زنان جنگجو در طول تاریخ
گفتنی است که در رویدادی همه سربازان کشته شدند به جز یک سرباز که زنده به خانه بازگشت؛ مادرش از فرط عصبانیت پسرش را به قتل رساند که چرا با رفیقانت کشته نشدی؟
کد خبر :
۷۳۲۲۱
بازدید :
۶۵۵۱
عموماً باور بر این است که زنان مخالف جنگ و طرفدار صلح هستند. دلیل این امر آن است که زن کودک خردسالاش را که با زحمت و سختی پرورش داده و بزرگ کرده به جنگ میفرستد، درگیر قتل و خونریزی میشود، یا جانش را از دست میدهد و یا جان دیگران را میگیرد که این مسأله برای آنها بسیار آزار دهنده و ناراحت کننده است.
با توجه به نگرش صلحجویانهی زنان، اکثراً این بحث مطرح میشود که اگر زنان بر سرنوشت دنیا حاکم شوند، در آن صورت به جنگها و تنشها خاتمه میدهند و صلح سراسری را تأمین خواهند کرد.
اما بر خلاف این نگرش، تاریخ روایت دیگری را بیان میکند. در جامعه بدوی، جنگ مظهر قدرت و توانایی به شمار میرفت و مردان برای نشان دادن شجاعت و بیباکیشان وارد جنگ میشدند و، چون زنان از لحاظ جسمانی کمتوانتر از مردان بودند، بنابراین به آنها اجازه شرکت در جنگها را نمیدادند.
در تمدن آزتک آمریکای جنوبی اگر زنی هنگام زایمان جانش را از دست میداد، آن را نشانه شجاعت وی دانسته، و با عزت و احترام به خاک سپرده و بر قبرش لوحه سنگ یادگاری نصب میکردند.
در تاریخ، سنتها و رسوم جاهلی چنان در میان مردمان نهادینه شده بود که زنان با تعهد به آنها رفتار میکردند. در جریان نبردها، یکی از بزرگترین ننگها برای مردان فرار از جنگ بود. در ایالت اسپارتای یونان وقتی پسری به جنگ میرفت، یگانه آرزوی مادرش این بود که پسرش یا پیروز از جنگ با سپرش برگردد و یا جسد بی روحاش را از میدان نبرد بیاورند.
گفتنی است که در رویدادی همه سربازان کشته شدند به جز یک سرباز که زنده به خانه بازگشت؛ مادرش از فرط عصبانیت پسرش را به قتل رساند که چرا با رفیقانت کشته نشدی؟
راجپوتهای هندوستان هم رسم مشابهای داشتند که اگر کسی از جنگ فرار میکرد و به خانه بر میگشت، درهای خانه را به رویش میبستند. رسم دیگری هم بود که زنان به همراه ارتش به میدان نبرد بروند. وظیفه آنها پاسداری از خیمهها و مراقبت از سربازان زخمی بود.
آوردهاند که در جنگ یرموک (۶۳۶ میلادی) ارتش اعراب پا به فرار نهادند و به سوی خیمهها آمدند که با واکنش شدید زنان حاضر قرار گرفتند و تحریک زنان باعث شد تا دوباره به میدان جنگ برگردند. به استناد تاریخ سرانجام پیروزی نصیبشان شد که در آن فتح بدون تردید سهم زنان آشکار است.
اما در کل با مطالعهی تاریخ بشر در مییابیم که جنگها برای زنان تباهیآور بوده است. بهویژه در هنگام شکست که طرف مقابل، زنان را نیز در کنار دیگر غنایم تصاحب میکردند. زنان، چه متعلق به خانوادهی سلطنتی یا طبقه پایین بودند، گاهی بین سربازان تقسیم میشدند و یا در بازارها فروخته میشدند که به هرحال زندگیشان نابود میشد.
اما از سوی دیگر؛ زمانی که حضور در جنگ ناگزیر میشد، نمونههای بارزی از اشتراک زنان در میدانهای نبرد، آن هم بهعنوان سرلشکر داریم.
بهطور مثال در تاریخ بریتانیا ملکه بودیکا (متوفی ۶۱ میلادی) را سراغ داریم که در برابر رومیان، آن گاه که بخشی از خاک بریتانیا تحت تسلط آنان قرار داشت، چندین بار جنگید و ایستادگی نمود.
بودیکا وقتی برای نخستین بار در مقابل رومیان قد علم کرد، با شکست رو به رو شد. این واقعه خشم شدید و حس انتقامخواهی وی را برانگیخت؛ او دست به کار شد و قبایل مختلف بریتانیا را در برابر رومیان متحد ساخت و سپس اعلام جنگ کرد.
در میان زنان جنگجو و سلحشور رضیه سلطان (متوفی ۱۲۴۰ هـ) نیز نامی آشناست؛ وی همواره با لباس مردانه در صحنه ظاهر میشد و برای به دست آوردن اقتدار از دست رفتهی خانوادهاش جنگهایی را رهبری کرد، اگرچه سرانجام با شکست مواجه شد؛ ولی امروزه همه او را به عنوان یک زن قهرمان میشناسند.
در هندوستان نیز نمونههای زیادی از زنان جنگجو وجود دارد که طی سال ۱۸۵۷ و پس از آن در جنگهای آزادیخواهانه شرکت کرده و سهم بسزایی داشتهاند. از آن میان میتوان از «لکشمی بایی» نام برد که در برابر ارتش انگلیس جانش را از دست داد.
قابل ذکر است که در جنگ جهانی اول وقتی مردان در جبهههای جنگ حضور داشتند، زنان با مسئولیتپذیری وظایف مردان را در کارخانهها و مشاغل دیگر عهدهدار شدند.
در دوران جنگها وقتی زنان آزادیهایی به دست آورده و مشغول فعالیتهای گوناگون در عرصههای تجاری و اجتماعی شدند، پس از خاتمه جنگ دوباره به خانه برنگشتند و برای حقوق خود دست به مبارزات سیاسی زدند و در نتیجه حق رأی بهدست آوردند. حقی که برای آن در گذشته قربانیهای زیادی داده بودند.
با توجه به نگرش صلحجویانهی زنان، اکثراً این بحث مطرح میشود که اگر زنان بر سرنوشت دنیا حاکم شوند، در آن صورت به جنگها و تنشها خاتمه میدهند و صلح سراسری را تأمین خواهند کرد.
اما بر خلاف این نگرش، تاریخ روایت دیگری را بیان میکند. در جامعه بدوی، جنگ مظهر قدرت و توانایی به شمار میرفت و مردان برای نشان دادن شجاعت و بیباکیشان وارد جنگ میشدند و، چون زنان از لحاظ جسمانی کمتوانتر از مردان بودند، بنابراین به آنها اجازه شرکت در جنگها را نمیدادند.
در تمدن آزتک آمریکای جنوبی اگر زنی هنگام زایمان جانش را از دست میداد، آن را نشانه شجاعت وی دانسته، و با عزت و احترام به خاک سپرده و بر قبرش لوحه سنگ یادگاری نصب میکردند.
در تاریخ، سنتها و رسوم جاهلی چنان در میان مردمان نهادینه شده بود که زنان با تعهد به آنها رفتار میکردند. در جریان نبردها، یکی از بزرگترین ننگها برای مردان فرار از جنگ بود. در ایالت اسپارتای یونان وقتی پسری به جنگ میرفت، یگانه آرزوی مادرش این بود که پسرش یا پیروز از جنگ با سپرش برگردد و یا جسد بی روحاش را از میدان نبرد بیاورند.
گفتنی است که در رویدادی همه سربازان کشته شدند به جز یک سرباز که زنده به خانه بازگشت؛ مادرش از فرط عصبانیت پسرش را به قتل رساند که چرا با رفیقانت کشته نشدی؟
راجپوتهای هندوستان هم رسم مشابهای داشتند که اگر کسی از جنگ فرار میکرد و به خانه بر میگشت، درهای خانه را به رویش میبستند. رسم دیگری هم بود که زنان به همراه ارتش به میدان نبرد بروند. وظیفه آنها پاسداری از خیمهها و مراقبت از سربازان زخمی بود.
آوردهاند که در جنگ یرموک (۶۳۶ میلادی) ارتش اعراب پا به فرار نهادند و به سوی خیمهها آمدند که با واکنش شدید زنان حاضر قرار گرفتند و تحریک زنان باعث شد تا دوباره به میدان جنگ برگردند. به استناد تاریخ سرانجام پیروزی نصیبشان شد که در آن فتح بدون تردید سهم زنان آشکار است.
اما در کل با مطالعهی تاریخ بشر در مییابیم که جنگها برای زنان تباهیآور بوده است. بهویژه در هنگام شکست که طرف مقابل، زنان را نیز در کنار دیگر غنایم تصاحب میکردند. زنان، چه متعلق به خانوادهی سلطنتی یا طبقه پایین بودند، گاهی بین سربازان تقسیم میشدند و یا در بازارها فروخته میشدند که به هرحال زندگیشان نابود میشد.
اما از سوی دیگر؛ زمانی که حضور در جنگ ناگزیر میشد، نمونههای بارزی از اشتراک زنان در میدانهای نبرد، آن هم بهعنوان سرلشکر داریم.
بهطور مثال در تاریخ بریتانیا ملکه بودیکا (متوفی ۶۱ میلادی) را سراغ داریم که در برابر رومیان، آن گاه که بخشی از خاک بریتانیا تحت تسلط آنان قرار داشت، چندین بار جنگید و ایستادگی نمود.
بودیکا وقتی برای نخستین بار در مقابل رومیان قد علم کرد، با شکست رو به رو شد. این واقعه خشم شدید و حس انتقامخواهی وی را برانگیخت؛ او دست به کار شد و قبایل مختلف بریتانیا را در برابر رومیان متحد ساخت و سپس اعلام جنگ کرد.
در میان زنان جنگجو و سلحشور رضیه سلطان (متوفی ۱۲۴۰ هـ) نیز نامی آشناست؛ وی همواره با لباس مردانه در صحنه ظاهر میشد و برای به دست آوردن اقتدار از دست رفتهی خانوادهاش جنگهایی را رهبری کرد، اگرچه سرانجام با شکست مواجه شد؛ ولی امروزه همه او را به عنوان یک زن قهرمان میشناسند.
در هندوستان نیز نمونههای زیادی از زنان جنگجو وجود دارد که طی سال ۱۸۵۷ و پس از آن در جنگهای آزادیخواهانه شرکت کرده و سهم بسزایی داشتهاند. از آن میان میتوان از «لکشمی بایی» نام برد که در برابر ارتش انگلیس جانش را از دست داد.
قابل ذکر است که در جنگ جهانی اول وقتی مردان در جبهههای جنگ حضور داشتند، زنان با مسئولیتپذیری وظایف مردان را در کارخانهها و مشاغل دیگر عهدهدار شدند.
در دوران جنگها وقتی زنان آزادیهایی به دست آورده و مشغول فعالیتهای گوناگون در عرصههای تجاری و اجتماعی شدند، پس از خاتمه جنگ دوباره به خانه برنگشتند و برای حقوق خود دست به مبارزات سیاسی زدند و در نتیجه حق رأی بهدست آوردند. حقی که برای آن در گذشته قربانیهای زیادی داده بودند.
منبع: ایندیپندنت
۰