مجید مجیدی؛ کارگردانِ کودکان کار
به نظرم تکتک بچههایی که در کوچهها، خیابانها و سر چهارراهها میبینیم، همه گنجهایی هستند که اگر به آنها توجه نشود، متأسفانه ممکن است آسیبهای جدی ببینند و این فرصت به بحران جدی برای کشور تبدیل شود.
کد خبر :
۷۶۹۶۴
بازدید :
۱۷۰۷
فرانک آرتا | بالاخره دفتر دیگری از دورههای جشنواره فیلم فجر بسته شد. با معرفی برگزیدگان سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر و اهدای جوایز که مثل همیشه طبیعی است گروهی راضی از سالن مراسم اختتامیه خارج شوند و برخیها هم ناراضی؛ اما همواره مهم «فیلم»ها هستند که در گذر زمان قائم به ذات، عیارشان را به مخاطبان عرضه میکنند. ضمن اینکه هر فیلمی همیشه شبیه فیلمسازش است.
جهانِ یک فیلم در حقیقت جهانِ فیلمسازش را به نمایش میگذارد. با این رویکرد فیلم «خورشید» هم آینه تمامنمای دغدغههای فیلمسازش بوده است. فیلم «خورشید» به کارگردانی مجید مجیدی، نخستین کارگردان ایرانی که فیلم «بچههای آسمان» او نامزد دریافت بهترین فیلم خارجی مراسم اسکار شد، هم سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه و هم جایزه بهترین فیلم - جوایز اصلی - جشنواره فیلم فجر امسال را دریافت کرد. داستان «خورشید» درباره معضل جهانی کودکان کار است که همواره در هر بحرانی، کودکان قربانیان اصلی محسوب میشوند.
جای بسی خوشحالی است که لوح تقدیر به گروه بازیگران «خورشید» اهدا شد که در کنار خود فیلم، صدای این بچههای مظلوم و محصول بیعدالتیها بیشتر شنیده شود. وقتی آنها در مراسم اختتامیه به صحنه فراخوانده شدند، تشویق حاضران و اشکهای پیدا و پنهان برخیها، شوق حضور بچهها در فیلم را بیشتر کرد.
روحالله زمانی، بازیگر نقش رضا، هنگام سخنرانی به نکتهای کلیدی اشاره کرد. او گفت: «آقای مجیدی مسیر زندگی را به من یاد داد. این لوح را به مادرم تقدیم میکنم. من به تمام دوستانم میگویم که بههیچوجه از زندگی ناامید نشوید» یا شمیلا شیرزاد، دختربچه افغانستانی فیلم، خطاب به حاضران گفت: «من کودک افغانم که کشورم صلح ندارد و در کشور دیگری کار میکنم.
امیدوارم روزی باشد که هیچ کودک دیگری در جهان کار نکند». یا مهدی موسوی گفت: «از آقای مجیدی تشکر میکنم که به ما کمک کردند تا در این فیلم باشیم. لوح را به مادربزرگم که در نبود مادر و پدر از من مراقبت کرد، تقدیم میکنم». ظاهرا همین که یک فیلم دستکم چنین انگیزهای به کودکان آسیبپذیر داده که به زندگی امیدوارانه نگاه کنند، بدون شک وظیفه ذاتی خود را به سرانجام رسانده است.
فیلم «خورشید» علاوه بر این، جایزه سیمرغ بهترین فیلمنامه (نیما جاویدی و مجید مجیدی) و بهترین طراحی صحنه (کیوان مقدم) را دریافت کرد. با این نگاه با مجید مجیدی گفتوگوی کوتاهی انجام دادیم که میخوانید:
چرا دوباره سراغ کودکان رفتید و چرا اینبار کودکان کار؟
خب مسائل کودکان در طول این سالها دغدغه من بوده. کار بچهها موضوعی مهم است و بچههایی که در واقع همیشه در شرایط سخت درک دیگری از زندگی دارند. بچههایی که خاستگاه طبقاتیشان از جنوب شهر است و آنها روی پای خودشان میایستند. سالهاست اینها یکجورهایی خاستگاه اجتماعی من هم بودهاند.
چرا دوباره سراغ کودکان رفتید و چرا اینبار کودکان کار؟
خب مسائل کودکان در طول این سالها دغدغه من بوده. کار بچهها موضوعی مهم است و بچههایی که در واقع همیشه در شرایط سخت درک دیگری از زندگی دارند. بچههایی که خاستگاه طبقاتیشان از جنوب شهر است و آنها روی پای خودشان میایستند. سالهاست اینها یکجورهایی خاستگاه اجتماعی من هم بودهاند.
بههرحال من خودم از این طبقه بودهام و با آنها زندگی کردهام و مسئله کودکان هم مسئله بسیار مهمی است که در این سالها متأسفانه بهدلیل شرایطی که وجود دارد، روزبهروز بیشتر و بحرانیتر میشود و فکر میکنم که نهتنها در ایران وجود دارد، بلکه این مسئلهای است که همه کشورهای آسیبپذیر را دربر میگیرد؛ بنابراین فیلم یکجورهایی ادای دِین به کودکان کار است که سالها آنها را میدیدم و فکر میکنم چنین بچههایی بیش از هر چیز دیگر به آموزش و تدریس نیاز دارند و باید با نگاه ویژهای به آنها توجه کرد.
به نظرم تکتک بچههایی که در کوچهها، خیابانها و سر چهارراهها میبینیم، همه گنجهایی هستند که اگر به آنها توجه نشود، متأسفانه ممکن است آسیبهای جدی ببینند و این فرصت به بحران جدی برای کشور تبدیل شود.
در روزهای برپایی جشنواره، انتقاداتی به نرسیدن و آمادهنشدن فیلم «خورشید» مطرح و همچنین صحبتهای ضد و نقیضی دراینباره بیان شد. اما تمایل دارم که نظر شما را جویا شوم. واقعا اصل ماجرا چه بود؟
درباره رسیدن فیلم به جشنواره واقعا تمام تلاش ما این بود که فیلم به جشنواره برسد. همانگونه هم که در نشست مطبوعاتی گفتم همیشه فیلمهای من اول در جشنواره خودمان دیده شده و بعد به جشنوارههای خارجی رفتهاند. من تعمد داشتم که هر طور شده فیلم به جشنواره برسد. ولی برخی از بخشها واقعا دست ما نبود.
مشکل فیلم هم به بخش ویاف ایکس مربوط میشد که برایم یک امر تجربهنشده در ایران بود. از آنجا که میخواستم با یکی از بهترینهای جلوههای ویژه در ایران کار کنم یعنی آقای مطوری، به دلیل شلوغبودن، محاسبات زمانیمان به هم خورد. خب ایشان سه، چهار پروژه همزمان در دست داشتند و به همین دلیل پیشبینیها خیلی درست درنیامد تا سر زمان فیلم را به دست ما برساند. همین امر باعث شد تا فیلم چند روزی دیرتر به جشنواره برسد.
یعنی از زمان اکران فیلم در ۱۱ بهمن رسیدیم به اولین نمایش آن، یعنی ۱۷ بهمن ماه. من میخواهم بگویم در دورههای قبلی جشنواره هم خیلی مرسوم بوده. من خودم پنج دوره داور جشنواره بودم. شاهد بودم در دورهای فیلمی تازه ۱۹ بهمن به جشنواره رسیده است! حتی فیلم اول من «بدوک»، اصلا در بخش مسابقه نبود! ولی به درخواست داوران وقت که فیلم را در بخش جنبی دیده بودند، از دبیر خواستند و فیلم در روز ۱۸ بهمن تازه به بخش مسابقه اصلی وارد شد.
پس آمادهنشدن فیلمها یک امر غیرطبیعی نیست. حتی در جشنوارههای معتبر دنیا بوده که خیلی از فیلمها حتی با وجود تمامشدن زمان، در آخرین لحظات فیلم به جشنواره رسیده یا حتی دو- سه روز بعد از گذشت جشنواره فیلم. پس امری مرسوم و طبیعی است که به هر حال وجود دارد.
منتها متأسفانه در اینجا از بس برخیها دنبال حواشی هستند، این موضوع را بزرگ کردند. به همین دلیل در بخش «مردمی» جشنواره نتوانستیم حضور پیدا کنیم و بهطورطبیعی هم از بخش اکران مردمی خارج شدیم. ولی طبیعتا در بخش سودای سیمرغ حضور داشتیم.
اغلب در فیلمهایتان نگاهی مهربانانه به مهاجران افغانستانی دارید. اصولا پدیده مهاجرت را چگونه تحلیل میکنید که بازتاب آن در فیلم «خورشید» چنین شد؟
خب سالیان سال است که مردم شریف افغانستان در ایران زندگی میکنند و ایرانیان هم همیشه پذیرای جامعه افغانستان بودهاند و همیشه نگاه من به این مردم نگاهی شریف و مؤمنانه بوده است. آنها قشر زحمتکش جامعه ایران ما هستند. من برای فیلم «باران» یک افغان را آورده بودم. دیالوگی داشت که خیلی به دل من نشست. میگفت: «به جایجای ساختمانهای اینجا نشان دست من است» که درواقع شعری است از یکی از شعرای معاصر افغانستان.
مردم افغانستان سالیان سال است که در ایران زندگی میکنند و از سالهای خیلی دور -از زمانی که «بدوک» را میساختم- در سیستانوبلوچستان شاهد سختیهای آنها بودهام. چون صدایی برای حرفزدن نداشتند. در فیلم «باران» تجلی حضور و مظلومیت آنها بیش از پیش نمایان شد.
خب همیشه نسبت به این طبقه و همسایه فارسیزبان ما که بالاخره هممرز و همزبان و همفرهنگ هستیم و همین عوامل مشترک بوده که باعث شد نگاه من به آنها مهربانانه و همدلانه شود. متأسفانه باوجود سوءتفاهماتی که گاهی پیش میآید و ناگهان یک عمل خلاف را به کل ملت افغانستان نسبت میدهند، این نوع برخورد درست نیست. همیشه شاهد این بودیم که افغانستانیها مردم سختکوش و مظلومی بودهاند.
به همین دلیل همواره احساس ادای دین دارم نسبت به کشور همسایه که در طول این سالها درگیر جنگ و محرومیت و مشکلات بودهاند. فکر میکنم یکجورهایی باید صدای آنها، بهویژه در حوزه کودکان و نوجوانان باشم.
تهیهکننده جوان فیلم آقای امیر بنان در نخستین کار «مستقل» خود توانست جایزه بهترین فیلم را دریافت کند. همکاری با ایشان چگونه بود؟
درباره همکاری با آقای بنان باید بگویم که تجربه بسیار خوبی بود. درست است که «خورشید» اولین تجربه تهیهکنندگی مستقل ایشان بود. اما پیش از این تجربه مجری طرح و جانشین تهیهکنندگی هم داشتهاند. در برخی از فیلمهای مستند و سریالها هم تهیهکننده و مجری طرح بودند. بیشتر هم در کنار آقای مهدویان حضور داشتند. در این فیلم هم خوشبختانه همکاری خوبی با هم داشتیم. به نظرم یکی از تهیهکنندگان خوشآتیه سینمای ایران خواهند شد.
۰