چگونه در جنگ روانی پیروز شویم؟
تحولات اجتماعی و فناورانه و مخاطب را هم در این چند دهه در نظر داشته باشیم. ما کشوری درحالتوسعه و مدعی و جامعهای مطالبهجو هستیم؛ اما متأسفانه مجموعه قوانین رسانهای ما با آن متناسب نیست و بهجای آنکه فربه و جامع و صریح و روشن باشد، نحیف و ناقص و نارسا و بهشدت زمینهساز داوری سلیقهای است. به مناسبتی توفیق نصیب این قلم شد که در دادسرای رسانه حضور یابد.
کد خبر :
۵۸۷۳۰
بازدید :
۲۹۲۵
حبیبالله معظمی | آخرین گروه صنفی که در آخرین روز کاری ماه رمضان ضیافت افطار ریاستجمهوری به آنها اختصاص داده شد، اهالی رسانه بودند. رئیسجمهور محترم در این مراسم با اشاره به جنگ روانی علیه ملت ایران بهعنوان کارزار اصلی کنونی دشمن گفت: «در کمتر جایی دیدهام که یک ملت اینگونه به رسانههای بیرونی اعتنا کنند. این وضعیت باید اصلاح شود و رسانههای داخلی مرجع اطلاعرسانی به مردم باشند.
مرجع افکار عمومی مردم باید رسانههای داخلی و رسانههای دارای نام و نشان باشند؛ نه رسانههای بینامونشانی که در فضای مجازی بهراحتی هرچه میخواهند، میگویند و با القا و تخریب باعث انحراف مسیر افکار عمومی میشوند» (منبع: سایت ریاستجمهوری).
نوشته حاضر با استفاده و به بهانه این سخن ریاست محترم جمهوری، توصیه و هشداری به دولت و دیگر ارکان نظام است تا این جنگ را نبازیم؛ ضمن اینکه صاحب این قلم دستکم یک بار دیگر در همین روزنامه «شرق» این انذار را البته با بشارت (یعنی چه کنیم که این آسیب نباشد) داده بود.
نوشته حاضر با استفاده و به بهانه این سخن ریاست محترم جمهوری، توصیه و هشداری به دولت و دیگر ارکان نظام است تا این جنگ را نبازیم؛ ضمن اینکه صاحب این قلم دستکم یک بار دیگر در همین روزنامه «شرق» این انذار را البته با بشارت (یعنی چه کنیم که این آسیب نباشد) داده بود.
درباره مسلمبودن جنگ و عملیات روانی دشمن علیه ملت ایران بهعنوان ابزار اصلی ابراز این دشمنی، تردیدی وجود ندارد؛ اما درباره گزاره دوم که ایران از استثناهایی در جهان کنونی است که افکار عمومیاش برای کسب اطلاع به رسانههای بیرونی مراجعه میکنند، به صرف یک گزاره خبریبودن نمیتوان اکتفا کرد و درجا زد؛ بنابراین برای برطرفکردن این اشکال باید دید چه باید کرد و دولت و نظام که خود به وجود این آسیب واقفاند، چه نقشی در این میان برعهده دارند، بخشی از این آسیبزدایی به دولت و مجلس بازمیگردد که آن ترتیبات قانونگذاری مورد نیاز رسانههای آزاد و توسعهبخش است؛ بهویژه با توجه به اینکه همه ارکان نظام درحالحاضر به وجود این جنگ روانی اذعان دارند که لازمه موفقیت در آن توجه به این ترتیبات و دیگر مسائل مربوطه است.
شرایط ذهنی برای پذیرش این ترتیبات به نظر مهیاتر از هر زمان دیگری است. آخرین قانون مطبوعات ما مربوط به حدود ۳۰ سال پیش است که گرچه چند سال بعد اصلاحیهای پیدا کرد؛ اما این اصلاحیه بیشتر در راستای تحدید بود تا تشویق به اطلاعرسانی.
تحولات اجتماعی و فناورانه و مخاطب را هم در این چند دهه در نظر داشته باشیم. ما کشوری درحالتوسعه و مدعی و جامعهای مطالبهجو هستیم؛ اما متأسفانه مجموعه قوانین رسانهای ما با آن متناسب نیست و بهجای آنکه فربه و جامع و صریح و روشن باشد، نحیف و ناقص و نارسا و بهشدت زمینهساز داوری سلیقهای است. به مناسبتی توفیق نصیب این قلم شد که در دادسرای رسانه حضور یابد.
در آنجا بارها مدیران رسانههای معتبر و شناختهشده دیده شدند که بهعنوان مشتکیعنه حاضر شده بودند و این فقط بخشی از روندی است که سالهاست روزانه بر مدیران رسانههای مخاطبدوست در پیچوخمهای فرسایشی محاکم میگذرد. ما دچار یک نوع امر عادی یا حرفهایگرایی در شکایت از رسانهها شدهایم.
شکایت از رسانهها از جانب دستگاههای دولتی تا غیردولتی، از مدعیالعموم تا سیاسیون. اینک شکایت از رسانه لقلقه زبان هرکسی شده است که از توضیح به افکار عمومی عاجز است یا قائل به آن نیست. اینچنین رسانههایی آیا میتوانند وارد کارزار مقابله با جنگ روانی شوند که البته شده اند؛ اما میتوان به موفقیت آنها در این کارزار امیدوار شد. دراینمیان به روزمرگی افتادن آسیبی است که منتخبان مردم را در دولت و مجلس دستکم در حوزه رسانه گرفتار خود کرده است.
بخشهای مربوطه دولت خوب است به مردم گزارش دهند در پنج سال عمر دو دولت دکتر روحانی در این حوزه و برای فعالیت توسعهبخش رسانه و عمل آزاد روزنامهنگارانه چه کرده اند تا آنها (این رسانه) که قبلا با قوانین موجود و بخشنامهها و سلایق هراسناک و محافظهکار شده اند، در این کارزار پیروز شوند.
ما متأسفانه نهتنها به رسانهها نهادبخشی نکردهایم و آنها را بهعنوان نهادی در کنار نهادهای اساسی جامعه و خودی ندیدهایم؛ بلکه مدام آنها را تضعیف و ترسو کردهایم. اینک ماییم و چنین رسانههایی که ما ساختهایم؛ وگرنه خود رسانهها به دلیل برخاستن از متن جامعه بارها نشان داده اند به ورود و موفقیت در این کارزار توانا هستند؛ مثلا دراینمیان میتوان به تجربه دیگر کشورها نگریست که میل به شکایت از رسانه وجود ندارد (چون امر نظارت و آگاهیبخشی در آنها نهادینه شده است) و اگر هم این شکایات وجود دارند که دارند، آنها را قبل از آنکه دادگاهی شوند، در خود آن رسانه مورد شکایت یا نهاد صنفی (شبیه آنچه اینک در سازمان نظامپزشکی صورت میگیرد) رفع و رجوع میکنند و دستگاه قضائی کشور را پُرپرونده نمیکنند.
درهرصورت برای این امر باید دولتی که با شعار آزادی بیان انتخاب شده و نیز نمایندگان مجلس که با شعار مشابه به مجلس راه یافتهاند، دست به کار شوند. مردم از نماینده مجلس انتظار تصویب قوانین پیشرو و فعال و نه منفعل و روزمرگی و با آیندهنگری دارند. برای ناکامگذاشتن منابع بینامونشان اطلاعات در فضای مجازی (که در کارزار جنگ روانی دشمن بسیار به کار میآیند) امنیت شغلی و آزادی عملدادن به رسانههای شناسنامهدار نیاز است که هویت مشخصی دارند و نیز پرهیز از برخورد شخصی و سلیقهای با آنها که دراینمیان لازمهاش پیشقدمی دولت و مجلس منتخب مردم است که با شعارهایی در این زمینه به قدرت رسیدهاند. به نظر اکنون آمادگی این پذیرش (تغییر و توسعه و تحول قوانین) از سوی دیگر ارکان نظام به دلیل وجود و تشدید کنونی این کارزار وجود دارد.
ماجرای صداوسیما هم در این بخش، بحثی دارای گفتنیهای بسیار است که زمان دیگری را برای بیان میطلبد؛ اما عجالتا به نظر من بخشی از آسیب ناشی از جنگ روانی علیه ایران به عملکرد صداوسیما بازمیگردد که گرانترین و پرهزینهترین رسانه دستکم غرب آسیاست و مدیریت نامنسجم و غیرحرفهای و سیاستزده آن چنان کرده است که این رسانه متکی بر منابع مردم را به یکی از ابزارهای قطبیسازی در جامعه مبدل کرده است. مثلا زبان حال مردم شدن نباید در تریبوندادن به مردم برای شِکوه از گرانیها و معطوفکردن آن به دولت خلاصه شود.
دغدغهها و آسیبهای ناشی از جنگ روانی و آن بخش بیشناسنامه شبکههای مجازی واردِ این کارزار شده، تنها در صورتی برطرفشدنی است که به رسانههای شناسنامهدار و مخاطبدوست آزادی عمل و امنیت شغلی که حق طبیعی آنهاست، داده شود؛ وگرنه مطمئن باشیم که افکار عمومی را باختهایم که نشانههایش هماکنون هویداست و رئیسجمهور هم به مرجعیت رسانهای مردم ما اشاره کرد. باخت افکار عمومی یعنی باخت جنگ روانی.
۰