خوانندگان امروز به‌دنبال پول‌های کلان هستند

خوانندگان امروز به‌دنبال پول‌های کلان هستند

از نظر من بخشی از اهالی هنر در حقیقت شرف و اصالت موسیقی را از بین برده‌اند.

کد خبر : ۸۵۵۲
بازدید : ۱۳۱۱
خوانندگان امروز به‌دنبال پول‌های کلان هستند

از نظر من بخشی از اهالی هنر در حقیقت شرف و اصالت موسیقی را از بین برده‌اند.

عباس خوشدل، آهنگساز و نوازنده فلوت اول مهرماه ۱۳۱۰ در تهران متولد شد. او بعد از گذراندن مقاطع ابتدایی به هنرستان رفت و فارغ‌التحصیل هنرستان عالی موسیقی در رشته فلوت شد. ردیف موسیقی دستگاهی را نزد استاد ابراهیم بوذری فراگرفت.

دروس آهنگسازی، ‌هارمونی، کنترپوان و آوانویسی را نیز با دکتر محمدتقی مسعودیه گذراند. همزمان تلفیق شعر و موسیقی را با دکتر نیرسینا و سازشناسی را با استاد حسن رادمرد ادامه داد. در طول بیش از ٦ دهه فعالیت هنری او اقدامات فراوانی در عرصه موسیقی ایرانی انجام داده است.

نوازنده و سولیست فلوت و همکاری با ارکسترهای هنرهای زیبای وزارت فرهنگ و هنر سابق به رهبری اساتید حسین دهلوی، مصطفی کمال پورتراب، رادمرد، حق‌کردار و کسروی و گروه تکنوازان با استاد فرامرز پایور، رهبری و آهنگسازی ارکستر شماره ٤ وزارت فرهنگ و هنر، جمع‌آوری و ضبط ردیف موسیقی سنتی ‌سازی به روایت استاد علی‌اکبر شهنازی (دوره کلاسیک و عالی) و جمع‌آوری و ضبط ردیف موسیقی سنتی آوازی به روایت اساتید عبدالله دوامی، محمود کریمی، ابراهیم بوذری، ادیب خوانساری و خانم روح‌انگیز تنها بخشی از فعالیت‌های قابل اتکای او در عرصه موسیقی ایرانی بوده‌ است.

خوشدل در سال‌های ١٣٧٠ تا ١٣٨٦، آهنگسازی آلبوم‌های نیلوفرانه ١ و ٢، صدایم کن، شبان عاشق و رازگشا را با صدای علیرضا افتخاری به عهده گرفت که با تیراژ چندمیلیونی همراه شدند و آلبوم نیلوفرانه ١ در آن زمان توانست رکورد فروش آلبوم در ایران را بشکند. این آهنگساز شناخته‌شده کشورمان در‌ سال ١٣٩٠ موفق به دریافت دکترای آهنگسازی از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد. برخی از چهره‌های نامی و صاحب سبک آهنگسازی در ایران همانند احمد پژمان، ویژگی آثار خوشدل را ملودی گیرا و آهنگسازی زیبا می‌دانند. خوشدل همچنین در ٣٠ مهرماه‌ سال ١٣٩١ نشان ویژه خانه موسیقی را برای عمری فعالیت هنری دریافت کرد.

در ادامه گفتگو با عباس خوشدل را می‌خوانیم:

احتمالا با توجه به تجربه ٦٠ ساله شما در زمینه هنر موسیقی شرایط امروز موسیقی ایران را از جنبه‌های مختلف آموزشی، ساخت و اجرا در مقایسه با آنچه قبل از انقلاب انجام می‌شد با هم مقایسه کرده اید. به نظرتان چه تفاوتی میان اینها وجود دارد؟
امروز شرایط آموزش چندان طبق اصول علمی نیست. بسیاری از برنامه‌هایی که دوستان هنردوست من امروز درصدد انجام آن برمی‌آیند، ملهم از طرح‌هایی است که وزارت فرهنگ و هنر در گذشته انجام می‌داد. در گذشته زمانی که من در وزارت فرهنگ و هنر مسئولیت داشتم، ٢٤ مرکز موسیقی و تئاتر در سراسر کشور راه‌اندازی کرده بودیم.

روش کار ما برای رشد و توسعه هنر تئاتر و موسیقی در تمامی نقاط کشور به این صورت بود که نمایندگان وزارت فرهنگ و ارشاد به‌عنوان مدرس و ناظر بر آموزش‌های جاری در این مراکز به شهرهای مختلف ایران سفر می‌کردند و هم آموزش را کنترل و هم بر سطح هنری هنرجوها نظارت می‌کردند. طرح این برنامه از سوی وزارت فرهنگ و هنر اجرایی شد و ما برای تحققش اقدام به انتخاب و راهنمایی مدرسان حوزه تئاتر و موسیقی فعال کردیم.

در آن دوره مدرسان شاخه‌های مختلف در تئاتر و موسیقی تماما از مرکز به شهرهای بیست‌وچهارگانه فرستاده می‌شدند. با توجه به گستردگی این کار احتمالا بودجه قابل قبولی برایش در نظر گرفته شده بود. با این توضیح مدرسانی که به شهرهای مختلف فرستاده می‌شدند، چه امکاناتی را به دست می‌آوردند؟
در شهرهایی که در زمینه خاصی مدرس داشتند، همان مدرس را برای آموزش به‌کار می‌گرفتیم و در بخش‌هایی که در شهر مورد نظر مدرسی نبود از مرکز مدرس می‌فرستادیم. مدرسانی که در این دوره آموزشی دعوت ما را پذیرفته بودند هزینه ایاب و ذهاب، اقامت و ماموریتی را که از سمت وزارت فرهنگ مقرر شده بود، دریافت می‌کردند.

هدف ما از این اقدام پرورش هنر در شاخه‌های مختلف در شهرهای مختلف کشور بود تا از این طریق هم مدرسان مقیم در شهرهای مختلف به کار هنری که سال‌ها برایش زحمت کشیده‌اند، مشغول شوند و هم هنرجوی علاقه‌مند به یک شاخه هنری برای فراگیری هنر مورد علاقه‌اش مجبور نباشد هفته‌ای یک‌بار به تهران بیاید و با مشکلات جانبی حاصل از این جابه‌جایی نظیر محل اقامت، خطرات محتمل و دردسرهای سفرهای دایمی رو‌به‌رو شود.

به نظر شما به‌عنوان مجری طرح، کارکرد آموزش‌ها که در ٢٤ مرکز به‌طور منظم و بودجه‌بندی شده انجام می‌شد، چه بود؟
اولا هنر هنرمندان مختلف در شهر محل اقامتشان مورد استفاده قرار می‌گرفت و علاوه بر تربیت شاگردهای علاقه‌مند، هنرمند را از سفر کردن به خاطر فعالیت در زمینه هنری‌اش معاف می‌کرد. کارشناسانی که از مرکز به شهرستان‌ها می‌رفتند، بر اساس اصول و ضوابطی که در آن دوره تعیین شده بود، مدرسان را آموزش می‌دادند و بعد از اطمینان از سطح تدریس‌شان کار آغاز می‌شد.

دوما در مدتی مشخص، هنرجویان علاقه‌مند به تئاتر و موسیقی توسط اساتید مربوط به هر شاخه مورد آزمون قرار می‌گرفتند و پذیرفته‌شدگان به‌عنوان گروه موسیقی یا تئاتر شهرستان خود دور هم جمع می‌شدند. ما برای ادامه کار این گروه هم برنامه‌ریزی کرده بودیم و بودجه‌ای را به هر یک از این گروه‌ها تخصیص دادیم که برای هزینه‌های جاری که دارند از آن بودجه بهره بگیرند. هدف اصلی ما با توجه به آنچه در ابتدای سخنم گفتم پرورش و رشد انواع شاخه‌های هنری در شهرهای مختلف ایران بود.

با توجه به این‌که از برنامه‌ریزی‌های هدفمند برای این دوره‌های آموزشی یاد کردید، درنهایت چطور هنرجوهای مستعد و توانمند شناسایی می‌شدند؟
در انتهای دوره‌های مختلف، جشنواره سراسری برگزار می‌شد و هنرجویان متقاضی به‌عنوان نماینده شهرستان‌هایشان در این جشنواره حاضر می‌شدند. نکته جالب درباره محل برگزاری این جشنواره‌های سالانه، تغییر مکان جشنواره در هر دوره بود. مثلا متقاضیان مراکز بیست‌و‌چهارگانه برای یک‌سال در تبریز جمع می‌شدند. ‌سال بعد محل برگزاری مرکز کرمان بود و بعد از آن گرگان به‌عنوان میزبان این مراکز جهت شرکت در جشنواره سراسری انتخاب می‌شد.

گروه‌های مختلف با توجه به فرهنگ متفاوتی که داشتند در این جشنواره‌ها با دیگر فرهنگ‌های جاری در ایران آشنا می‌شدند. نکته خوبی که این دوره‌ها با خود داشت، تربیت و اجتماعی شدن هنرجو در کنار یادگیری یک رشته تخصصی در هنر موسیقی یا تئاتر بود. به این ترتیب ما هنرمندانی را برای فردای جامعه پرورش می‌دادیم که هم به لحاظ هنری توانسته بودند جایگاه کیفی خوبی را از آن خود کنند و هم با دیگر آداب و رسوم ایرانی در قالب جشنواره‌های سالیانه انتخاب شوند.

چنانکه توضیح دادید، خروجی دوره‌های آموزشی وزارت فرهنگ و هنر بعدا به بدنه موسیقی جدی ایران اضافه شد. با این توضیح نظر شما در مورد دوره‌ها و برنامه‌های مختلفی که امروز در زمینه هنر به‌ویژه هنر موسیقی در ایران اتفاق می‌افتد، چیست؟
در مورد اتفاقاتی که در هنر امروز ایران می‌افتد باید بگویم که به نظر می‌رسد متولیان فرهنگ روی طرح‌هایی که دارند، زیاد کار نمی‌کنند. هر چند تمامی فارغ‌التحصیلان رشته موسیقی را نمی‌توان در دسته نخبه‌های فرهنگ قرار داد اما اکثر دانش‌آموخته‌های موسیقی در دانشگاه‌ها یا بیکارند یا مجبورند در کلاس‌های شبانه کار تدریس موسیقی را دنبال کنند. آخرین خبری که اخیرا از آن مطلع شده‌ام این است که تمامی ارکسترهای صداوسیما به دلیل نبود منابع مالی منحل شده‌اند. این اتفاقات قطعا به موسیقی کشور لطمه خواهد زد و نشان‌دهنده شتابزدگی و بی‌برنامگی مسئولان فرهنگی در کشور است.

اگر به تعداد پذیرفته‌شدگان رشته موسیقی در دانشگاه‌ها به‌ویژه در سال‌های اخیر نگاه کنیم، متوجه مازاد پذیرفته‌شدگان در مقایسه با نیاز خواهیم شد. با این توضیح مسئولان فرهنگی با این همه فارغ‌التحصیل موسیقی باید چه کنند؟
زمانی که من در وزارت فرهنگ و هنر بودم، ارکسترهای متعددی فعالیت می‌کرد. ٥ ارکستر کوچک، ٥ ارکستر بزرگ، ارکستر جاز فولکلوریک، ارکستر پاپ و ارکستر بانوان به‌صورت مجزا مشغول به‌کار بودند. در این میان ما در وزارت فرهنگ شاگردان پایه هفتم هنرستان عالی موسیقی را به‌صورت آموزشی به ارکسترهای بزرگ می‌بردیم. پس از این‌که شاگردان هنرستان عالی می‌توانستند هماهنگی مورد نیاز برای اجرا در ارکستر بزرگ را پیدا کنند، پرداخت حقوق به آنها آغاز می‌شد. فارغ‌التحصیلان هنرستان موسیقی ملی را نیز به ارکستر موسیقی ملی می‌فرستادیم و با گذراندن روند معمول، حقوشان را پرداخت می‌کردیم.

این توضیحات نشان‌دهنده فضای کافی برای بکارگیری موزیسین‌های جوان در گذشته است. خوراک مورد نیاز برای موزیسین‌ها در آن دوره با ساز و کاری که توسط وزارت فرهنگ و هنر چیده شده بود، آماده بود و باعث می‌شد هنرجو بعد از دوران فارغ‌التحصیلی، نگران اشتغال در بدنه موسیقی کشور نباشد. البته من بابت زحماتی که علاقه‌مندان موسیقی در طول این سال‌ها به جان خریده‌اند، ممنونم.

دوستان زیادی هستند که با برگزاری بزرگداشت‌ها، جشن‌ها و جشنواره‌های مختلف به‌صورت خودجوش سعی در زنده نگه‌داشتن ثروت‌های موسیقی ملی ما دارند. اما وقتی سامان‌دهی و برنامه‌ریزی در بخش کلان در مسیر پیشرفت موسیقی اتفاق نیفتد، نمی‌توان به آینده هیچ یک از طرح‌های کوچک و بزرگی که خارج از بدنه وزارت فرهنگ و ارشاد انجام می‌شود، امیدوار بود.

با این توضیحات شما فکر می‌کنید که فضای کافی برای فارغ‌التحصیلان موسیقی باید از جانب مدیریت کلان فرهنگ در کشور فراهم شود؟
بله. این از اصلی‌ترین وظایف مدیران فرهنگی است. اگر به اقدامات وزارت فرهنگ و هنر در گذشته دقت کنید، متوجه خواهید شد که تاسیس و فعالیت هنرستان عالی موسیقی به پشتیبانی ارکسترهایی بود که به آنها اشاره کردم. نکته مهمی که باید به آن اشاره کنم آرامش هنرمندان و فارغ‌التحصیلان هنرستان عالی موسیقی به لحاظ مالی بود. فعالان عرصه هنر در آن دوره دغدغه مالی نداشتند و به همین خاطر امکان فعالیت و ساخت آثار باکیفیت برایشان فراهم بود.

شما به تامین مالی همه فارغ‌التحصیلان موسیقی اشاره کردید، مگر حقوقی که آنها می‌گرفتند، چقدر بود؟
در آن دوره حقوق یک کارمند ساده ماهیانه ٣٠٠ یا ٤٠٠ تومان بود اما ما به هنرمندان و موزیسین‌های ارکستری که تازه دیپلم گرفته بودند ماهیانه ٢هزار تومان حقوق پرداخت می‌کردیم. البته ناگفته نماند که این موزیسین‌ها همزمان در ٤ ارکستر فعالیت می‌کردند. به هر صورت حقوق کافی که موزیسین‌ها نسبت به شرایط زمان دریافت می‌کردند، از دو حیث تاثیرگذاری مثبتی داشت: هم هنرمندان خیالشان از بابت هزینه‌ها و درخواست‌های معمولی زندگی راحت بود و هم ارکسترها و گروه‌های موسیقی خوراک باکیفیت و در درجه هنری بالا از هنرمندان دریافت می‌کردند.

با این وجود شما همیشه از استعداد جوانان نسل حاضر صحبت کرده‌اید. با توجه به حمایت‌های مختلفی که در گذشته از جوانان وجود داشت، چه عاملی سبب علاقه‌مندی و توانایی جوانان امروز در مقایسه با گذشته است؟
من همیشه در مورد توانمندی‌ها و استعدادهای موجود در نسل جوان صحبت می‌کنم و اعتقاد دارم این نسل در مقایسه با نسل قبل از انقلاب، توانمندی‌های به‌مراتب بالاتری دارند. شرایط فرهنگی محدودی که ما در ایران با آن روبه‌رو هستیم، سبب شده جوانان کشور به سمت موسیقی کشیده شوند. هر یک از این جوانان بنا به عدم وجود تفریح،‌ سازی را می‌خرند و با تلاش به فراگیری‌اش مشغول می‌شوند. اما بکارگیری هنر این جوانان علاقه‌مند، نیاز به فضا دارد و متاسفانه در شرایط امروز موسیقی این فضا را در اختیار نداریم.

برای روشن‌تر شدن این موضوع مثالی را مطرح می‌کنم. شما فکر می‌کنید برای ضبط یک قطعه در موسیقی ارکسترال چند نوازنده برجسته ویولن در کشور داریم؟ یک نوازنده برای ضبط یک قطعه در استودیو حداقل ١٢٠هزار تومان پول می‌گیرد. بنابراین می‌خواهد در کمترین زمان بتواند قطعه را اجرا کند. در شرایطی که نوازنده در استودیو هست، دیگر برای چک کردن قطعه و چگونگی نوازندگی ساز زمان وجود ندارد.

بنابراین نوازنده باید سطح بالایی داشته باشد تا بتواند به‌راحتی و بدون ایراد کار را اجرا کند. برای ضبط آثار استودیویی با شرایطی که گفتم در ایران ١٠ نوازنده ویولن وجود ندارد. برای پرورش دادن نوازنده‌هایی در این سطح هنرجوها باید این فرصت را داشته باشند که در ارکسترهای بزرگ اجرای برنامه داشته باشند. اما متاسفانه الان ارکستری وجود ندارد که این جوانان تلاشگر و علاقه‌مند بتوانند در آن اجرای برنامه داشته باشند. با وجود محدودیت‌های مالی که در بخش فرهنگی و به‌خصوص موسیقی کشور وجود دارد، برنامه‌های مختلف امکان اجرایی شدن ندارد.

البته ممکن است برخی از دوستان بگویند که ما با همین محدودیت‌ها کار کردیم و اتفاقا خوب هم از پسش برآمدیم. من مدتی قبل در خانه موسیقی در جلسه‌ای حضور داشتم که دوستان هنرمند موزیسین در آن حاضر بودند. آقای نوربخش به پشت تریبون رفتند و من درست همان زمان سوالی را از ایشان پرسیدم. گفتم آقایان چرا این‌قدر دنبال دولت می‌گردید؟ من با توجه به این‌که گمان می‌کردم حداقل جمعیت خانه موسیقی حدود ١٢٠٠٠نفر است گفتم ما باید از توانمندی‌های این تعداد هنرمند برای درآمدزایی استفاده کنیم.

در آن جلسه آقای گنجه‌ای نیز شرکت داشتند. به دوستان حاضر در جلسه گفتم آیا از این تعداد هنرمند عرصه موسیقی ما نمی‌توانیم ٣٠ نوازنده جدا کنیم و ارکستری را به نام خانه موسیقی تشکیل دهیم. من به موزیسین‌های حاضر در آن جلسه قول دادم که آهنگ‌هایی که باید ارکستر خانه موسیقی اجرا کند را من در اختیارشان قرار می‌دهم. پیشنهاد دادم که آقای نوربخش هم خوانندگی این ارکستر را برعهده بگیرند. آیا به نظر شما این پیشنهاد بدی است؟ تا کی ما هنرمندان باید منتظر حمایت‌های دولتی بمانیم؟ ما این توانمندی را داریم که با تکیه بر امکانات هنری که در وجود همه موزیسین‌ها است برای درآمدزایی به نفع خانه موسیقی استفاده کنیم.

در بخش‌های مختلفی از صحبت‌هایتان به فعالیت‌هایی که در هنرستان موسیقی انجام می‌شد، اشاره کردید. در مورد به راه افتادن هنرستان موسیقی هم صحبت کنید.
آقای علی نقی وزیری تار را قبل از رفتن به آلمان فراگرفته بودند. بعد از بازگشت ایشان از مسافرت تحصیلی از آلمان (ایشان پس از گذراندن آموزش تار در ایران به آلمان سفر کردند و به فراگیری رشته عالی موسیقی در آن‌جا پرداختند.) با تعدادی از هنرمندانی همچون استاد صبا، جواد معروفی و دیگران به‌عنوان زیرمجموعه‌ای از انجمن اخوت ارکستری را ضمن آموزش تشکیل می‌دهند.

این ارکستر با کنسرت‌هایی که برگزار می‌کند موجبات تاسیس هنرستان موسیقی در ایران را فراهم می‌کند. من به دوستان در خانه موسیقی گفتم که این‌قدر منتظر کمک‌های دولت نمانید؛ بلکه از اعضای چند‌هزار نفره خانه موسیقی استفاده کنید. هنرمندان عرصه موسیقی که در خانه موسیقی عضو هستند و در جلسات شرکت می‌کنند فضای خانه موسیقی را با آمد و رفت‌ها و دید و بازدیدهایشان به باشگاه هنرمندان تبدیل کرده‌اند.

البته این دید و بازدید‌ها برای هنرمندان پیشکسوت عرصه موسیقی در کشور لازم و مثبت است؛ اما چه بهتر که در کنار همه این گپ‌وگفت‌ها از شرایط ذاتی و بالقوه که در درون این تجمع‌ها وجود دارد به نفع موسیقی و هنرمندان این عرصه بهره‌گیری شود. فکرهایی که تک‌تک این هنرمندان در ذهن دارند بسیار عالی و خوب است اما باید به عمل برسد. هر کدام از ما به‌عنوان یکی از اعضای جامعه موسیقی در کشور باید کنار هم جمع شویم و برای بالندگی و رشد جنبه‌های مختلف موسیقی تلاش کنیم.
البته قبلا هم گفته‌ام که دوستان هنرمند هستند و من همه آن‌ها را دوست دارم؛ اما فکر می‌کنم شرایط همکاری با خوانندگان جوان از سمت من وجود ندارد. این دوستان همه آگاهند و خوب هم می‌خوانند اما من در حدی نیستم که برایشان کاری بسازم.

استاد خوشدل فارغ از تمامی این تعارفات واقعا چرا با خوانندگان جوان کار نمی‌کنید؟
اگر بخواهم حقیقت ماجرا را بگویم اختلاف در دیدگاه من با بسیاری از دوستان است. از نظر من موسیقی شأن و منزلت دارد. باید حرمتش حفظ شود. متاسفانه بسیاری از خوانندگان امروز در فضایی سیر می‌کنند که به دور از اصالت واقعی موسیقی است. معمولا به دنبال برگزاری کنسرت‌های متعدد و کسب پول‌های کلان هستند. از نظر من این بخش از اهالی هنر در حقیقت شرف و اصالت موسیقی را از بین برده‌اند. به همین دلیل هر چیزی به آن‌ها داده می‌شود را می‌خوانند. من از شما می‌خواهم که یک کار ماندگار را که در طول این سال‌ها ساخته شده است برای من نام ببرید. دلیل نبود کارهای ماندگار و همه‌گیر در موسیقی به واسطه همین مساله است.

شما در قسمتی از صحبت‌هایتان در مورد استعداد جوانان این دوره و اعتقاد قلبی که به این نسل دارید، سخن گفتید. با این توضیح و با نظر به این‌که بخش زیادی از خوانندگان امروز را بی‌توجه به اصالت موسیقی دانستید، چگونه می‌توان به همکاری شما با خوانندگان نسل حاضر امیدوار بود؟
در مورد ذهنیت امروز خودم باید بگویم به دنبال خواننده‌هایی می‌گردم که در عین جوانی به هیچ یک از ناخالصی‌ها و انحرافات موجود در عالم هنر آلوده نشده باشد. من به دنبال چهره‌های جوانی می‌گردم که هنرمند باشند و در عین حال صدای بکری داشته باشند.

یک نمونه از این خوانندگان را در آینده‌ای نزدیک به شما معرفی خواهم کرد. درحال حاضر به این جوان هنرمند کاری را داده‌ام که مشغول پالایش است. او جوان درس‌خوانده‌ای است که لیسانس ادبیات فارسی دارد و متولد رودسر است. در یک دیدار با او ملاقات کردم و صدایش به دلم نشست. از او پرسیدم که آیا صدایت را عرضه کرده‌ای و او در پاسخ گفت من با جمع دوستانم تجربه خواندن در کنسرت‌های کوچک در شهرستان را داشته‌ام. نوار اجرایش را برایم آورد. من با شنیدن صدایش متوجه خوشی و مردانه بودن صدا شدم. دوره‌ آموزشی را با او کار کردم چون موسیقی او به نظرم خوب آمد و حیف دیدم که امکان نشر این صدا فراهم نشود.

بسیاری از این جوانان در شهرهای مختلف ایران زندگی می‌کنند اما به جهت محدودیت‌های مالی که دارند نمی‌توانند ١٢میلیون تومان هزینه کنند و از این طریق آلبومی را وارد بازار کنند. تازه اگر این اتفاق هم در مورد برخی از این افراد بیفتد، هزینه انجام شده برای آن‌ها بازگشتی ندارد. هدف ما این است که جوانان با استعداد و توانمند در زمینه موسیقی ایرانی را حمایت کنیم. من تصمیم گرفته‌ام که زیر بال و پر این جوانان را بگیرم و براساس رنگ و وسعت صدا به هر کدام از آن‌ها یک کار بدهم.

البته آقای خوشدل لازم است در این بخش اشاره کنم که در جامعه خوانندگان جوانی هستند که جلوه‌های هنری در موسیقی ایرانی برایشان اولویت دارد و اصلا به پول اهمیت نمی‌دهند....
البته من کاملا موافقم. من به تعدادی از خوانندگان جوان اشاره کردم که مسائل اقتصادی برایشان در اولویت است. در این بخش باید اشاره نظری در هنر موسیقی داشته باشم. امروز تمام توجهات به روی نام خوانندگان است. البته این دید در گذشته هم وجود داشت اما اهل فن می‌دانند که خواننده با آهنگ زنده است. اگر بنان، بنان شد به واسطه آهنگ‌های مرتضی‌خان محجوبی بود. در عالم موسیقی تغییر در رنگ صدای ذاتی نامش آلودگی است. این‌که یک خواننده به واسطه تعاریف نامربوط مغرور شود، یعنی آلودگی. شرایط حاکم بر هنر امروز ایران طوری است که خواننده خودش را خدا می‌داند. چطور به چنین شخصی با این درجه از تکبر می توان گفت که مثلا در فلان قسمت کار دارد خارج می‌خواند.

خواننده باید با توجه به وسعت و رنگ صدایش شیوه خوانش در یک قطعه را انتخاب کند. امروز تلفنی از یکی از شهرهای ایران داشتم. یکی از دوستان مطلع من گفت یک خواننده معروف و جوان به شهرستان محل سکونت او رفته و در ازای دریافت مبلغ فراوانی می‌خواهد یک شب کنسرت اجرا کند. چنین شخصی با مبلغ هنگفتی که برای اجرای برنامه دو ساعته می‌گیرد که خدا را بنده نیست. با این توضیح چطور ممکن است که زیر بیرق آهنگسازی مثل من برود و مثلا بتوانم ایرادش را در قطعه‌ای که ساخته‌ام گوشزد کنم و او هم به ایرادی که از سر صدق و نه از روی کینه مطرح می‌کنم گوش دهد؟

من به‌عنوان آهنگسازی که ٦٠ سال روی صحنه بودم به نسل جوان مملکتم مدیونم. من دینی به خوانندگانی که مرتب کنسرت می‌دهند و دلار جمع می‌کنند، ندارم. من باید در میان نسل جوان جست‌وجو کنم و صداهای توانمند را پیدا کنم. صداهایی را که یافته‌ام با تکیه بر تجربه‌ای که در اثر سال‌ها کار به دست آورده‌ام، آماده کنم و شرایط ارایه هنر را برای جوان مستعد و توانمند کشورم فراهم کنم.

هدف من این است که جوان این نسل را پیش از آلوده شدن به آنچه امروز در موسیقی مرسوم است با ارایه یک کار خوب به جامعه معرفی کنم و این کار در آینده به‌عنوان متر و معیار او قرار بگیرد و باعث شود تا در آینده با تکیه بر سابقه قوی (انجام کاری قوی که من در اختیارش می‌گذارم) کارهای با سطح هنری پایین را برای اجرا قبول نکند و سطح کارهایش را روز به روز بالا ببرد. من به تک تک جوانانی که انتخاب خواهم کرد، فرصت می‌دهم که یک کار را با حمایت من انجام دهند و در آن وسعت و رنگ صدایشان را بشناسند. بعد از آن ادامه راه به عهده خودشان است.

پس از انجام کاری که من در اختیارشان قرار می‌دهم دیگر خودشان باید از توانمندی صدایشان بهره بگیرند و با تکیه بر ذات صدا و آموزش‌هایی که داشته‌اند از شرف و اصالت موسیقی دفاع کنند. همایون خرم، علی تجویدی و پرویز یاحقی دیگر تکرار نخواهند شد. چون شرایط زمانی و مکانی و اساتیدی که این نام‌ها را پرورش دادند دیگر تکرار شدنی نیستند.

اگر نام فرامرز پایور تا امروز ماندگار شده چون شاگردی استادی مثل صبا را کرد. حسین یاحقی، پرویز یاحقی را پرورش داد. شاید پذیرشش سخت باشد اما من بر این باور دارم که زندگی این بزرگان متفاوت بود. در آن دوره موسیقی برای عشق و علاقه دنبال می‌شد و هدفش پول در آوردن نبود. نکته بعدی این است که دستمایه آهنگسازان گذشته قوی بود. چهره‌های نامدار گذشته هم توانمندی ذاتی بالایی داشتند و هم به لحاظ آکادمیک قدرتمند بودند.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید