امدادگری که شاهد مرگ مادر و برادرش بود

امدادگری که شاهد مرگ مادر و برادرش بود

این جمله مثل پتکی عبدالکریم را خرد کرد. او تازه فهمید که مصدومان آن تصادف اقوام خودش بودند. مادر و برادرش در آن حادثه کشته شدند.

کد خبر : ۷۶۰۴۱
بازدید : ۳۳۴۱
امدادگری که شاهد مرگ مادر و برادرش بود
وقتی به محل حادثه رسید، مثل همیشه کارش را شروع‌کرد. نبض مردی میانسال را گرفت که به نظر می‌رسید سروصورتش آسیب دیده، بعد سراغ مرد جوان‌تری رفت که پشت فرمان خودرو گیر افتاده بود، اول باید او را از میان آهن‌پاره‌ها بیرون می‌آوردند.
همکارانش با قیچی و هوابرش به جان پراید مچاله‌شده‌ای افتادند که سه نفر را خونین و زخمی در خودش محبوس کرده بود. چند زخمی بدحال دیگر را هم زودتر اورژانس به بیمارستان اعزام کرده بود. «عبدالکریم» از نزدیک مراقب علایم حیاتی مصدومان بود: «وقتی دو پراید با سرعت زیاد شاخ‌به‌شاخ می‌شوند، فقط خدا رحم کند که کسی زنده بماند.»
او وقتی این جمله را به زبان آورد، فکرش را هم نمی‌کرد که مصدومان بدحال این حادثه از اقوام نزدیکش باشند. عبدالکریم همه حواسش به چند نفری بود که داخل خودرو حادثه‌دیده گیرافتاده بودند و هر لحظه خطر مرگ آن‌ها را تهدید می‌کرد، غافل از اینکه چند قدم دورتر سرنشینان خودرو دوم همه از اقوام نزدیک خودش بودند.
مادر، برادر، خواهر، زن‌برادر و بچه برادرش که سایر امدادگران هلال‌احمر به کمک نیرو‌های اورژانس آن‌ها را از میان ورق‌های تاخورده و پاره‌پاره فولادی بیرون کشیده بودند. شدت تصادف به‌حدی بود که عبدالکریم حتی متوجه حضور خودرو برادرش در صحنه تصادف نشد.

ساعت ٢٣ دوشنبه بود که تلفن مرکز امدادونجات هلال‌احمر آذربایجان‌غربی خبر تصادفی شدید را دریافت کرد. با حضور نیرو‌های امدادی در محل حادثه مشخص شد که دو پراید با سرعت زیاد از روبه‌رو با هم برخورد کرده‌اند.
شدت این حادثه که در ابتدای جاده سلماس به ارومیه رخ داده بود، باعث شد از پایگاه امدادونجات «قره تپه» هم درخواست نیروی پشتیبانی شود. عبدالکریم هم از نیرو‌های امدادی این پایگاه به محل حادثه اعزام شد. او وقتی سر صحنه رسید با اکثر همکارانش سراغ خودرویی رفتند که مصدومان آن نیاز به رهاسازی داشتند.
آن‌طور که رئیس شعبه هلال‌احمر سلماس به «شهروند» می‌گوید: «عملیات رهاسازی حدود یک ساعتی طول کشید. مصدومان از ناحیه صورت آسیب‌دیده بودند و همین مسأله احتیاط امدادگران برای خارج‌کردن آنان از خودرو را بیشتر می‌کرد، چون در این شرایط هر حرکت اشتباهی می‌تواند عواقب جبران‌ناپذیری داشته باشد. بخش زیادی از ضایعات نخاعی و معلولان حرکتی در تصادفات به دلیل عجله در خارج‌کردن مصدومان رخ می‌دهد.»
عبدالکریم، اما صبر کرد و با آخرین مصدوم رهاشده عازم بیمارستان شد. وقتی او به بیمارستان سلماس رسید، درواقع عملیات نجات تمام شده بود. اما واقعیت این بود که ماجرا برای این امدادگر سی‌وپنج‌ساله تازه شروع شده بود. او وقتی آخرین مصدوم را به عوامل اورژانس بیمارستان تحویل داد، به‌طور اتفاقی پیگیر حال سایر مصدومان حادثه شد.
او پسر جوانی را دید که پزشکان سعی داشتند او را احیا کنند، خون همه صورت جوان را پوشانده بود، اما حس عجیبی عبدالکریم را میخکوب کرد، به طرف حلقه پزشکان رفت، چیزی را که می‌دید باور نمی‌کرد، برادرش بود که دکتر‌ها سعی‌داشتند با شوک الکتریکی او را به زندگی بازگردانند.
امدادگر جوان پس از این عملیات دلخراش، حالا شاهد جان دادن برادرش بود. اما در نهایت تلاش کادر درمانی فایده‌ای نداشت و برادر عبدالکریم جانش را از دست داد. در آن حالت گنگ، صدایی به گوشش رسید که پیکر این جوان را هم کنار تخت مادرش بگذارید.
به گفته رئیس شعبه هلال‌احمر سلماس، اقوام عبدالکریم در آن حادثه به شدت آسیب دیدند: «مادرش در همان دقایق اول حادثه جانش را از دست داد.
برادرش با اینکه به بیمارستان رسید، اما شدت خونریزی باعث مرگش شد. خواهر این امدادگر همراه با زن برادر و بچه برادرش هم از ناحیه پا، لگن و دست دچار شکستکی شدید شدند. چند بار هم تحت جراحی قرار گرفتند و درحال حاضر هم تحت نظر هستند.»، اما عبدالکریم حال‌وروز خوبی ندارد، ضربه روحی بدی را تجربه کرده است، آن‌طور که دوستانش می‌گویند در این مدت چندباری زیر سرم رفته و چند ساعت هم در بیمارستان بستری شده است. مسئولان هلال‌احمر آذربایجان‌غربی هم می‌گویند قرار است از این امدادگر در فرصتی مناسب تجلیل شود.
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید