بندرگاههای پر رونق

ايرانيان و هنديان از نژاد آريايي هستند. پيوندهاي فرهنگي، اجتماعي بين دو سرزمين ريشه تاريخي ژرفي داشته و پيشينه آن به هزاره سوم پيش از ميلاد ميرسد. هر دو ملت سازنده تمدنهاي كهن بوده و تحولات مهمي را در فرهنگ جهاني بهويژه در قاره آسيا ايجاد كردهاند.
کد خبر :
۷۴۸۴
بازدید :
۱۵۵۹

ايرانيان و هنديان از نژاد آريايي هستند. پيوندهاي فرهنگي، اجتماعي بين دو سرزمين ريشه تاريخي ژرفی داشته و پيشينه آن به هزاره سوم پيش از ميلاد ميرسد. هر دو ملت سازنده تمدنهاي كهن بوده و تحولات مهمي را در فرهنگ جهاني بهويژه در قاره آسيا ايجاد كردهاند.
همزمان با قدرتگيري دولت صفويه در ايران، جانشينان تيمور گوركاني در هندوستان قدرت را به دست گرفتند. قبل از فتح هند به دست بابر، ارتباط سياسي مهمي ميان ايران و هند برقرار نشد. پادشاهان هندوستان گرفتار مشكلات داخلي خويش بودند و در ايران نيز نزاع ميان حكومتهاي محلي مانع گسترش روابط خارجي بود.
اما در سده دهم هجري هند و ايران تحت حكومت دو خاندان برجسته صفويان و گوركانيان به قدرتهاي بزرگي مبدل شدند. اوج قدرت صفويان در ايران با قدرتمندي گوركانيان هند همزمان بود كه منجر به ايجاد ارتباطاتي ميان ايشان شد.
شاهزاده خرم معروف به شاهجهان، قبل از جلوس بر تخت سلطنت با شاه عباس رابطهاي صميمي داشت و همواره مكاتباتي ميان ايشان رد و بدل ميشد. پس از درگذشت شاه عباس در جمادي الاولي 1038، شاهصفي به سلطنت رسيد. در ذيالحجه 1040هـ. ميربركه و ميرظريف سفيران شاه جهان به حضور شاه صفي رسيدند.
نخستين سفير شاه صفي، محمد علي بيگ كرگيراق در سال 1039هـ. به هند فرستاده شد. وي در 1043هـ. به ايران بازگشت.دومين فرستاده شاه جهان به ايران، صفدرخان بود. وي در سال 1046هـ. در كاشان به حضور شاه صفي رسيد و تا اصفهان او را همراهي كرد. وي در دربار ايران بسيار مورد احترام قرار گرفت. در زماني كه هنوز صفدر خان ايران را ترك نكرده بود، نزاعي ميان وي و سفرای فرنگ رخ داد كه چند نفري در اين كشمكش به قتل رسيدند و اسباب و لوازم اروپاييان به دست هنديان غارت شد.
سرانجام نزاع با دخالت امير قاسم بيگ، نایب داروغه اصفهان، به پايان رسيد و چند روز بعد برای دلجويي از صفدرخان چند راس اسب به وي هديه شد.
در اين سال شاه جهان توانست با استفاده از ضعف ايران پس از مرگ شاه عباس و قتل اميران شايسته ايراني به دست شاهصفي به آرزوي اجدادش در مورد بازپسگيري قندهار جامه عمل بپوشاند.
علي مردانخان حاكم قندهار كه مغضوب شاهصفي شده بود، برای نجات از مرگ، قندهار را در بيست و يكم شوال 1047 تسليم نيروهاي شاه جهان كرد و خود به هند رفت. شاهجهان هم سعيدخان كابلي را به حكومت قندهار برگزيد.
شاهصفي به سبب حمله عثمانيها به مرزهاي غربي و از دستدادن بغداد نتوانست به سرعت برای بازپسگيري قندهار اقدام كند و زماني كه آماده حمله به قندهار ميشد در دوازده صفر 1052 در كاشان درگذشت. پس از شاه صفي فرزند دوازده سالهاش عباس دوم به سلطنت رسيد. كمي سن شاه و جنگ قدرت در دربار ايران سبب شد تا پس گرفتن قندهار سالها متوقف بماند.
جان نثارخان اولين سفيري بود كه شاه جهان به نزد شاه عباس دوم فرستاد و در بازگشت اوتارخان او را تا هند همراهي كرد. در فاصله اين سالها شاه جهان به دنبال گسترش قلمرو خويش به ماوراءالنهر لشكر كشيد و بلخ را تصرف كرد. نادر محمدخان ازبك برای دريافت كمك برای مقابله با حملات هند به ايران آمد.
سرانجام شاه عباس دوم توانست بر مشكلات داخلي غلبه كند، قدرت مطلقه را در دست گيرد و تلاش برای بازپسگيري قندهار را آغاز نمايد. در سال 1058هـ. شاه عباس دوم از اصفهان به جانب خراسان حركت كرد و شاهقليبيگ ولد مقصودبيگ را به دربار شاه جهان فرستاد و از وي خواست تا قندهار را پس دهد.
ايرانيان در ذيالحجه 1058 قندهار را محاصره كردند. با رسيدن نيروهاي قزلباش، شهر زمين داور بلافاصله تسليم شد و در صفر 1059 دولت خان حاكم قندهار در مدتي كمتر از دو ماه قلعه را تسليم كرد. شاه عباس به تمامي اهالي قندهار كه خواهان رفتن به هند بودند، اجازه مهاجرت داد. پس از فتح قندهار، شاهوردي بيگ سفير شاه عباس دوم با نامهاي حاوي خبر فتح و ابراز اميدواري كه اين موضوع در روابط دوستانه تاثيري نداشته باشد به دربار شاهجهان فرستاده شد.
در جماديالاولي 1059 اورنگ زيب، سعدالله خان وزير و عدهاي از امرای هند حملهاي ناموفق را برای بازپسگيري قندهار تدارك ديدند. در سال هاي 1062 و 1063هـ. نيز دو لشكر به فرماندهي داراشكوه و اورنگ زيب برای تصرف قندهار اعزام شدند كه آنها هم نتيجهاي به دست نياوردند. از اين زمان تا خلع شاه جهان از حكومت، روابط دو كشور با سردي ادامه يافت و از فرستادن سفير خودداري كردند.
اورنگ زيب و ايران
زماني كه شاه جهان در بستر بيماري افتاد، جنگ قدرت ميان فرزندانش اوج گرفت. از ميان مدعيان سلطنت شاهزاده مرادبخش حاكم گجرات با شاه عباس دوم رابطهاي دوستانه برقرار كرد. وي در بندر سورت تاجگذاري كرد و به نام ائمهاطهار سكه ضرب نمود و حكيم كاظماء قمي را به سفارت نزد شاه عباس دوم فرستاد.
فرزند ديگر شاهجهان، اورنگ زيب پس از اتحاد با مرادبخش بر داراشكوه برادر ديگرش غلبه كرد و سپس مرادبخش را دستگير و زنداني نمود. داراشكوه مانند اجدادش ميخواست به ايران بگريزد اما اقوام و يارانش او را از اين كار بازداشتند.
سرانجام خان افغان حاكم زمين داور او را دستگير كرد و تحويل اورنگزيب داد. شاه عباس دوم پس از جلوس اورنگزيب بر تخت سلطنت، بوداق سلطان چوله را با هداياي فراوان به نزد اورنگزيب فرستاد. در بيشتر دوران حكومت اورنگزيب روابط هند با دربار ايران خصمانه بود. او پس از مرگ شاه عباس دوم به قطع روابط با ايران ادامه داد. سفيري نزد شاه سليمان و شاه سلطان حسين اعزام نكرد و از به رسميت شناختن سلطنت ايشان خودداري کرد.
اثرپذیری معماري هندیها
هنر معماري در هند با بهرهگيري از معماري ايراني اسلامي متحول شد. تاثير معماران ايراني در پديد آمدن اين هنر به خوبي مشاهده ميشود.همايونشاه معماري ايراني را پذيرفت. آرامگاه وي به دست معماري ايراني به نام ميرزاميرك غياث ساخته شده و نمادهاي معماري ايراني در آن به كار گرفته شده است.
معماري ايراني در عصر جانشينان همايون به اوج رسيد.
ماندگارترين نمونههاي سبك معماري هندو - ايراني عبارتند از: آرامگاه اعتمادالدوله در آگره، مسجد پادشاهي لاهور در عصر جهانگير، عمارت تاج محل در شهر آگره (مدفن ممتازمحل همسر شاه جهان).امپراتوران مغولي هند هنر تيموري تركستان و سبك صفوي ايران را كه از آن مشتق بود رواج دادند، ليكن آنها هم بعدها مانند فاتحان سابق مجبور شدند معماران، بنايان و نقاشان محلي را به كار گيرند.[102] معماران محلي بنا بر ذوق و سليقه خويش از معماري بومي بهره گرفتند و از تلفيق هر دو سبك، سبك هندو - ايراني پديد آمد.
شكلهاي هلالي و ساختمانهاي طاقدار، ديوارهاي ساده و صاف و ستونهاي باريك صيقلي شده با تارمیهاي وسيع و طاقنماهاي خيرهكننده نشانههايي از سبك معماري ايراني است. در بسياري از بناها كه هنوز هم پابرجاست، آميزهاي از معماري ايراني و هندي به چشم ميخورد.
عناصري كه در بالا ذكر شد نشانههايي از تاثير هنر معماري ايراني است ولي طرح بناها و سايه روشنها و به كاربردن مصالح و مواد ساختماني از قبيل ماسه سنگ، سنگهاي قرمز و خاكستري و مرمرهاي سفيد و سياه كه خاص هند است از سبك معماري بومي مايه ميگيرند و اين دو با شگفتي بسيار با يكديگر تلفيق و هماهنگ شدهاند.
مهاراجههاي هندو هم در تختگاههاي خويش از دهلي تقليد كردند و در اطراف بلاد به تبعيت از سلاطين مسلمان قصور و بساتين و قلاع و معابد رفيعه بنا كردند.
اين سبك معماري در سراسر هند از پنجاب تا بنگال و از كشمير تا دكن معمول و متداول شد و در جنوب هندوستان نيز در پرتو سلاطين مسلمان رواجي بسيار گرفت.مهاجران معمار يا غير معماري كه از هند به ايران بازگشتند و هنرمندان هندي كه احتمالا به ايران كوچ كردند، در فرهنگ معماري ايران ردپاهايي از خود باقي گذاشتند؛ برای نمونه ساباط (طاقهايي است كه در برخي از كوچههاي قديمي ايران ديده ميشود) با نام محلي سوات، نمونهاي از معماري مخصوص هند ميباشد كه در ايران به كار گرفته شده است.
بازرگانان خوشبخت دو کشور
با وجود نقش موثر ايرانيان در امور سياسي و فرهنگي امپراتوري گوركانيان هند نيز در امور اقتصادي پايتخت و بنادر ايران موقعيت مستحكمي كسب كردند. ايرانيان در هند در رأس ديوانها و امور مالي قرار داشتند و تجار زيادي از ايران به هند ميرفتند، اما نتوانستند تاثير ژرفي بر روابط اقتصادي باقي گذارند بلكه اين تجار هندي بودند كه به گسترش روابط اقتصادي ميان صفويان و گوركانيان كمك كردند.
هنديان شايد پس از ارامنه مهمترين جامعه خارجي ايران بودند. به قول شاردن، شاه عباس اول مهاجرت آنان را به ايران تاييد نكرد اما آنها با تقديم هداياي معتنابهي به شاهصفي، جانشين شاه عباس، او را تطميع کردند. با وجود اين، دلاواله و توماس هربرت در مسافرت خود به ايران در دوره شاه عباس اول، تجار هندي را ديدهاند كه در اصفهان و بندرعباس (گمبرون) تجارت خوبي را برقرار ساخته بودند.
تجار هندي در اصفهان مكانهاي تجاري مخصوصي را داشتند. از جمله كاروانسرای مولتانيان كه مخصوص تجار مولتان بود.
تجار هندي محصولات متنوعي را از ايران صادر ميكردند. تاورنيه برخي از آنها را چنين توصيف ميكند: «چرم ساغري و تيماجي كه در ايران ميسازند يكي از بزرگترين تجارت هنديان را تشكيل ميدهدكه قسمت اعظم آن را به هند و ژاپن و مقدار عمدهاي نيز به روسيه و لهستان حمل ميكنند.»
روناس ريشه معروفي است كه تقريبا به تمامي از ايران به هند حمل ميشود.در هند تجارت بزرگي از همه ميوه هاي ايران صورت ميگيرد و ميوه را با سركه در داخل بطريهاي شيشهاي ميريزند و انواع گلابها را به آن اضافه ميكنند.پسته، بادام، كشمش، آلو بخارا، اسب و قاطر از صادرات ايران به هند بود.
تاورنيه توليد اشربه شيراز را 154688 گالن سلطنتي و 4125 بشكه 300 پيتي (200025) برآورد كرده كه يك چهارم آن به هند صادر ميشد.تنباكو و توتون در بيشتر نقاط به دست ميآمد و به قول شاردن مهمترين نوع و قسمت اعظم توتون مصرفي هند از ايران صادر ميشد. منسوجات و ادويه ايران بازارهاي هند را به خود اختصاص داده بودند.
از محصولات ديگري كه به هندوستان صادر ميشد انقوزه بود كه هنديها بهعنوان ادويه از آن استفاده ميكردند. همچنين خاك هرمز به هندوستان حمل ميشد و عايدات اين خاك برای تاجر صددرصد بوده، سنگهاي مرمر هرمز را در كشتيهاي خاصي حمل كرده به خارج ميبردند.
يكي از مهمترين دلايل علاقهمندي هنديان به تجارت در ايران امنيت و آباداني جادهها، مناسببودن كاروانسراها و حمايت شاهان صفوي از تجار بود. درباره خصوصيت جادهها و كاروانسراهاي دوره صفوي در منابع و سفرنامههاي اين دوره به تفصيل سخن گفتهاند.
شاهان صفوي خواهان گسترش تجارت و شكوفايي اقتصادي بودند. آنها برای رفاهحال بازرگانان تلاش ميكردند و مانع ظلم و تعدي عمال حكومت بديشان ميشدند؛ برای نمونه در زمان شاه عباس دوم اختلافي ميان هنديها و محمد صالح فرزند حكيم سيفاء كاشي ضابط وجوه عشور (مامور اخذ مالیات)بندرعباس پيش ميآيد كه شاه با علما مشورت كرده به نفع هنديها رای داد.
در دوره صفويه تجارت به شكل گستردهاي ميان ايران و هند از مسير دريا و خشكي جريان داشت.
تاورنيه درباره مسير كاروانهاي تجاري هند مينويسد: راه هند از سوي ايالت قندهار راهي قديمي است و قبل از آن كه پرتغاليان به هرمز بيايند و كشتيراني از ايران به هند توسط كشتيهاي فرنگي كه همه ساله به بندرعباس ميآيند برقرار شود خيلي بيشتر از امروز در آن رفتوآمد ميشد.
پيش از اين زمان در خليجفارس فقط تعدادي قايق بد و ناجور وجود داشت كه برای حمل همه كالاهايي كه در هند بود و از آن خارج ميشد كفايت نميكرد، اما با وجود اينكه سفر با كشتي از بندرعباس به هند بسيار راحتتر و هزينهاش كمتر است هنوز بازرگاناني هستند كه راه زمين را در پيش ميگيرند.
همزمان با قدرتگيري دولت صفويه در ايران، جانشينان تيمور گوركاني در هندوستان قدرت را به دست گرفتند. قبل از فتح هند به دست بابر، ارتباط سياسي مهمي ميان ايران و هند برقرار نشد. پادشاهان هندوستان گرفتار مشكلات داخلي خويش بودند و در ايران نيز نزاع ميان حكومتهاي محلي مانع گسترش روابط خارجي بود.
اما در سده دهم هجري هند و ايران تحت حكومت دو خاندان برجسته صفويان و گوركانيان به قدرتهاي بزرگي مبدل شدند. اوج قدرت صفويان در ايران با قدرتمندي گوركانيان هند همزمان بود كه منجر به ايجاد ارتباطاتي ميان ايشان شد.
شاهزاده خرم معروف به شاهجهان، قبل از جلوس بر تخت سلطنت با شاه عباس رابطهاي صميمي داشت و همواره مكاتباتي ميان ايشان رد و بدل ميشد. پس از درگذشت شاه عباس در جمادي الاولي 1038، شاهصفي به سلطنت رسيد. در ذيالحجه 1040هـ. ميربركه و ميرظريف سفيران شاه جهان به حضور شاه صفي رسيدند.
نخستين سفير شاه صفي، محمد علي بيگ كرگيراق در سال 1039هـ. به هند فرستاده شد. وي در 1043هـ. به ايران بازگشت.دومين فرستاده شاه جهان به ايران، صفدرخان بود. وي در سال 1046هـ. در كاشان به حضور شاه صفي رسيد و تا اصفهان او را همراهي كرد. وي در دربار ايران بسيار مورد احترام قرار گرفت. در زماني كه هنوز صفدر خان ايران را ترك نكرده بود، نزاعي ميان وي و سفرای فرنگ رخ داد كه چند نفري در اين كشمكش به قتل رسيدند و اسباب و لوازم اروپاييان به دست هنديان غارت شد.
سرانجام نزاع با دخالت امير قاسم بيگ، نایب داروغه اصفهان، به پايان رسيد و چند روز بعد برای دلجويي از صفدرخان چند راس اسب به وي هديه شد.
در اين سال شاه جهان توانست با استفاده از ضعف ايران پس از مرگ شاه عباس و قتل اميران شايسته ايراني به دست شاهصفي به آرزوي اجدادش در مورد بازپسگيري قندهار جامه عمل بپوشاند.
علي مردانخان حاكم قندهار كه مغضوب شاهصفي شده بود، برای نجات از مرگ، قندهار را در بيست و يكم شوال 1047 تسليم نيروهاي شاه جهان كرد و خود به هند رفت. شاهجهان هم سعيدخان كابلي را به حكومت قندهار برگزيد.
شاهصفي به سبب حمله عثمانيها به مرزهاي غربي و از دستدادن بغداد نتوانست به سرعت برای بازپسگيري قندهار اقدام كند و زماني كه آماده حمله به قندهار ميشد در دوازده صفر 1052 در كاشان درگذشت. پس از شاه صفي فرزند دوازده سالهاش عباس دوم به سلطنت رسيد. كمي سن شاه و جنگ قدرت در دربار ايران سبب شد تا پس گرفتن قندهار سالها متوقف بماند.
جان نثارخان اولين سفيري بود كه شاه جهان به نزد شاه عباس دوم فرستاد و در بازگشت اوتارخان او را تا هند همراهي كرد. در فاصله اين سالها شاه جهان به دنبال گسترش قلمرو خويش به ماوراءالنهر لشكر كشيد و بلخ را تصرف كرد. نادر محمدخان ازبك برای دريافت كمك برای مقابله با حملات هند به ايران آمد.
سرانجام شاه عباس دوم توانست بر مشكلات داخلي غلبه كند، قدرت مطلقه را در دست گيرد و تلاش برای بازپسگيري قندهار را آغاز نمايد. در سال 1058هـ. شاه عباس دوم از اصفهان به جانب خراسان حركت كرد و شاهقليبيگ ولد مقصودبيگ را به دربار شاه جهان فرستاد و از وي خواست تا قندهار را پس دهد.
ايرانيان در ذيالحجه 1058 قندهار را محاصره كردند. با رسيدن نيروهاي قزلباش، شهر زمين داور بلافاصله تسليم شد و در صفر 1059 دولت خان حاكم قندهار در مدتي كمتر از دو ماه قلعه را تسليم كرد. شاه عباس به تمامي اهالي قندهار كه خواهان رفتن به هند بودند، اجازه مهاجرت داد. پس از فتح قندهار، شاهوردي بيگ سفير شاه عباس دوم با نامهاي حاوي خبر فتح و ابراز اميدواري كه اين موضوع در روابط دوستانه تاثيري نداشته باشد به دربار شاهجهان فرستاده شد.
در جماديالاولي 1059 اورنگ زيب، سعدالله خان وزير و عدهاي از امرای هند حملهاي ناموفق را برای بازپسگيري قندهار تدارك ديدند. در سال هاي 1062 و 1063هـ. نيز دو لشكر به فرماندهي داراشكوه و اورنگ زيب برای تصرف قندهار اعزام شدند كه آنها هم نتيجهاي به دست نياوردند. از اين زمان تا خلع شاه جهان از حكومت، روابط دو كشور با سردي ادامه يافت و از فرستادن سفير خودداري كردند.
اورنگ زيب و ايران
زماني كه شاه جهان در بستر بيماري افتاد، جنگ قدرت ميان فرزندانش اوج گرفت. از ميان مدعيان سلطنت شاهزاده مرادبخش حاكم گجرات با شاه عباس دوم رابطهاي دوستانه برقرار كرد. وي در بندر سورت تاجگذاري كرد و به نام ائمهاطهار سكه ضرب نمود و حكيم كاظماء قمي را به سفارت نزد شاه عباس دوم فرستاد.
فرزند ديگر شاهجهان، اورنگ زيب پس از اتحاد با مرادبخش بر داراشكوه برادر ديگرش غلبه كرد و سپس مرادبخش را دستگير و زنداني نمود. داراشكوه مانند اجدادش ميخواست به ايران بگريزد اما اقوام و يارانش او را از اين كار بازداشتند.
سرانجام خان افغان حاكم زمين داور او را دستگير كرد و تحويل اورنگزيب داد. شاه عباس دوم پس از جلوس اورنگزيب بر تخت سلطنت، بوداق سلطان چوله را با هداياي فراوان به نزد اورنگزيب فرستاد. در بيشتر دوران حكومت اورنگزيب روابط هند با دربار ايران خصمانه بود. او پس از مرگ شاه عباس دوم به قطع روابط با ايران ادامه داد. سفيري نزد شاه سليمان و شاه سلطان حسين اعزام نكرد و از به رسميت شناختن سلطنت ايشان خودداري کرد.
اثرپذیری معماري هندیها
هنر معماري در هند با بهرهگيري از معماري ايراني اسلامي متحول شد. تاثير معماران ايراني در پديد آمدن اين هنر به خوبي مشاهده ميشود.همايونشاه معماري ايراني را پذيرفت. آرامگاه وي به دست معماري ايراني به نام ميرزاميرك غياث ساخته شده و نمادهاي معماري ايراني در آن به كار گرفته شده است.
معماري ايراني در عصر جانشينان همايون به اوج رسيد.
ماندگارترين نمونههاي سبك معماري هندو - ايراني عبارتند از: آرامگاه اعتمادالدوله در آگره، مسجد پادشاهي لاهور در عصر جهانگير، عمارت تاج محل در شهر آگره (مدفن ممتازمحل همسر شاه جهان).امپراتوران مغولي هند هنر تيموري تركستان و سبك صفوي ايران را كه از آن مشتق بود رواج دادند، ليكن آنها هم بعدها مانند فاتحان سابق مجبور شدند معماران، بنايان و نقاشان محلي را به كار گيرند.[102] معماران محلي بنا بر ذوق و سليقه خويش از معماري بومي بهره گرفتند و از تلفيق هر دو سبك، سبك هندو - ايراني پديد آمد.
شكلهاي هلالي و ساختمانهاي طاقدار، ديوارهاي ساده و صاف و ستونهاي باريك صيقلي شده با تارمیهاي وسيع و طاقنماهاي خيرهكننده نشانههايي از سبك معماري ايراني است. در بسياري از بناها كه هنوز هم پابرجاست، آميزهاي از معماري ايراني و هندي به چشم ميخورد.
عناصري كه در بالا ذكر شد نشانههايي از تاثير هنر معماري ايراني است ولي طرح بناها و سايه روشنها و به كاربردن مصالح و مواد ساختماني از قبيل ماسه سنگ، سنگهاي قرمز و خاكستري و مرمرهاي سفيد و سياه كه خاص هند است از سبك معماري بومي مايه ميگيرند و اين دو با شگفتي بسيار با يكديگر تلفيق و هماهنگ شدهاند.
مهاراجههاي هندو هم در تختگاههاي خويش از دهلي تقليد كردند و در اطراف بلاد به تبعيت از سلاطين مسلمان قصور و بساتين و قلاع و معابد رفيعه بنا كردند.
اين سبك معماري در سراسر هند از پنجاب تا بنگال و از كشمير تا دكن معمول و متداول شد و در جنوب هندوستان نيز در پرتو سلاطين مسلمان رواجي بسيار گرفت.مهاجران معمار يا غير معماري كه از هند به ايران بازگشتند و هنرمندان هندي كه احتمالا به ايران كوچ كردند، در فرهنگ معماري ايران ردپاهايي از خود باقي گذاشتند؛ برای نمونه ساباط (طاقهايي است كه در برخي از كوچههاي قديمي ايران ديده ميشود) با نام محلي سوات، نمونهاي از معماري مخصوص هند ميباشد كه در ايران به كار گرفته شده است.
بازرگانان خوشبخت دو کشور
با وجود نقش موثر ايرانيان در امور سياسي و فرهنگي امپراتوري گوركانيان هند نيز در امور اقتصادي پايتخت و بنادر ايران موقعيت مستحكمي كسب كردند. ايرانيان در هند در رأس ديوانها و امور مالي قرار داشتند و تجار زيادي از ايران به هند ميرفتند، اما نتوانستند تاثير ژرفي بر روابط اقتصادي باقي گذارند بلكه اين تجار هندي بودند كه به گسترش روابط اقتصادي ميان صفويان و گوركانيان كمك كردند.
هنديان شايد پس از ارامنه مهمترين جامعه خارجي ايران بودند. به قول شاردن، شاه عباس اول مهاجرت آنان را به ايران تاييد نكرد اما آنها با تقديم هداياي معتنابهي به شاهصفي، جانشين شاه عباس، او را تطميع کردند. با وجود اين، دلاواله و توماس هربرت در مسافرت خود به ايران در دوره شاه عباس اول، تجار هندي را ديدهاند كه در اصفهان و بندرعباس (گمبرون) تجارت خوبي را برقرار ساخته بودند.
تجار هندي در اصفهان مكانهاي تجاري مخصوصي را داشتند. از جمله كاروانسرای مولتانيان كه مخصوص تجار مولتان بود.
تجار هندي محصولات متنوعي را از ايران صادر ميكردند. تاورنيه برخي از آنها را چنين توصيف ميكند: «چرم ساغري و تيماجي كه در ايران ميسازند يكي از بزرگترين تجارت هنديان را تشكيل ميدهدكه قسمت اعظم آن را به هند و ژاپن و مقدار عمدهاي نيز به روسيه و لهستان حمل ميكنند.»
روناس ريشه معروفي است كه تقريبا به تمامي از ايران به هند حمل ميشود.در هند تجارت بزرگي از همه ميوه هاي ايران صورت ميگيرد و ميوه را با سركه در داخل بطريهاي شيشهاي ميريزند و انواع گلابها را به آن اضافه ميكنند.پسته، بادام، كشمش، آلو بخارا، اسب و قاطر از صادرات ايران به هند بود.
تاورنيه توليد اشربه شيراز را 154688 گالن سلطنتي و 4125 بشكه 300 پيتي (200025) برآورد كرده كه يك چهارم آن به هند صادر ميشد.تنباكو و توتون در بيشتر نقاط به دست ميآمد و به قول شاردن مهمترين نوع و قسمت اعظم توتون مصرفي هند از ايران صادر ميشد. منسوجات و ادويه ايران بازارهاي هند را به خود اختصاص داده بودند.
از محصولات ديگري كه به هندوستان صادر ميشد انقوزه بود كه هنديها بهعنوان ادويه از آن استفاده ميكردند. همچنين خاك هرمز به هندوستان حمل ميشد و عايدات اين خاك برای تاجر صددرصد بوده، سنگهاي مرمر هرمز را در كشتيهاي خاصي حمل كرده به خارج ميبردند.
يكي از مهمترين دلايل علاقهمندي هنديان به تجارت در ايران امنيت و آباداني جادهها، مناسببودن كاروانسراها و حمايت شاهان صفوي از تجار بود. درباره خصوصيت جادهها و كاروانسراهاي دوره صفوي در منابع و سفرنامههاي اين دوره به تفصيل سخن گفتهاند.
شاهان صفوي خواهان گسترش تجارت و شكوفايي اقتصادي بودند. آنها برای رفاهحال بازرگانان تلاش ميكردند و مانع ظلم و تعدي عمال حكومت بديشان ميشدند؛ برای نمونه در زمان شاه عباس دوم اختلافي ميان هنديها و محمد صالح فرزند حكيم سيفاء كاشي ضابط وجوه عشور (مامور اخذ مالیات)بندرعباس پيش ميآيد كه شاه با علما مشورت كرده به نفع هنديها رای داد.
در دوره صفويه تجارت به شكل گستردهاي ميان ايران و هند از مسير دريا و خشكي جريان داشت.
تاورنيه درباره مسير كاروانهاي تجاري هند مينويسد: راه هند از سوي ايالت قندهار راهي قديمي است و قبل از آن كه پرتغاليان به هرمز بيايند و كشتيراني از ايران به هند توسط كشتيهاي فرنگي كه همه ساله به بندرعباس ميآيند برقرار شود خيلي بيشتر از امروز در آن رفتوآمد ميشد.
پيش از اين زمان در خليجفارس فقط تعدادي قايق بد و ناجور وجود داشت كه برای حمل همه كالاهايي كه در هند بود و از آن خارج ميشد كفايت نميكرد، اما با وجود اينكه سفر با كشتي از بندرعباس به هند بسيار راحتتر و هزينهاش كمتر است هنوز بازرگاناني هستند كه راه زمين را در پيش ميگيرند.

۰