محمدعلی کشاورز؛ ۸۹ سالگی پیردانا

محمدعلی کشاورز؛ ۸۹ سالگی پیردانا

کشاورز حتی در قالب نقش‏‌های معمولی هم ویژگی‏‌های منحصربه‏ فردی ارائه می‏ داد. اول اینکه هرگز نمی ‏شد فهمید که او آدمی مثبت است یا منفی. آناتومی چهره ‏اش خاص بود و گره‏‌ها و چین‏‌ها کمک می‏ کرد تا نیت‏ اش را به‌راحتی مخفی کند.

کد خبر : ۶۹۵۱۸
بازدید : ۱۰۸۱۵
محمدعلی کشاورز؛ پیر دانا ۸۹ ساله شد
نسرین شریف | سه روز پیش محمدعلی کشاورز ۸۹ ساله شد. او برای برخی از آخرین بازمانده‌های نسل طلایی تئاتر قبل انقلاب است و برای عده‌ای یکی از بزرگ‌ترین بازیگران سینما، تئاتر و تلویزیون. هر حکمی را که بپذیریم نمی‌توانیم نقش مهم کشاورز را در نمایش ایران، تئاتر و تلویزیون و سینما، انکار کنیم. کشاورز دو دوره از فعالیت‌اش خیلی کم نقش اصلی بازی کرد (بیشتر در تئاتر این نوع نقش‌ها نصیبش شد و بعد هم در تلویزیون)، اما حضور در نقش مکمل و کوتاه از اهمیت کار او نمی‌کاهد. نه فقط به‌خاطر شیوه‌ی بازی‌اش در نقش‌های منفی، که حتی حضورش در نقش‌های کوتاه و مثبت هم جلب توجه می‌کند. او ستاره نشد، هرگز چهره‌ای جنجالی نبود، آدمی بود تحصیل‌کرده که با بیشتر اهل تئاتر رفیق بود، هم با رکن‌الدین خسروی، هم با مصطفی اسکویی و هم با بهرام بیضایی. روحیه‌ای لطیف داشت و اهل فیلم‌های خشن نبود. برای همین هم وقتی بازی در فیلم «قیصر» را به دلیل مخالفت اداره‌ی هنر‌های نمایش رد کرد، چندان دلگیر نشد و بعد‌ها گفت که جهان آثار کیمیایی را دوست ندارد. برای اینکه بدانیم محمدعلی کشاورز که بوده و چه نقشی داشته باید به سال‌ها قبل برگردیم...

۱
محمدعلی کشاورز یکی از نواده‌های امیراصلان خان ارمنی بود که در گرجستان زندگی می‌کردند و در دوره‌ی شاه عباس مجبور به مهاجرت به اصفهان شدند. بعد‌ها پدرش که کشاورز بود، حرفه‌ی خانوادگی‌شان را برای نام فامیلی انتخاب کرد. زندگی محمدعلی کشاورز تحت تأثیر تلاطم زمانه‌اش، مدام تغییر کرد، هم زمان اشغال ایران به‌وسیله‌ی نیرو‌های متفقین هم زمان کودتای ۲۸ مرداد. او آدمی آرام نبود، اهل مرافعه و دعوا بود و پرانرژی. آشنایی‌اش با تئاتر به دوره‌ی زندگی‌اش در اصفهان برمی‌گردد، اما شروع کارش کاملا اتفاقی بود، وقتی که او سرباز شد و برای فرار از کار سخت همراه چند دوستش گفت: بازیگر تئاتر است و می‌توانند نمایش اجرا کنند.
آن روز‌ها او همراه خانواده‌اش به تهران مهاجرت کرده بود و در پادگانی در سرآسیاب خدمت کرد. اما به محض پایان خدمت سربازی به هنرستان هنرپیشگی رفت؛ آن روز‌ها هنرستان اعلامیه‌ای در روزنامه‌ی اطلاعات منتشر کرده بود و از علاقه‌مندان می‌خواست که در این مدرسه ثبت‌نام کنند.
هنرستان هنرپیشگی محل آموزش ادبیات فارسی، بازیگری، موسیقی، رقص و باله بود. آن روز‌ها بازیگر باید همه‌چیز را می‌آموخت و افرادی مثل علی اصغر گرمسیری (که از سال ۱۳۰۵ کارش را شروع کرده بود)، اسماعیل مهرتاش، حبیب یغمایی و ملک ساسانی در آنجا درس می‌دادند. کشاورز آرام‌آرام جذب سالن‌های نمایش شد و اسماعیل شنگله که رفیق و همسایه‌ی او بود، یادش هست که آن‌ها در یک سال کارشان را شروع کردند، همان سالی که علی نصیریان بابت «بلبل سرگشته» و ابوالقاسم جنتی عطایی برای «سربازان جاوید» در مسابقه‌ی نمایشنامه‌نویسی برنده‌ی جایزه‌ی بهترین نمایشنامه شدند. این دو در نمایشِ جنتی عطایی بازی کردند و این شروع فصل تازه‌ای از کارشان بود. هنوز مانده بود تا جوان‌های تازه‌نفسِ متولد آغاز قرن کارِ هنری را در دست بگیرند و یکه‌تاز شوند. کشاورز با این نمایش در سال ۱۳۳۸ کارش را شروع کرد و خیلی زود به گروه آناهیتا پیوست.

۲
درباره‌ی نقش مصطفی اسکویی و همسرش سهیلا در تئاتر ایران حرف‌و حدیث زیاد است. آن دو که از شاگردان عبدالحسین نوشین بودند مدتی را در مسکو گذرانده و بعد به آلمان و فرانسه رفته بودند. بعد بازگشت به ایران سالنی را در یوسف‌آباد اجاره کردند و در روزنامه آگهی جذب شاگرد دادند. کمی بعد آن‌ها گروه «آناهیتا» را به راه انداختند، گروهی که بعد‌ها صاحب مجله شد و حتی گروه سیار هم داشت و برای کارکنان شرکت نفت نمایش اجرا می‌کرد. دوره‌ی همکاری کشاورز با اسکویی کوتاه بود. آن‌ها خیلی بیشتر با بازیگرانی مثل جمشید مشایخی کار می‌کردند و کشاورز بعدِ جدایی از آن‌ها به گروه نمایشی «میترا» پیوست که زیر نظر رکن‌الدین خسروی فعال بود.
این گروه‌ها خیلی زود به اجرای نمایش زنده در تلویزیون ثابت پاسال رو آوردند. مهم‌ترین دوره‌ی کاری کشاورز در این عصر شروع شد؛ وقتی که در تله‌تئاتر «خودکشی» به کارگردانی علی نصیریان بازی کرد و از تلویزیون پخش شد. او از این دوره با نصیریان آشنا و همکار شد. بعدِ آن در دو نمایش او «شام خصوصی» و «شیدوش و ناهید» بازی کرد و کم‌کم چهره‌ای شد بین جوان‌های آن عصر. جثه‌اش، چهره‌اش، شیوه‌ی پرتحرک بازی‌اش و صدایش که پُر بود و گرم، او را مناسب بازی در نقش مردان سردوگرم چشیده و نقش‌های مکمل می‌کرد. به همین دلیل هم کارگردان‌های زیادی سراغ‌اش آمدند.
او در این دوره با عزت‌الله انتظامی در «خانه‌ی اجاره‌ای» همکاری کرد و بعد با رکن‌الدین خسروی در تله‌تئاتر «مزرعه‌های سبز.» قبل این‌ها هم همکار عباس جوانمرد شد در «ویلای یوکا». این‌ها همزمان بود با استخدام این بازیگران در اداره‌ی هنر‌های دراماتیک، جایی که پرداخت حقوق ثابت کمک می‌کرد تا این افراد ناچار به بازی در آثار پیش‌پا‌افتاده‌ی آن روزگار نشوند. کشاورز تا سال ۱۳۵۴ در تئاتر فعال بود و تله‌تئاتر هم بازی می‌کرد. ولی هم‌زمان با یک پیشنهاد روبه‌رو شد که نمی‌توانست رد کند.

۳
محمدعلی کشاورز یکی از بازیگران اصلی فیلم‌های منتسب به موج نوی سینمای ایران است؛ او سخت‌گیرانه بیشتر در فیلم‌هایی بازی کرده که چهره‌های مهم آن سال‌ها ساخته‌اند. اول در «شب قوزی» فرخ غفاری حاضر شد و بعد، در «خشت‌وآینه»، «آقای هالو»، «صادق کرده»، «شطرنج باد» و... گرایش او به آثار هنری بیش از همه‌ی هم‌نسلانش بود. منتقدان تئاتر فرهیختگی او را نتیجه‌ی تحصیل کوتاه‌مدت‌اش در انگلستان می‌دانند. ولی واقعیت این است که کشاورز قبل این‌ها وقتی دانشجوی دانشکده‌ی هنر‌های نمایشی بود و زیر نظر بهرام بیضایی و علی حاتمی آموزش می‌دید، پایان‌نامه‌ای نوشته بود درباره‌ی «تأثیر متقابل جامعه و هنرمند در یکدیگر» و نشان داده بود که چقدر به مسئله‌ی فرهیختگی اعتقاد دارد.
بازی او در «چوب‌به‌دست‌های ورزیل» در خاطره‌ی تماشاگران مانده است، همان‌طور که حضور کوتاهش در فیلم «شب قوزی» توانایی‌اش را در اجرای یک نقش به‌ظاهر ساده نشان می‌دهد، آدمی با دلهره‌های معمولی که به مخمصه می‌افتد. کشاورز به جوان‌های فرهیخته بیشتر اعتماد می‌کرد به همین دلیل هم در اولین فیلم بهرام بیضایی (رگبار) و اولین فیلم داستانی محمدرضا اصلانی (شطرنج باد) نقش‌هایی بر عهده گرفت. مشایخی مثلِ نصیریان و انتظامی و بر‌خلاف رشیدی خیلی کمتر میل داشت که در سینما حاضر شود. در دوره‌ای هم به دلیل دوستی‌اش با فرخ غفاری وارد تلویزیون شد.
حالا کمتر کسی می‌داند که او اپیزود‌هایی از سریال «خانه‌ی قمرخانم» را کارگردانی کرده است، یک سریال به نام «آلاخون والاخون» ساخته و تله‌تئاتری به نام «بختک» را اجرا کرده است. البته تله‌تئاتر بختک به دلیل نام نویسنده‌اش بیشتر سر زبان‌ها افتاد؛ آن متن متعلق به دکترمحمد صنعتی بود که بعد‌ها شهرتش در روان‌پزشکی و روانکاوی بیشتر از نمایشنامه‌نویسی شد. حضور کشاورز در فیلم‌های هنری نشان می‌داد که سخت‌گیر است. دوستانش می‌گویند که او اهل ادبیات بود و مدام داستان کوتاه و رمان می‌خواند. با بیشتر نویسنده‌های جوان، از غلامحسین ساعدی تا ناصر تقوایی رفیق بود و دوستی‌اش باعث می‌شد که نقش‌هایی را در آثار آن‌ها بازی کند. برای همین هم مثلا بازی در «دایی جان ناپلئون» را پذیرفت و نقشی را که به‌نظر می‌رسید معمولی است، پذیرفت.

۴.
ولی کشاورز حتی در قالب نقش‌های معمولی هم ویژگی‌های منحصربه‌فردی ارائه می‌داد. اول اینکه هرگز نمی‌شد فهمید که او آدمی مثبت است یا منفی. آناتومی چهره‌اش خاص بود و گره‌ها و چین‌ها کمک می‌کرد تا نیت‌اش را به‌راحتی مخفی کند. وقتی گمان می‌کردی شخصیتی منفی است ناگهان روی خوب‌اش را نشان می‌داد و وقتی منتظر بودی که او عملی مثبت انجام دهد، با خوی وحشیانه‌اش روبه‌رو می‌شدی. یک‌بار خسرو دهقان در مصاحبه‌ای درباره‌ی «زیر درختان زیتون» گفته بود که تماشاگر شخصیت کشاورز را در فیلم‌ها دوست ندارد.
واقعیت این است که این یک ویژگی در بازی کشاورز بود؛ وقتی که او در قالب شعبان استخوانی ظاهر شد، جنون و خوی وحشیانه‌ی آن شخصیت را بی‌مهابا ارائه داد. در «مادر» این خصلت‌های منفی را پشت کنایه‌ها مخفی کرد و رندی را ضمیمه‌ی کارش کرد. وقتی در «پدرسالار» ظاهر شد هم اقتدار را نشان می‌داد هم پدری دوست‌داشتنی. در «زیر درختان زیتون» کارگردانی بود شبیه خود عباس کیارستمی؛ با میل زیاد به گپ و گفت و پرسه‌زدن در طبیعت و درک بالایی از آن. توانمندی او در تخریب شخصیت قبلی و از نو ساختنش بود، کاری که در هم‌نسلانش بیش از همه علی نصیریان انجام می‌داد. این خصلت را باید کنار تحرک بالای کشاورز قرار داد؛ او در صحنه‌های عادی هم پرتحرک است و بازی‌اش محدود با میمیک یا اجرای لَخت نیست؛ از «رگبار» تا «صادق کرده»، از «دایی جان ناپلئون» تا «سربه‌داران» او کسی بود که مدام حرکت داشت.
این موضوع از این نظر مهم است که هیکل تنومندش هیچ وقت کشاورز را مغلوب نکرد. او بود که آن را به یک ویژگی مهم بدل کرد. ولی نکته‌ی مهم این است که بهترین بازی‌هایش در نقش‌های منفی است؛ او قادر بود نقش‌های منفی را باورپذیر و همدلی‌برانگیز نشان دهد؛ از خواجه قشیری تا پدرسالار او ضدقهرمان‌ها را به آدم‌های معقول، با هوش بالا و گاه دوست‌داشتنی بدل می‌کرد. این خصلت هم کشاورز را به علی نصیریان نزدیک می‌کند؛ هر دو سال‌های سال نقش‌های منفی را چنان باورپذیر و همراه با رندی ارائه می‌کردند که تماشاگر نمی‌توانست آن‌ها را دوست نداشته باشد.

۵
سال ۱۳۶۸ وقتی محمدعلی کشاورز برای بازی در فیلم «مادر» نامزد سیمرغ بلورین شد، برخی از اعضای هیئت داوران معتقد بودند که جایزه باید نصیب او شود. کشاورز رقیبی مثل خسرو شکیبایی داشت، آن هم در فیلمی مثل «هامون». دلیل این افراد مشخص بود؛ سن‌و‌سالی از کشاورز گذشته و در سینمای ما نقش خوب کمتر برای این بازیگران نوشته می‌شود. اما شکیبایی اول راه است و می‌تواند ادامه دهد.
بعد‌ها خود شکیبایی در یک گفتگو اشاره کرد که جایزه‌ی «هامون» او را به اوج برد، اوجی که باید دیرتر به آن دست پیدا می‌کرد. کشاورز از آن جایزه محروم ماند و حرف آن داوران هم اثبات شد؛ کشاورز نقش اصلی فیلمی نشد. ولی به جای آن حضور پررنگ‌اش را در تلویزیون ادامه داد. بازی او در «پدرسالار» نشان داد که چطور می‌شود به کارش اعتماد کرد و شخصیت مقتدر دوست‌داشتنی را که گهگاه رگه‌های منفی هم از خودش بروز می‌دهد ارائه کرد. «پدرسالار» بازگشت او به اوج بود.

شاید اگر بیماری امان او را نمی‌برید هنوز هم می‌شد امیدوار بود به نقش‌آفرینی‌اش. محمدعلی کشاورز حالا در ۸۹ سالگی تک‌و‌تن‌ها در خانه‌اش زندگی می‌کند. به‌سختی راه می‌رود و گهگاه در محافل عمومی حاضر می‌شود. او شایسته‌ی بهترین ستایش‌هاست؛ اگر کسی به تاریخ هنر این سرزمین علاقه داشته باشد، هرگز از نام محمدعلی کشاورز نمی‌گذرد.

منبع: سازندگی
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید