علم چهره جنگ را تغییر میدهد

درپیشگرفتن راه جنگ در کره زمین برندهای ندارد و مسئولیت آن بر عهده کشورهای آغازگر جنگ و استفادهکنندگان از سلاحهای کشتارجمعی مانند سلاحهای هستهای است که برخلاف منافع کره زمین و قوانین بینالمللی بدون سوگیری است.
کد خبر :
۷۲۸۶۶
بازدید :
۴۲۸۳

مصطفی روستایی و حسن فتاحی | مقاله حاضر ترجمه یکی از مقالات (Collected Essays) جلد چهار «مجموعه مقالات» پروفسور جان اسکلیز ایوری (John Scales Avery) است. نویسنده مقاله، استادتمام مدعو دانشگاه کپنهاگ است و تخصص اصلیاش شیمیفیزیک نظری و شیمی کوانتومی است.
او در کنار تحقیق و تألیف علمی، بیش از نیمقرن از فعالان برجسته صلح جهانی است و بنیانگذار نهادهای مهم بینالمللی خلع سلاح هستهای. پروفسور ایوری در سال ۱۹۹۵ از اعضای برجسته و مؤثر گروه پوگواش بود که جایزه نوبل صلح را دریافت کردند.
در مقاله حاضر نویسنده صرفا به رویکرد استفاده غیرانسانی از فناوری پرداخته است و ابدا به معنای مخالفت او با پیشرفت دانش و فناوری در عرصههای صلحآمیز نیست. کمااینکه تألیفات بسیاری در زمینه کاربردهای شیمی کوانتومی دارد. نکته مهم دیگری که لازم است خوانندگان عزیز مد نظر داشته باشند، استفاده صلحآمیز از صنعت هستهای است.
اگرچه او در مقاله مثالهایی از راکتورهای فوکوشیما و چرنوبیل میزند، مقصودش عدم استفاده صلحآمیز از دانش هستهای نیست. بدیهی است امروزه صنایع هستهای صلحآمیز که اصول ایمنی را رعایت کرده باشد، یکی از ارکان توسعه به شمار میروند و مطابق کنوانسیونهای بینالمللی حق تمام کشورهای عضو سازمان ملل و آژانس بینالمللی اتمی است که از مواهب و منافع صنعت هستهای صلحآمیز استفاده کنند.
این موضوع بیهیچ ابهامی شامل حال ایران هم میشود. سمتوسوی مقاله ایوری نه کشورهایی مانند ایران است که فعالیتهای هستهای آن با نظارت آژانس است و این نهاد بینالمللی در گزارشهای رسمی بر صلحآمیزبودن آن تأکید کرده، بلکه روی سخن او کشورهایی است که مسابقات تسلیحات هستهای به راه انداختهاند و کلاهکهای هستهای را ذخیره کرده و آزمایشهای سلاحهای هستهای را انجام دادهاند.
بهطور مشخص در دنیا فقط یک کشور وجود دارد که از تسلیحات هستهای علیه مردم غیرنظامی استفاده کرده و فاجعه هیروشیما و ناگازاکی را رقم زده است؛ بنابراین خوانندگان بهراحتی میتوانند تشخیص دهند که مخاطب این مقاله کدام کشورها هستند و کدام سیاستمداران از فناوریهای نوین سوءاستفاده میکنند. پروفسور ایوری بهطورکلی پدیده جنگ را محکوم میکند و بر این باور است که جنگ با علم و فناوری گره خورده و جهان امروز نهادی را شکل داده که آن نهاد بیش از هر چیز کارکرد اقتصادی پیدا کرده و جنگ برایش ابزار منافع اقتصادی و دیگر منافع قابلتصور است.
در این میان سیاستمدارانی را که با شرکتهای تولیدکننده یا دولتهای تولیدکننده سلاحهای نامتعارف همکاری میکنند به بیاطلاعی از تاریخ چند جنگ گذشته بشر محکوم میکند و هشدار میدهد که تبعات بیاطلاعی آنها از پیامدهای جنگ هستهای گریبانگیر میلیاردها نفر انسان بیگناه میشود و چهبسا ابعاد چنین جنگی از کنترل خارج شود و تمام کره زمین را به نابودی بکشاند.
آنچه ایوری میگوید شامل حال کشورهایی مانند ایران نمیشود که سیاستشان مبتنی بر دفاع مشروع است و ناگفته پیداست استفاده از علم و فناوری برای حفظ منافع و کیان کشور ناشی از آیندهنگری و هوشمندی است. آنچه ایوری میگوید فراتر از نگاه موضعی و ملی کشورهاست.
او نشان میدهد درپیشگرفتن راه جنگ در کره زمین برندهای ندارد و مسئولیت آن بر عهده کشورهای آغازگر جنگ و استفادهکنندگان از سلاحهای کشتارجمعی مانند سلاحهای هستهای است که برخلاف منافع کره زمین و قوانین بینالمللی بدون سوگیری است.
جنگ داخلی آمریکا که در سالهای ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۵ در ایالات متحد آمریکای امروزی جریان داشت، نخستین جنگی بود که در آن از تفنگهای تهپر ۱ و اسلحه شلیکهای متوالی ۲ در مقیاس وسیع استفاده شد. این جنگ مصادف است با دوره پادشاهی مظفرالدین شاه قاجار. بعد از جنگ ناظرانی از اروپا رهسپار آمریکا شدند تا درباره تأثیرات مخرب و وحشتناک آن مطالعه کنند.
جنگ داخلی آمریکا که در سالهای ۱۸۶۱ تا ۱۸۶۵ در ایالات متحد آمریکای امروزی جریان داشت، نخستین جنگی بود که در آن از تفنگهای تهپر ۱ و اسلحه شلیکهای متوالی ۲ در مقیاس وسیع استفاده شد. این جنگ مصادف است با دوره پادشاهی مظفرالدین شاه قاجار. بعد از جنگ ناظرانی از اروپا رهسپار آمریکا شدند تا درباره تأثیرات مخرب و وحشتناک آن مطالعه کنند.
در جنگ داخلی آمریکا بیش از سهمیلیونو ۸۶۷ هزار مرد جنگی در دو جبهه شمالی و جنوبی زیر پرچم ارتشهای دو طرف درگیر جنگ بودند؛ چیزی در حدود ۱۱ درصد از جمعیت آن زمان آمریکا. در پایان جنگ داخلی نزدیک به یک میلیون نفر کشته یا مجروح شدند.
هیچ جنگی قبل از آن یا همزمان با آن چنین تلفاتی در آمریکا بر جای نگذاشته بود. چه بهلحاظ تعداد کشتهشدگان و مجروحان و چه بهطور نسبی با دیگر عوامل مانند تعداد شرکتکنندگان در جنگ و جمعیت کشور. هیچیک از طرفین درگیر، انتظار چنین تلفاتی را نداشتند. دو طرف قصد داشتند وارد جنگی کوتاه و مختصر شوند و انتظار نبردی رؤیایی و خوشبینانه را داشتند، اما فناوری نوین سلاحهای کشتار چهره جنگ را تغییر داده بود.
در جنگ جهانی اول ۳ بهمراتب تصویر شفافتری پیشروی مردم جهان قرار گرفت که خیال جنگی با تلفات کم و رمانتیک مدتهاست رنگ باخته است و وجود خارجی ندارد. در سال ۱۹۱۴، همان سالی که جنگ جهانی اول شروع شد، اندیشههای آرمانگرایانه قهرمانان جنگ، میهنپرستان شجاع و سلحشوران خطوط نبرد که در ذهن میلیونها مرد جنگی جای گرفته بود، اما به جای آن تصور خیالی از جنگ آنچه آن مردان جوان با وحشت بسیار تجربه کردند، سنگربندیهای مدرن و جنگهای سخت تنبهتن در سنگرها بود. آنها بیماری دهشتناک قانقاریا را تجربه کردند و سیمهای خاردار هراسانگیز را دیدند.
آنها با بمباران توپخانه و ماشینهای کشتار و گازهای سمی ۴ مواجه شدند. در جنگ جهانی اول ۶۵ میلیون سرباز بسیج شده بودند که بیش از ۳۷ میلیون نفرشان کشته، مجروح یا مفقود شدند. برای برخی از کشورها آمار کشتهشدگان و مجروحان و مفقودشدگان سربازانشان بسیار زیاد بود. امپراتوری اتریش-مجارستان هفت میلیون و ۸۰۰ هزار سرباز را روانه جبهههای جنگ کرد که قریب به هفت میلیون نفرشان به انواع آسیبها مبتلا شدند.
عدهای کشته شدند، برخی مجروح و برخی دیگر برای همیشه دچار قطع عضو شدند و انواع آسیبهای جسمی و روانی را تجربه کردند؛ چیزی در حدود ۹۰ درصد از سربازان میدان نبرد. در جنگ جهانی دوم تعداد سربازان کشتهشده با تعداد سربازانی که در جنگ جهانی اول جان خود را از دست دادند، برابری میکرد؛ اما تعداد تلفات غیرنظامی بسیار بالا بود.
فقط در اتحاد جماهیر شوروی [سابق]تخمین زده میشود در جنگ جهانی دوم ۲۰ میلیون نفر، مستقیم و غیرمستقیم کشته شده باشند که از این تعداد هفت میلیون و ۵۰۰ هزار نفر در میدان جنگ جان خود را از دست دادند.
بخش قابلتوجهی از تلفات غیرنظامی اتحاد جماهیر شوروی بهخاطر قحطی و گرسنگی، بیماری یا قرارگرفتن در معرض تابشها و تشعشعات خطرناک به بار آمد. جمعیتهای غیرنظامی بسیاری هم در دیگر شهرها مانند لندن، کانونتری، روتردام، درسدن، کلن، برلین، توکیو، هیروشیما و ناگازاکی بر اثر بمبارانهای ویرانگر کشته یا مجروح شدند.۵ بر اساس آنچه ویکیپدیا نوشته است، تخمین زده میشود در جنگ جهانی دوم بین ۷۰ تا ۸۵ میلیون نفر کشتهشده باشند.
سلاحهای هستهای، تهدیدی برای تمدن بشری
امروزه تغییر اقلیم چشماندازی ترسناک را پیشروی بشر ترسیم کرده است، اما پابهپای تغییرات اقلیمی، همسنگ آن یا حتی با بزرگای بیشتر فجایع زیستبوم میتوانند بهواسطه جنگ هستهای رخ دهند. برای اینکه تصویری بهتر از عمق فاجعه پیشروی خود داشته باشید، تشعشات ناشی از انفجار رآکتور هستهای چرنوبیل ۶ مساحتی را بهاندازه نصف ایتالیا تبدیل به منطقهای سکونتناپذیر کرد. سال ۲۰۱۱ در فوکوشیمای ژاپن حادثهای هستهای رخ داد.
هنوز زود است تا تمام عواقب ناشی از آن مشخص و پدیدار شود، اما بیشک قابل قیاس با چرنوبیل خواهد بود. آزمایش بمب هیدروژنی ۷ [توسط ارتش آمریکا]در جزیرهای در اقیانوس آرام، به سال ۱۹۵۲ یعنی بیش از نیمقرن قبل، رشتهای از سرطان و تولد کودکان با انواع ناهنجاریها را تا به امروز در جزیره مارشال رقمزده است.
مثالهای بالا میتواند برای ما ایدههایی قابلتصور را از عمق فاجعه جنگ هستهای و پیامدهای زیستمحیطی آن به تصویر بکشد. به سال ۱۹۵۴ ایالات متحده آمریکا بمب هیدروژنی را در یکی از جزایر مارشال اقیانوس آرام با نام آتول بیکینی آزمایش کرد. این بمب هزارو۳۰۰ بار قویتر از بمبی بود که هیروشیما و ناگازاکی را با خاک یکسان کرد.
۸ ساکنان یکی از جزایر مارشال به نام رونگلپ که در فاصله ۱۲۰کیلومتری از محل آزمایش بمب هیدروژنی، جزیره بیکینی بود، بر اثر تشعشعهای مرگبار و بیماریزا به انواع سرطان مبتلا و کشته شدند. حتی امروز هم بعد از گذشت چندین دهه از آزمایش، کماکان انسانها و حیوانات در جزیره رونگلپ و دیگر جزایر نزدیک شاهد تولد فرزندانی با اختلالات جسمی هستند.
شایعترین بیماری هم نوعی بیماری صعبالعلاج یا حتی بدون درمان است که کودکانی فاقد استخوان و پوستهای شفاف به دنیا میآیند؛ بهطوریکه مغز و قلبشان در حین تپش دیده میشود. این نوزادان یک یا دو روز بیشتر دوام نیاورده و سپس میمیرند. تأثیرات زیستمحیطی جنگ هستهای در کره زمین فاجعهبار خواهد بود.
استفاده از بمب هیدروژنی در جنگها میتواند عامل و باعث نشت تشعشعات پرتوزا در انواع گوناگون شود. تشعشعات و تابشهایی که در وقایعی مانند چرنوبیل و فوکوشیما و نیز جزایر مارشال تجربه کردهایم، اما در جنگ مقیاس آن بسیار وسیعتر خواهد بود.
لازم است به یاد بیاوریم که مجموع توان انفجاری سلاحهای هستهای در جهان امروز ۵۰۰ هزار بار بیشتر از توان بمبهایی است که هیروشیما و ناگازاکی را ویران کردند. درواقع آنچه امروز با وجود این تعداد از سلاحهای هستهای کره زمین را تهدید میکند، نه یک شهر بلکه کل تمدن بشری است.
آنچه نابود خواهد شد حیات روی سیاره زمین است. در کنار پخش و نشت تابشهای مرگبار ناشی از سلاحهای هستهای، جنگ هستهای میتواند به کشاورزی در سطح جهانی ضربهای جبرانناپذیر وارد کند. توفانِ آتش که بعد از انفجار هستهای ظاهر میشود، باعث سوختن شهرها خواهد شد و میلیونها تن دود ابرگونِ سیاهِ ضخیمِ پرتوزا تولید خواهد کرد.
این دود بسیار آلوده به لایه پوشکره صعود خواهد کرد و در اطراف کره زمین پخش خواهد شد و برای دههها پابرجا خواهد ماند. یخبندان و سرمای طولانیمدت بارش باران و نور آفتاب را کاهش خواهد داد. از سوی دیگر افزایش شدید تابش بسیار خطرناک فرابنفش فصلهای رویش کوتاه یا حتی بهکلی نابود خواهند شد.
وقایعی که نامش را «قحطی و گرسنگی هستهای» نام نهادهاند. حتی یک جنگ هستهای کوتاه با مقیاسی کوچک هم میتواند زندگی میلیاردها انسان را در معرض خطرهای بیشمار قرار دهد. مردمانی که امروزه هم در حال دستوپنجه نرمکردن با سوءتغذیه مزمناند.
نبردی تمامعیار که در آن از بمب هیدروژنی هم استفاده شود، بهمعنای آن خواهد بود که میلیاردها نفر از مردم کره زمین از قحطی و گرسنگی خواهند مرد. گونههای بسیاری از حیوانات و گیاهان هم دچار انقراض خواهند شد.
سلاحهای شیمیایی
جنگافزارهای پیشرفته شیمیایی نخستینبار در جنگ جهانی اول دیده شدند. آلمانیها از گاز کلر علیه متفقین استفاده کردند. نخستین حمله شیمیایی ۲۲ آوریل ۱۹۱۵ نزدیک روستایی در کشور بلژیک رخ داد و حمله دوم هم دور روز بعد از آن بود. در این دو حمله شیمیایی با گاز کلر پنج هزارسرباز متفقین کشته و ۱۵ هزار نفر هم مجروح شدند.
در پایان جنگ هر دو طرف از انواع گازهای سمی در مقیاس وسیع استفاده کردند؛ نهفقط گاز کلر و گاز خردل بلکه از مقادیر زیادی گازهای مرگبار مانند فُسژِن که به گاز بیرنگ هم معروف است. تعداد کل سربازان کشتهشده با گازهای شیمیایی ۹۲ هزار نفر بود، اما یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر تا پایان عمر از آثار گازهای شیمیایی رنج میبردند.
بعد از جنگ جهانی اول چرخشی شدید علیه استفاده از سلاحهای شیمیایی در میدان جنگ شکل گرفت و در سال ۱۹۲۵ پروتکل ژنو امضا شد. پروتکل درباره ممنوعیت استفاده از گازهای خفهکننده، گازهای سمی، گاز خردل و دیگر گازهای باکتریایی-شیمیایی در جنگ بود. در ابتدا این پروتکل از سوی ۳۸ کشور به امضا رسید و بعدها بیش از ۱۳۰ کشور عضو سازمان ملل آن را امضا کردند.
البته پروتکل ژنو تولید و ذخیرهسازی سلاحهای شیمیایی را ممنوع نمیکند و هیچ برنامه تنبیهی یا تحریمی برای کشورهایی که از چنین سلاحهایی استفاده میکنند، ندارد. از قبل و در زمان جنگ جهانی دوم آلمانیها نوع جدیدی از گاز مرگبار اعصاب را تولید کردند و در مقیاس بسیار کلان آن را ذخیره کردند. آلمان در ابتدای جنگ بین ۲۰ هزار تا ۳۰ هزار تُن گاز اعصاب تابون ۹ در اختیار داشت و کارخانههایش ظرفیت تولید ۱۲ هزار تُن از گاز تابون را داشتند.
شاید ترس از استفاده متقابل متفقین علیه ارتش آلمان باعث شد تا آلمانیها هرگز از این گاز [احتمالا در سطح وسیع]استفاده نکردند. اگرچه آنها از سلاحهای قدرتمندتری بهرهمند بودند. [گزارشهای موجود حاکی از این است که]آلمانیها از گازهای شیمیایی ممنوع در اردوگاههای کار اجباری برای نسلکشی استفاده کردهاند.
بعد از پایان جنگ [و شکست آلمان]گازهای اعصاب آلمانیها به دست نیروهای متفقین افتاد و به آزمایشگاههای مخفی منتقل شد. بیاعتمادی متقابل کشورها به یکدیگر ادامه یافت و تحقیقات درباره سلاحهای شیمیایی توسعه یافت.
در خلال جنگ جهانی دوم گاز خردل به وسیله انگلستان، کانادا، فرانسه، آلمان، مجارستان، ایتالیا، هلند، لهستان، آفریقای جنوبی، ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی تولید و در مقادیر بسیار زیاد ذخیرهسازی شد. [تخمین زده میشود]مقدار کل گاز ذخیرهشده بیش از صد هزار تُن بوده است. از این گاز دو کشور ایتالیا در اتیوپی و ژاپن در چین استفاده کردهاند. همچنین در میانه دهه ۱۹۶۰ مصر از این گاز علیه یمن استفاده کرد.
همچنین ارتش عراق از این گاز سمی در حمله به ایران در جنگ بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ استفاده گسترده کرد. گاز خردل به شکل مایعی روغنیشکل است و به هنگام تماس با پوست بدن آسیب میرساند. این گاز در هوای گرم به نوعی گاز بسیار سمی تبدیل و تبخیر میشود که باعث آسیبهای جدی به بافتهای بدن شده و تاول و کوری و بیماریهای حاد ریوی را در پی دارد. به سال ۱۹۵۲ گروه تحقیقاتی گازهای سمی در بریتانیا نوعی گاز بسیار مرگبار مربوط به حشرهکشها را تولید کرد که به ویایکس معروف بود.
ویایکس گازی بسیار کشندهتر از گازهای اعصاب قبلی بود. تولید صنعتی این گاز در ایالات متحده آمریکا از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۸ در سایت صنعتی داگوِی در یوتا ادامه داشت. این سایت در سال ۱۹۶۸ تعطیل شد و از دلایل اهمیت آن نگرانی عمومی از حادثهای بود که رخ داد.
نشت مقدار کمی از گاز در جهت بادی که مستقیم به سمت شهر میوزید، باعث تلفشدن شش هزار رأس گوسفند شد. در جنگ ویتنام آمریکاییها از انواع گازها و مواد شیمیایی برگزدا -گازها و مواد برگزدا به دستهای از سلاحهای شیمیایی میگویند که باعث ریختن برگ درختان شده و مانع گلزایی یا میوهدهی میشود- استفاده کردند که ازجمله آنها میتوان از «عامل نارنجی»، «عامل بنفش»، «عامل آبی» و «عامل سفید» نام برد.
در پی استفاده از این عوامل سمی که باعث غیرقابل استفادهشدن زمین و نابودی کشاورزی ویتنام شد، سالها بعد از جنگ اثرات این سلاحهای شیمیایی باعث مجروحیتهای شیمیایی و سرطان و تولد کودکان با ناهنجاریهای ذهنی و جسمی بود.
در مارس ۱۹۸۸ در خلال جنگ ایران و عراق، ارتش صدام حسین از رده گستردهای از گازهای سمی علیه شهروندان کُرد عراقی ساکن حلبچه استفاده کرد.۱۰ گزارشها حاکی از این است که بین پنج هزار تا هشت هزار نفر جان خود را از دست دادند و بیشتر قربانیان زنان و کودکان بودند. ارتش عراق به طور پیوسته از گازهای بیرنگ و اعصاب در مقیاس وسیع علیه ایران استفاده کرد.
این در حالی بود که ایران و عراق هر دو از کشورهای امضاکننده پروتکل ژنو بودند. باوجوداین جامعه جهانی در قبال اقدامات عراق سکوت کرده بود و عمده دلیل آن حمایت و تجهیز صدام حسین از طرف انگلستان و آمریکا بود که صدام را «سدی برابر ایران» میدانستند و درواقع صدام را تجهیز کردند.۱۱
سلاحهای بیولوژیک
یکی از دهشتناکترین بیماریهای واگیردار تاریخ، طاعون یا مرگ سیاه است که به سال ۱۳۴۷-۱۳۵۲ میلادی ظهور کرد و از نخستین مثالهای سلاحهای بیولوژیک است. به سال ۱۳۴۶ میلادی سربازان تارتار با محاصره ورودی کافا در دریای سیاه که امروزه در اوکراین قرار دارد، اعضا و جوارح قربانیان طاعون را با منجنیق داخل شهر پرتاب میکردند. شهر آلوده شد و سقوط کرد.
دراینمیان طاعون همهگیر شد و یکسوم جمعیت اروپا کشته شدند. این نمونه اولیه از بهکارگیری سلاحهای بیولوژیک و عواقب فاجعهبار آن حاکی از پیشبینیناپذیری اساسی سلاحهای بیولوژیک است؛ بهطوریکه وقتی در محیط رها میشوند، ممکن است از راههای پیشبینینشده پخش شوند.
داستان سلاحهای بیولوژیک آدمی را از منظر سلامت عقل گونه انسان ناامید میکند. این داستان نهتنها نشاندهنده دستاوردهای ناشی از تلاش و عقل انسان است؛ بلکه تصویری از تاریکترین وجوه طبیعت بشر است. سلاحهای بیولوژیک درواقع نمونه بارزی از علم عصر فضا و سیاست عصر پارینهسنگی است. برای نمونه بیماری آبله را در نظر بگیرید.
بیماری خوفناکی که فقط در قرن بیستم ۳۰۰ میلیون نفر را به کام مرگ کشاند. تقریبا یکسوم افراد مبتلا کشته شدند و بازماندگان هم آسیبهای بسیاری دیدند. آبله به طوری سهوی تبدیل به سلاح بیولوژیک برای کمک به فاتحان اسپانیایی در آمریکای مرکزی و جنوبی شد. بخش اعظم پیروزیهای نظامی آنان مدیون انتقال آبله و سرخک به بومیان آمریکا بود.
تا پیش از آن بومیان هرگز با سرخک و آبله مواجه نشده بودند؛ بنابراین در مقابل آن ایمنی نداشتند و وقتی بیماری توسط اسپانیاییها واگیردار شد، بخش درخورتوجهی از بومیان کشته شدند. در فرانسه، شیمیدان و باکتریشناس نامور، لویی پاستور [متولد ۱۸۲۲ برابر با ۱۲۰۰ ه. ش.
و مصادف با حکومت فتحعلیشاه قاجار و متوفی به سال ۱۸۹۵ برابر با ۱۲۷۴ ه. ش. و مصادف با آخرین سال حکومت ناصرالدینشاه قاجار]و همکارانش با تکیه بر دستاوردهای پیشین ادوارد جِنِر، ابتدا روی وبا و بعد روی سیاهزخم ۱۲ تحقیقات گستردهای انجام داد و موفق به کشف روشی ایمن برای تولید واکسن شد.
لویی پاستور این کار را از طریق تضعیف کشتهای باکتری انجام داد. آنها بیماری را ایجاد کردند درحالیکه مصونیت و واکسن آن را هم کشف کرده بودند. پاستور و همکارانش حتی کشف کردند که چگونه به جنگ بیماری مهلک هاری بروند و برایش واکسن تولید کردند؛ بنابراین آبله و دیگر بیماریها نقش مهمی را هم در تاریخ سلاحهای بیولوژیک ایفا کردند و هم در تهیه واکسن در پزشکی نوین.
اما در میانه جنگ جهانی دوم دانشمندان بریتانیایی و آمریکایی امکان استفاده از آبله را بهعنوان سلاحی بیولوژیک بررسی کردند؛ اگرچه هرگز از آن در میدان نبرد استفاده نکردند. رئیسجمهور آمریکا، نیکسون، هم بهطور رسمی در سال ۱۹۶۹ به برنامه تسلیحات بیولوژیک ایالات متحده در پی فشار فزاینده افکار عمومی پایان داد.۱۳
چند سال بعد، به سال ۱۹۷۲ هم آمریکا، بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی کنوانسیون ممنوعیت ساخت، توسعه و ذخیرهسازی سلاحهای بیولوژیک را امضا کردند. موافقتنامه شامل سلاحهای سمی و نابودی آنها نیز بود. این موافقتنامه غالبا با عنوان «کنوانسیون سلاحهای بیولوژیک» شناخته میشود و بهاختصار BWC نام دارد. ایده دیگری از سلاحهای بیولوژیک وجود دارد که بسیار مشمئزکننده است: سلاح بیولوژیک نژادپرستانه. ایده اصلی پشت این رده از سلاحها به این صورت است: پروژه ژنوم انسان آشکار کرد که توالیهای دیانای بیرمز -همچون توالیهایی که برای پروتئینهای مفید کدگذاری نشدهاند- در گونهها و نژادهای انسان با هم متفاوت است؛ بنابراین تبارهای مختلف بشری را میتوان با شناسایی توالیهای دیانای بدون رمز آشکار کرد. نتیجه اینکه میتوان ویروس یا سمی را تولید کرد که به شکلی گزینشی گونهای خاص را مورد تهاجم قرار دهد.
این ایده فراتر از تصور آزاردهنده و مشمئزکننده است و دو خطر عمده در پی دارد. نخست اینکه تا زمانی که بیماری بین نوع بشر مشترک است، برای مقابله با آن هم بین تمام انسانها تشریک مساعی وجود دارد و همه با هم علیه مهار آن کار میکنند. دوم اینکه تمام انسانها باید اینگونه بیندیشند که جزئی از یک خانواده بزرگ بشری روی زمین هستند. در غیر این صورت زندگی گونه انسان با خطرات بسیار جدی مواجه خواهد شد.
مینهای زمینی
همانطور که در قسمتهای قبلی اشاره کردیم از ویژگیهای جنگهای امروزی افزایش شمار قربانیان و مجروحان غیرنظامی است. بهروشنی میتوان دریافت که بخش قابلتوجهی از قربانیان مینهای زمینی ۱۴ یا خشکی کودکان کشورهای فقیر هستند.
بنا بر تخمین یونیسف بین ۳۰ تا ۴۰ درصد از قربانیان مین در جهان کودکان زیر ۱۵ سال هستند. کشورهایی که بیشترین آسیب را از مینهای خشکی یا زمینی متحمل شدهاند عبارتاند از: آنگولا، افغانستان، کامبوج، بوسنی، کرواسی، ویتنام، موزامبیک، اریتره، سودان، کلمبیا، عراق، سومالی، چچن، میانمار و هند.۱۵ هنوز در ۸۲ کشور جهان مینهای کشفنشده وجود دارد و آمار حاکی از آن است که هر سال ۲۰ هزار نفر به مجروحان و قربانیان مین در جهان افزوده میشود.
تولید مین بسیار کمهزینه است و قیمت متوسط تمامشده یک مین [ضدنفر]به شکل تولید کارخانهای سه دلار آمریکاست، اما هزینههای اقتصادی ناشی از انفجار مین یا خنثیسازی آن بسیار زیاد است. تخمین زده میشود فقط هزینه کشف و خنثیسازی مین صد برابر هزینه تولید آن است. دلیل آن فناوری بهکاررفته در مینهای مدرن است که با دستگاههای مینیاب حساس به فلز کشف نمیشوند و نیازمند روشهای جدید و صرف زمان و نیروی کار بیشتر است.
وقتی قربانی مین یکی از اعضای بدن خود اعم از دست یا پا را از دست میدهد، هزینه درمان [شامل درمان جسمی و درمان روانی]آن بسیار بالاست. کودکان و نوجوانان در حال رشد قربانی مین هر شش تا ۱۲ ماه نیازمند یک پروتز جدید هستند.
آمارها حاکی از این است که در جهان از هر چهار قربانی مین فقط یک نفر اقبال داشتن عضو مصنوعی را دارد.۱۶ کنوانسیون منع گسترش، تولید، استفاده و انتقال مینهای ضدنفر در تاریخ اول مارس ۱۹۹۹ تصویب شد و ۱۳۴ کشور دنیا آن را امضا کردند که به کنوانسیون اوتاوا معروف است.
اگرچه سه کشور اصلی ایالات متحده آمریکا، روسیه و چین از پیوستن به آن خودداری کردند! در واقع آمریکا بهتنهایی چهارمین زرادخانه بزرگ مین ضدنفر را با ذخیره بیش از ۱۰ میلیون مین در اختیار دارد.
سلاحهای کشتارجمعی
عبارت «سلاحهای کشتارجمعی» بهطور فراگیر از زمان حمله نیروهای ائتلاف علیه عراق در سال ۲۰۰۳ مورد استفاده قرار گرفت. شاید عبارت «کشتارجمعی» گمراهکننده باشد، این در حالی است که این رده از تسلیحات دربردارنده تکههایی از سلاحهای بیولوژیک، شیمیایی و هستهای است.
اگرچه بهکاربردن گاز اعصاب و گاز سیاهزخم غیرانسانی است و استفاده از آن در تضاد با قوانین بینالمللی است، اما قدرت تخریبی سلاحهای هستهای بسیار بیشتر از انواع دیگر است؛ بنابراین ترکیب سلاحهای بیولوژیک و شیمیایی با هستهای مخاطرات و آثاری بیش از آنچه میتوان تصور کرد، برجای میگذارد.
همچنین استفاده از سلاح هستهای یا کشتارجمعی در پاسخ به حملههای شیمیایی و بیولوژیک کاری غلط است و بر کشتار هرچه بیشتر در ابعادی وسیع دامن خواهد زد. وقت آن فرا رسیده که در سیاستهای جهانی تجدیدنظر اساسی صورت گیرد.
سیاستمداران و تهدید به شروع جنگ
بیشتر سیاستمداران حال حاضر دنیا از جنگ داخلی آمریکا با مجموع یک میلیون تلفات و مجروح و دیگر مصائب انسانی هیچ نیاموختهاند.
آنها از جنگ جهانی اول با بیش از ۳۷ میلیون کشته هم درس نگرفتهاند. شوربختانه حتی از جنگ جهانی دوم هم با بیش از ۶۰ میلیون کشته هم درسهای لازم را نگرفتند. سیاستمداران حتی چشمان خود را به آنچه در هیروشیما و ناگازاکی رخ داد، بستهاند و مخاطرات چرنوبیل و فوکوشیما و جزایر مارشال را به فراموشی سپردهاند.
آنها در قبال پیامدهای جنگ هستهای که منجر به نابودی جهانی کشاورزی خواهد شد و گرسنگی و قحطی جان نه میلیونها بلکه میلیاردها انسان بیگناه را به خطر خواهد انداخت، بیتوجهی پیشه کردهاند.
عملکرد آنها در راستای آغاز جنگ است، جنگهایی با ابعاد وسیع و تلفات پرشمار، اما کماکان قصد دارند عملکرد و اندیشههای خودشان را انسانی جلوه دهند.
باوجوداین، واقعیت این است که پیشرفتهای فناوری موجب شده تا چهره جنگها عوض شود و ویژگی جنگها از تلفات کم به صحنه نابودی فوج فوج انسان نظامی و غیرنظامی مبدل شود. پیشرفت فناوری از یکسو و در اختیار بودن آن در دست سیاستمداران جنگافروز، خطر بالقوه آنارشیسم یا هرجومرج در مقیاس جهانی را تشدید میکند.
آهنگ پیشرفتهای فناوری در زمینه هوش مصنوعی، تحلیل داده، پیرایش ژنی و نیز انواع صنایع کلاسیک و بالادستی بسیار بیشتر از آهنگ ارتقای فکر سیاستمداران و نهادهای سیاسی بوده است و بنابراین عدم سازگاری در آهنگ روبهرشد این دو نهاد فناوری و سیاسی باعث شده تا سیاستمداران نقش فناوری و علم را در جنگ دستکم بگیرند و درک درستی از پیامدهای آن نداشته باشند.
امروزه جنگ هستهای میتواند بهراحتی تمدن بشر را نابود کند. علاوه بر نابودی تمدن بشری، حیات سایر موجودات و در نگاهی کلی زیستبوم کره زمین نیز نابود خواهد شد. بااین حال سیاستمدارانی که از گذشته درس نگرفتهاند و درکی از پیامدهای جنگ هستهای یا هر نوع جنگی که از فناوریهای پیشرفته استفاده میکند، ندارند، از جنگ حرف میزنند و آینده بشر را به مخاطره میاندازند.
سخن پایانی
گونه انسان، اما هنوز بهطور کامل و به معنای واقعی بافراست و عقلانی عمل نمیکند. گویی ما هنوز سزاوار عنوان «انسان خردمند» یا همان هومو ساپینس نیستیم. احساسات عصر پارینهسنگی و سیاست عصر حجری کماکان با انسان همراه است. نمونههای آزمایشگاهی بیماریهایی نظیر وبا در آزمایشگاههای کشورهایی ازجمله آمریکا و روسیه [و نیز کشورهای دیگر]بهدقت در شرایط کنترلشده نگهداری میشوند.
چرا؟ شاید به دلیل دیوار بلند بیاعتمادی میان دو رقیب اصلی جنگ سرد باشد. اگرچه هر دو کشور کنوانسیون مربوط به سلاحهای بیولوژیک را امضا کردهاند، هریک از طرفین بیم آن دارند که مبادا طرف مقابل مبادرت به استفاده از چنین سلاحهای خوفناکی کند. علاوهبراین گزارشهای تأییدنشدهای وجود دارد که حاکی از ذخیره سلاحهای بیولوژیک توسط برخی از کشورهای جهان در آسیا و خاورمیانه و اروپا حکایت دارد.
در سال ۱۹۸۹ بیوتکنولوژیست برجسته اتحاد جماهیر شوروی [سابق]ولادیمیر پاسشنیک به انگلستان پناهنده شد و دست به افشاگریهایی زد. بر مبنای آنچه او افشا کرد، کارخانه داروسازی غیرنظامی موسوم به «بایوریپارات» در واقع دربردارنده یکی از بزرگترین برنامههای سلاحهای بیولوژیک اتحاد جماهیر شوروی بود.
اظهارات پاسشنیک توسط دیگر همکار دانشمندش، دکتر کاناتجان آلیبیکوف که بین سالهای ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۲ مدیر بایوریپارات بود و در سال ۱۹۹۲ به آمریکا پناهنده شد، بازتاب یافت. آلیبیکوف چنین اظهار کرد که روسها در حال تحقیق و توسعه نوع خاصی از ویروس آبلهاند که در کارخانه بایوریپارات در حال انجام است و سلاحی تهاجمی بهشمار میرود.
از سوی دیگر در نوامبر ۲۰۰۱ ایالات متحد آمریکا اعلام کرد که ذخایر سلاحهای بیولوژیکِ آبله-پایه خود را از بین نخواهد برد.
پی نوشتها:
۱- در تفنگهای اولیه گلوله یا باروت از بالای تفنگ یا از سر لوله تفنگ خرجگذاری میشد، اما با پیشرفت فناوری گلولهها و چاشنی عملکننده آن از ته تفنگ بارگذاری میشد. تفنگ از قسمتی بالاتر ماشه، با گلوله پر میشود و با لمس ماشه گلوله شلیک میشود.
۲- اسلحه شلیکهای متوالی به آن دسته از سلاحها گفته میشود که قادرند در زمانی کوتاه تعداد زیادی گلوله را شلیک کنند. چنین عنوانی نهفقط برای سلاحهای انفرادی اطلاق میشود که سلاحهای سنگین نظیر ادوات پرتاب راکت در زمانی کوتاه را هم شامل میشود.
۳- جنگ جهانی اول بین سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ رخ داد. این جنگ دقیقا چهار سال و سه ماه و دو هفته به درازا کشید و در آن کشورهای زیادی در اروپا و آسیا درگیر جنگ شدند. دامنه این جنگ از اروپا و آفریقا تا اقیانوس هند و اقیانوس آتلانتیک شمالی و جنوبی گسترده بود.
۴- گازهای سمی هم یکی دیگر از مصادیق سلاحهای کشتارجمعی است که ناشی از پیشرفت دانش در شاخههای مختلف علمی حاصل شده است. از این سلاح نامتعارف هم در جنگهای بسیاری ازجمله جنگ ایران و عراق، توسط عراق استفاده شد که آسیبدیدگان آن هنوز هم از اثرات آن در رنج هستند.
۵- جنگ جهانی دوم در ایران هم تأثیرات مخرب بسیاری داشت. باوجوداینکه دولت ایران اعلام بیطرفی کرده بود، اما دول متخاصم انگلیس و روسیه از شمال و جنوب کشور را اشغال کردند. در همین زمان تعداد کثیری از مردم ایران بر اثر بحران غذایی پیشآمده در کشور جان خود را از دست دادند. برخی منابع تعداد جانباختگان ایرانی را رقمی بین پنج تا هفت میلیون نفر ذکر کردهاند. حال تصور کنید استفاده از سلاحهای هستهای میتواند چندصد میلیون کشته برجای بگذارد.
۶- حادثه هستهای چرنوبیل یکی از دو حادثه بزرگمقیاس هستهای است که در اردیبهشت سال ۱۳۶۵ در رآکتور شماره چهار واحد نیروگاهی چرنوبیل واقع در شمال اوکراین رخ داد. آن زمان اوکراین بخشی از قلمرو اتحاد جماهیر شوروی بود. نوع رآکتوری که منفجر شد، از نوع آربیامکی بود و عامل اصلی حادثه خطای انسانی اعلام شد.
۷- بمب هیدروژنی نامی است که بر روی نوعی سلاح هستهای نسل دوم گذاشته شده است. نام علمیتر این رده از سلاحهای هستهای بمب گرماهستهای است. در بمب گرماهستهای دو نوع سوخت وجود دارد. یکی سوخت متعارف مشترک با بمب هستهای مبتنی بر شکافت یعنی اورانیوم یا پلوتونیم و دیگری هیدروژن سنگین یا در نوع پیشرفتهتر لیتیوم. بمب هیدروژنی یا بمب گرماهستهای نخستینبار به سال ۱۹۵۲ در ایالات متحده آمریکا ساخته و آزمایش شد. یک سال بعد هم اتحاد جماهیر شوروی به ساخت آن دست یافت. بعد از این دو کشور هم بریتانیا، چین، فرانسه، پاکستان و اسرائیل به بمب گرماهستهای دست یافتند.
۸- هیروشیما و ناگازاکی دو شهر بزرگ ژاپن بودند که به ترتیب در تاریخهای ۶ و ۹ آگوست ۱۹۴۵ به خاطر بمباران هستهای ارتش ایالات متحده آمریکا با خاک یکسان شدند. تعداد کشتهشدگان بمباران بین ۱۲۹ هزار تا ۲۲۰ هزار نفر ذکر شده که بخش بسیار زیاد آن مردم غیرنظامی بودند.
۹- گاز تابون در طبقهبندی سلاحهای شیمیایی در رده بسیار خطرناک قرار میگیرد. از این گاز در جنگ ایران و عراق از طرف صدام علیه نیروهای ایرانی استفاده شد.
۱۰- حلبچه یکی از شهرهای استان حلبچه، استان کردنشین عراق است. ۲۵ اسفند سال ۱۳۶۶، درحالیکه نیروهای ایرانی موفق شده بودند در عملیات نظامی علیه نیروهای عراقی موفقیت کسب کنند و بخشهایی از کردستان عراق را به تسخیر درآورند، ارتش عراق با دستور مستقیم صدام حسین و فرماندهی علی حسنالمجید، معروف به علی شیمیایی، حلبچه را با انواع گازهای سمی شیمیایی بمباران کرد. دو روز قبل از بمباران شیمیایی، نیروی هوایی عراق با بمباران متعارف و شکستن دیوار صوتی تلاش کرد تا شیشههای ساختمانهای حلبچه را بشکند تا به هنگام بمباران شیمیایی کمترین مقاومت ممکن صورت گیرد.
۱۱- بنا بر برخی منابع در جنگ ایران و عراق، ارتش عراق بیش از ۸۰٬۰۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰ دلار تجهیزات نظامی خریداری کرده است که سهم اتحاد جماهیر شوروی و فرانسه بیش از دیگر کشورهاست.
۱۲- سیاهزخم بیماری کشندهای است که انسان و حیوان را مبتلا میکند. باکتری باسیلشکل سیاهزخم میتواند به شکل بذر گسترشیافته و سالها در زمین باقی بماند. این باسیل کشت داده شد و در کشورهای متعددی در قالب سلاح بیولوژیک نگهداری و ذخیره شد؛ ازجمله آمریکا، بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی.
۱۳- بااینحال شواهد حاکی از این است که ایالات متحده آمریکا صدام حسین را در زمینه سلاح بیولوژیک سیاهزخم پشتیبانی کرده و ارتش عراق هم علیه نیروهای ایرانی استفاده کرد. همچنین گزارش شده که چند نفر از مردم واشنگتن و نیویورک در پی نشت این میکروب مهلک از آزمایشگاهی نظامی در سال ۲۰۰۱ جان خود را از دست دادند.
۱۴- مین به ردهای از سلاحهای جنگی گفته میشود که در اصطلاح علوم نظامی به «سلاحهای انفجاری همراه با موج انفجاری شدید و تکهتکهشدن» گفته میشود. مینها به دو دسته کلی «مینهای خشکی» و «مینهای دریایی» تقسیم میشوند. مینهای خشکی به انواع «مین ضدنفر»، «مین ضدخودرو» و «مین ضدتانک» تقسیم میشوند و در گذر زمان بهرهگیری از فناوری تولید مینها پیشرفت محسوسی داشته است؛ بهطوریکه درحالحاضر برای ساخت مین از انواع حسگرها و ادوات اپتیکی و فیوزهای انفجاری و... استفاده میشود.
۱۵- در این گزارش نام برخی کشورها مانند سوریه، لیبی، ترکیه، اوکراین، پاکستان و یمن قید نشده است.
۱۶- برخی آمارها از کشتهشدن ۱۶ میلیون مین در پنج استان مرزی ایران در زمان جنگ ایران و عراق حکایت دارند. ایران یکی از کشورهای خسارتدیده بابت مینگذاری است و هنوز هم در استانهای مرزی مینهای برجایمانده از زمان جنگ قربانی میگیرد.
جان اسکیلز ایوری، شیمیفیزیکدان نظری دانشگاه کپنهاگ است. پروفسور ایوری به خاطر کتابها و مقالاتی که در حوزههای پژوهشیاش مانند شیمی کوانتومی، ترمودینامیک نظریه تکامل و تاریخ علم منتشر کرده، دانشمندی سرشناس و نامور است. در سال ۲۰۰۳ کتاب «نظریه اطلاعات و تکامل» چهارمین دیدگاه پدیدارشناختی نظریه تکامل را ارائه کرده که شامل خاستگاه، تکامل و نیز تحول فرهنگ بشر است.
دیدگاه ایوری مبتنی بر ترمودینامیک، مکانیک آماری و نظریه اطلاعات است. از سال ۱۹۹۰ تا چند سال پیش رئیس گروه ملی دانمارکیِ کنفرانسهای پوگواش درباره علم و مسائل جهانی بود که به دلیل پیری و بیماری از این سمت کناره گرفت.
بین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۵ هم رئیس آکادمی صلح دانمارک بود. پروفسور ایوری بنیانگذار مجله تخصصی Bioenergetic and Biomembrane است و تا سالها سردبیری آن را برعهده داشت. او همچنین برای سالهای متوالی مشاور فنی سازمان بهداشت جهانی (WHO) و دفتر منطقهای اروپا بود.
۰