با بیمارِ صفرِ سیسیل شام خورد؛ با یک کوید-۱۹ زندگی کرد؛ اما آزمایشِ کرونایش مثبت نشد

با بیمارِ صفرِ سیسیل شام خورد؛ با یک کوید-۱۹ زندگی کرد؛ اما آزمایشِ کرونایش مثبت نشد

آنچه می‌خوانید داستانِ مصورِ آلِسیو مامو، برندۀ عکاسیِ ورلد پرس است که از تجربه بیمار شدنِ اعضای خانواده‌اش در دورانِ کرونا در سیسیلی می‌گوید و اینکه با وجودِ مثبت شدنِ آزمایشِ کرونای اعضای خانواده‌اش، ویروس او را انتخاب نکرده است. او گمان می‌کند، بنا بوده او از چشم‌اندازِ دیگری به ویروسِ کرونا نگاه کند.

کد خبر : ۷۸۹۰۷
بازدید : ۲۱۵۶۶
با بیمارِ صفرِ سیسیل شام خورد؛ با یک کوید-۱۹ زندگی کرد؛ اما آزمایشِ کرونایش مثبت نشد
بازتابِ تصویرِ مارتا در یکی از تابلو‌های خانه در حالی که موهایش را جلوی پنجره خشک می‌کند.
فرادید | من طی ۱۰ سالِ گذشته به سراسرِ خاورمیانه سفر کرده‌ام و از شهر‌های آن، ساکنان آن و جنگ‌هایی که دهه‌هاست این قسمت از جهان با آن درگیر است، عکاسی کرده‌ام. خیابان‌های بغداد، موصل، کابل، عمان، خارطوم و تهران خانه من بوده است.

برای من آن آپارتمانِ ۵۰ متری در کاتانیا هرگز معنی خانه نداشت. آنجا همیشه برای من محلی برای آویختنِ لباس‌هایم و نگهداریِ آرشیوِ عکس‌هایم بوده است. هرگز تصورش را نمی‌کردم که بعد از مستندنگاریِ ناامیدی در اردوگاه‌های عراق یا گور‌های دسته‌جمعی در سنجار یا سوار شدن در آمبولانسی که برای جمع کردنِ اجسادِ ساکنانِ کردِ شمال سوریه استفاده می‌شد، مجبور باشم با بزرگترین داستانِ جهان در آپارتمانِ کوچکِ خودم مواجه شوم.
با بیمارِ صفرِ سیسیل شام خورد؛ با یک کوید-۱۹ زندگی کرد؛ اما آزمایشِ کرونایش مثبت نشد
مارتا و آلسیو در هنگامِ تهیه غذا ماسک می زنند تا قوانینِ قرنطینه را رعایت کنند.

من از اواسطِ ماهِ مارس دارم با بیماریِ کوید-۱۹ زندگی می‌کنم. مادرم و شریکِ زندگی‌ام، مارتا بِلینگرِری، که یک خبرنگارِ جنگ است؛ و سایرِ افرادِ نزدیک به من آلوده شده‌اند. اما من به طریقی قسر در رفته‌ام. من وضعیتِ خودم را اینطور تفسیر کرده‌ام که شاید کوید-۱۹ من را انتخاب کرده تا از چشم‌اندازی متفاوت به این بیماری نگاه کنم. از این چالش استقبال کردم؛ زیرا دلایلی که این ویروس را به آپارتمان من آورده است مربوط به کار و حرفه من می‌شود.
با بیمارِ صفرِ سیسیل شام خورد؛ با یک کوید-۱۹ زندگی کرد؛ اما آزمایشِ کرونایش مثبت نشد
مارتا در حالِ نوشیدنِ نوشیدنیِ گیاهی در کنار پنجره.

۲۵ فوریه، من یک مهمانی شام با حضورِ دوستان و اعضای خانواده‌ام داشتم. وُرد پِرِس به تازگی برندگانِ سال ۲۰۲۰ را معرفی کرده بود و من به خاطرِ عکاسی از یک عروسِ داعشی که فرزندش را در زندانی در اردوگاهِ الهول در شمالِ شرق سوریه در آغوش گرفته بود، برای دومین بار برنده شدم. در همان زمان تعدادِ موارد ابتلا در ایتالیا از ۴ نفر به ۳۲۲ نفر افزایش یافته بود.
با بیمارِ صفرِ سیسیل شام خورد؛ با یک کوید-۱۹ زندگی کرد؛ اما آزمایشِ کرونایش مثبت نشد

هیچ‌کس حتی تصورش را هم نمی‌کرد که بیمارِ صفرِ سیسیل همان شب پشتِ میزِ شامِ مهمانی من باشد؛ او دوستی بود که به تازگی از آلمان بازگشته بود. او نمی‌دانست که حاملِ بی‌علامتِ ویروس است. من دو روز بعد به همراهِ مارتا ایتالیا را به مقصدِ خارطوم ترک کردم. می‌خواستم از کشوری که بیش از یکسال بود درگیرِ پیامد‌های انقلاب است، عکاسی کنم.
با بیمارِ صفرِ سیسیل شام خورد؛ با یک کوید-۱۹ زندگی کرد؛ اما آزمایشِ کرونایش مثبت نشد

یک تماسِ تلفنی و هفته‌های بعدی که ۶ روز بعد از آن تماسِ تلفنی در روز‌های نخستِ ماه مارس، آمدند، آن سفر را به کلی تغییر داد؛ زیرا وضعیت در ایتالیا و سایر نقاط جهان در حالِ بدتر شدن بود. آزمایشِ کرونای دوستم که در آلمان بود، مثبت شده بود. زنگ‌های هشدار به صدا درآمد: تلفن‌ها به صدا درآمدند تا هشدار دهند که هر یک از ما که با او در تماس بودیم ممکن است بیمار شده باشیم. آزمایشِ کرونای برخی از اعضای خانواده‌ام مثبت شد و مادرم به سرعت به بیمارستان منتقل شد. او ۶۹ سال دارد و در گذشته بیماریِ تنفسی داشته است. زندگی او در خطر بود و جهان من در حالِ فروریختن بود.
با بیمارِ صفرِ سیسیل شام خورد؛ با یک کوید-۱۹ زندگی کرد؛ اما آزمایشِ کرونایش مثبت نشد
مارتا هر روز سدیم بی کربنات تنفس می‌کند.

ترکیه، کشوری که برای پرواز به سودان به آن وارد شده بودیم، تمام پرواز‌ها به مقصدِ ایتالیا را لغو کرده بود. بقیه کشور‌ها به شکلی سختگیرانه از ورودِ هر مسافری که طی ۱۴ روز گذشته در ایتالیا بود، خودداری می‌کردند. نشانه‌های بیماری در مارتا ظاهر شد: سردردِ خفیف و تبِ پایین. ما در سودان خودمان را قرنطینه شخصی کردیم. اما باید بر می‌گشتیم. ما از طریقِ یک پرواز از طریقِ آسیا به ایتالیا بازگشتیم. بعداً از وزارتِ بهداشتِ سودان با ما تماس گرفته شد تا بگوییم طی آن مدتی که در سودان بودیم با چه کسانی ملاقات کرده‌ایم. هیچ‌کدام از افراد نشانه‌های بیماری را نداشتند، آزمایشِ کرونای همه منفی بود و همگی خودشان را قرنطینه کرده بودند. تا اکنون می‌دانیم که فقط ۶ نفر در سودان به کوید-۱۹ مبتلا شده‌اند و این باعث می‌شود نفسِ راحتی بکشیم.
با بیمارِ صفرِ سیسیل شام خورد؛ با یک کوید-۱۹ زندگی کرد؛ اما آزمایشِ کرونایش مثبت نشد

به محضِ ورود همه چیز به نظرمان فراواقعی رسید. مردمِ ماسک‌زده و خیابان‌های خالی از جمعیت. در اولین فرصت آزمایش دادیم. مارتا از طرف دکتر تلفنی دریافت کرد که به او گفت: «صبح به خیر، متأسفانه باید اطلاع دهیم که آزمایش شما مثبت است. نباید خانه را ترک کنید. اگر تبتان از ۳۸ درجه بالاتر رفت و احساس کردید به سختی نفس می‌کشید با این شماره تماس بگیرید. متوجه شدید؟»
با بیمارِ صفرِ سیسیل شام خورد؛ با یک کوید-۱۹ زندگی کرد؛ اما آزمایشِ کرونایش مثبت نشد
مارتا مشغول کار کردن است.

آزمایشِ من منفی بود و من باورم نمی‌شد. من هم روز ۲۵ فوریه به همراهِ مارتا سر آن میزِ شام بودم. به‌نظر می‌رسید که ویروس هنوز علاقه‌ای به من ندارد. دکتر فکر می‌کرد که آزمایشِ من منفیِ غلط است؛ زیرا من هم نشانه‌هایی از بیماری داشتم. دمای بدن من چند روز بین ۳۷.۳ تا ۳۷.۷ درجه متغیر بود. تصمیم گرفتم دوربینم را بردارم و کاری کنم که تا آن زمان انجام نداده بودم: من همیشه از درد و رنج دیگران عکاسی کرده بودم و حالا با بدتر شدنِ وضعیتِ مارتا می‌خواستم از رنجی که او و خودم می‌بردیم عکاسی کنم.
با بیمارِ صفرِ سیسیل شام خورد؛ با یک کوید-۱۹ زندگی کرد؛ اما آزمایشِ کرونایش مثبت نشد
مارتا میزانِ اکسیژن خون خود را اندازه گیری می‌کند.

مارتا به سختی نفس می‌کشید و در قفسه سینه احساسِ درد داشت، گویی یک سنگ مسیر تنفس‌اش را مسدود کرده باشد. من با پوشیدنِ لباس‌های محافظتی، ۱۴ روز را به همراه مارتا در آپارتمانم قرنطینه شدم. دکتر پیشنهاد داد تا از یک داروخانه محلی مانیتورِ تستِ اکسیژن بگیریم. او به بهترین دوستِ ما تبدیل شد. دکتر گفته بود: «اگر سطحِ اکسیژن ۹۵ باشد، همه چیز خوب است، اما اگر به ۹۲ برسد، باید به بیمارستان مراجعه کنید.» سطحِ اکسیژن من ۹۹ و برایِ مارتا ۹۸ بود. اما حالِ مارتا خوب نبود: او می‌گفت: احساس می‌کند لباسِ تنگی پوشیده که بندهایش را از اطراف می‌کشند و آن را تنگ‌تر می‌کنند.
با بیمارِ صفرِ سیسیل شام خورد؛ با یک کوید-۱۹ زندگی کرد؛ اما آزمایشِ کرونایش مثبت نشد
مارتا از طریقِ سبد اقلام خریداری شده توسطِ یک دوست را بالا می‌آورد.

دوستان برایمان خرید می‌کردند و پشت در می‌گذاشتند. نهایت تلاشمان را کردیم که برای روزهایمان برنامه‌ریزی داشته باشیم. دمای بدنمان را می‌گرفتیم، هر روز آبمیوه خانگی تهیه می‌کردیم، دوباره دمای بدنمان را می‌گرفتیم و به دکتر زنگ می‌زدیم. چکِ میزانِ اکسیژن خون را هر لحظه انجام می‌دادیم. من با مادرم از طریقِ اسکایپ صحبت می‌کردم. او کم‌کم بهتر نفس می‌کشید. ما به هم لبخند می‌زدیم، اما من حالم واقعاً بد بود.
با بیمارِ صفرِ سیسیل شام خورد؛ با یک کوید-۱۹ زندگی کرد؛ اما آزمایشِ کرونایش مثبت نشد
یک نوازنده دوره گرد در حال نواختن موسیقی است.

دکتر به من پیشنهاد داد که دوباره آزمایش بدهم، اما آزمایش من دوباره منفی بود. شاید من ایمنی داشتم؟ روز‌ها در آپارتمان من سیاه و سفید بود، درست مانند عکس‌هایم. بعضی وقت‌ها تلاش می‌کردیم لبخند بزنیم، تصور می‌کردیم که من هم ویروس دارم، اما بی‌علامت هستم، چون خودم ویروسم. به نظر می‌رسید لبخند‌های ما همیشه با خبر خوش همراه بود. مادرم از بیمارستان مرخص شد، اما برای هفته‌ها نمی‌توانستم او را ببینم. نفس کشیدنِ مارتا بهتر شد و من هم بهتر شدم.
با بیمارِ صفرِ سیسیل شام خورد؛ با یک کوید-۱۹ زندگی کرد؛ اما آزمایشِ کرونایش مثبت نشد
مارتا با دوستی که برایشان غذا آورده است، احوالپرسی می‌کند.

دوست داشتم در بحبوحه این بحران از کشورم عکاسی کنم، از جنگی که پزشکان در خطِ مقدم با آن درگیر بودند، از بیمارستان‌هایی که تمامِ ظرفیتشان پر شده بود، از ایتالیایی که روی زانو‌های خود با دشمنِ نامرئی مبارزه می‌کرد. به جای همه این‌ها، این دشمن، یک روز در ماهِ مارس، درِ خانۀ من را زده بود.

منبع: The Guardian
مترجم فرادید: عاطفه رضوان‌نیا
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید