آلزایمر اجتماعی

آلزایمر اجتماعی

سال‌هاست که هراس از «آلزایمر» به جان انسان پسامدرنیته افتاده. انکار چرا؟ هراس‌آور هم هست. مهم نیست که نام آن را زوال عقل بگذارند یا خودفراموشی یا تعطیلی و تخریب بخش خاطرات گذشته در مغز آدم‌ها. من، آلزایمر را نوعی فاصله‌گیری شتابان یک مسافر از «مرزگذشته‌ها» می‌دانم تا جایی که دیگر حتی شبحی از «شهر گذشته ها» یش نیز در چشم‌انداز باقی نباشد.

کد خبر : ۵۷۶۵۷
بازدید : ۱۰۱۶
آلزایمر اجتماعی احمد پورنجاتی | سال‌هاست که هراس از «آلزایمر» به جان انسان پسامدرنیته افتاده. انکار چرا؟ هراس‌آور هم هست. مهم نیست که نام آن را زوال عقل بگذارند یا خودفراموشی یا تعطیلی و تخریب بخش خاطرات گذشته در مغز آدم‌ها. من، آلزایمر را نوعی فاصله‌گیری شتابان یک مسافر از «مرزگذشته‌ها» می‌دانم تا جایی که دیگر حتی شبحی از «شهر گذشته ها» یش نیز در چشم‌انداز باقی نباشد.
این فرار از مرز ناخواسته، اختصاص به سالخوردگان هم ندارد که مثلا اندکی به خودمان آرامش بدهیم که «پیری است و هزار عیبش!» آلزایمر انگاری همچون موج کف‌آلود در دریای توفانی زندگی و زمانه، خود را مدام می‌کوبد به ساحل بی‌پناه زندگی آدمیزاد و پیش‌آمده است حتی تا نوجوانی.
با خودم فکر می‌کردم چه چیزی ممکن است نگران‌کننده‌تر وهول‌انگیز‌تر از آلزایمر در کمین کسی باشد و خودش نداند یا گرفتار آن باشد و خودش را به ندانستن یا انکار و حاشا بزند.
اول از همه خودم را ورانداز کردم و بعد هم نگاهی به دور و بر. البته با مصرف اندکی تامل و حوصله و تا حد امکان، خالی از پیشداوری و تعصب. یعنی یک خرده خلاف آمد عادت! به چه نتیجه‌ای رسیدم؟ به یک بلای داغ و ویرانگر که من به شوخی آن را «حالزایمر» می‌گذارم. می‌دانید مقصودم از این واژه من درآوردی چیست؟ «نفهمیدن حال، انکار اکنون، سرشاخ شدن با هرچه تفاوت دارد با گذشته».
حالمرگی بیماری سمج و جان‌سخت و آب‌زیرکاهی است که مهم‌ترین نشانه‌اش، گاردگیری در برابر هر چه رنگ و بوی متفاوت از گذشته دارد و پدیده‌ای اکنونی است و نتیجه‌اش، حال‌گیری از هرکس و هر جماعت که می‌خواهد «حال» داشته باشد.
نشانه‌های شکاف نسلی را می‌بینید؟ همه در معرض ابتلا به این بیماری لاکردارند، اما فراوانی و جلوه‌گری‌اش را در مناسبات میان دو نسل پیش و پس، بیشتر می‌توان دید. وای اگر تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیرندگان در هر عرصه‌ای از مدیریت اجتماعی، گرفتار این ناخوشی شوند. دمار از حال جامعه درمی‌آید.
تصور کنید زمام مقدرات فرهنگی یا آموزشی یا اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جامعه در اختیار کسانی باشد که بخش «حال فهم» مغزشان یا تعطیل است یا در برابر گذشته، دچار تحلیل و تخریب. اجازه نمی‌دهند که «حال»، حتی خودی بنماید چه رسد به اینکه داعیه‌ای برای اریکه‌نشینی سرنوشت اکنونی‌ها داشته باشد.
شرمنده‌ام، اما به گمانم رگه‌های این «حالزایمر» را در بسیاری از دیدگاه‌ها و سخن‌ها و تصمیم‌هایی که دامنه گسترده اجتماعی نیز دارند، می‌توان مشاهده کرد. از بیان نمونه‌ها می‌پرهیزم. می‌ماند این پرسش که: پس مفهوم و تکلیف سخن امام علی (ع) چه می‌شود که: فرزند زمانه خود باشید؟!
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید