محمدعلی کشاورز؛ چهره ماندگار سینمای ایران
کشاورز نقشهای خوبی درعرصههای مختلف بخصوص در تلویزیون خلق کرده که گرچه همه آنها دیدنی است، اما به نظرم نقشی که در «پدر سالار» بازی کرده خیلی دلنشین است.
کد خبر :
۷۹۲۸۰
بازدید :
۵۴۰۳
نرگس عاشوری | ۲۶ فروردین ۱۳۰۹ در محله سیچون اصفهان به دنیا آمد. پدر که خان و بزرگ و کدخدای محل بود مولود تازه را محمدعلی نامید. به خاطر موقعیت پدر همیشه خانه آنها شلوغ از رفتوآمدها برای حل اختلاف بود از اختلاف زن و شوهر تا ارباب و رعیتی. خاطرات خوشی که محمدعلی کشاورز از نوروز به یاد دارد متعلق به همین ازدحام دید و بازدیدهاست: «نوروز همیشه برای ما ایرانیها مهم بود و پر بود از شادی و مهر و محبت.
پدرم بزرگ منطقه بود و همه اقوام، دوستان و آشنایان به منزل ما میآمدند. در این کنار هم بودن، به ما بچهها بیشتر از بزرگترها خوش میگذشت.» بر مهر و محبت نوروز آن ایام تأکید دارد؛ روزهایی که بدون بحران شبیه این روزها هم مردم آستین همت بالا میزدند برای کمک به اهل نیاز: «روزهای پایانی هر سال به خواست پدرم هرکس هرچه در توان داشت وسط میگذاشت و حاصل جمع به خانوادههای نیازمند اهدا میشد.
پدرم میگفت: نوروز باید برای همه خوشایند و مبارک باشد. تلاشش این بود که این خوشحالی جمعی باشد و خانوادههای بیشتری را خوشحال کند.»
با یادی از خاطرات خوش آن روزها و همدلی و کنار هم بودن پلی میزند به شرایط متفاوت نوروز امسال: «تجربه بسیار عجیبی بود عید سال ۹۹. در طول سالهای زندگیم اتفاقات و حوادث گوناگونی از جمله جنگ جهانی دوم را دیدهام، اما شبیه این اتفاق (بحران کرونا) را به خاطر ندارم.
امسال از دیدن یگانه فرزندم که قرار بود عید در کنار هم این ایام را بگذرانیم محروم شدم. این محرومیت برای من خیلی تلخ بود، اما امیدوارم همه مردم دنیا با کمترین آسیب از این واقعه نجات پیدا کنند.» در روزهای قرنطینه این روزها، همچون همیشه همدم او کتاب است: «همه نزدیکان میدانند که از قدیم اهل تماشای تلویزیون نبودم و نیستم. بیشتر وقتم را کتاب میخوانم البته امسال برای اولین بار سریال «پدرسالار» خودم را هم دیدم. چقدر جای همه عزیزانی که در این سریال کنار هم زندگی کردیم و دیگر در میان نیستند خالی است.»
مطالعه کتاب را لذتبخشترین سرگرمی میداند و این روزها کتابهایی را میخواند که با خاطراتش تنیدهاند. یکی از آنها کتاب شعری است که از اولین تجربه بازیگری سینماییاش به یادگار مانده: «سر تولید «شب قوزی» فرخ غفاری، فروغ فرخزاد دائم به پشت صحنه فیلم میآمد. با پری صابری ارتباط نزدیکی داشت.
در همان ایام نسخه دستنویس اشعارش را به من هدیه داد که بخشی از آن در قالب کتاب «مرگ من روزی» منتشر شد. اغلب کتاب شعر میخوانم و این کتاب هم یکی از آثاری است که اخیرا مرور کردهام.»
دو کتاب دیگر هم نشان از دوره دانشکده افسری دارد. در روزهایی که تحصیل در دانشکده پزشکی ملی را رها کرده بود، چون در کلاس تشریح یکهو پی برده بود که تحمل دیدن مرده را ندارد.
بعد از انصراف از تحصیل پزشکی به خدمت سربازی رفته و علاوه بر فرهنگ شریف (نوازنده تار) با احمد محمود آشنا شده بود: «کتاب «زائری زیر باران» و «دیدار» از احمد محمود که یاد سالهای خدمت دانشکده افسری را زنده میکند را هم اخیرا دوباره مطالعه کردهام. کتاب تازهای هم که این روزها مطالعه میکنم «خودآموز دیکتاتورها» ست که کتاب خوبی است.
«زنان در شاهنامه» دکتر جلال خالقی مطلق هم پیشنهاد کتابی است که برای زنان کشورم دارم. به همه عزیزانم توصیه میکنم بیشتر کتاب بخوانند و هر چه بیشتر مطالعه کنند بیشتر به آن وابسته و علاقهمند میشوند.»
محمدعلی کشاورز امروز ۹۰ ساله میشود و آرزویش هنگام برش کیک آغاز دهه نهم زندگی، طلب سلامتی و شادی برای تمام مردم ایران است: «آرزو میکنم همه مردم ایران دلشان شاد باشد و به خواستههایشان برسند. بیش از نیم قرن است که همیشه مورد لطف و محبت و بزرگواری همین مردم بودهام، سپاسگزار محبت تک تک آنها هستم.
ما بهترین مردم دنیا هستیم و در طول تاریخ ثابت کردهایم که با دانش و پشتکار به هر چیزی که بخواهیم میرسیم. هر چه دارم را در درجه اول از استادان عزیزم میدانم و بعد مردم خوب سرزمینم. تا زنده هستم قدردانشان هستم.»
حرف پایانی گپوگفت کوتاه او تأکید بر درک اهمیت زندگی است: «با ارزشترین موهبت در زندگی هر فرد فرصت زندگی و البته درست زندگی کردن است. هرگز حتی ثانیهای از این فرصت برنخواهد گشت و تکرار نخواهد شد. پس قدر زندگی را بیشتر از همیشه بدانیم و از زندگی لذت ببریم.»
هم رفاقتش را دوست دارم و هم هنرش را
علی نصیریان| محمدعلی کشاورز را از سال ۱۳۳۶ و شروع کار اداره هنرهای دراماتیک میشناسم. جمعی از فارغالتحصیلان هنرستان هنرپیشگی وعلاقهمندان هنر نمایش در اداره هنرهای دراماتیک گرد هم آمده بودیم. تلویزیون - نه تلویزیون ملی بلکه تلویزیون خصوصی که برای صاحب کارخانه پپسی کولا بود- تازه آغاز به فعالیت کرده بود.
هفتهای یک شب، چهارشنبه شبها اجرا داشتیم و گروههای متعدد یک تا یک ماه و نیم فرصت داشتند که نمایش آماده کنند. از کسانی که در آن ایام به ما پیوستند آقای محمدعلی کشاورز، جمشید مشایخی، فخری خوروش و عزتالله انتظامی بود. آقای کشاورز از همکاران و دوستان بسیار خوب و صمیمی من شد.
از همان زمان هم هنرش را دوست داشتم و هم منش و رفتار و اخلاقش را. مرد هنرمندی بود. نقشها را به زیبایی اجرا میکرد. علاوه بر کارهای متعدد صحنهای که بعدها با آقای سمندریان کار کرد در کارهای تلویزیونی از «دایی جان ناپلئون» تا «پدر سالار» هم خوش درخشید.
کشاورز نقشهای خوبی درعرصههای مختلف بخصوص در تلویزیون خلق کرده که گرچه همه آنها دیدنی است، اما به نظرم نقشی که در «پدر سالار» بازی کرده خیلی دلنشین است. نقش پدر خانواده بسیار برازنده ایشان بود و همینطور خانم حمیده خیرآبادی مقابل ایشان خیلی خوب بازی کرد. یکی از مؤلفههای خیلی مهم در بازیگری شناخت پارتنر است.
شناخت از روحیات کسی که همبازی شماست کمک میکند با اعتماد بیشتری درمقابل هم کار کنید. چون کار ما نوعی بده بستان است یعنی هم به پارتنر مقابل کمک میکنیم و هم از او کمک میگیریم. من آقای انتظامی را خوب میشناختم، چون روابط خانوادگی و رفت و آمد پیدا کرده بودیم.
آقای کشاورز هم همینطور. تقریباً هر روز حدود هفت هشت ساعتی با هم بودیم و در نتیجه با خصوصیات ایشان آشنا بودم، میدانستم مرد سلامتی است، صادق است، از هنرستان هنرپیشگی گرفته تا هنرستان دراماتیک تئاتر تحصیل کرده، مرد با مطالعه و کتابخوانی است و به عبارت بهتر از جنس خود ماها بود.
بچههای آن دوره از جنس خاصی بودند. جمیله شیخی، فخری خوروش، جمشید مشایخی و داوود رشیدی هم که با هم همکاری داشتیم ازهمین جنس بودند. به همین خاطر هم با هم کار میکردیم و هم زندگی. خانوادهها همدیگر را میشناختند و آشنای فامیلی پیدا کرده بودیم. این فهم و شناخت بر در آوردن نقشها تأثیر دارد.
تئاتر سنتی ما هم همینطور بود. به عنوان مثال بازیگرهای نقش سیاه مثل ذبیحالله ماهری، مهدی مصری، سیدحسین یوسفی، رضا عربزاده و ... هر کدام که نقش اصلی را داشتند پارتنر مقابلشان باید کسی بود که با او کار کرده بود. اگر کسی غیر از او میآمد نمیتوانستند، چون بدیهه سازی محور اصلی این نمایش بود.
برای نمایش «سیاه» من از ذبیحالله ماهری دعوت به کار کردم. سرتمرین هم آمد، اما گفت: نمیتوانم با شما کار کنم. خیلی عجیب بود. گفتم ما دیالوگ هم نمیدهیم هر چه خودت خواستی بگو. گفت: اصلاً با «شماها» نمیتوانم، برای این که کار من و آدمهایی که با من رو به رو میشوند از جنس دیگری است.
درست میگفت: آنها سابقه داشتند و میدانستند چگونه به اصطلاح «جوابگو» باشند، ما این ویژگی را نداشتیم و او نمیتوانست مقابل ما بازی کند. در نتیجه نشد و فقط به عنوان مشاور نشاندیمش و گفتیم فقط به ما نگاه کن و تذکر بده. آقای محمدعلی کشاورز از آن دست بازیگرانی است که پارتنر بسیار خوبی برای بازیگر مقابلش است.
بسیار خوب همدیگر را میفهمیدیم و داد و ستد روحی و فکری در باره نقشها داشتیم. هم همکاری با او را دوست دارم و هم اخلاق و و انسانیت و رفاقتش را. نودمین سال تولدش را تبریک میگویم. از ۹۰ تا ۱۲۰ سالگی خیلی راه مانده، ان شاءالله سالهای سال سلامت باشند و خدا سایهاش را از سر ما کمک نکند. او هنرمند ممتازی است و شایسته است از او تجلیل شود و سالگرد تولدش را اهالی فرهنگ تبریک بگویند.
احترام برومند از کشاورز میگوید
بازیگری مناسب همه نقشها
هنرمند پیشکسوت، چهره ماندگار، بازیگر قدرتمند تئاتر و سینما و تلویزیون؛ استاد محمدعلی کشاورز. آیا کلمات ردیف شده، در کنار هم میتواند در برگیرنده سلوک و شخصیت و دهها سال زندگی متفاوت و برجسته یک انسان باشد؟ به گمان من خیر. محمدعلی کشاورز برای من گنجینهای باارزش لبالب از وجوه مختلف، هوش و ذکاوت، استعداد و قدرت بازیگری، انسانیت، مهر و عطوفت و وفاداری در دوستیها، مناعت طبع و تواضع در مقابل همه است.
احترام برومند از کشاورز میگوید
بازیگری مناسب همه نقشها
هنرمند پیشکسوت، چهره ماندگار، بازیگر قدرتمند تئاتر و سینما و تلویزیون؛ استاد محمدعلی کشاورز. آیا کلمات ردیف شده، در کنار هم میتواند در برگیرنده سلوک و شخصیت و دهها سال زندگی متفاوت و برجسته یک انسان باشد؟ به گمان من خیر. محمدعلی کشاورز برای من گنجینهای باارزش لبالب از وجوه مختلف، هوش و ذکاوت، استعداد و قدرت بازیگری، انسانیت، مهر و عطوفت و وفاداری در دوستیها، مناعت طبع و تواضع در مقابل همه است.
بازیگری که در طول زندگی هنری خود نقشهای بسیار متفاوتی را تجربه کرده است. وقتی سیر بازیگری ایشان را مرور میکنم، بیتردید میتوانم بگویم هیچ بازیگری را تا امروز نمیشناسم که تا این حد و با این کیفیت شخصیتهای گوناگون را روی پرده سینما و تئاتر و تلویزیون به نمایش گذاشته باشد.
بدون تردید میتوان او را بازیگری مناسب برای «همه نقشها» دانست. از «خشت و آینه» تا «کمالالملک»، «دلشدگان»، «مادر»، «دایی جان ناپلئون»، «هزاردستان»، «زیر درخت زیتون» و دهها نقش دیگر که با وجود دور بودن از یکدیگر، محمدعلی کشاورز توانست بینقص از عهده هر کدام برآید؛ اما برای من محمدعلی کشاورز فقط یک هنرمند برجسته و یک بازیگر قدرتمند نیست.
آنچه از ایشان در ذهن و روح من نقش بسته است سالیان سال رفاقت و همکاری با عزیزترین فرد زندگیام است. آنچه در قلبم از ایشان جای دادهام و به آن دلگرم هستم و میبالم عطوف و مهربانی و پایبندی به اصول دوستی و رفاقت همراه با تواضع و ادب ایشان است.
همه اینها برای من درسی بزرگ بوده و باعث شده احترامی ویژه برای ایشان قائل باشم. محمدعلی کشاورز و همنسلانش در زمانهای زندگی و جوانی خود را در راه اعتلای تئاتر و سینما و تلویزیون کشورمان گذاشتند که همه ارزشها با امروز متفاوت بود.
آنها ماندگار شدند وای کاش هنرمندان جوانمان این راز ماندگاری را بدانند. سالروز تولد استاد محمدعلی کشاورز را تبریک میگویم و آرزو میکنم سایهشان بر سر هنر ایران زمین مستدام باشد.
منبع: روزنامه ایران
۰