چرا نشاط مردم ماندگار نمیشود؟
بدون فهم دقیق ریشههای مساله نمیشود نشاط مردمی ماندگار پدید آورد. این واکنشهای عمومی در کشورمان واقعا غیرعادی و قابل بررسی است. واکنشی خودجوش که نسبت به تحقیر هویت ملی در طول سالیان شکایت دارد؛ تحقیری که نهتنها از خارج از کشور (که قابل فهم است)، بلکه متاسفانه در داخل هم به آن دامن زده میشود.
کد خبر :
۵۸۸۵۱
بازدید :
۸۶۷
رضا میرکریمی | برای چندمین بار تیم ملی فوتبال کشورمان بهانهای شد برای شکلگیری جشنی مردمی، سراسری و خارج از عرف رسمی. این تیم در یک بازی عجیب، یک برد شیرین و دوست داشتنی به دست آورد و همانطور که پیش بینی میشد هموطنان هیجان زده را از شادی به خیابانها کشاند؛ اتفاقی که احتمالا در صورت کسب امتیاز تساوی هم در مقیاسی کوچکتر شکل میگرفت؛ و سوالی که هر بار و بلافاصله در ذهن هر منتقد اجتماعی شکل میگیرد، چرایی پایین بودن آستانه تحریک هیجانات اجتماعی و شادی آفرین در میان مردمانی است که بر اساس برخی آمار افسرده شمرده میشوند و اینکه چرا این حال خوب عمومی دوام ندارد؟
بدون فهم دقیق ریشههای مساله نمیشود نشاط مردمی ماندگار پدید آورد. این واکنشهای عمومی در کشورمان واقعا غیرعادی و قابل بررسی است. واکنشی خودجوش که نسبت به تحقیر هویت ملی در طول سالیان شکایت دارد؛ تحقیری که نهتنها از خارج از کشور (که قابل فهم است)، بلکه متاسفانه در داخل هم به آن دامن زده میشود از طرف بخشهایی از زمامداران و تفسیر غلط شان از رابطه حکومت با مردم و تفکیک مردم به خوب و بد، با نگاهی گزینشی و تنگنظرانه به مفهوم یکپارچه هویت ملی!
و همزمان بخشهایی از اپوزیسیون به ظاهر روشنفکر داخلی که نگاه تاریخی یخزده و محصورشان در جغرافیای تنگ پیرامون، قدرت تحلیل مسائل و تحولات جهانی را از ایشان گرفته است و شاهبیت تراوشات ذهنی این جماعت خلاصه شده در جمله معروف «من میدونم ما موفق نمیشیم» و همسویی این دو قطب به ظاهر متضاد در تحقیر همزمان هویت ملی واقعا جای تامل دارد.
«خودباوری» و «وحدت ملی» کمبود این روزهای جامعه ایرانی است؛ فقدانش مادر ناامیدی است و کشور را در مقابل هر جنگ روانی آسیب پذیر میکند. هربار که این کمبود با واقعهای یا بهانهای کوچک و مقطعی، کمی ترمیم میشود، نشاط عمومی خودنمایی میکند نشاطی که با بغض و اعتراض مردم آمیخته است؛ مردمی که کشورشان را دوست دارند و احساس میکنند تریبونی برای دفاع از هویت یکپارچه ملی خود ندارند و اینکه برای یکبار هم که شده زمان، مکان و چگونگی برگزاری جشن شان را خودشان انتخاب میکنند به آنها اعتماد به نفس میدهد.
بر اساس تجربه دیگر ملل، اعتماد به مردم و بالا بردن حس مشارکت اجتماعی در عموم شهروندان و محور قرار دادن غیرگزینشی اقشار مختلف و انجمنهای مردم نهاد، برای سیاستگذاری و برگزاری آیینها، اعیاد و جشنوارههای فرهنگی، هنری شهری، منطقهای، کشوری و حتی جهانی میتواند پیش نیازی باشد در جهت مردمی شدن رویدادهای ملی و ملی شدن جشنهای رسمى که این حرکت کموبیش در اشکال محدود و آزمایشگاهی در حال اجراست، ولی کافی نیست و در کنار سعه صدر مسوولان همه ما برای رسیدن به نقطه مطلوب حالا حالاها باید کار کنیم، البته اگر نمایندگان آن دو تفکر به ظاهر متضاد- والله اعلم در باطن همقسم- بگذارند.
بدون فهم دقیق ریشههای مساله نمیشود نشاط مردمی ماندگار پدید آورد. این واکنشهای عمومی در کشورمان واقعا غیرعادی و قابل بررسی است. واکنشی خودجوش که نسبت به تحقیر هویت ملی در طول سالیان شکایت دارد؛ تحقیری که نهتنها از خارج از کشور (که قابل فهم است)، بلکه متاسفانه در داخل هم به آن دامن زده میشود از طرف بخشهایی از زمامداران و تفسیر غلط شان از رابطه حکومت با مردم و تفکیک مردم به خوب و بد، با نگاهی گزینشی و تنگنظرانه به مفهوم یکپارچه هویت ملی!
و همزمان بخشهایی از اپوزیسیون به ظاهر روشنفکر داخلی که نگاه تاریخی یخزده و محصورشان در جغرافیای تنگ پیرامون، قدرت تحلیل مسائل و تحولات جهانی را از ایشان گرفته است و شاهبیت تراوشات ذهنی این جماعت خلاصه شده در جمله معروف «من میدونم ما موفق نمیشیم» و همسویی این دو قطب به ظاهر متضاد در تحقیر همزمان هویت ملی واقعا جای تامل دارد.
«خودباوری» و «وحدت ملی» کمبود این روزهای جامعه ایرانی است؛ فقدانش مادر ناامیدی است و کشور را در مقابل هر جنگ روانی آسیب پذیر میکند. هربار که این کمبود با واقعهای یا بهانهای کوچک و مقطعی، کمی ترمیم میشود، نشاط عمومی خودنمایی میکند نشاطی که با بغض و اعتراض مردم آمیخته است؛ مردمی که کشورشان را دوست دارند و احساس میکنند تریبونی برای دفاع از هویت یکپارچه ملی خود ندارند و اینکه برای یکبار هم که شده زمان، مکان و چگونگی برگزاری جشن شان را خودشان انتخاب میکنند به آنها اعتماد به نفس میدهد.
بر اساس تجربه دیگر ملل، اعتماد به مردم و بالا بردن حس مشارکت اجتماعی در عموم شهروندان و محور قرار دادن غیرگزینشی اقشار مختلف و انجمنهای مردم نهاد، برای سیاستگذاری و برگزاری آیینها، اعیاد و جشنوارههای فرهنگی، هنری شهری، منطقهای، کشوری و حتی جهانی میتواند پیش نیازی باشد در جهت مردمی شدن رویدادهای ملی و ملی شدن جشنهای رسمى که این حرکت کموبیش در اشکال محدود و آزمایشگاهی در حال اجراست، ولی کافی نیست و در کنار سعه صدر مسوولان همه ما برای رسیدن به نقطه مطلوب حالا حالاها باید کار کنیم، البته اگر نمایندگان آن دو تفکر به ظاهر متضاد- والله اعلم در باطن همقسم- بگذارند.
۰