جزئیات کپی برداریهای "هومن سیدی" از هالیوود
فیلمهای سیدی توجه مخاطب جدی و به روز سینما را به عناصر وام گرفته شده در کارهایش جلب میکند. این تاثیر در سالهای اولیه فیلمسازیاش به استفاده از اسامی فیلمها و کتابها برای فیلم هایش منجر میشد و سپس به نحوه پرداخت سکانسهایی کشیده شد و در ادامه تبدیل به گرته برداری تماتیک و ساختاری در آثارش شد.
کد خبر :
۶۳۰۵۶
بازدید :
۳۱۶۰
بهنام حسینی | «بله فیلمهای من کپی از تمام فیلمهایی است که شما دیدهاید» این جملهای است که هومن سیدی در پایان کنفرانس خبری فیلم مغزهای زنگ زده کوچک در جشنواره فجر گفت. اگر به سیر کاری سیدی در مقام کارگردان دقیق شویم، نکتهای که بیش از همه جلب توجه میکند فیلم بین بودن او و تاثیر این فیلم دیدن در کارهایش و کولاژهای ناشی از آن است.
نتیجه اینکه فیلمهای سیدی توجه مخاطب جدی و به روز سینما را به عناصر وام گرفته شده در کارهایش جلب میکند. این تاثیر در سالهای اولیه فیلمسازیاش به استفاده از اسامی فیلمها و کتابها برای فیلم هایش منجر میشد و سپس به نحوه پرداخت سکانسهایی کشیده شد و در ادامه تبدیل به گرته برداری تماتیک و ساختاری در آثارش شد.
فیلمهایی با نامهایی، چون سیزده، اعترافات ذهن خطرناک من و یا خشم و هیاهو که مابه ازای سینمایی ویا حتی گاهی ادبی داشتند، والبته در آنها هم در فضا سازی و میزانسن نیز تاثیرات فیلمهای گای ریچی و کوئنتین تارانتینو به وضوح دیده میشد. اما سیدی، ظاهرا در مغزهای کوچک زنگ زده به جای وام گرفتن سطحی از زیبایی و گوش نوازی اسامی آثار شناخته شده تصمیم گرفته که دست به استفاده از عناصر فرمی از فیلمهای دیگر بزند.
فیلم هوشمندانه از عناصر بصری برای فضاسازی و باند صوتی پرجزییات در این راستا کمک میگیرد. به کار بردن متناوب تدوین پرشتاب به خصوص در صحنههای پرتنش و در عین حال اسلوموشن توأمان، یادآور شیوه فیلمساز بریتانیایی گای ریچی در فیلم هایش و به خصوص فیلم رولور (۲۰۰۵) است.
فیلم علاوه بر این در انتخاب قصه و نحوه بازنمایی شخصیتهای طبقه فرودست و خشونت ناشی از فقر در حاشیه شهرها به شکلی غیر قابل کتمان تاثیرات فیلم شهرخدا (۲۰۰۲) فرناندو میرالس را نشان میدهد، هرچند این مسأله باعث شده روایت فیلم چندان ایرانی به نظر نرسد و بیشتر داستان زاغه نشینهای اطراف ریودوژانیرو و مناسبات و فرهنگ عامه آنهاست تا مثلا حلبی آبادهای اطراف تهران.
اما نکته قابل توجه استحاله باورپذیر شخصیت محوری فیلم و اندیشیدن تمهیدات تکنیکی دقیق در این جهت و البته بازی عالی فرهاد اصلانی و نوید محمد زاده به خصوص در صحنه ملاقات در زندان و چرخش دراماتیک ناشی از آن است.
فیلم هرچند در بخش ساختار بصری مانند آثار پیشین هومن سیدی بسیار چشم نواز است و کمپوزیسیون دیدنی و میزانسنهای فکر شده در ادامه همان روند فیلمهای قبلی است، ولی در استحکام فرم کلی و تسلط بر عناصر روایی و استفاده درست ازآنها -هرچند به دلیل استفاده از روایت ساده خطی-گامی رو به جلو برای فیلمساز به حساب میآید.
از طرف دیگر به دلیل تلاش کارگردان در استفاده یا به قول خودش کپی عناصر مورد علاقه اش از فیلمهایی که دیده، لحن فیلم یکدست و ثابت نیست. ضربه اصلی در این میان به تداوم ریتمیک فیلم چه در فرم و چه در محتوا وارد آمده که باعث میشود مخاطب دچار پرش ذهنی و سردرگمی در مورد اتمسفر کلی اثر شود.
البته کمدی سیاه و خشن تارانتینویی فیلم-به طور مثال خشونتها و شخصیتهای فیلم قصههای عامه پسند را به خاطر بیاورید-باعث میشود این فضای حتی گاهی فانتزی در بافت کلی اثر قابل قبول و حتی در صحنههایی مثل وان حمام خلاقانه و طنازانه به نظر برسد. فیلم همه عناصر یک فیلم پرفروش مخاطب پسند را در خود دارد.
بازیگران محبوب، ریتم پرشتاب و قصه جذاب احتمال استقبال مخاطب را بالا میبرد و میتوان پیش بینی کرد هومن سیدی در ادامه سینمای چهل تکه و رنگ و وارنگش با مغزهای کوچک زنگ زده که ملغمه غریبی است از فیلمهای قاپ زنی گای ریچی، زندگی سگی ایناریتو و شهر خدای میرلس و کمی هم خون و خشونت از سینمای تارانتینو، که برای خوشمزهتر شدن این آش شله قلمکار کمی هم چاشنی زندگی حاشیه شهر را به آن اضافه کرده در فتح گیشه موفقیت کسب کند.
۰