بیگانه‌ای میان ما

بیگانه‌ای میان ما

به‌نظر می‌رسد این روز‌ها مناسبات جامعه ما با جوانان بحث‌انگیز شده است و جوانان امروز «ابژه‌ای» برای بزرگان رسمی این جامعه شده‌اند. گویی، ما هنوز تولد «سوژه ایرانی» را باور نکرد‌ه‌ایم و مرتب جوانی که خود می‌تواند راه‌حل باشد را به «مسأله» بدل می‌کنیم.

کد خبر : ۶۰۹۲۹
بازدید : ۹۰۳
مقصود فراستخواه | به‌نظر می‌رسد این روز‌ها مناسبات جامعه ما با جوانان بحث‌انگیز شده است و جوانان امروز «ابژه‌ای» برای بزرگان رسمی این جامعه شده‌اند. گویی، ما هنوز تولد «سوژه ایرانی» را باور نکرد‌ه‌ایم و مرتب جوانی که خود می‌تواند راه‌حل باشد را به «مسأله» بدل می‌کنیم.
بیگانه‌ای میان ما
مرتب اعمال آنان را ارزیابی کرده و برچسب‌های خودمان را به آنان می‌زنیم؛ اینکه دینداری در آنان تضعیف شده است، مدرک‌گرا هستند، بحران هویت دارند و در کل در وضعیت آنومیکی به سر می‌برند! و با همین قضاوت برای جوانان سیاستگذاری می‌کنیم و هیچ اعتنایی به خواسته‌های آنان نداریم و گویی نگاه سراسربین حکومت همه چیز را در خصوص آنان می‌بیند و کنترل می‌کند.
ما جوانان را بر بنیاد برساخت‌شده اجتماعی خودمان تعریف و ارزیابی می‌کنیم و پیوسته آنان را موضوع تابو‌های خود قرار می‌دهیم. قدرت صدا، متن، سیاست و انضباط اجتماعی ما از خانواده تا کلاس درس، سازمان‌های کار، میدان ورزشی، دانشگاه، حوزه‌های مشارکت اجتماعی، ان. جی. او.‌ها و دیگر حوزه‌های مربوط به جوانان را دربرمی‌گیرد.
جوان‌های امروز به تعریف جامعه‌شناختی عمدتاً متولد‌های دهه ۸۰- ۷۰ هستند؛ یعنی، نه خاطره‌ای از جنگ دارند و نه خاطره‌ای از انقلاب. با این حال، مرتب آنان را ابژه کرده و ارزش‌ها، هنجارها، ایماژهایمان را برای آنان روایت می‌کنیم و در این فضا، صدای آنان کمتر در جامعه به گوش می‌رسد.
جوانان دیروز، «ذخیره سنی» داشتند، اما جوانان امروز «تنش سنی» دارند و آنان که ذخیره سنی داشتند، برای آنان که تنش سنی دارند، مرتب برنامه‌ریزی کرده و نصیحت و توصیه می‌کنند. منظور از «ذخیره سنی» این است که جوان دیروز ذخیره ارضا داشت؛ ما خاطره‌ای از دوره رشد صنعتی قبل از انقلاب داریم.
خاطره قدرت و پیروزی سیاسی در انقلاب ۵۷ داریم. ما خاطره پایان، خاطره سازندگی و اصلاحات بعد از تندروی‌ها و جنگ تحمیلی را داریم. اما این‌ها برای جوان‌های امروز تنها روایت است و نه خاطره.
در این فضا، خاطره جوان امروزی «بی‌قدرتی» است و نمونه آن را می‌توان در جنبش‌های سال‌های اخیر او دید. خاطره آنان قناعت سیاسی است (آنان قناعت کردند پای صندوق‌های رأی آمدند). خاطره‌شان مقاومت است (برای اینکه بتوانند لباس دلخواه خود را بپوشند).
جوان‌های ما باید بر سر سبک زندگی مقاومت کنند. برای جوانان نوع پوشش ابتدا سبک زندگی بود، اما بعد تبدیل به مقاومت شد. خاطره جوان ما بحران است آن هم در خصوص پیش‌پا افتاده‌ترین اموری که ما تجربه کردیم. ما آب، خاک و هوا را پیش افتاده‌ترین چیز‌ها می‌دیدیم هرچند که در واقع از ارزشمندترین مواهب بشری است.
تجربه‌ای که جوان امروزی ما دارد «مهاجرت مبهم» است. همواره به این می‌اندیشد کجا باید بروم، خارج از مرز‌ها هم خبری نیست. نیم میلیون جمعیت ما در کشور‌های توسعه‌یافته به سر می‌برند. ولی مهاجرت جوان امروزی با مهاجرت جوان دوره ما متفاوت است. ما به اتوپیا مهاجرت می‌کردیم، ولی جوان می‌فهمد که امروز دیگر آن طرف مرز‌ها اتوپیایی وجود ندارد. جوان مهاجرت می‌کند به هر جایی که شاید بهتر از اینجا باشد و شاید نباشد.
جوان دوره مدرنیزاسیون (بعد از ۱۳۵۰-۱۳۳۲) «زائر» بود؛ چه زائر کاخ جوانان چه زائر حسینیه ارشاد. جوان دیروز یک آرمان و دنیای مطلوب را دنبال می‌کرد، اما جوان دوره امروز و پسامدرن و خصوصاً در جامعه‌ای که مدرن‌نشده در حال پرتاب شدن به جامعه پست‌مدرن است، زائر نیست در به در است. جوان دوره ما «دلشده آرمانشهر» بود، اما جوان دوره کنونی «دلزده ویرانشهر» است البته این را در یک مقیاس دیگری در اروپا هم می‌توان دید.
جوان امروز «تنش سنی» دارد، تنش کیفیت آموزشی، کنکور، سلامت (مرتب سن خودکشی، سکته و بزه پایین می‌آید)، جوان امروزی «تنش تنها زیستی» دارد چراکه زمینه و بستر‌های لازم برای ازدواج فراهم نیست و از طرفی میزان طلاق افزایش یافته است.
جوان امروز تنش مسیر شغلی دارد چرا که ما تعداد قابل توجهی بیکار تحصیلکرده داریم. جوان امروز تنش مسکن و زیست‌بوم دارد. جوان امروز تنش امنیت جانی دارد (دختران شین‌آباد)، جوان امروز تنش داشتن ملت -دولت، تنش سبک زندگی (مسأله دختران هنجارشکن در اینستاگرام) دارد و...
از این جهت است که معتقدم ما جوان ایرانی را «ابژه» دیده‌ایم و خود را به‌عنوان «سوژه» بر او تحمیل می‌کنیم که به یکباره دچار انحرافی نشود. در این فضا، ما جوان‌ها را نه تنها «ابژه» بلکه به «دیگری» هم بدل کرده ایم؛ از همین رو است که مناسبات ما با جوانان این روز‌ها بحث‌برانگیز شده است.
مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر محمد سعید ذکایی و دکتر مقصود فراستخواه است که در نشست «جوانان و جوانی در ایران؛ تأملی در رنج‌های جوان امروز ایرانی» ۱ مرداد ماه در مؤسسه رحمان ارائه شد.

مصائب جوانی
محمدسعید ذکایی | گفتن از «رنج جوانی» از موضوعات سهل و ممتنع است. مصائب جوانی را با کلید واژه‌های مختلفی می‌توان درک کرد که از آن جمله «بحران هویت»، «ریسک‌ها و مخاطرات»، «ابهام و پیچیدگی‌ها» و «سرخوردگی‌ها و سرگشتگی‌ها» است. «رنج» به معنای میزان فاصله از «امر مطلوب» است.
رنج‌ها همواره تابع امکانات زیرساختی، رفاهی و فرصت‌های اقتصادی نیستند بلکه گاهی رنج برساخته ذهن جوان است. برخی تحلیلگران اجتماعی بر این باورند که در جوامع مدرن، جوانی به «مسأله» بدل شده است در حالی که جوانی از ظرفیتی برخوردار است که می‌تواند راه‌حلی برای بسیاری از چالش‌های مدرن ما باشد. در دنیای مدرن، رنج جوانی برآمده از سه مؤلفه «مفهوم نسل»، «فاصله نیاز و امکانات واقعی» و «تعامل ساختار و فرهنگ» است.
اگر بخواهیم به سابقه مطالعاتی بحثِ رنج در جوانی اشاره کنیم، می‌توانیم از کتاب «جوانی پررنج» اثر دکتر محمدحسن ناصرالدین صاحب‌الزمانی نام ببریم که در سال ۱۳۴۴ منتشر شد که بینا‌متنیت‌های بسیار در آن به چشم می‌خورد و از متن‌های مرجع خوبی استفاده کرده است.
صاحب‌الزمانی در این کتاب رنج‌های جوانی را در ۱۷ مؤلفه لیست می‌کند؛ تحصیل، تفریح، مقبولیت و خودیابی، نمایشگری و بیانگری، مسأله جنسی، همسرگزینی، طلاق، نظام وظیفه، جنگ نسل‌ها، همزیستی بدون تفاهم، تضاد ارزش‌ها، ناهمگونی مدرسه و جامعه، عدم استقلال یا استقلال زیاد، فاصله تمنیات و خواسته‌ها با فرصت‌ها، نبود راهبری و الگو، هراس از رقیب، نداشتن آرمان‌های اجتماعی، تنش و ارتباط با خانواده. فارغ از داده‌های این کتاب که مربوط به سال‌های دهه ۴۰ است، به نظر می‌رسد که مسائل امروز جوانان، از یک سو وجهی جهانی و از سوی دیگر وجهی ساختاری و فرهنگی به خود گرفته و قالبی «جهان-وطنی» پیدا کرده است. وضعیتی که امروزه پیش روی جوانان ایرانی قرار گرفته است متضمن مجموعه‌ای از «تداوم‌ها» و «گسست‌ها» است:

۱. تداوم‌ها؛ دربر دارنده محرومیت‌ها و کمبود‌ها است و از آن جمله می‌توان به نابرابری‌ها بر حسب جنسیت و طبقه، جغرافیا، شهر، روستا اشاره کرد.

۲. گسست‌ها؛ در بردارنده مفهوم گذار جوانی است؛ به این معنا که افراد زودتر وارد دوره جوانی شده و دیرتر از آن خارج می‌شوند. این در حالی است که در گذشته فاصله بین بلوغ و ازدواج را مرز جوانی می‌دانستند. اما امروزه دوره جوانی طولانی‌تر شده است چرا که با ارتقای نظام سلامت، افراد زودتر به بلوغ رسیده و از آن طرف به دلیل فراهم نبودن شرایط دیرتر ازدواج می‌کنند.
مسیر «گذار جوانی» غیرخطی شده است، به این معنا که استاندارد‌ها به هم ریخته است؛ می‌توان اول ازدواج کرد و بعد درس خواند یا اول دنبال کار رفت و بعد در دهه چهارم و پنجم زندگی ادامه تحصیل داد و... ما جامعه‌شناسان این فرآیند را «غیرخطی شدن» می‌نامیم. این در حالی است که در گذشته یک چرخه منظم برای گذار جوانی وجود داشت که مسیر جوانی را «تعریف» و البته «تحمیل» می‌کرد.
امروزه جایگاه جوانان در خانواده‌ها ارتقا یافته و در حال حرکت به سمت دموکراسی و همگرایی هستند. بنابراین، تنش‌ها و تضاد‌های خانوادگی که در دوره‌ای موضوعی برای مناقشه بود تقریباً امروزه رخت بر بسته است. سیاست فرهنگ نقش پر رنگ‌تری یافته و تأثیرات خود را بر انتخاب‌های فراغتی جوانان گذاشته است و امروز «تنوع» به واسطه تفکیک اجتماعی و تکنولوژی، فردیت و تحرک اجتماعی بیش از گذشته خودنمایی می‌کند.
منبع: روزنامه ایران
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید