اردیبهشت و حکومت سعدی!

اردیبهشت و حکومت سعدی!

سعدی تألیف گلستان را در فصل بهار در «اول اردیبهشت‌ماه جلالی» آغاز کرد و چنان که خود می‌گوید، هنوز از گل بوستان بقیتی باقی بود که آن را به پایان رساند. هنوز هم در آناتولی زبان سعدی به‌عنوان بخشی از زبان دین است؛ چنان‌که در شبه‌قاره هند، چنین حکمی درست درمی‌آید و این حضور سعدی تا مالزی و اندونزی نیز ادامه دارد.

کد خبر : ۵۴۹۸۸
بازدید : ۱۹۴۹
اردیبهشت و حکومت سعدی! احمد مسجدجامعی | اردیبهشت یادآور سعدی است و قبر او در همان محل خانه یا خانقاهش از دورترین زمان‌ها در ایام گل و گلباران زیارتگاه خاص و عام بوده است. در کنار مزار او بسیاری از بزرگان آرمیده‌اند. سعدی تألیف گلستان را در فصل بهار در «اول اردیبهشت‌ماه جلالی» آغاز کرد و چنان که خود می‌گوید، هنوز از گل بوستان بقیتی باقی بود که آن را به پایان رساند.
احتمالا پیش از آغاز پاییز زمان پایان این کتاب اوست. همین اول اردیبهشت جلالی است که در آثار سعدی می‌توان یافت و همین را مبنای روز سعدی در تقویم ملی قرار داده‌ایم؛ به‌ویژه آنکه سعدی در آثار باقی‌مانده، بیشتر با همین کتاب پر از حکمت، ادب، نظم و نثر شناخته می‌شود.
تعدد نسخ گلستان و بوستان به این دلیل رخ داده که در بخش عظیمی از عالم اسلام، این کتاب‌ها متن درسی مدارس و مکتب‌خانه‌ها بوده و تا دهه‌های ۳۰ و ۴۰ نیز ادامه داشته است. گفته اند مرحوم امام خمینی نیز که دستی در شعر و شاعری و کتاب و نویسندگی داشت و به خط تحریری خوشی می‌نوشت، در جلسه‌ای که گروهی از بزرگان جمع بودند، به مناسبتی سعدی را استاد مسلم سخن و شاعرترین شاعران زبان فارسی دانسته بود و در تفاوت او با حافظ گفته بود: خود من خیلی به حافظ علاقه دارم، ولی از جنبه قوت شاعری، سعدی را برتر می‌دانم؛ علاوه بر آنکه از حافظ نثری در دست نیست، سعدی در غزل، مثنوی و نثر شاعری سرآمد است.

شاید نگاه امام متأثر از دیدگاه سعدی به قواعد ملک‌داری نیز باشد؛ مثلا تعابیری مانند سه چیز پایدار نماند؛ مال بی‌سخاوت، علم بی‌بحث و ملک بی‌سیاست؛ که در اینجا سیاست در معنای تدبیر است. در بین سیاست‌مداران پیشین، توجه به آثار سعدی چشمگیر بود.
نسخه‌ای از بوستان سعدی به‌طور کامل به خط زیبای احمد قوام‌السلطنه، نخست‌وزیر مشهور ایران، موجود است که در وقت کتابت در جوانی با سمت دبیری و منشی‌گری دربار به کار اشتغال داشت و فرمان مشروطیت و مناجات‌نامه علی امیرالمؤمنین نیز به خط او موجود است.
محمدعلی فروغی که بیشتر وقت او در حوزه ادبیات صرف تصحیح و انتشار آثار سعدی شد و جشن هفتصدمین سال تصنیف گلستان هم به ابتکار او انجام شد، دلبستگی خاصی به سعدی داشت که از مطالبی که مستقلا درباره سعدی نوشته است، کاملا پیداست. در جهان هیچ ایرانی فرزانه‌ای مانند سعدی شناخته‌شده نیست.
در فهرست‌های نسخ خطی مربوط به نقاط گوناگون جهان، بی‌شک نسخه‌های متعددی از گلستان، بوستان و غزلیات سعدی هست که بسیاری از آن‌ها از نظر هنری برجسته و ممتاز هستند؛ مثلا یکی از قدیمی‌ترین نسخه‌های گلستان به خط خوش‌نویس مشهور یاقوت مستعصمی است که بخشی از آن باقی مانده است.
کمتر کتابی در زبان فارسی سراغ داریم که تا این اندازه به زبان‌های مختلف ترجمه شده باشد و این نشان می‌دهد که پیام سعدی ورای زمان و زبان است و با خرد، هستی و عواطف انسان‌ها پیوند برقرار می‌کند. مرحوم حبیب یغمایی از قول فروغی از جلسه‌ای در جامعه ملل متفق (قبل از تشکیل سازمان ملل متحد) یاد می‌کند که در کنار نماینده یکی از کشور‌ها نشسته بوده، از او می‌پرسد که از کدام کشور آمده‌ای؟ و فروغی می‌گوید هرچه من کوشش کردم ایران یا فارس یا پرشین را به او معرفی کنم، نشناخت و سرانجام خودش گفت: شما از سرزمین سعدی هستی؟ سعدی به‌ویژه در گلستان، دو حکمت ایرانی و اسلامی را درهم آمیخته است و می‌توان گفت: کتاب گلستان در واقع گونه‌ای سیاست‌نامه است برای تدبیر‌های شخصی و جمعی و تقریبا برای هر مشکلی تدبیری به دست می‌دهد.

سعدی از معدود شاعرانی است که در دوره خود جهانی شد و حیطه شهرتش حتی چین و شام را درنوردید. در سفرنامه ابن‌بطوطه هست که در همان حوالی حیات سعدی، شعر او را در چین گروهی از ملوانان می‌خواندند و او این شعر را عینا در دفتر خود که یکسره به عربی است، به فارسی ثبت کرد:

تا دل به مهرت داده‌ام در بحر غم افتاده‌ام.
چون در نماز استاده‌ام گویی به محراب اندری

انتخاب این شعر از سوی ملوانان، بسیار هوشمندانه است؛ زیرا از یک سو با فرهنگ پاروزدن هماهنگی دارد و از سوی دیگر از بحر غم سخن به میان می‌آورد که زبان حال دریانوردان دریای خطرناک چین است.

خود سعدی نمونه‌هایی از شهرتش را در کاشغر یعنی استان مسلمان‌نشین سین‌کیانگ در چین و جامع دمشق و بغداد نشان داده است.
هنوز هم در آناتولی زبان سعدی به‌عنوان بخشی از زبان دین است؛ چنان‌که در شبه‌قاره هند، چنین حکمی درست درمی‌آید و این حضور سعدی تا مالزی و اندونزی نیز ادامه دارد. پس می‌توان و باید حکمت سعدی را در کلیات آن، سرلوحه زندگی قرار داد و به این شعر که «بنی‌آدم اعضای یک پیکرند» گوش سپرد و به جان پذیرفت که «تن آدمی شریف است به جان آدمیت». این شعر سعدی را که به قول حبیب یغمایی با خواندن آن اشک از چشم فروغی روان شد، با هم مرور کنیم:

بخت آیینه ندارم که در آن می‌نگری
خاک بازار نیرزم که بر او می‌گذری
من چنان عاشق رویت که ز. خود بی‌خبرم
تو چنان فتنه خویشی که ز. ما بی‌خبری
و برای حسن‌ختام، این شعر دیگر سعدی نیز دلنشین است:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
به غنیمت شمر ای‌دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست

و جالب است که استاد محمدتقی جعفری نقل کرده آیت‌الله مطهری آن را به‌عنوان بهترین شعری که خوانده ذکر کرده است؛ «مولاناشناس» از «حافظ‌شناس» شعر سعدی را نقل کرده است.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید