بناهای نمادینی که نابود شدند!
دشوارترین چیز در مورد هائیتی این بود که میدانستیم تخریب در اثر یک عامل طبیعی انجام شده است. هیچ تصادفی در کار نبود، هیچ کسی را نمیتوانستیم مقصر بدانیم، نمیتوانستیم بگوییم چرا چنین شد؛ و این اتفاق دوباره میتواند رخ دهد سوختن نتردام یک تراژدی بود. اما در جهان وقایع بدتر از این در حال رخ دادن است. شاید خیلی رک گویی باشد، اما حداقل در نتردام کسی کشته نشد.
کد خبر :
۶۹۳۲۴
بازدید :
۲۳۷۸۸
فرادید | تخریب جاذبههای فرهنگی در سراسر جهان باعث میشود افراد در غمی جمعی فرو بروند. پاریسیها در این باره گفتهاند که آتش ویرانگری که به جان کلیسای جامع نتردام افتاد آنها را واداشت تا دربارهی هویت، حافظه و ارزشهای مشترک خود بیشتر فکر کنند.
در ادامهی این متن، مردمی از کشورهای مختلف دربارهی تجربهی تخریب یک بنای مهم تاریخی در کشورشان صحبت میکنند. هر یک از این بناها تحت شرایط متفاوتی تخریب شده است.
برزیل، موزهی ملی برزیل
کاخ سلطنتی ۲۰۰ سالهی برزیل که محل موزهی ملی در ریودوژانیرو بود، ماه سپتامبر سال میلادی گذشته دچار حریق شد. آتش در تمام اتاقهای این کاخ، که محل نگهداری تقریبا ۲۰ میلیون اشیاء با ارزش بودند، زبانه کشید و فقط تعداد کمی از این آثار نجات یافتند.
برونا آراکاکی، یک گرافیست از ریو، از پنجرهی آپارتمانش این آتش سوزی را تماشا میکرد. او میگوید، بعد از آن که خبر سوختن نتردام را شنید، همان غم و اندوهی که از سوختن کاخ ۲۰۰ سالهی ریو تجربه کرده بود، بر او مستولی گشت و توانست در احساسی که مردم پاریس در آن لحظه داشتند خود را شریک بداند.
او میگوید: «اینطور احساس کردم که بخشی از آن چه که هستیم و تاریخمان به همراه موزه در آتش سوخت. مردم عاشق این موزه بودند. این موزه در منطقهی فقیرنشین شهر و یکی از معدود موزههای این منطقه بود. برای بسیاری از نسل ها، بازدید از این موزه، نخستین تجربهی موزه گردی آنها بوده است.»
بسیاری از مردم مسئولان را مقصر میدانند که بودجهی کمی برای نگهداری از این بنا صرف و آن را آسیب پذیر کرده بودند.
آراکاکی میگوید: «در حین تماشای سوختن موزه، احساس ضعف و خشم داشتم. این بنا بسیار زیبا و مدتها بود که سر جایش نشسته بود. هیچ کس حتی لحظهای نبودنش را تصور نکرده بود.»
گابریل بارتو، دانشجوی فیلمسازی و کارآموز موزه در سال ۲۰۱۴ بود. شبی که موزه آتش گرفت او و همدورهایهایش عکسهای آتشسوزی را در گروه واتساپشان به اشتراک میگذاشتند و دربارهی احساسشان حرف میزدند.
بارتو میگوید: «نمیدانستم باید چه احساسی داشته باشم یا باید چطور دربارهی این سانحه فکر کنم. احساس میکردم بخشی از پیوندهای ما دارد از ما جدا میشود.»
بارتو از آن وقت هرگز به محل موزه بازنگشته است، زیرا میگوید طاقت دیدن یک پوسته ی برجا مانده از بنا را ندارد.
رئیس جمهور برزیل، جائیر بولسانارو، بعد از آتش گرفتن نتردام با رئیس جمهور فرانسه احساس همدری کرد. اما سال گذشته بعد از آتش گرفتن موزهی تاریخی ریو خطاب به مردمش گفت: «نمی توانم معجزه کنم» تا دوباره موزهی ملی برزیل را راه اندازی کنم. «این بنا کاملا سوخته است-می خواهید چه کار کنم؟»
سوریه: پالمیرا
سوریه بودجهی لازم برای بازسازی فرهنگی را که در نتیجهی جنگ داخلی از دست داد، ندارد. این درگیریها جان صدها هزار نفر را گرفت و بسیاری از بناهای تاریخی این کشور را نابود کرد.
یکی از مهمترین مکانهای تاریخی سوریه، شهر باستانی پالمیرا بود. عکسهایی از این شهر که با خاک یکسان شده بود، عنوان اخبار بین المللی را در سال ۲۰۱۷ از آن خود کرد.
خالد ناشر، یک سوری که کشورش را در سال ۲۰۱۵ ترک کرد و اکنون در انگلستان زندگی میکند، با اشاره به صحبتهای سوریه مبنی بر بازسازی ابنیهی فرهنگی و تاریخی بعد از جنگ میگوید: «واقعا بحث برانگیز است. ممکن است برخی تصور کنند، بسیار خودخواهانه است به جای آن که دربارهی جانهایی که در این جنگ از دست رفتند دربارهی از دست رفتن «چند تکه سنگ» صحبت کنیم».
آیا امکان ندارد هر دو احساس توآمان در یک فرد وجود داشته باشد؟
حزل العدنان، وکیلی که اکنون به عنوان روزنامه نگار در ادلب کار میکند، میگوید: این دو غم با هم فرق دارند.
«این بیشتر غمی ناشی از پشیمانی است؛ و مثل غمی که از مردن انسانها به آدم دست میدهد، نیست.»
او میگوید: «در کنار شهری که من زندگی میکنم، یک روستای باستانی رومی به نام شنشاره وجود دارد. جنگ بخشهای زیادی از این روستا را نابود کرده و اکنون اردوگاه آوارگان است.»
بیشتر بخوانید:
او همچنین روزی را که اعلام کردند پالمیرا نابود شده و میزان بهت و حیرت خود را به یاد دارد.
«اتفاق شوک آوری بود. داعش هیچ ارزشی برای تمدن و تاریخ بشر قائل نیست. عمدی بودن این کار درد آن را بسیار بیشتر میکند.»
هائیتی: کاخ ریاست جمهوری در پرتو پرنس
نائومی هاندال از هائیتی، یک دانشجوی بازرگانی است که در زمان زلزلهی ۲۰۱۰ در هائیتی زندگی میکرد و حالا ساکن همان خیابانی است که کلیسای جامع نتردام در آن قرار دارد.
او میگوید: «دشوارترین چیز در مورد هائیتی این بود که میدانستیم تخریب در اثر یک عامل طبیعی انجام شده است. هیچ تصادفی در کار نبود، هیچ کسی را نمیتوانستیم مقصر بدانیم، نمیتوانستیم بگوییم چرا چنین شد؛ و این اتفاق دوباره میتواند رخ دهد.»
در حدود ۱۶۰ هزار نفر در زلزلهای به بزرگی ۷ ریشتر در هایئیتی جان باختند. دولت هائیتی تخمین زد که ۲۵۰ هزار خانهی مسکونی و ۳۰ هزار ساختمان تجاری در اثر زلزه تخریب شده یا به شدت آسیب دیده اند.
هاندال میگوید در این میان آنچه از همه بیشتر آزارمان داد، تخریب کاخ ریاست جمهوری بود. این بنا نمادی از دولت بود و وقتی با چشممان دیدیم که حتی این بنا هم از زلزله مصون نمانده است، دیگر نمیدانستیم به کجا باید پناه ببریم. ما سرگشته شده بودیم.»
صحبتهایی برای بازسازی مجدد بنا شده و فرانسه قول داده بود که کمک کند. اما برخی گمان میکنند هنوز الویتهای مهمتر دیگری وجود دارد.
اولین پیر، مدیر اجرایی موزهی میراث هائیتی در میامی، میگوید: «نمادین بودن کاخ ملی برای مردم هائیتی بسیار مهم بود. هایئیتی نخستین کشور سیاهپوستی بود که استقلال خود را به دست آورد و این کاخ برای هر فردی نشانی از این استقلال بود.»
او میگوید، بناهای زیاد دیگری هم نابود شدند، مانند کلیسای جامع پرتو پرنس و هولی ترینیتی با آن نقاشیهای دیواری که شخصیتهای انجیل را با رنگی تیره بازنمایی کرده بود.
«ما دچار خسارتهای فرهنگی بسیاری شده ایم که مستند نگاری نشدند و هیچ کس نمیداند عمق این فاجعه چه قدر بوده است.»
هاندال میگوید: «سوختن نتردام یک تراژدی بود. اما در جهان وقایع بدتر از این در حال رخ دادن است. شاید خیلی رک گویی باشد، اما حداقل در نتردام کسی کشته نشد.»
در حال حاضر آنچه هندال را نگران کرده است، کسب و کار افرادی است که از محل گردشگری ارتزاق میکنند و در نزدیکی محل کلیسا زندگی میکنند.
آلمان: کلیسای بانوی ما
کلیسای بانوی ما Frauenkirche در درسدن، آلمان، در بمباران جنگ جهانی دوم ویران شد و تا دههها بعد فقط ویرانهای از آن روی زمین باقی مانده بود.
بعد از اتحاد دو آلمان در سال ۱۹۹۰، بازسازی مجدد این بنا به عنوان نمادی از آشتی در نظر گرفته شد. بازسازی آن در دهههای میانی سال ۲۰۰۰ و با هزینهای بالغ بر ۲۱۷ میلیون دلار، که بخش زیاد آن از اهداهای شخصی به دست آمده بود، به پایان رسید.
راکا گوتزیت، یک معلم زبان انگلیسی است که از سال ۱۹۹۴ ساکن درسدن بوده است.
کلیسای بانوی ما، درسدن، آلمان
او میگوید: «شروع بازسازی ما را بسیار هیجان زده کرده بود. این بازسازی بر مبنای نیات خیر انجام میشد. کارگران از سراسر اروپا تمام مدت کار میکردند. تماشای این صحنه لذتبخش بود.»
بسیاری از افرادی که راکا قبلا میشناخت به دلیل پیوند عاطفیای که با کلیسا داشتند با شنیدن خبر بازسازی آن به شهر درسدن بازگشتند.
دیوید وودهد، عضو سابق سازمانی که برای ساخت کلیسا پول جمع آوری میکرد، میگوید، کلیسای بانوی ما همان قدر برای مردم درسدن مهم است که نتردام برای پاریسی ها.
او میگوید: «تصویر این کلیسا در بسیاری از نقاشیهای قرن ۱۸ دیده میشود. بمباران هوایی سال ۱۹۴۵، باعث ذوب شدن سنگ سیمان این کلیسا شد. سنگ سیمان در دمای ۸۰۰ درجهی سانتی گراد ذوب میشود و گفته میشود، در نتیجهی بمباران دمای ساختمان به ۱۰۰۰ درجهی سانتی گراد رسیده بود، که منجر به انفجار شد.»
نمایی از کلیسای بانوی ما، در سال 1985
«هیچ کس فکرش را هم نمیکرد چنین چیزی اصلا ممکن باشد. احساسی عمیق از «فقدان» در افراد ایجاد شده بود.»
او میگوید، صحبتهای اولیه بر سر این بود که آیا کلیسا باید با همان طرح قدیمی ساخته شود یا با شکلی جدید، که نهایتا تصمیم بر این شد که با همان سبک باروک بازسازی شود.
گوتزیت میگوید: «نتردام بسیار بزرگتر و قدیمیتر از کلیسای بانوی ماست، و در سطح بین المللی شناخته شدهتر است، اما امیدواریم داستان کلیسای درسدن بتواند به پاریسیها امید ببخشد.»
منبع: BBC
مترجم: عاطفه رضوان نیا
۰