خراسان، بعد از آغاز جنگهای ایران و روسیه تزاری، حال و روز خوشی نداشت. با پایان گرفتن دوره نخست این جنگها، در سال ۱۱۹۲ ش، شورشهای گسترده خوانین خراسان شروع شد. برخی از مورخان معتقدند که این شورشها، ریشه در سیاست دولت استعماری انگلیس داشت که میخواست شرق ایران را ناآرام کند و بر نفوذ خود در منطقه بیفزاید.
در همین زمان، مشهد، به عنوان بزرگترین و مهمترین شهر در شرق ایران، آماج حملات راهزنان و چپاول اقوام مهاجم ماوراءالنهر بود که از طریق مرو و سرخس، خود را به جلگه مشهد میرساندند و مشهد و روستاهای اطراف آن را به باد غارت میدادند.
این اوضاع پریشان ۱۷ سال دوام آورد و بهتدریج دامنه آن تمام شمال خراسان را فراگرفت و نقطهای باقی نماند، مگر آنکه مورد دستبرد و حمله راهزنان و اقوام مهاجم واقع شد.
با پایان یافتن دوره دوم جنگهای ایران و روسیه تزاری در سال ۱۲۰۶ ش و انعقاد عهدنامه ننگین ترکمانچای، دولت مرکزی به فکر آرامکردن خراسان افتاد؛ ظاهراً کار آنقدر بالا گرفتهبود که اعزام یک قشون محدود، نمیتوانست مشکل مشهد و مناطق همجوار آن را حل کند.
به همین دلیل، عباسمیرزا نایبالسلطنه، پسر فتحعلیشاه قاجار و سردار نامدار ایران در جنگهای قفقاز، به همراه وزیر ادیب و سیاستمدارش، قائم مقام فراهانی که بعدها به صدراعظمی محمدشاه قاجار رسید، مأمور آرام کردن خطه خراسان و بازگرداندن امنیت و آسایش به مشهد و اطراف آن شد. این زمان، مصادف با اواخر تابستان سال ۱۲۱۰ ش بود.
قائممقام فراهانی در مشهد
طبق گزارش رضاقلیخان هدایت در «روضهالصفای ناصری»، سپاه عباسمیرزا روز ۳۰ آذر سال ۱۲۱۰، توانست بالاخره، پس از زد و خوردهای متعدد در مسیر عبور به سمت شمال شرق، وارد مشهد شود.
عباسمیرزا که از بیماری کبدی رنج میبرد و به نقلی، توسط ویلیام کورمیک، پزشک انگلیسیاش مسموم شده بود تا نتواند شورشیان را به سرعت سرکوب کند، با هدایت و مشورت قائممقام فراهانی دست به اقداماتی در مشهد زد که به سرعت نظم و آرامش در آن برقرار شد.
قائممقام به خوانین شورشی پیام داده بود که اگر نگران خشم نایبالسلطنه هستند، میتوانند به او متوسل شوند تا پادرمیانی کند؛ او میخواست ضمن حفظ قدرت ناشی از حضور عباسمیرزا در خراسان، مسیر تسلیم را باز بگذارد و تلفات و درگیریها را به حداقل برساند.
قائممقام به عباسمیرزا پیشنهاد داد که احمدعلیمیرزا، حاکم مشهد را به دلیل بیکفایتی برکنار کند و او را به محل «باباقدرت» در بیرون شهر بفرستد تا از آنجا راهی تهران شود. تعداد زیادی از خوانین شورشی با تدبیر قائممقام، به عباسمیرزا پیوستند و به این ترتیب، نبرد با دیگر شورشیها، بسیار آسان شد.
قائممقام برای وساطت و جلوگیری از جنگ، از مشهد خارج شد و به امیرآباد چناران رفت تا با رضاقلیخان، یکی از مهمترین سرکردگان شورش، ملاقات کند و او را به تسلیم وادارد؛ اما در این دیدار دریافت که وی، اهل مدارا و صلح نیست و جز با نیروی نظامی متوقف نمیشود.
به همین دلیل، در بازگشت طرح حمله به مقر رضاقلیخان را از مسیر «کال یاقوتی» مشهد، به عباسمیرزا داد. نیروهای سپاه ایران، اوایل خرداد سال ۱۲۱۱، به عزم سرکوب رضاقلیخان، از مشهد خارج شدند و با طرح ضربتی قائممقام فراهانی، با سرعت خود را به امیرآباد چناران رساندند و کار یاغی معروف را یکسره کردند. به این ترتیب، نظم و آرامش به مشهد و اطراف آن بازگشت. اما این پایان غائله شورش در مشهد و اطراف آن نبود.
آزادی اسیران، مجازات بردهفروشان
طی ۱۷ سال ناآرامی در مشهد و شمال خراسان، راهزنان و مهاجمان صحرانشین ماوراءالنهر، از فرصت سوءاستفاده میکردند و ضمن غارت این مناطق، جمع زیادی از زنان و مردان را به اسارت میگرفتند و پس از انتقال آنها به نواحی اطراف مرو، به عنوان برده به خانات ماوراءالنهر میفروختند.
این اتفاق مُهلک، یعنی انداختن زنجیر بردگی بر گردن اسیران ایرانی، تأثیر بسیار مخربی بر روحیه مردم مشهد گذاشته و خواب و خوراک را از اهالی گرفتهبود. قائممقام فراهانی، ضمن بررسی اوضاع، متوجه شد که هزاران اسیر از اهالی مشهد و شمال خراسان، در جایی نزدیک سرخس، گرفتار راهزنان و مهاجمان هستند و در انتظار فروخته شدن به سر میبرند؛ او گزارش این موضوع را به نایبالسلطنه داد.
عباسمیرزا پس از سرکوب رضاقلیخان، مدتی را به استراحت گذراند؛ احتمالاً وضعیت جسمانی وی در این توقف مؤثر بودهاست. در این مدت، قائممقام کوشید تا زمینه آزادی اسرا و برقراری آرامش در شمال شرق خراسان را فراهم کند. او موفق شد که بخشی از اسرای حبس شده را آزاد کند، اما بخشی از آنها، متشکل از سه هزار نفر، جایی آن سوی سرخس، چشم انتظار کمک سپاه ایران بودند.
طبق گزارش «فریزر»، در سفرنامهاش، عباسمیرزا میدانست که کلید آرامش در مشهد را باید در برقراری آسایش در سرخس جستوجو کند. قائممقام فراهانی به عباسمیرزا اطلاع داد که رهایی سههزار نفر باقیمانده، «جز به چرخش تیغ بیدریغ» سپاه ایران ممکن نیست؛ لذا با تدبیر قائممقام فراهانی، روز ۱۷ شهریور سال ۱۲۱۱، قشون ایران مشهد را به قصد سرخس ترک کرد.
یاغیان که نزدیک شدن سپاه عباسمیرزا را دیدند، فرار را بر قرار ترجیح دادند؛ اما با تمهیدات قائممقام فراهانی و فرستادن گردانهایی از سپاه ایران برای دور زدن مقر یاغیان، تعدادی از سرکردگان آنها اسیر شدند.
عباسمیرزا توانست در یک حمله ضربتی وارد سرخس شود و شهر را از لوث وجود یاغیان پاک کند. آنجا بود که به قائممقام خبر دادند سههزار اسیر ایرانی در اختیار ۴۵۰ دلّال بَرده هستند و آنها برای انتقال اسرا اقدام کردهاند. قشون ایران با سرعت وارد عمل شد و توانست تمام سههزار نفر را آزاد کند.
به فرمان عباسمیرزا، دلالان برده را در اختیار اسرای آزادشده قرار دادند تا از آنها انتقام بگیرند و آزادشدگان، همه بردهفروشان را از دم تیغ گذراندند.
استقبال از آزادشدگان
عباسمیرزا مدتی را مشغول سرکوب تتمه یاغیان بود. او به همراه سه هزار اسیر آزادشده مشهدی، روز ۱۹ آبان سال ۱۲۱۱ وارد مشهد شد و مورد استقبال مردم شهر و علما قرار گرفت. رضاقلیخان هدایت درباره این استقبال در «روضهالصفا» مینویسد:
«جمیع علما و فضلای خراسان و پیشوایان ارض اقدس بیرون شهر رفته، جناب مجتهدالزمانی میرزا هدایتا... در مصلای خارج شهر با عامه گروه به نماز ظهر تقدم فرمود و پس از نماز به شکرانه این کار به دعا برای فاتحان پرداختند.»
به این ترتیب، اسرای مشهدی در بند، با تدبیر قائممقام و حمایت و شجاعت عباسمیرزا از قید و بند بردگی نجات یافتند. اما عباسمیرزا به دلیل شدت گرفتن بیماری، در بستر افتاد و حدود یکسال بعد، در سوم آبان سال ۱۲۱۲، دارفانی را وداع گفت و در حرم مطهر رضوی به خاک سپردهشد.
منبع: روزنامه خراسان