جستجو؛ حس آشنایی که به بحران تبدیل می‌شود

جستجو؛ حس آشنایی که به بحران تبدیل می‌شود

«جست‌وجو» بسیار پرتنش و مستحکم است، فیلم هیجانی‌-رازآلودی که سرعت مناسبی دارد و بخش‌های احساسی قدرتمندی نیز دارد. علاوه‌بر عناصر هیچکاکی‌ای که پیرامون گم‌شدن یک دختر دبیرستانی قرار گرفته اند، فیلم زمان خوبی را نیز صرف گسترش‌دادن روابط بین خانوادگی با استفاده از تصاویر صمیمی می‌کند. این تصاویر زمان‌های شادتر خانواده‌ی «کیم» را نشان می‌دهد.

کد خبر : ۶۲۶۵۵
بازدید : ۱۱۳۱
جستجو؛ حس آشنایی که به بحران تبدیل می‌شود
نحوه‌ی رویکردی که نویسنده-کارگردان این اثر، «انیش چاگانتری»، برای ساخت این اثر در نظر گرفته است یعنی نشان‌دادن صفحه نمایش یک کامپیوتر و چیز‌هایی که بر روی آن در گذر هستند، هم بزرگ‌ترین نقطه‌ی قوت و هم یک عقب‌گرد بزرگ برای «جست‌وجو» (Searching) است.
اگرچه شاید که دیدن باز شدن و بسته شدن برنامه‌های کامپیوتری بر روی صفحه نمایش یک کامپیوتر، وارد و خارج شدن به صفحه‌ی یک شخص در شبکه‌های اجتماعی و همچنین دیدن ویدئو‌های خانگی روش جالب و مستحکمی برای روایت یک داستان نباشد، اما حداقل تا دقایق پایانی اثر روش بسیار اثرگذاری است.
در آن لحظات که روایت نیاز به گسترده‌شدن و چیزی بیش از یک صفحه‌نمایش شدن دارد، «چاگانتری» مجبور می‌شود که اخبار تلوزیون و همچنین تصاویر دوربین‌های امنیتی را نیز وارد داستان بکند.

«جست‌وجو» بسیار پرتنش و مستحکم است، فیلم هیجانی‌-رازآلودی که سرعت مناسبی دارد و بخش‌های احساسی قدرتمندی نیز دارد. علاوه‌بر عناصر هیچکاکی‌ای که پیرامون گم‌شدن یک دختر دبیرستانی قرار گرفته اند، فیلم زمان خوبی را نیز صرف گسترش‌دادن روابط بین خانوادگی با استفاده از تصاویر صمیمی می‌کند. این تصاویر زمان‌های شادتر خانواده‌ی «کیم» را نشان می‌دهد.
جستجو؛ حس آشنایی که به بحران تبدیل می‌شود
زمان‌هایی قبل از اینکه «دیوید» (جان چو) همسرش «پم» (سارا سون) را به خاطر سرطان از دست بدهد و به همین دلیل تبدیل به تنها سرپرست دخترشان «مارگو» (مشیل لا) شده است. ما در دقایق ابتدایی اثر با لحظاتی آشنا می‌شویم که به ما نشان می‌دهد چگونه «مارگو» از یک دختر شاد و سرزنده‌ی ۱۶ ساله تبدیل به کسی شده است که لحظاتی قبل از گم‌شدنش از طریق «فیس تایم» او را دیده ایم.

اتفاقی که برای دختر «دیوید» می‌افتد به طریق قابل باوری به اطلاعش می‌رسد. این مسئله کابوس هر پدر و مادری است؛ ظلم زندگی روزمره ناگهان با از دست دادن فردی همه چیز را نیمه کاره می‌گذارد. حسی شبیه به خونریزی که البته به خاطر نحوه‌ی ارائه شدنش توسط «چاگانتری» بسیار شدیدتر هم شده است و باعث واقعی‌تر شدن وقایع نیز شده است و یک احساس قوی که بسیاری از آثار هیجانی آن را ندارند نیز در این اثر وجود دارد.
اگرچه که این اثر به نوعی شبیه به سبک ترسناک مورد استفاده‌ی «تصاویر پیدا شده» در آثاری مثل «بی‌دوست شده» (Unfriended) و یا «بی‌دوست شده: دارک وب» (Unfriended: Dark Web) است، اما این فیلم مثل آن‌‎ها مصنوعی به نظر نمی‌رسد و به واقع راه بهتر و مستحکم‌تری برای یک روایت داستان است. اگرچه دست و پا چلفتی بودن «دیوید» در نهایت تبدیل به نگرانی و پس از آن ترس افراطی به خاطر عدم توانایی در تماس گرفتن با «مارگو» می‌شود، «جست‌وجو» همچون یک فنر به دور ما می‌پیچد.
جستجو؛ حس آشنایی که به بحران تبدیل می‌شود
به تدریج، پس از اینکه دیگر ممکن نیست که تمام شدن شارژ باتری یا نداشتن سیگنال به هنگام یک شب کمپ کردن در بیرون از شهر را مقصر دانست، «دیوید» مجبور می‌شود که اعتراف کند چیزی درست نیست. او گزارش گم‌شدن «مارگو» را به پلیس می‌دهد و بلافاصله یک کارآگاه خیرخواه به نام «ویک» (دبورا مسینگ) با او تماس می‌گیرد.

بخش اعظمی از فیلم با همان سیستم سنتی فیلم‌های رازآلود پیش می‌رود به‌گونه‌ای که «دیوید» وسایل الکترونیکی باقی‌مانده از دخترش را جست‌وجو می‌کند، با دوستان آنلاین دخترش تماس می‌گیرد و یک سری برنامه‌های آنلاین را تماشا می‌کند که بخش متفاوتی از دخترش را به او نشان می‌دهند که او ایده‌ای راجع‌به آن‌ها نداشت. او چیز‌هایی را درباره‌ی دخترش کشف می‌کند که از آن‌ها خبر نداشت، اما هیچ‌کدام سوال اصلی‌ای که درباره‌ی او وجود داشت را جواب نمی‌دهد؛ اینکه آیا اوو فرار کرده است، دزدیده شده است یا اتفاق دیگری برایش افتاده است؟ زنده است یا مرده؟

«جست‌وجو» همان قدری که در ایجاد یک پاسخ احساسی موفق است، در ایجاد تعلیق نیز به خوبی عمل می‌کند. هر دو را به خوبی انجام می‌دهد اگرچه برخی نیاز‌های این ژانر باعث می‌شوند تا فیلم در ۱۵-۲۰ دقیقه‌ی پایانی کمی بیش‌ازحد گسترده شود. نکته‌ای که درباره‌ی این اثر وجود دارد این مسئله است که آیا این فیلم همان چیزی بود که «چاگانتی» و «سو اوهانیان» دیگر نویسنده‌ی اثر در نظر داشتند. هر چه که باشد، تصمیمی که گرفته شده به نظر تصمیم درستی بوده است.

برای بازیگری که به عنوان «هارولد» در سری فیلم‌های «هارولد و کومار» (Harold & Kumar) و همچنین شخصیت «هیکارو سولو» در بازسازی مجموعه‌ی «سفر‌های ستاره‌ای» شناخته می‌شود، «جان چو» ثابت می‌کند که توانایی در کنترل گرفتن صحنه را در همچین فیلمی دارد. چهره‌ی او بدبختانه می‌شود و چشمان و حالت صورتش به حالت مردگان در می‌آید. نیاز او که کاری بکند باعث می‌شود که از منطقه‌ی امن ذهنی خود خارج شود و وارد محیط‌هایی شود که درستی تحقیقات «ویک» را زیر سوال می‌برد.

وقتی که فیلم شروع به رونمایی از درونیات خود کرد، من سعی کردم تصور کنم که اگر روایت به صورت سنتی‌تری پیش می‌رفت با چه چیزی روبه‌رو می‌شدیم. سخت است که ایرادی به فیلم بگیریم چرا که تصویرکردن درونیات زندگی «مارگو» با استفاده از فلش‌بک‌های سنتی کار بسیار سختی می‌بود.
جستجو؛ حس آشنایی که به بحران تبدیل می‌شود
میانبر‌هایی که برای «چاگانتی» مهیا شده است تا در همان قلمروی دنیای الکترونیک باقی بماند باعث عمیق‌تر شدن راز فیلم، غنی‌تر شدن شخصیت‌ها و پیش‌زمینه‌ی داستانی آن‌ها و همچنین بیشتر درگیرشدن شخصیت‌ها در کل اثر شده است.
«جست‌وجو» با استفاده از برنامه‌ها، نرم افزار‌ها و همچنین وب‌سایت‌هایی که هر کسی می‌شناسد باعث می‌شود تا حس آشنایی تبدیل به یک ابزار بحرانی شود. این اثر به حدی مرا درگیر کرد که کمتر فیلمی همچین توانایی‌ای دارد، مرا با دید خاص خود وارد فضایی کرد که تا لحظات نهایی درگیر آن بودم.
منبع: نقد فارسی
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید