آیا زیر ١٨ سالهها اهلیت ازدواج دارند؟
اگر یک دختر یا پسر زیر ١٨سال برای انجام معامله مثلا خرید یک خودرو اهلیت ندارد، چگونه برای ازدواج و انتخاب همسر اهلیت دارد؟ آیا این نشاندهنده اهمیت ندادن به نهاد خانواده و ازدواج نیست؟ به نظر میرسد در این مورد باید تجدید نظر اساسی کرد و با اهمیت دادن به نهاد خانواده، حق انتخاب همسر را برای پسران و دختران در سن مناسب و رشد به رسمیت شناخت.
کد خبر :
۵۶۲۶۳
بازدید :
۱۷۴۸
عباس عبدی | هفته گذشته یکی از خانمهای نماینده مجلس با اشاره به اینکه طرح اصلاح قانون سن ازدواج دختران با قید یک فوریت به هیأترئیسه مجلس تحویل داده شده است، گفت: «پس از اینکه طرح در دستور کار صحن علنی قرار گرفت درخصوص بررسی فوریت آن رأیگیری میشود، اگر یک فوریت آن به تصویب نرسید، بررسی طرح به صورت عادی در دستورکار قرار میگیرد.
وی با بیان اینکه در طرح مذکور حداقل سن ازدواج دختران ١٦سال و برای پسران ١٨سال در نظر گرفته شده است، افزود:، اما برای ازدواج دختران با سنینی میان ١٣ تا ١٦سال باید اذن ولی، دادگاه صالحه و تایید پزشکی قانونی مبنی بر توانایی جسمی برای ازدواج نیز دریافت شود.»
این خبر خوبی است. امیدواریم که هرچه سریعتر در مجلس تصویب شود. فراموش نکنیم که در همان هفته اعلام شد حدود ۱۴۵۰ نفر از دخترانی که سال ١٣٩٦ در تهران ازدواج کردهاند، زیر ١٥سال داشتهاند که این رقم منفی و قابل توجهی برای توسعهیافتهترین استان کشور است. کافی است گفته شود در کل کشور نیز در سال ١٣٩٤، بیش از ٣٧ هزار مورد از ازدواجهای دختران مربوط به افراد کمتر از ١٥سال بوده است و نتیجه این وضع روشن است.
به نظر میرسد برخی افراد مخالفت با ازدواج دختران زیر ١٥سال را به نادرست، مخالفت با مقررات شرعی میدانند، در حالی که چنین نیست. اتفاقا عموم افراد متشرع و دیندار دختران خود را در این سن شوهر نمیدهند. از سوی دیگر مدافعان این طرح نیز خانمهای مومنهای هستند که قطعا دل در گروی اعتقاداتشان دارند.
برخی دیگر گمان میکنند آزاد بودن ازدواج برای دختران زیر ١٥سال به افزایش ازدواج و زاد و ولد منجر میشود، ولی معلوم نیست که اصولا این نوع ازدواجها پایداری کافی داشته باشد، بهعلاوه مشکل کاهش زاد و ولد در جای دیگر است، حتی دخترانی که در سنین بالاتر هم ازدواج میکنند، سالها طول میکشد تا فرزندآوری کنند و این رخداد را به تأخیر میاندازند. ضرورت منع ازدواج دختران زیر ١٦ سال، حتی به نظر میرسد که زیر ١٨سال از جای دیگری نشأت میگیرد.
نخستین و مهمترین علت، تغییرات اجتماعی در ساختار خانواده است. خانواده در گذشته به صورت جمعی بود، به عبارت دیگر هیچگاه یک دختر ١٠ ساله به همین سادگی همراه شوهر نمیشد که دو نفری زندگی کنند. آنها درون یک خانواده گسترده و بزرگ بودند که از این طریق همسرداری و انجام امور خانه و خانواده را نیز آموزش میدیدند و به مرور تبدیل به زنی باتجربه میشدند، بهعلاوه ازدواجهای قدیم عموما در دل روابط خانوادگی شکل میگرفت و دختر کوچک از حمایت کافی خانواده برخوردار بود، درحالی که اکنون هیچکدام از این دو ویژگی وجود ندارد.
خانوادهها هستهای هستند و معلوم نیست که چگونه ممکن است یک کودک ١٢-١٠ ساله بتواند مستقل از بزرگترهای خانواده، وارد یک رابطه خانوادگی و زناشویی مستقل شود، بهعلاوه، چون ازدواجها برونفامیلی است، چنین ازدواجی قطعا به منزله فروش دختر خردسال به یک فرد دیگر است که بهطور معمول فاصله سنی بالایی هم دارند.
تحول دیگر در پیچیدگی امور زندگی است. در گذشته زندگی بسیار ساده بود و یادگیری چموخمهای آن، کار به نسبت سادهای بود، چه برای پسران و چه دختران، ولی اکنون چنین نیست. دختر یا پسری که به اندازه کافی درس نخوانده باشد و به حدی از استقلال فکری نرسیده باشد، قادر نیست از پس مسائل زندگی و پیچیدگیهای آن برآید.
آموزش یک رکن اساسی در جامعه امروز است. چگونه ممکن است یک دختر خردسال کمسواد بتواند در آینده کودکانی مفید برای جامعه تربیت کند؟ او چگونه میتواند مجموعهای پیچیده از امور زندگی، مثل بهداشت، خانهداری جدید و... را اداره کند؟ چگونه ممکن است شوهر چنین دختری حاضر شود او را به تنهایی در خانه بگذارد و برای یک روز یا بیشتر سرکار برود؟
به علاوه این دختر خردسال بهطور طبیعی براساس اختیار خود ازدواج نکرده است، ولی چند سال که از ازدواج او گذشت و چشم و گوشش باز شد، معلوم نیست به انتخاب والدین خود رضایت دهد، در حالی که در جامعه قدیم و سنتی چنین تحولی رخ نمیداد و چهبسا از کودکی و حتی پیش از رسیدن به سن معمول دختران را برای پسران نشان میکردند و تا پایان عمر نیز با یکدیگر زندگی میکردند، چون تغییرات چشمگیر در آن جامعه رخ نمیداد.
یکی دیگر از علل ضرورت تصویب این قانون بحث رشد و بلوغ است. طبق قانون، سن رشد دختران و پسران ١٨سال است، به عبارت دیگر آنان حق تصرف در اموال خود را هنگامی دارند که بالای ١٨سال باشند. این قانون درستی است. ولی چرا نباید سرنوشت خودشان در ازدواج را که مهمتر است، به دست خودشان بسپاریم؟
چرا باید در اینباره کسان دیگری جز خودشان تصمیم بگیرند و اگر خودشان باید ازدواج را تایید کنند، چگونه است که در امور مالی حق چنین دخالتی را در زیر ١٨سال ندارند، ولی در موضوع بسیار مهم ازدواج چنین حقی را پیدا میکنند؟ دادن چنین حقی منطقی نیست. اگر یک دختر یا پسر زیر ١٨سال برای انجام معامله مثلا خرید یک خودرو اهلیت ندارد، چگونه برای ازدواج و انتخاب همسر اهلیت دارد؟
آیا این نشاندهنده اهمیت ندادن به نهاد خانواده و ازدواج نیست؟ به نظر میرسد در این مورد باید تجدید نظر اساسی کرد و با اهمیت دادن به نهاد خانواده، حق انتخاب همسر را برای پسران و دختران در سن مناسب و رشد به رسمیت شناخت.
۰