سانسورهای بیرویه اتفاق میافتد.
مدیران اگر این واقعیت را مد نظر قرار دهند که تماشاگران جشنواره جهانی با طیف عامه تماشاگران تفاوت دارند و نمیشود آنها را با همان متر و معیاری ارزیابی کرد که عامه را؛ آن وقت است که میتوان انتظار تساهل داشت در سیاستهای ممیزی جشنواره و این میتواند نخستین گام برای ارتقای موقعیت و جایگاه فستیوال جهانی فجر باشد.
میهمانان ناشناس
فراگیری و اشتهار یک جشنواره را برد رسانهای آن جشنواره تعیین میکند و برد رسانهای هم به دست نمیآید مگر با حضور آدمهای جذاب برای رسانهها. درواقع رسانهها برای مخاطبانشان خوراک تهیه میکنند و طبیعی است شمار مخاطبانی که خوراکشان سلبریتیهای روز است، بسیار بیشتر از کسانی است که به واسطه حضور چهرههای صرفا فرهنگی اخبار جشنوارهای را پیگیری میکنند.
اصلا به این دلیل است که حتی فستیوالی با سابقه پررنگ هنری، چون کن هم در سالهای اخیر رو به ستارهها آورده و با رونمایی فیلمهای هالیوودی و میزبانی از ستارگان سینمای امروز میکوشد حداقل در روزهای برگزاری جشنواره در تیتر اخبار قرار گیرد. جشنواره ما، اما در این راه تاکنون کاری نکرده. اینکه سرشناسترین میهمانان سال گذشته جشنواره فیلم فجر سمیح کاپلان اوغلوی ترک و ویت هیدوشکا تهیهکننده میشایل هانکه بودند، بهتر از هر مدرک دیگری شهادت به بیستاره بودن فستیوال ما میدهد. در حقیقت مروری گذرا بر میهمانان جشنواره فجر نشان از این دارد که تاکنون سینماگری شناخته شده که بشود ستارهاش خواند پای به این فستیوال نگذاشته و حتی اگر فیلمهایی فیلمسازانی، چون پولانسکی، شان پن، میشایل هانکه و... هم در این جشنواره به نمایش درآمدهاند، یا بدون اطلاع سازندگانشان بوده و یا اینکه آنها میلی به حضور در فستیوال فجر نداشتهاند.
ستاره جهانی
امسال، اما ظاهرا کوشش بر این بوده که این روند به هم بخورد. روزی که اعلام شد اولیور استون میهمان جشنواره امسال خواهد بود، در یک روز و یک ساعت رسانههای سینمایی سرتاسر دنیا به این خبر واکنش نشان دادند. این بهترین راهکار برای برند شدن را در اختیار جشنواره فجر قرار میدهد.
پایان
البته این را میدانیم و میدانید که سیاستهای فرهنگی نظام در بسیاری از مواقع مانعی است برای حضور ستارگان به خصوص هالیوودی -خاصه از بین نسوان؛ اما به هر حال این راهی است که باید طی شود. روندی که اگر قرار بر ارتقای جایگاه جهانی جشنوارهای باشد که برای گرامیداشت انقلاب مردمی ایران پایه گذاشته شده؛ ناگزیر است.
۰