برای پیشرفت شغلی علاوه بر تلاش، به سیاست نیاز دارید
اثبات توانمندیهایتان برای دریافت ترفیع رتبه در بسیاری از ادارات و صنایع کافی نیست و نیاز به انجام کارهایی دارید که دوستداشتنی و بهیادماندنی بشوید.
کد خبر :
۹۹۴۱۷
بازدید :
۴۵۸۸
فرادید | اواخر تابستان امسال بود که یک نویسنده انگلیسی، کیت لیستر، در توئیتر به چیزی اشاره کرد که برای بسیاری قابل درک بود. او نوشت: «چند سالتان بود که متوجه شدید خوب بودن، سخت تلاش کردن و انجام کارهایی بیشتر از وظیفهتان به امید اینکه دیگران تلاشهای شما را ببیند و بدونِ اینکه لازم باشد درخواست کنید، به شما پاداش بدهند، مزخرفی بیش نیست؟»
به گزارش فرادید، این جمله بدبینانه یا شاید خوشبینانه برای بسیاری آشنا و قابل درک بود و بیش از ۴۰۰۰۰۰ نفر آن را یا لایک کردند یا در توئیتر بازنشر دادند.
جف شانون، مربی اجرایی و نویسنده کتاب «سختتلاشکردن کافی نیست: حقیقتِ شگفتآوری درباره باورپذیر بودن در کار» میگوید: «علیرغم توصیهها و ضربالمثلهای فراوانی که از کودکی به ما میآموزند در خاموشی سخت تلاش کنیم؛ زیرا سخت تلاش کردن ما را به همه جا میرساند، چنین توصیههایی واقعاً کارساز نیست.» او معتقد است که «سختتلاشکردن در شروع یک کار» بسیار خوب است و در آغاز فعالیتِ شغلی شما میتواند موفقیتهایی را برای شما به ارمغان بیاورد و باعث شود که به اصطلاح در شغلتان جا بیفتید.
اما برای رسیدن به قلههای رفیع پیشرفت شغلی، سختکارکردن واقعاً کافی نیست. او میگوید: «شما از یک جایی به بعد با کمال شگفتی متوجه میشوید که همه به اندازه خودتان سخت تلاش میکنند؛ بنابراین سختتلاشکردن و خبره بودن تبدیل به ویژگیهایی میشوند که دیگران از شما انتظار دارند آنها را داشته باشید و بهعبارتدیگر، برای بالا بردنِ شما از نردبان پیشرفت و ترقی کافی نخواهند بود.»
بله، بیانصافی است که سیستم کار سخت را ارزیابی نمیکند، اما این یک واقعیتِ مهم در محیطهای کاری است که کارگران و کارمندان، بهخصوص آن عدهای که میخواهند از نردبان ترقی بالا بروند، با آن دستوپنجه نرم میکنند. بنابراین، اگر میخواهید پیشرفت کنید باید کاری بیشتر از سختکارکردن انجام دهید.
نتایجی که امثال لیستر به آن میرسند، حاصلِ مشاهده همکارانی است که با شرایط، توانمندیها و تلاشهای یکسان (یا حتی در بعضی مواقع پایینتر از خودشان)، به پیشرفتهای زیادی دست پیدا میکنند؛ درحالیکه خودشان درجا میزنند.
بیشتر مواقع افرادی که پیشرفت میکنند کسانی هستند که با به کار گیری سیاست به قلههای رفیع پیشرفت رسیدهاند، و درحالی به پیشرفت رسیدهاند که شما خاموش و ساکت، سخت مشغولِ کار کردن بودید.
شانون میگوید، اگر دیگران متوجه نشوند که شما سخت کار میکنید، سختکارکردن هیچ سودی برایتان نخواهد داشت. او میگوید در جهانِ روبهتغیر کنونی، اگر میخواهید کارِ سختتان به ترفیع شغلی و پیشرفت در کار تبدیل شود، باید توجه دیگران را به خودتان جلب کنید.
تله «اثر نیمتاج»
کارول فروهلینگر، رئیس شرکت مشاوره «زنانِ مذاکرهکننده» که در آمریکا مستقر است، میگوید: «سخت تلاش کردن هنوز هم اهمیت دارد. اما خطر میکنید اگر صبر کنید تا کسی پیدا شود و سخت کار کردنِ شما را ببیند.»
فروهلینگر به این تمایل «اثرِ نیمتاج» میگوید. او توضیح میدهد: «مردم اغلب سخت کار میکنند و نتایج شگفتانگیزی میگیرند و امیدوارند که آن آدمِ درست متوجه کار کردنِ آنها بشود و آن نیمتاجِ زیبا را با افتخار روی سرشان بگذارد. اما این چیزی نیست که معمولاً اتفاق میفتد.»
فروهلینگر میگوید: «افرادی که فقط سخت تلاش میکنند، از دیدهها پنهان میمانند. آنها خیلی آرام و آهسته فراموش میشوند.»
چنین چیزی در جامعهپذیری اولیه ما ریشه دارد و به سالهای ابتدایی مدرسه برمیگردد که به دانشآموزان آموزش میدهند که سختکوشانِ ساکت بیشتر از بقیه در زندگی به خوشبختی و موقعیتهای عالی میرسند. به دلیلِ آنکه معلمها به چنین خصلتهایی پاداش میدهند، ما تمایل پیدا میکنیم که از رؤسای خودمان هم همین انتظارات را داشته باشیم و وقتی وارد دنیای کار میشویم و میفهمیم آنچه به ما آموزش داده بودند، درست نیست، کلافه میشویم.
درحقیقت آنچه که شانون هم بر آن تأکید میکند این نکته است که از جایی به بعد، سختکارکردن دیگر به چشم نمیآید، زیرا همه افرادی که در آن سطح با شما همکار هستند، به اندازه شما کار میکنند. اگر شما نتوانید توجه دیگران را به خودتان جلب کنید، به راحتی نادیده گرفته میشوید.
فروهلینگر میگوید درحالیکه هم زنان و هم مردان ممکن است با کارفرمایان و ناظرانی کار کنند که متوجه سختکارکردنِ آنها نمیشوند، اما زنان بیشتر احتمال دارد که تحتِ تأثیرات منفیِ این بیتوجهی قرار بگیرند. «علتش آن است که از سوی جامعه پذیرفتهتر است که مردان درباره موفقیتهای خودشان صحبت کنند. اما به توانمندیهای خود بالیدن در موردِ زنان خودستایی و تکبر تلقی میشود و خودستایی و تکبرِ زنان تنبیه میشود.»
باایناوصاف چگونه میتوانید کلیشهها را دور بریزید؟ پاسخ این است که هم زنان وهم مردان باید توجهها را به تلاشهایشان جلب کنند و منتظر ِ ارزیابیهای سالانه نمانند.
فروهلینگر میگوید: «در بسیاری از شرکتها و سازمانها کارمندان منتظر میمانند تا پایان سال ارزیابی انجام شود و ترفیع رتبه و درجه پیدا کنند.»
او پیشنهاد میدهد که کارمندان به طور مختصر، اما به دفعات بیشتر از موفقیتهای روزبهروز و تازهشان با رؤسا صحبت کنند و مطمئن باشند که وقتی درباره این موفقیتها صحبت میکنند آنها را در بافتِ دستاوردها قاببندی میکنند.
او میگوید: «برای مثال میتوانید یک ایمیل کوتاه و سریع برای رئیستان بفرستید و در چند شماره بگویید این موارد، دستاوردهای ما در شرکت هستند و این موارد کارهایی هستند که دیگران برای ما انجام دادهاند؛ و بعد در ادامه بگویید، به همین دلیل تیم ما بسیار مفید عمل کرده است و ما برای شرکت این میزان هزینه را صرفهجویی کردهایم.»
فروهلینگر میگوید: «تکرار این فرایند و استفاده واژگان درست مهم است. هیچکسی دوست ندارد این جملات را هر روز از شما بشنود. استفاده از عبارتهایی مثلِ من و تیمم بسیار مفید است، زیرا کمک میکند که شما خوب به نظر برسید و افتخارات را با دیگران سهیم شوید.»
چارچوببندی یا قاببندی نیز بسیار اهمیت دارد. ممکن است که برای یک کارفرما مواجه شدنِ ناگهانی با عباراتی که رنگوبوی خودستایی میدهند، عجیب باشد، اما اگر این کار را به صورتی برایش تهیه کنید که به نظر برسد گزارشهایی هستند برای اینکه او را در جریان امور بگذارند، تفاوت زیادی ایجاد خواهد کرد.
ارزشِ سیاست
بااینحال، اثبات توانمندیهایتان برای دریافت ترفیع رتبه در بسیاری از ادارات و صنایع کافی نیست و نیاز به انجام کارهایی دارید که دوستداشتنی و بهیادماندنی بشوید.
شانون میگوید: «اگر میخواهید که تأثیر بگذارید و نفوذ داشته باشید، مردم باید به شما اعتماد کنند و باورتان داشته باشند؛ دقیقاً همانطوری که ممکن است از یک نامزد در انتخابات سیاسی حمایت کنند.»
خیلی ساده است، اگر میخواهید از نردبان ترقی بالا بروید، علاوهبرآنکه لازم دارید سخت کار کنید، میبایست قدری هم سیاستمدار باشید.
فروهلینگر میگوید: «باید شما را به عنوان یک رهبر بشناسند. شما نیاز دارید که مردمی که در سطح خودتان هستند، مردمی که از شما پایینتر هستند و مردمی که از شما بالاتر هستند، به یک اندازه دوستتان داشته باشند. تحقیقات به وضوح نشان میدهند افرادی که دوستداشتنیتر هستند، حتی اگر در سطحِ دیگران باشند، رتبههای بهتری به دست میآورند؛ و بله این یک حقیقتِ ناعادلانه است: شما و همکارتان به یک اندازه مهارت و وجدان کاری دارید، اما او زمانِ بیشتری برای دوست شدن با دیگران و افزایش قدرتِ نفوذِ خود صرف کرده و برای همین در کارش بهتر به نظر میرسد. کارفرمایان هم انسان هستند و خیلی ساده است که از غریزه ابتداییشان تبعیت کنند و کسانی را ترجیح بدهند که محبوبیت بیشتری دارند.
خیلی راحت میتوانید سرمایه سیاسی خودتان را در محیطهای کاری افزایش دهید. فنونِ سادهای هستند که میتوانند شما را به عضوی دوستداشتنی در ادارهتان تبدیل کنند و توجه همکاران و رئیستان را به سوی شما جلب کنند.
فروهلینگر میگوید: «شما باید خارج از موضوعات کاری با همکارانتان پیوند برقرار کنید. آیا من و شما سرگرمیهای مشترکی داریم؟ یا من میدانم به باغبانی علاقهمند هستی و من این مقاله باغبانی را دیدم و برایت فرستادم.» «چیزهای سادهایست، اما آنها شما را بیشتر دوست خواهند داشت.»
ممکن است قدری شبیه دستکاریِ ذهنی و فریب دادن به نظر برسد، اما این نوع کارها به هیچکسی آسیب نمیزند و ممکن است برای پیشرفت واقعاً ضروری باشد. ممکن است کسانی که فقط روی فهرستِ کارهایی-که باید- انجامدهم تمرکز کردهاند، لازم داشته باشند قدری الویتهایشان را تغییر بدهند و وقت بیشتری برای معاشرتِ اجتماعی بگذارند. این کار بخشی از حفظِ شغل شماست که به نظرِ فروهلینگر در زمره مسئولیتهای هر کارمند و کارگری است.
۰