دکترای مهندسی آب؛ من هم یک کالای ایرانی‌ام

دکترای مهندسی آب؛ من هم یک کالای ایرانی‌ام

از لحظه‌ای که «صلاح‌الدین» جارویش را به کناری گذاشت، دست‌ها را پشت کمر قفل کرد و جلوی دوربینِ موبایل با مردم درددل کرد، دو روز بیشتر نمی‌گذرد و سیل تلفن‌ها برای کمک به او ادامه دارد.

کد خبر : ۵۵۳۸۲
بازدید : ۱۱۴۵
از لحظه‌ای که «صلاح‌الدین» جارویش را به کناری گذاشت، دست‌ها را پشت کمر قفل کرد و جلوی دوربینِ موبایل با مردم درددل کرد، دو روز بیشتر نمی‌گذرد و سیل تلفن‌ها برای کمک به او ادامه دارد. صلاح‌الدین کامرانی، جوان ٣٠ساله‌ای است که مدرک کارشناسی را در رشته زمین‌شناسی در دانشگاه خوارزمی گرفته، کارشناسی ارشد منابع آب زیرزمینی را در دانشگاه شیراز گذرانده و دکترای همین رشته را در دانشگاه خوارزمی تمام کرده اما آخرین‌باری که سر کار رفت در انبار مواد شیمیایی شرکت نفت اهواز بود که به‌عنوان یک کارگر ساده برای جاروکشی و سیمان‌کشی و جابه‌جایی بتن‌ها، روزمزد، به کار گرفته شد.
دکترای مهندسی آب؛ من هم یک کالای ایرانی‌ام
سه روز تحمل کرد، سیمان رویش ریخت، هوای آلوده اذیتش کرد، او هم بساطش را جمع کرد و به شهرش برگشت، به مریوان. او بعدازظهر دوشنبه، کلافه از بیکاری چندین‌ساله، با شلوار خاکی و پیراهن سرمه‌ای و دستمال سفیدی که به سر بسته بود، جلوی دوربین ایستاد و از وضعش گفت.
شماره تلفنش را هم اعلام کرد: «منتظر تماس دوستان و مسئولان هستم.» چند ساعت بیشتر نگذشته بود که سیل تلفن‌ها شروع شد. صبح دیروز اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس‌جمهوری با او تماس گرفت و صلاح‌الدین شگفت‌زده شد: «باورم نمی‌شد که آقای جهانگیری با من تماس گرفته. منی که یک مسئول را از فاصله ٥٠٠متری ندیده بودم.»

چه اتفاقی افتاد که بعد از این‌همه‌ سال تحمل بیکاری، جلوی دوربین بایستید و از وضع‌تان بگویید؟
من اهل مریوانم. متأهلم، کارت پایان‌خدمت دارم، یک نیروی آماده به کارم و تنها دکترای بومی آب‌های زیرزمینی را در استانم دارم. هرکس تلویزیون نگاه کند، می‌داند که کشور با چه خشکسالی و بی‌آبی مواجه است و چقدر این رشته من می‌تواند کاربردی باشد، خیلی جاها درخواست کار دادم اما شانسی نداشتم و استخدامم نکردند. سال‌ها دنبال کار گشتم و غیر از کارگری، کار دیگری پیدا نمی‌کردم. اخیرا از طریق یکی از دوستانم به این انبار مواد شیمیایی شرکت نفت، معرفی شدم و قرار بود به صورت روزمزد آن‌جا کارگری کنم.
شیفت‌های این انبار، ٤٠روزه است اما سه‌روز بیشتر نتوانستم بمانم. سیمان رویم ریخت و هوایش بشدت آلوده بود. موقع جاروزدن نمی‌توانستم نفس بکشم. دیگر صبرم تمام شد و تصمیم گرفتم از این طریق خودم را معرفی کنم، شاید کاری برایم پیدا شود. ٣٠‌سال دارم اما احساس می‌کنم آدم بی‌ثمری هستم. باور کنید به بچه‌های فامیل رویم نمی‌شود بگویم درس بخوانید به درد آینده‌تان می‌خورد.

حقوق‌تان در همان انبار چقدر بود؟
دیگر به حقوق نرسید، من چند روز کار کردم اما هنوز با من تسویه نکردند.

فیلمی که گرفتید، چطور منتشر شد؟
من برای چند نفر از دوستانم فرستادم، آنها هم برای دوستانشان فرستادند و یکدفعه به صورت وسیع منتشر شد. اصلا فکرش را نمی‌کردم که همه‌جا دست‌به‌دست شود.

دقیقا برای چه کسانی این فیلم را گرفتید؟
برای مسئولان. خواهشم این است که فکری به حال من بکنند. امسال،‌ سال حمایت از کالای ایرانی است و من هم یک کالای ایرانی به حساب می‌آیم.
پدر و مادرم ایرانی هستند. سابقه کیفری ندارم، از نظر شهروندی هم مشکلی ندارم. من فرزند همین کشورم. حرف‌هایم همه مستند است. مقالاتم به فارسی و انگلیسی در اینترنت وجود دارد. اخیرا هم در مجله «واتر ریسرچ» مقاله‌ام منتشر شده. می‌خواستم این فیلم را مسئولان ببینند و از من دعوت به کار کنند. گفتم این فیلم منتشر شود تا شاید مسئولان از سر دلسوزی با من تماس بگیرند.

تماس هم گرفتند؟
بله. از وقتی فیلم منتشر شد، از وزارت نیرو، از وزارت جهاد کشاورزی و حتی آقای جهانگیری، معاون اول رئیس‌جمهوری هم با من تماس گرفتند. صدایش را که شنیدم، یخ کردم. اصلا باورم نمی‌شد. من از ٥٠٠متری هم یک مسئول ندیده بودم و حالا با من تماس می‌گرفتند.

آقای جهانگیری به شما چه گفت؟
قول داد به من کمک کند. گفت مشکلی نیست، نگران نباشید.

نگفتند چه کمکی؟
به ‌هرحال ایشان معاون اول رئیس‌جمهوری‌اند و هرکاری از دستش برمی‌آید.

بقیه کسانی که از وزارتخانه‌ها تماس گرفتند، چه گفتند؟
آنها هم گفتند که کمکم می‌کنند. از سپاه هم با من تماس گرفتند، گفتند من می‌توانم با آنها همکاری کنم.

خودتان چه می‌خواهید؟
یک شغل مرتبط با رشته تحصیلی‌ام در کنار خانواده.

خودتان از اتفاقاتی که افتاده، راضی هستید؟
فکر نمی‌کردم این‌قدر بازتاب داشته باشد اما به هرحال من یک‌نفرم. افراد زیادی هستند که مثل من تخصص دارند اما بیکارند و مثل من فیلمی از خودشان نگرفته‌اند. به نظر من مشکل در نبود هماهنگی است، وگرنه کار هست. بازتاب‌هایش هم مثبت بود هم منفی.

چرا منفی؟
بعضی به من گفتند که از این فیلم سوءاستفاده می‌شود اما من به خود مردم کشورم و مسئولانش پناه آوردم.

تخصص شما به چه کار می‌آید؟
من مدیریت منابع آب دارم، می‌توانم به‌عنوان کارشناس منابع آب کار کنم، خودم خیلی به این رشته علاقه دارم.

چه شد که در این رشته درس خواندید؟
معلم دبیرستانم من را تشویق کرد. خودم خیلی دوست داشتم.

الان از این‌که در این رشته و تا این مقطع درس خوانده‌اید، پشیمان نیستید؟
نمی‌دانم واقعا. سوال سختی است. از یک‌طرف اگر این رشته را نمی‌خواندم، به این میزان آگاهی نمی‌رسیدم و طرز تفکر الان را نداشتم. واقعا نمی‌دانم باید به درآمد این رشته فکر می‌کردم یا به علاقه‌ام.

همسرتان شاغل نیست؟
نه دانشجوست.

مستأجر هستید؟
بله.

چند وقت است که دنبال کار هستید؟
از دوران دانشجویی.

چرا بعد از این‌همه مدت نتواستید جایی استخدام شوید؟
خیلی جاها درخواست دادم، اما هیچ‌جا من را نخواستند. همیشه کارگری کرده‌ام. از همان دوره دانشجویی، مشغول به این کارها بودم. یک‌مدت درس خواندم، پس‌اندازم که تمام شد، دوباره دنبال کار گشتم که باز هم موفق نشدم.

کجاها درخواست کار دادید؟
هرجایی که فکرش را بکنید، در فرمانداری، اداره آب، یک نامه‌ای برای اداره کار فرستادند اما باز هم بی‌نتیجه بود.

نمی‌توانستید در بخش‌های دیگر فعال شوید، کارهایی غیرمرتبط با رشته‌تان؟
می‌خواستم، اما کاری پیدا نمی‌کردم. در یک آزمون استخدامی هم شرکت کردم، اما قبول نشدم.

به نظرخودتان مشکل کجا بود؟
واقعا نمی‌دانم، شاید عرضه با تقاضا تناسب نداشتند.

حتما می‌خواستید در مریوان کار کنید؟
نه، اما برایم بهتر است کنار خانواده‌ام باشم.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید