معرفی کتاب «روزگار سخت» اثر ماریو بارگاس یوسا
ماریو بارگاس یوسا، آخرین بازمانده از نویسندگان مشهور به «جریان شکوفایی»، به اعتقاد برخی منتقدان، از سال ۲۰۰۲ به این سو یعنی پس از انتشار رمان «سور بز» در سراشیب عمر نویسندگی قرار گرفته بود، اما با رمان «روزگار سخت» بار دیگر به دوران اوج بازگشته است
کد خبر :
۹۲۰۰۲
بازدید :
۳۱۰۵
فرادید| ماریو بارگاس یوسا، آخرین بازمانده از نویسندگان مشهور به «جریان شکوفایی»، به اعتقاد برخی منتقدان، از سال ۲۰۰۲ به این سو یعنی پس از انتشار رمان «سور بز» در سراشیب عمر نویسندگی قرار گرفته بود، اما با رمان «روزگار سخت» بار دیگر به دوران اوج بازگشته است، چنان قدرتمند که یادآور این مثل است که دود هنوز هم از کنده بلند میشود.
به گزارش فرادید؛ «روزگار سخت» آخرین رمان ماریو بارگاس یوسا، نویسندهی شهیر پرویی، است که در اکتبر ۲۰۱۹ به زبان اسپانیایی منتشر شده است و تا زمان ترجمهی این اثر به زبان فارسی هنوز حتی به انگلیسی برگردانده نشده و ترجمهی متن کتاب به زبان فارسی از روی متن اسپانیایی انجام شده است. داستان به مداخلهی ایالات متحدهی آمریکا در گواتمالا و مشکلات سر را دولت مردمی خاکوبو آربنز در سالهای نیمهی قرن بیستم میپردازد.
یوسا اعتقاد دارد آمریکای لاتین در یک لحظه خودش را به "به باد فنا" داده است. او میگوید سالهای سال به دنبال آن لحظه میگشته و آنرا در ماجرای کودتای گواتمالا پیدا کرده است. وقتی خاکو آربنز که محبوبیت زیادی دارد با مداخلهی سی. آی.ای و البته کمپانی یونایتد فرویت به زانو در میآید. یوسا اعتقاد دارد اگر دولت آربنز ادامه پیدا میکرد، کاسترو و کوبا به سمت رادیکالیسم نمیرفت و ونزوئلا، شیلی، کلمبیا و بقیه کشورهای آمریکای لاتین سرنوشت بسیار بهتری پیدا میکردند. اما مدل روایت یوسا به این سادگیها نیست. چندین و چند بار قبل از کودتا و بعد از آنرا مرور میکند، پرده از روابط خصوصی آدمها بر میدارد، مینویسد، پاک میکند، احتمال میدهد، تخیل میکند و در آخر روایتهایی از آدمهای تأثیرگذار جریانات کودتا به دست میدهد که حیرت انگیزند.
به گزارش فرادید؛ «روزگار سخت» آخرین رمان ماریو بارگاس یوسا، نویسندهی شهیر پرویی، است که در اکتبر ۲۰۱۹ به زبان اسپانیایی منتشر شده است و تا زمان ترجمهی این اثر به زبان فارسی هنوز حتی به انگلیسی برگردانده نشده و ترجمهی متن کتاب به زبان فارسی از روی متن اسپانیایی انجام شده است. داستان به مداخلهی ایالات متحدهی آمریکا در گواتمالا و مشکلات سر را دولت مردمی خاکوبو آربنز در سالهای نیمهی قرن بیستم میپردازد.
یوسا اعتقاد دارد آمریکای لاتین در یک لحظه خودش را به "به باد فنا" داده است. او میگوید سالهای سال به دنبال آن لحظه میگشته و آنرا در ماجرای کودتای گواتمالا پیدا کرده است. وقتی خاکو آربنز که محبوبیت زیادی دارد با مداخلهی سی. آی.ای و البته کمپانی یونایتد فرویت به زانو در میآید. یوسا اعتقاد دارد اگر دولت آربنز ادامه پیدا میکرد، کاسترو و کوبا به سمت رادیکالیسم نمیرفت و ونزوئلا، شیلی، کلمبیا و بقیه کشورهای آمریکای لاتین سرنوشت بسیار بهتری پیدا میکردند. اما مدل روایت یوسا به این سادگیها نیست. چندین و چند بار قبل از کودتا و بعد از آنرا مرور میکند، پرده از روابط خصوصی آدمها بر میدارد، مینویسد، پاک میکند، احتمال میدهد، تخیل میکند و در آخر روایتهایی از آدمهای تأثیرگذار جریانات کودتا به دست میدهد که حیرت انگیزند.
این رمان نیز مانند سایر آثار «بارگاس یوسا»، روایتی جذاب و خوش ساخت دارد، اما پیچیدگیِ ساختاری که در رمانهایی همچون «خانهی سبز» و یا «گفتگو در کاتدرال» به کار گرفته شده، در آن به چشم نمیخورد. رمان «روزگار سخت»، روایتی کاملا خطی دارد و فصلهای مختلف آن، خط داستانیِ اصلی را بدون انحراف و پیچیدگی روایی پی میگیرد. از این منظر، این اثر را میتوان کتابی ساده و سرراست از نظر زبان شناختی و همینطور سبک نگارش در نظر گرفت. «بارگاس یوسا» در رمان «روزگار سخت» قصد ندارد شاهکاری از روایتهای در هم تنیده و چندوجهی را به نمایش بگذارد بلکه هدفش، ارائهی نقطه نظری سیاسی و تاریخی است.
کتاب «روزگار سخت» تلاش میکند تا نشان دهد دولتهای «خوان خوزه آرِوالو» و «خاکوبو آربِنز» پس از او، در واقع نه کمونیست، بلکه کاملا دموکراتیک بودند: آنها تلاش کردند تا گواتمالا را مدرنیزه کنند و نهادهای دموکراتیک قدرتمند را، مانند آنچه در ایالات متحده وجود دارد، در کشورشان به وجود آورند و به تبع آن، سطح رفاه زندگی مردم بومی گواتمالا را که نه صاحب زمینی بودند و نه به تحصیل و خدمات درمانی دسترسی داشتند، بالاتر ببرند. «بارگاس یوسا» از طریق داستان خود نشان میدهد ایالات متحده چگونه مرتکب اشتباهی بزرگ شد و از منافع «کمپانی یونایتد فروت» و تعداد اندکی از زمین داران، در مقابل منافع جمعیتی عظیم از اهالی کشور گواتمالا حمایت کرد.
دولت آمریکا و برخی از تاریخ نگاران همچنان تلاش میکنند تا کودتای سال ۱۹۵۴ در گواتمالا را یک نبرد دیگر در چارچوب «جنگ سرد» به تصویر بکشند؛ نبردی که برای جلوگیری از قدرت گرفتن اتحاد جماهیر شوروی در قارهی آمریکا برپا شد. البته «ماریو بارگاس یوسا» به خاطر نگرشهای محافظه کارانه و همچنین ضدیت خود با «سوسیالیسم» و کمونیسمِ بین المللی شناخته میشود و در مصاحبه هایش از دولتهای کوبا، ونزوئلا، نیکاراگوئه، بولیوی و مکزیک انتقاد کرده است. او، اما در این اثر بیان میکند که دولت ایالات متحده با کمک به برکناری دولت «خاکوبو آربنز»، به اصول دموکراتیک و ماهیت ساختار حکومتیِ خودش خیانت کرده است. حتی برخی از منتقدین ادبی اعتقاد دارند که کتاب «روزگار سخت» بیش از آن که اثری هنری دربارهی تاریخ آمریکای لاتین باشد، رسالهای با هدفِ آشکار کردن یک موضع سیاسی مشخص است.
از منظری دیگر، میتوان گفت رمان «روزگار سخت» به مفهوم سوءاستفادهی مردان از زنان میپردازد. شخصیتهای مرد در این کتاب، اغلب افرادی سالخورده و قدرتمند هستند که ابتدا از دختری کم سن و سال، سپس از دختری نوجوان که در شرایطی پر خطر قرار گرفته، و در نهایت از زنی که مجبور است به مردی قدرتمند اعتماد داشته باشد، سوءاستفاده میکنند. «بارگاس یوسا» از طریق به کارگیری این مضمون در اثر تاریخی خود، رمان «روزگار سخت» را با دغدغهها و مسائل جنسیتیِ مربوط به زمانهی کنونی پیوند زده است.
در حقیقت میتوان گفت «ماریو بارگاس یوسا» در این کتاب، بین دو موضوع به ظاهر ناهمگون در گذار است: ماهیت هجومِ پشتیبانی شده توسط دولت ایالات متحده و سازمان CIA به گواتمالا، و مفهوم خشونت علیه زنان. علاوه بر این، او به واسطهی خلق تصویری از واقعیتهای گواتمالا در اواسط قرن بیستم، به شکل حاشیهای به شرایط جمهوری دومینیکن و دیکتاتور آن یعنی «رافائل لِئونیداس تروخیلو» نیز میپردازد؛ شرایطی که «بارگاس یوسا» به خوبی با آن آشنا است و قبل از این، آن را به شکلی هنرمندانه در کتاب «سور بز» (انتشار یافته در سال ۲۰۰۰) به تصویر کشیده بود.
«بارگاس یوسا» به این ترتیب، پرده از شرایط زندگی در گواتمالا در سال ۱۹۵۴ برمی دارد: نزاع قدرت میان دولتِ «انقلاب اکتبر»، قوانین وضع شده توسط «خاکوبو آربنز»، و ارتش متعلق به «کارلوس کاستیا آرماس» که با حمایت دولت ایالات متحده تلاش کرد تا «آربنز» را از حکومت کنار بزند. «کارلوس کاستیا آرماس» در زمان کودتا، صدها نفر را به زندان انداخت، شکنجه کرد و به قتل رساند و بسیاری دیگر را مجبور کرد تا در سفارتخانههای متعلق به سایر کشورها، به دنبال پناهندگی سیاسی باشند. او بسیاری از دستاوردهای دولت «آربنز» را از بین میبرد، «کمپانی یونایتد فروت» را به قدرت سابقش بازمی گرداند و رژیمی نژادپرست و ستمگر را در گواتمالا شکل میدهد.
میتوان گفت مردان قدرتمند، روانشناسی قدرت و شخصیت دیکتاتورهایی مانند «رافائل لئونیداس تروخیلو» و «کارلوس کاستیا آرماس»، از دیگر مضامین کتاب «روزگار سخت» به حساب میآید. «بارگاس یوسا» به کاوش در ویژگیهای شخصیتیِ این گونه از افراد و چگونگی رابطهی زیردستان آنها میپردازد. در همین حین، با شخصیتی مانند «آبِس گارسیا» رو به رو میشویم: مردی که از یک گزارشگر ساده و خرده پا، به استراتژیست اصلیِ «رافائل لئونیداس تروخیلو» در مورد موضوعات مربوط به امنیت ملی تبدیل میشود و به واسطهی ایجاد سیستمی از ترس و شکنجه، این امکان را برای «تروخیلو» فراهم میکند که بر تمام جنبههای سیاسی در جمهوری دومینیکن کنترل کامل داشته باشد و در همین حال، نفوذ خود را بر کشورهای حوزهی کارائیب و آمریکای مرکزی حفظ کند. «آبِس گارسیا» شخصیتی است که حتی پس از مجبور شدن به گریختن، افتخار میکند که در خدمت مردی مانند «تروخیلو» بوده است، حتی اگر دستانش به خون هزاران انسان بی گناه آلوده شده باشد.
حضور کوتاه تروخیلو در این رمان، ارجاع بسیار جالب توجهی به رمان «سور بز» دارد و آنرا تداعی میکند که آن رمان نیز، اثر درجه یک دیگری از ماریو بارگاس یوسا است.
بخشهایی از کتاب
«یه بار مجبور شدم مردی رو با شکنجه سرحرف بیارم. وسط شکنجه، یه دفعه هوس کردم بزنم زیر آواز و شعرهای آمادو نروو رو که مادرم خیلی دوست داشت فریاد زدم. به این کارها عادت ندارم، منظورم آوازخونی و شعرخونیه. هرگز برام پیش نمیآد جز مواقعی که مجبور میشم کسی رو شکنجه کنم تا سرحرف بیاد. نمیدونم از کی شیفتهی این کتاب شکنجههای چینی شدم. بارها و بارها خوندمش، خوابش رو دیدم، تا جایی که تصاویرش رو به وضوح به یاد دارم. میتونستم تکرارشون کنم. واسهی همین، مطمئنم اگه نسخهای از کتاب شکنجههای چینی رو داشتی، هیچ کدوم از اون قهرمانها لال نمیموندن...»
«رئیس جمهوری که باور داشت با ترویج دموکراسی و سرمایه داری آمریکایی در کشورش میتواند گواتمالا را به مدلی برای پیشرفت دیگر کشورهای آمریکای لاتین تبدیل کند، اما مسیر تحقق رؤیای او به شکلی دیگر پیش رفت و ایالات متحده نقشهی دیگری چید...»
درباره نویسنده
ماریو بارگاس یوسا با نام کامل «خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا» در ۲۸ مارس سال ۱۹۳۶ در آرکیپای پرو به دنیا آمد. وی تنها فرزند پدر و مادرش بود و والدینش پنج ماه بعد از ازدواج از هم جدا شدند. ۱۰ سال اول زندگیش را در بولیوی و با مادرش گذراند. پس از آن که پدربزرگش مقام دولتی مهمی در پرو به دست آورد، همراه مادرش در سال ۱۹۴۶ به سرزمینش بازگشت. دوران کودکی او با سختی سپری شد. در ۱۴ سالگی پدرش وی را به دبیرستان نظام فرستاد که تأثیری ژرف و پایا بر او نهاد و ایدهی نخستین رمانش را در ذهنش پروراند. نگرش داروین گرایانهی او نسبت به زندگی حاصل تجربهی همین دو سال است. بارگاس یوسا در رشتهی هنرهای آزاد دانشگاه لیما فارغ التحصیل شد و سپس از دانشگاه مادرید در رشتهی ادبیات درجهی دکترا گرفت. وی در نوزده سالگی با خولیا اورکیدی، که یکی از نزدیکانش و هجده سال از او بزرگتر بود، ازدواج کرد.
ماریو بارگاس یوسا بیست ساله بود که اولین داستانش منتشر شد؛ داستان کوتاهی بود به اسم «سر-دسته ها» که در یکی از نشریات پایتخت به چاپ رسید. اما راه درازی را در پیش داشت و شاید خودش هم آن قدر جاه طلبی نداشت که روزگاری نامش را در میان سه نویسندهی بزرگ آمریکایی جنوبی ببیند. امروز، اما ادبیات پررونق آمریکای لاتین مدیون مارکز، فوئنتس و یوسا است. شهرت یوسا با نخستین رمانش، زندگی سگی آغاز شد. رمانی که در آن به تجربههای سختش در خدمت نظامی پرداخت. بدین ترتیب جهان خیلی زود با دورهی طلایی ادبیات آمریکای لاتین آشنا شد. سرانجام، خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا «به دلیل طرح ریزی ساختارهای قدرت و خلق تصاویری نافذ از مقاومت ها، سرکشیها و شکستهای بشر» در آثارش، در سال ۲۰۱۰ توانست جایزهی ادبی نوبل را از آن خود کند.
۰