تیم حلِ مشکل؛ چالشی برای مدیران
در چنین تیمهایی باید مدیریت خرد و جزئینگرانه را کنار بگذارید و نگذارید همه برای حتی سادهترین وظایف، منتظر دستورات شما باشند. همچنین تحمل اشتباه کارکنان را در خود بالا ببرید.
تیم «حل مشکل» یا گروه کاری «اقدام جدید» در شرکتها، معمولا با یک چالش روبهرو میشود و آن، «منفیبافی» اقلیت حاضر در جمع است. این افراد به جای آنکه درباره راهها سخن بگویند، آدرس بنبستها را میدهند. مدیران سازمانها در چنین مواقعی برای هدایت تیم به «ایدهپردازی»، یکسری ابتکار عمل -هنجارهای جدید- نیاز دارند.
بعضی از تیمها شناسایی مشکلات احتمالی را خیلی خوب بلدند. وقتی یک همکار ایدهای را پیشنهاد میکند، اعضای تیم فورا سوالات سخت میپرسند و ریسکهای احتمالی را متذکر میشوند اما جای بازخورد سازنده در این میان خالی است.
نظر کارشناسان
* مشکلات اساسی را شناسایی کنید: ابتدا باید بدانید که گرایشهای تیم شما غیرطبیعی نیست. گرنت میگوید: «بسیاری از ما وقتی با چالش یا ایده جدیدی مواجه میشویم، معمولا واکنشمان این است که وارد جزئیات شویم یا روی موانع تمرکز کنیم.» بهجای تفکر برای یافتن یک راه، مشکل و جوانب مختلف آن را نشخوار میکنیم. او میگوید: «وقتی با دیگران کار میکنیم، این تمایل بیشتر میشود.
ساختار سلسلهمراتبی نیز نقش دارد. گرنت میگوید: «مدیران و افراد ردهبالا، معمولا درباره چراها و چشمانداز فکر میکنند. هرچه قدرت شما کمتر باشد، گرایش شما به فکر درباره جزئیات بیشتر است» (شاید دلیلش این باشد که این افراد معمولا امور اجرا را در دست دارند). درک این دینامیکها کمک میکند فرآیند تغییر فرهنگ سازمان را بهتر طرحریزی کنید.
* درباره هدفتان عمیقا فکر کنید: باید بهطور شفاف بدانید که بهدنبال چه تغییراتی در تیم هستید. گرنت میگوید: «میخواهید تیمتان بیشتر راهحلمحور باشد، که این تا حدی مثل این است که بخواهید تیمتان نوآورتر یا چابکتر باشد.
دیوی میگوید به این فکر کنید که چرا میخواهید فرهنگ تیم را تغییر دهید: «بهعنوان یک رهبر، باید زمان و انرژی خود را روی دورنما و چشمانداز سازمان متمرکز کنید. نمیتوانید تمام زمانتان را صرف امور روزمره کنید. باید زمان و توجه خود را برای فردا نگه دارید.»
در خیلی از محیطهای کاری، فرهنگ غالب میگوید بیشتر مشکلات مربوط به کس دیگری است. در برخی فرهنگها شاهد بودهایم که برای داوطلبشدن بهمنظور حل یک مشکل، مقاومت شدیدی وجود دارد. این عدمانگیزه برای حل حتی سادهترین مشکلات در محیط کار، مدیران را ناامید میکند و مدیران ناامید به نوبه خود باعث عدم تمایل تیم به برخاستن و حل مشکلات میشوند و این چرخه ادامه پیدا میکند.
در چنین تیمهایی باید مدیریت خرد و جزئینگرانه را کنار بگذارید و نگذارید همه برای حتی سادهترین وظایف، منتظر دستورات شما باشند. همچنین تحمل اشتباه کارکنان را در خود بالا ببرید.
* با تیمتان صحبت کنید: گرنت سپس پیشنهاد میکند که با اعضای تیم درباره مشاهدات و تغییرات دلخواهتان صحبت کنید. برایشان اینگونه توضیح دهید: «سعی کنید بهجای گیردادن به جزئیات یک مشکل، بهدنبال راههای جایگزین بگردید.»
دیوی میگوید شاید علت تمرکزشان روی مشکل این است که تحتفشار کار هستند. در این شرایط اگر از آنها بخواهید که به راهحل فکر کنند، ممکن است اذیت شوند. آنها با خودشان میگویند: «منکه نمیتوانم شرایط امروز را درست کنم!
* هنجارهای جدید تعیین کنید: تغییر فرهنگ تیم، نیازمند این است که همه با روشهای جدید فکر کردن، موافق و همراه باشند. به این منظور باید هنجارهای جدیدی تعیین کنید که کارمندها را به این روشها ترغیب کند. گرنت میگوید: «هنجارها قدرتمند هستند چون ما شدیدا تحتتاثیر و نفوذ رفتارهای دیگران هستیم.» کارهای ساده میتوانند تغییرات بزرگ ایجاد کنند.
گرنت پیشنهاد میکند که به کارمندها اختیارات دهید تا اگر همکارشان بیش از حد روی مشکل متمرکز شده بود، به او متذکر شوند و جوابگویش کنند. او میگوید انتقاد از همکاران سخت است اما ارزشش را دارد چون کمک میکند که تغییر فرهنگی با سرعت بیشتری صورت پذیرد.
* الگو باشید: بهمنظور الهام بخشیدن به اعضای تیم و تشویقشان به رویکرد خلاقانه در حل مشکل، خودتان باید چنین رفتاری داشته باشید. ایدههایتان را مطرح کنید. رک و صریح باشید. به کارمندها بگویید: «حالا میخواهیم درباره راهحلها حرف بزنیم. فعلا نمیخواهم درباره موانع صحبتی شود.» طوری رفتار کنید که بدانند لازم نیست ایدههایشان بیعیب و نقص باشد.
* اطلاعات جدید ارائه کنید: دیوی پیشنهاد میکند برای تشویق به گفتوگوهای نوآورانه از اطلاعات اضافی استفاده کنید. مثلا در جلسه بعدی بگویید: «داشتم یک مقاله درباره ترند جدیدی در حوزه کاریمان میخواندم. فکر میکنید این چهتاثیری روی ما میگذارد؟ چه فرصتهایی ایجاد میکند؟ اگر ادامه یابد به چه چیزهایی بیشتر باید توجه کنیم؟ چه تصمیمات سختی باید بگیریم؟»
آوردن افرادی خارج از تیم نیز میتواند موثر باشد. یک مشاور، یا فردی از واحد حسابداری را دعوت کنید که در جلسات بارش فکریتان شرکت کند. دیوی میگوید: «آنها هم به دادهها دسترسی دارند و هم اعتبار دارند پس احتمالا حرفی برای گفتن دارند و شاید بتوانند درهای جدیدی به رویتان باز کنند.»
* با چالشها به شکلی کارآمد برخورد کنید: وقتی کارمندها در برابر ایدهای مقاومت میکنند، بهترین کار این است که به حرفهایشان گوش کنید اما اجازه ندهید تمام تمرکزشان، پیدا کردن ایرادهای ایده باشد. مثلا ممکن است دلیل مخالفت یکی از همکارها با یک ایده، این باشد که 10سال پیش شرکت این ایده را امتحان کرده و جواب نگرفته.
دوم باید راهی کارآمد برای رفع مقاومت او پیدا کنید. مثلا میتوانید روی یک تخته وایتبورد، نگرانیهایشان را بنویسید و بعدا به آن بپردازید. یا برای یافتن راهحلهای ممکن، گفتوگو کنید. برای ادامهپیدا کردن گفتوگو، سوال بپرسید.
* به رفتارهای مثبت پاداش دهید: گرنت میگوید: «وقتی میبینید اعضای تیم بهدنبال رفع مشکلات هستند، باید به آنها اعلام کنید که کار درست را انجام میدهند. عادتهای جدید، شکل نمیگیرند مگر اینکه پاداشی در کار باشد.» از آنها بابت ایدههای خوب و تفکر خلاقانه تشکر کنید.
کیَن گراهام، مدیر ارشد MonetizeMore است؛ یک شرکت تبلیغات تکنولوژی کانادایی. او میگوید سالها پیش، تیم او بیش از آنکه به دنبال راهحل باشند، روی شناسایی مشکلات متمرکز بودند. او میگوید: «آنها فقط مشکلات را مطرح میکردند، بدون اینکه پیشنهادی برای حل آنها داشته باشند. وقتی تلاش میکردم به یافتن راهحل تشویقشان کنم یا راغب نبودند یا کلی دلیل میآوردند که چرا فلان ایده جواب نمیدهد.»
این نگرش داشت به بهرهوری تیم صدمه میزد. اجازه نمیداد مشکلات به سرعت حل شوند. او میگوید: «خیلی از مشکلات به حال خودشان رها میشدند و آسیبهای آن، بیش از حد بود.»
کین میدانست باید تغییری ایجاد کند. او ابتدا به این چالش عمیقا فکر کرد. به این فکر کرد که میخواهد کارمندها چه کارهایی را متفاوت انجام دهند و چه رفتارهایی را در خود تقویت کنند. او سند فرهنگی سازمان را دوباره تنظیم کرد تا منعکسکننده رویکرد جدید «راهحلمحور» باشد.
سپس در اینباره با اعضای تیمش صحبت کرد. او میگوید: «به آنها گفتم قصد داریم رویکرد جدیدی را امتحان کنیم و به عنوان یک تیم، به یک طرز فکر جدید نیاز داریم. از حالا به بعد، درباره مشکلات، گله و شکایت نمیکنیم، مگر اینکه راهحلی هم در دست داشته باشیم.»
او میدانست که باید در این تغییر مسیر، الگوی بقیه باشد و آماده شنیدن ایدهها و راهحلهای جدید. او میگوید: «اگر بخواهم فرهنگی را تقویت کنم، باید خودم بهترین نمونه از آن باشم. من خودم ذاتا راهحلمحور هستم و بیش از هر کسی روی لزوم یافتن راهحل عملی تاکید دارم.»
او هنجارهای جدیدی تعیین کرد و حتی یک واژه جدید ساخت تا کارمندها را به تفکر متفاوت، تشویق کند. مثلا وقتی درباره مشکلی صحبت میشود بدون آنکه راهحلی مطرح شود، نامش را گذاشته است «بنبست». او همچنین اعضای تیمش را تشویق میکند که همدیگر را پاسخگو کنند.
کین مراقب است که همواره از نوآوری و خلاقیت اعضا تشکر و قدردانی کند. او میگوید: «مثبت بودن مهم است، به خصوص وقتی قصد دارید رفتار یک گروه را تغییر دهید. و یک تعریف ساده، مثل عجب ایده خوبی! میتواند کلی انرژی مثبت ایجاد کند.»
و در پایان، اغلب کارمندها با تمرین توانستند ذهنیت و نگرش خود را تغییر دهند. کین میگوید: «حالا این به یک عادت تبدیل شده. فرهنگ جدید ما کاملا راهحلمحور است و کارکنان تا حد زیادی به امور کنترل دارند. آنها حالا نسبت به مقوله حل مساله، کاملا اشراف دارند و بیش از پیش احساس قدرت و آزادی عمل دارند که خودشان به تنهایی راهحل ارائه دهند.»
بایدها و نبایدها
* به چیزی که میگویید خودتان عمل کنید.
* الگوی کارکنان در تمرین رفتارهای جدید باشید.
* مقاومت نسبت به موانع را نادیده نگیرید.
* با پرسش سوال، راهحلهای احتمالی را کشف کنید.
* یک تنه اقدام به تغییر نکنید. از افراد بیرون از تیم کمک بگیرید.
* از قدردانی دریغ نکنید.