رهگذران بلافاصله با اورژانس تماس گرفته و زمانی که امدادگران به محل رسیدند در معاینات اولیه مشخص شد دختر ۳ ساله فوت کرده است، اما پسر ۵ ساله هنوز زنده است، اما به سختی نفس میکشد.
پلیس میگوید که مایکل پس از دعوا با خانوادهاش، به خانه معلمش رفته و این زن نیز او را به خانه برده و در همه این مدت، وی را بیآنکه کسی متوجه شود در خانهاش نگه میداشته است.
زن معتاد پسر خردسال را ربوده بود تا با او تکدیگری کند، اما در نهایت این کودک را به قتل رساند.
همان موقع موضوع را به پلیس خبر دادیم و در تحقیقات، دوستانش گفتند که دو مرد که سوار خودروی سفیدی بودند، مجتبی را با زور سوار خودروشان کردهاند.
مرد جوان زمانی که در مقابل بازپرس جنایی قرار گرفت، گفت: کودکربایی را قبول ندارم و بچههای برادرم را ندزدیدهام. آنها خودشان نمیخواهند با مادرشان زندگی کنند. بچهها هم یا نزد مادرم هستند یا خانه خودشان و حتی خودشان میخواهند که آنجا زندگی کنند.
من به دلیل نیاز مالی که داشتم با پرسه زنی در مساجد و شناسایی کودکانی که زیورآلات به همراه داشتند را در یک فرصت مناسب به بهانه دادن غذای نذری آنان را اغفال و پس از سرقت طلاجات گوشواره و النگو، کودکان را در محدودههای ربایش رها میکردم و اموال مسروقه را به فردی میفروختم.
دیگر نمیخواستم کارتنخوابی را امتحان کنم و این بود که دوباره به فکر کودکربایی افتادم، قصدم این بود که دستگیر شوم و به زندان برگردم. از طرفی هم به خاطر مصرف مواد حال خوبی نداشتم و تمام اینها دست به دست هم داد تا نقشه ربودن دخترک را اجرا کنم.
آدم ربا کودک را داخل چاه انداخت
«بخاری دارید که مرا گرم کنید» از سوی امدادگران داخل پتو پیچیده شد و با خوراندن کمی آب، بلافاصله او را که از ناحیه گردن و کمر آسیب دیده بود به بیمارستان منتقل کردند.
پس از شکایت این زن، مأموران به بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته پرداختند که در بازبینی فیلمها معلوم شد ۲زن داخل لیوان چای، داروی بیهوشی ریخته و سپس سراغ مادر و کودک رفتهاند.
پایان ١٣٠ روز جدایی مهرسام و مادر
من ١٨ سال انتظار کشیدم تا خدا به من یک فرزند داد. تمام زندگی من مهرسام است و همه این را میدانند. چطور میشود کسی دست به چنین سناریوی وحشتناکی بزند. گذشت نخواهم کرد.
همه غیر از نسرین!
حدود ساعت ۱۴:۳۰ بعدازظهر روز نهم شهریور بود که تلاش یک مرد برای ربودن کودکی 3 ساله ناکام ماند. پس از دستگیری او دیگر اعضای باند هم به دام افتادند، اما سرکرده باند که زنی به نام نسرین است همچنان متواری است.
کودک ربایی سریالی
این مرد ۴۳ ساله در اعترافات اولیه خود به پلیس گفت: من برای زنی به نام «ن» کار میکنم و بنا به سفارش او دختر بچه ۳ ساله را دزدیدم. در پی اعترافات کودک ربای مذکور، نیروهای انتظامی مراتب را به دادستانی مشهد اطلاع دادند.
علی بلافاصله بعد از خواهرش از خانه خارج میشود. به خانه همسایهشان میرود. اما باز هم در آنجا نمیماند. تصمیم میگیرد تنهایی به خانهشان برگردد. این آخرین باری بود که آشناهای علی او را دیدند.
کودک هفت ساله شیرازی پس از پنج روز اسارت در دخمه آدمربا به آغوش خانواده بازگشت.
زوجی که پرنیا را دزدیده بودند، زندگی مرفهی داشتند. آنها تنها مشکلشان بچهدارنشدن بود. حسرت فرزند داشتند. گویا یکی از آشناهایشان هم این موضوع را میدانست، برای همین وقتی پرنیا را در بازار میبیند، او را میدزدد و با خود میبرد و تحویل این زوج میدهد.
من هم به هیچ وجه راضی به ازدواج با او نبودم بلافاصله پاسخ منفی دادم! ولی او دست بردار نبود! تا این که مهرماه سال ۹۷، دخترم را به بهانه خرید آب میوه و هواخوری از منزل بیرون برد و دیگر خبری نشد!
پس از ۵۰ روز خوشبختانه تلاشها نتیجه داد و محل اختفای آدمربایان توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) در یکی از استانهای شرقی کشور شناسایی و پس از دستگیری متهمان، کودک به آغوش خانواده بازگردانده شد.
ظرف مدت ۴۸ ساعت طفل را از خانه پدربزرگ و مادربزرگ پدری، پیدا کرده و تحویل مادر وی داد و در حال حاضر نیز پرونده تحت عنوان کودک ربایی به طرفیت خانوده پدری کودک در جریان است.
ربودن ۲۰۰ هزار کودک در طرح "سرچشمه زندگی"
این ربودهشدگان، طبق برنامه هیملر، باید تا شش سالگی در مراکز خارج از آلمان آموزش میدیدند و پس از آن، به داخل آلمان منتقل میشدند و تا ۱۲ سالگی تحت آموزشهای ویژه نازیستی قرار میگرفتند.
وقتی مأموران دوربینهای مداربسته مغازه را بررسی کردند زن کودکربا را شناسایی کرده و سرانجام او را در مشهد دستگیر کردند و موفق شدند کودک را در خانهای در سعادتآباد تهران پیدا کنند.