کسی از نخبه‌های فراری خبر ندارد

کسی از نخبه‌های فراری خبر ندارد

خروج سیل‌آسای گروهی که برشمردم، گویا دیگر حساسیت چندانی را برنمی‌انگیزد، ممانعت یا تبلیغی صورت نمی‌گیرد و حتی به نظر نمی‌رسد اتفاق مهمی باشد. انگار گروهی را خوشحال هم می‌کند. همه مسافرت‌های علمی که به‌طور طبیعی در همه‌جای دنیا صورت می‌گیرد، در ایران دائما به مهاجرت‌های اجتماعی تبدیل می‌شود. در‌حالی‌که برای بسیاری از مسائل و مشکلات راه‌حل‌های بین‌المللی وجود دارد، کشور ما در انزوای علمی خود و مهم‌تر از آن در تکریم راه‌حل‌های بومی خود دارد آهسته آهسته رنگ می‌بازد.

کد خبر : ۵۶۳۱۳
بازدید : ۱۴۰۱
کسی از نخبه‌های فراری خبر ندارد بابک زمانی، رئیس انجمن سکته مغزی | کاوه مدنی تنها استاد بین‌المللی‌ای بود که در سال‌های اخیر بعد از طی مدارج علمی در مقیاس بین‌المللی، به کشور برگشت تا یک پست دولتی را پذیرفته و به حل یکی از بزرگ‌ترین معضلات ملتی که نام و نام فامیل او با اسطوره‌های کهن و مدرن آن آغشته است، کمک کند.
معلوم نشد به چه دلیل چندروزی دستگیر شد. به خاطر سماع شادمانه‌ای که هیچ نکته غیرعرفی‌ای در آن نبود، مورد شماتت و اتهام قرار گرفت و ناگهان خبر آمد که استعفا داده و رفته است و استعفای او هم به دلیل نگرانی والدینش مورد‌پذیرش قرار گرفت!

وقتی خبر رسید کاوه مدنی، یک استاد جوان بین‌المللی، معاون سازمان محیط زیست شده، موجی از شادی و امیدواری بسیاری از متخصصان و کارشناسان رشته‌های مختلف را فراگرفت. من شخصا تصور کردم این امر می‌تواند آغازی بر حضور ده‌ها متخصص مغز و اعصاب و سکته مغزی شاغل در بهترین بخش‌های اروپا و آمریکا در داخل کشور باشد؛ متخصصانی که تخصص‌های مشابه ایشان را کمتر از انگشت‌های یک دست در داخل کشور داریم. اما بازگشت کاوه مدنی آب سردی بود که بذر ناامیدی را در اذهان کسانی که زخم‌های جدایی روزافزون از سیستم‌های علمی بین‌المللی را با پوست و گوشت خود احساس می‌کردند، پاشید.
به این نکته که چرا جامعه ما و مسئولان نتوانستند از حضور او استفاده کنند -و حتی به این موضوع که چرا رجعت کشور به دورانی که محتاج این افراد است درک نمی‌شود- بار‌ها و بار‌ها اشاره شده است و مستقیم و غیرمستقیم مسئولان مورد خطاب قرار گرفته‌اند.

بنده از جزئیات آمدن و رفتن کاوه اطلاعی ندارم و دلیل آن را نمی‌دانم و به شایعات هم نمی‌توان تکیه کرد. قطعا کاوه مدنی هم می‌دانسته آنگاه که به ایران بیاید دسته‌گل و فرش قرمز در انتظار او نخواهد بود و با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو خواهد شد. اما تأکید من در اینجا بر آن است که رفتن او و امثال او چه اثر ناگواری برای کشور و مردم دارد.
واقعیت آن است که مهاجرت دائمی و روزافزون بسیاری از مردم، روشنفکران و تکنوکرات‌ها معدل همفکرانشان در داخل کشور را در برابر تفکرات دیگر هرچه بیشتر و بیشتر تنزل داده است. شیوه رایج و مرسوم زندگی هم به طرزی اجتناب‌ناپذیر به سوی شیوه زندگی کسانی تمایل پیدا می‌کند که عزم و اراده‌ای جدی‌تر در دفاع از شیوه زندگی خود داشته‌اند و برای این غلبه استفاده از هر ابزاری ازجمله ابزار قدرت دولتی را هم غیراخلاقی نمی‌دانند.

خروج سیل‌آسای گروهی که برشمردم، گویا دیگر حساسیت چندانی را برنمی‌انگیزد، ممانعت یا تبلیغی صورت نمی‌گیرد و حتی به نظر نمی‌رسد اتفاق مهمی باشد. انگار گروهی را خوشحال هم می‌کند. همه مسافرت‌های علمی که به‌طور طبیعی در همه‌جای دنیا صورت می‌گیرد، در ایران دائما به مهاجرت‌های اجتماعی تبدیل می‌شود. در‌حالی‌که برای بسیاری از مسائل و مشکلات راه‌حل‌های بین‌المللی وجود دارد، کشور ما در انزوای علمی خود و مهم‌تر از آن در تکریم راه‌حل‌های بومی خود دارد آهسته آهسته رنگ می‌بازد.
اقتصاد، سیاست و محیط زیست حیطه‌هایی نیستند که خوب و بد آن و نیاز آن‌ها به ارتباط بین‌المللی بدون میانجی در برابر چشمان همه آشکار شود. فوتبال از همه مشخص‌تر است، بی‌واسطه تغییرات آن را مشاهده و درک کردیم و از مزایای مربی خارجی سود می‌بریم.
دانش طب هم البته نه به مشخصی فوتبال، اما نتایجی زودرس دارد. در اینجا نیاز به ارتباطات بین‌المللی و کارشناسان مدیریت بهداشتی با پوست و گوشت احساس شده و نتایجی آشکار دارد.

تمام بخش‌های پیشرفته پزشکی دنیا آکنده از جوانانی است که کم‌کم دارند نام و خاطره این کشور را هم در ذهن خود پاک می‌کنند. اما از یاد نبریم که چند دهه پیش دانشکده‌های فنی ما بیش از دانشکده‌های پزشکی آکنده شده بود از جوانانی که تصمیم گرفته بودند از همه‌چیز خود در راه این کشور بگذرند و گذشتند.
تازه آن موقع راه درستی هم برای این فداکاری وجود نداشت. اتفاقا گویا این را هم می‌دانستند یا احساس می‌کردند، اما این موضوع مسئولیت اخلاقی آن‌ها را زائل نمی‌کرد. اما اکنون همه پیوسته در کار بستن چمدانند. کاوه مدنی هم رفت. پس چه کسی باید بماند؟!
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید