تصاویر؛ 10 فیلم علمی تخیلی پیچیده که باید بیشتر از یک بار ببینید

فیلمهای علمی تخیلی اغلب به موضوعات فراواقعی میپردازند که درکشان بسیار دشوار است. این یکی از دلایل جذابیت و سرگرمکنندگی قابل توجه داستانهای این ژانر است. با پیشرفت فناوری، پدیدههای علمی که در این فیلمها به تصویر کشیده میشوند هم پیچیدهتر میشوند. فیلمهای کریستوفر نولان نمونههای برجستهای از سینمای علمی تخیلی هستند که با روایت داستانهای پیچیده به سطح بالاتری ارتقا یافتهاند. وقتی نولان سراغ این ژانر میرود، نتیجه همیشه درخشان اما در عین حال گیجکننده است.
همانطور که در آثار نولان میبینیم اینگونه فیلمها اغلب پیچیدهترین روایتها را دارند. برخی از بهترین فیلمهای علمی تخیلی تاریخ، جایگاه خود را مدیون ارائهی هوشمندانهی مفاهیمی دشوار و پیچیده هستند. مسئله تنها پیچیدگی بنیادی داستان نیست، بلکه نحوهی روایت و ارائهی یک رویداد خاص توسط کارگردان و چگونگی ادغام آن در کلیت داستان است که اهمیت دارد. به همین خاطر چند اثر شاهکار در این ژانر وجود دارد که بدون تماشای دوباره، نمیتوان بهطور کامل از آنها لذت برد و درکشان کرد. در ادامه 10 فیلم علمی تخیلی پیچیده و در عین حال تماشایی نام بردیم که باید بیشتر از یک بار تماشایشان کنید.
10. درخشش ابدی یک ذهن پاک (Eternal Sunshine of the Spotless Mind)
- محصول: 2004
- کارگردان: میشل گوندری
- بازیگران: جیم کری، کیت وینسلت، کریستن دانست
- امتیاز راتن تومیتوز: 92 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.3 از 10
کسانی که هنوز فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک ساختهی میشل گوندری را ندیدهاند، از یک اثر درخشان محروم شدهاند، اما در عین حال از تماشای یک داستان غمانگیز و تاثیرگذار مصون ماندهاند. این فیلم به زیبایی فراز و نشیبهای رابطهی زوجی به نامهای جوئل بَریش (جیم کری) و کلمنتاین کروچینسکی (کیت وینسلت) را به تصویر میکشد. این دو پس از جدایی تصمیم میگیرند با انجام یک آزمایش تخیلی تمامی خاطرات مشترکشان را از ذهن خود پاک کنند، گویی که این رابطه هرگز وجود نداشته است.
فیلم درخشش ابدی یک ذهن پاک پایان مبهمی دارد، اما همین ابهام نتیجهگیری آن را عمیقتر و تاثیرگذارتر میکند. زمانی که این زوج ظاهرا در ابتدای فیلم با یکدیگر آشنا میشوند، در واقع در پایان داستانشان قرار دارند. در این لحظه، آنها برای اولین بار پس از انجام فرآیند پاکسازی ذهن، دوباره یکدیگر را میبینند. این افشاگری، کل زمینه و موقعیت اتفاقات پیشین فیلم را تغییر میدهد. در واقع، فیلم با سپردن نتیجهگیری و پایان به مخاطب، او را در جایگاه قضاوت قرار میدهد تا خود تصمیم بگیرد که آیا جوئل و کلمنتاین واقعا برای هم ساخته شدهاند یا نه. با تماشای دوباره، دیدگاه مخاطب نسبت به کل روایت کاملا دگرگون خواهد شد.
9. لوپر (Looper)
- محصول: 2012
- کارگردان: ریان جانسون
- بازیگران: بروس ویلیس، جوزف گوردون لویت، امیلی بلانت
- امتیاز راتن تومیتوز: 93 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.4 از 10
وقتی کسی تصمیم میگیرد فیلمی درباره سفر در زمان بسازد، تقریبا شکی وجود ندارد که بخشهایی از داستان منطقی به نظر نرسد. بعضی از کارگردانها مسیر علت و معلولی فیلم بازگشت به آینده (Back to the Future) را در پیش میگیرند، در حالی که بعضی دیگر ترجیح میدهند پیچیدگی بیشتری به داستان بیفزایند. فیلم لوپر قطعا در دستهی دوم قرار میگیرد. داستان فیلم دنیایی را تصور میکند که در آن سفر در زمان اختراع شده است، اما تنها توسط روسای مافیای آینده استفاده میشود. این جنایتکاران قربانیان خود را به گذشته میفرستند تا توسط آدمکشهایی به نام لوپر کشته شوند.
در فیلم لوپر جو (جوزف گوردون لویت) مامور میشود تا هدفی را از بین ببرد، اما در کمال تعجب میفهمد که هدف مورد نظر نسخهی آیندهی خودش است. همین ایدهی اولیه به تنهایی پیچیده است، اما پایانبندی فیلم حتی یک پله فراتر میرود. نسخهی آیندهی جو (بروس ویلیس) به گذشته بازمیگردد تا از وقوع یک فاجعه در آینده جلوگیری کند؛ او قصد دارد کودک خردسالی به نام رِینمن را قبل از آن که بزرگ شود و به یک دیکتاتور مرگبار بدل گردد از بین ببرد. اما چیزی که جو نمیداند این است که تلاش برای اصلاح آینده، در واقع همان چیزی است که باعث شکلگیری آن فاجعه میشود.
8. ورود (Arrival)
- محصول: 2016
- کارگردان: دنی ویلنوو
- بازیگران: ایمی آدامز، جرمی رنر، فارست ویتاکر
- امتیاز راتن تومیتوز: 94 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.9 از 10
دنی ویلنوو ثابت کرده که یکی از خلاقترین فیلمسازان دوران معاصر است. فیلم ورود اولین تجربه او در ژانر علمی تخیلی بود و او به هیچ وجه ناامیدکننده ظاهر نشد. این فیلم در قالب داستانی زیبا دربارهی تهاجم بیگانگان، زندگی زنی به نام دکتر لوییس بنکس (ایمی آدامز) را دنبال میکند؛ زنی زبانشناس که ماموریت دارد با موجودات فرازمینی ارتباط برقرار کند. ویلنوو با بهرهگیری از فضایی مینیمالیستی، تنش روانی بالا و ایدهای عمیق دربارهی زبان، زمان و درک انسان، اثری خلق کرد که نه تنها از نظر بصری خیرهکننده است، بلکه مفهومی تاملبرانگیز دارد.
در این فیلم میبینیم که موجودات بیگانه که هپتاپاد نام دارند، با هدف آموزش زبان خاص خود به سمت بشریت و روی زمین آمدهاند. زبان آنها بهگونهای طراحی شده که از دو سمت قابل خواندن است و این نشاندهندهی درک غیرخطی آنها از زمان است. بهواسطهی یادگیری این زبان، لوییس هم شروع به درک همزمان گذشته و آینده در زندگیاش میکند.
این توانایی باعث میشود او تجربهای از دیدار آیندهاش با ژنرال شانگ داشته باشد و بدین ترتیب بداند چگونه حملهی او را در زمان حال متوقف کند. با تماشای دوبارهی فیلم، بیننده درمییابد که فلشبکهایی که ابتدا تصور میشد مربوط به گذشتهاند، در واقع وقایعی از آینده هستند و این، تمام ساختار و معنای داستان را بهطور چشمگیری دگرگون میکند.
7. دانی دارکو (Donnie Darko)
- محصول: 2001
- کارگردان: ریچارد کلی
- بازیگران: جیک جیلنهال، جنا ملون، درو بریمور
- امتیاز راتن تومیتوز: 88 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8 از 10
مایهی تاسف است که فیلم دانی دارکو ساختهی ریچارد کلی با اینکه از کیفیت بسیار بالایی برخوردار است در زمان اکران اولیهاش در سال 2001 چندان مورد توجه قرار نگرفت. شاید به خاطر پیچیدگی بیش از حد داستان است که پس از رسیدن به تیتراژ پایانی، تماشاگران تقریبا در حالتی از سردرگمی باقی میمانند.
فیلم دانی دارکو از داستانی دربارهی درک زمان، رویاها و مرگ از روایت پیچیدهاش به نفع خود استفاده میکند. در طول فیلم، مخاطب تصور میکند که دنیا تا 28 روز آینده نابود خواهد شد، مگر آنکه دانی (جیک جیلنهال) دستورات خرگوش اهریمنی به نام فرانک (جیمز دووال) را اجرا کند. این ساختار رازآلود و روایت چندلایه، هستهی فیلم را میسازد و بیننده را تا پایان در حالت تعلیق و تردید نگاه میدارد. برای پایانبندی مبهم فیلم دانی دارکو گمانهزنیهای زیادی وجود دارد، اما اکثرا بر این باورند که دانی با پذیرفتن مرگ خود و اجازه دادن به سقوط موتور جت بر سرش، جهان موازی را میبندد و دیگران را نجات میدهد.
تماشای دوبارهی این فیلم، تجربهای کاملا متفاوت خواهد بود. برخلاف تصور اولیه که به نظر میرسد دانی با تلاش برای جلوگیری از فاجعه، خودش باعث آن میشود، در بار دوم تماشا روشن میشود که اقدامات او در واقع بیثمرند، چرا که تنها راه نجات عزیزانش، قربانی شدن خودش است. این برداشت جدید، لایهای عمیقتر و تراژیکتر به فیلم میبخشد و تاکید میکند که گاهی تنها راه نجات، رهایی از خود است.
6. میانستارهای (Interstellar)
- محصول: 2014
- کارگردان: کریستوفر نولان
- بازیگران: متیو مککانهی، جسیکا چستین، ان هتوی
- امتیاز راتن تومیتوز: 73 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.7 از 10
کریستوفر نولان در سال 2014 با شاهکار خود یعنی فیلم علمی تخیلی پیچیده میانستارهای بار دیگر درخشش فوقالعادهای از خود نشان داد. فیلمی که بسیاری آن را یکی از بهترین آثار او میدانند و آمیختهای از پیچیدگی روایی و احساسات عمیق است. داستان این فیلم درباره فضانوردی به نام کوپر (متیو مککانهی) است که به سفری میانستارهای برای یافتن سیارات قابل سکونت میرود. او در این سفر بهتدریج درمییابد که روابط انسانیاش فراتر از محدودیتهای زمان و مکان است.
پایانبندی فیلم میانستارهای بهقدری پیچیده و تفکربرانگیز است که با یک بار تماشا بهسختی میتوان آن را بهطور کامل درک کرد. از نظریههای نسبیت گرفته تا عبور از سیاهچاله و ورود به بُعد پنجم، همه چیز بهگونهای طراحی شده که مخاطب را در مرز بین علم و احساس قرار دهد؛ جایی که عشق، بهعنوان نیرویی فراتر از فیزیک، نقش کلیدی ایفا میکند.
کوپر در نهایت از میان یک سیاهچاله عبور میکند، اتفاقی که به او امکان میدهد در زمان و فضا سفر کند. در ابتدای فیلم، مورف (جسیکا چستین) ادعا میکند که یک روح در اتاقش وجود دارد؛ روحی که در پایان مشخص میشود چیزی نیست جز پدر خودش در بُعدی دیگر که در تلاش است پیامهایی را به گذشته بفرستد.
در نتیجه، کوپر در آن بُعد پنجم، مختصات ناسا را برای خودِ گذشتهاش ارسال میکند. به بیان دیگر، او خود باعث آغاز ماموریتی میشود که در آن حضور دارد؛ حلقهای از علت و معلول که ذهن را به چالش میکشد. اگرچه درک این مفاهیم در اولین تماشا دشوار است، اما فیلم با ترکیب علم، فلسفه و عشق، روایتی خلق میکند که نهتنها خلاقانه است، بلکه بهطرز شگفتانگیزی تاثیرگذار هم هست. این پیچیدگی ساختاری، در عین حال که چالشبرانگیز است، یکی از برجستهترین نقاط قوت میانستارهای به شمار میآید.
5. آغازگر (Primer)
- محصول: 2004
- کارگردان: شین کاروث
- بازیگران: شین کاروث، دیوید سالیوان، جان کاروث
- امتیاز راتن تومیتوز: 72 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 6.7 از 10
وقتی صحبت از بهترین فیلمها با موضوع سفر در زمان میشود، آغازگر ساختهی شین کاروث در سال 2004، بیشک یکی از گزینههای برتر است. این فیلم مستقل علمی تخیلی با بودجهای ناچیز حدود 7000 دلار ساخته شد، اما بهطرز حیرتانگیزی مفهوم عمیقی دارد که با بلاکباسترهای پرهزینه قابل مقایسه است.
آغازگر نمونهای از فیلمهایی است که سفر در زمان را نه بهعنوان یک ابزار روایی ساده، بلکه با تمام پیچیدگیها و پیامدهای فیزیکی و اخلاقیاش به تصویر میکشد. داستان دربارهی دو مهندس به نامهای آرون (شین کاروث) و ایب (دیوید سالیوان) است که بهطور تصادفی ماشینی میسازند که امکان بازگشت به گذشته را فراهم میکند. اما همانطور که اغلب از فیلمهای این ژانر میتوان توقع داشت، اوضاع بهسرعت از کنترل خارج میشود.
فیلم با ساختاری پیچیده و دیالوگهایی پر از اصطلاحات علمی، عمدا تماشاگر را سردرگم نگه میدارد، اما این سردرگمی بخشی از جذابیت آن است. فیلم آغازگر از تماشاگر میخواهد دقیق باشد، بارها فکر کند و احتمالا چند بار دیگر فیلم را تماشا کند تا لایههای پنهان آن را درک کند.
در فیلم علمی تخیلی پیچیده آغازگر هدف صرفا توجیه اتفاقات نیست، بلکه تلاش برای درک چرایی و منطق پشت آنهاست؛ این که چرا رویدادها به آن شکل خاص رخ میدهند. اگرچه این توضیح سادهترین شکل تفسیر داستان است، اما به نظر میرسد که آرون زودتر از ایب به قابلیت سفر در زمان پی برده باشد. او جعبهای به نام پیشفرض امن میسازد که به او امکان میدهد به نسخهی قدیمیتر خود بازگردد؛ نسخهای که سپس او را بیهوش کرده و جایگزینش میشود.
با این حال، ایب هم همین روند را طی کرده و همین موضوع باعث بروز مشکلات پیچیدهتری میشود؛ اشکالاتی که عملا توضیح دادنی یا دستکم به آسانی قابل درک نیستند. واقعیت این است که داستان فیلم آغازگر چنان پیچیده و چندلایه است که نمیتوان آن را در چند جمله خلاصه کرد. این فیلم بیش از آنکه بلافاصله قابل درک باشد، تجربهای است برای غرق شدن در رمز و راز روایت؛ اثری که از آن لذت نخواهید برد مگر آنکه چند بار پای تماشایش بنشینید. در نهایت شاید درک کامل داستان دشوار باشد، اما بدون شک تاثیری ماندگار دارد.
4. پرستیژ (The Prestige)
- محصول: 2006
- کارگردان: کریستوفر نولان
- بازیگران: هیو جکمن، کریستن بیل، مایکل کین
- امتیاز راتن تومیتوز: 77 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.5 از 10
فیلم پرستیژ اثر کریستوفر نولان قطعا یکی از قدرنادیدهترین آثار اوست. برخی مخاطبان ممکن است به خاطر موضوع رقابت میان دو شعبدهباز، تمایلی به تماشای آن نداشته باشند؛ که این واقعا جای تاسف دارد، چون داستانی فوقالعاده هوشمندانه و مفهومی شگفتانگیز را از دست خواهند داد. ساختار پیچیده و چندلایهی فیلم بهگونهای است که تماشای دوبارهاش نهتنها توصیه میشود، بلکه تقریبا ضروری است. قطعا بزرگترین غافلگیری پایان فیلم، افشا شدن هویت واقعی فالون (مهندس فرضی بوردن، با بازی کریستین بیل) است. او در واقع برادر دوقلوی همسان بوردن است که پنهانی با او همکاری میکرد.
افشای این حقیقت کل فیلم را بهطور کامل بازتعریف میکند و لحظات مبهم یا عجیب گذشته را بهشکلی دقیق و منطقی توضیح میدهد. پرستیژ تنها درباره رقابت میان دو جادوگر نیست، بلکه درباره فداکاری، وسواس و مرزهای اخلاقی در پی رسیدن به کمال است و این چیزیست که نولان در آن استادانه عمل میکند. هر دو برادر، هویت بوردن را بهطور مشترک زندگی میکردند و همین راز اجرای بینقص حقهی جابجایی بود، آن هم بدون نیاز به فناوری تسلا. افشای این حقیقت همه چیز را تغییر میدهد و کاری میکند که مخاطب تمام تعاملات و رفتارهای بوردن را از نو ارزیابی کند.
از طرف دیگر، پایان فیلم نشان میدهد که انجیر (هیو جکمن) واقعا هر بار نسخهای از خودش را تکثیر میکرد و آن نسخه را میکشت تا حقهاش را کامل کند، اما اینکه کدام نسخهی نهایی باقی ماند، هرگز به وضوح مشخص نمیشود. این تردید، نوعی تلخی و ابهام اخلاقی به داستان میبخشد. تماشای پرستیژ برای بار دوم، تجربهای کاملا متفاوت است. این بار بیننده از رازها آگاه است و میتواند به سرنخهایی که از ابتدا در فیلم پنهان بودهاند توجه کند. واقعیت این است که شخصیتهای اصلی فیلم، از همان آغاز، آنطور که به نظر میرسیدند نبودند و همین بازی با درک و فهم مخاطب، جوهرهی اصلی فیلم را که بر پایهی فریب و نیرنگ است تشکیل میدهد.
3. 2001: ادیسه فضایی (2001: A Space Odyssey)
- محصول: 1968
- کارگردان: استنلی کوبریک
- بازیگران: کایر دالی، گری لاکوود، ویلیام سیلوستر
- امتیاز راتن تومیتوز: 90 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.3 از 10
در سال 1968، استنلی کوبریک جلوههای ویژه سینمایی را 20 سال به جلو برد و با فیلم 2001: ادیسه فضایی جهشی عظیم در صنعت سینما ایجاد کرد. این فیلم اغلب بهعنوان شاهکار این کارگردان شناخته میشود و قطعا یکی از بزرگترین فیلمهای علمی تخیلی ساختهشده تا به امروز است. از تصاویری خیرهکننده تا ساختار روایی پیچیده، همه چیز در این فیلم بهطور استثنایی منحصربهفرد است و تاکنون نمونه مشابه آن ساخته نشده است.
با این حال، پس از تماشای اولیه، بیشتر تماشاگران احتمالا سردرگم میشوند. ویژگیای که 2001 را شگفتانگیز میکند، همان ویژگی است که آن را گیجکننده میسازد؛ ابهام. فیلم بهطور قابل توجهی کمدیالوگ است و این باعث میشود که بیشتر یک نمایش بصری باشد تا یک داستان خطی. فیلم با تمرکز بر مفاهیم فلسفی و کیهانی، بهجای ارائهی پاسخهای واضح، سوالات عمیقی را مطرح میکند و همین امر باعث میشود که تماشای دوبارهی آن لذتبخش و مملو از کشفهای جدید باشد.
اهداف کوبریک در فیلم 2001: ادیسه فضایی قابل تفسیر است، اما مساله روشن این است که او به جای توضیح دادن، قصد دارد به تماشاگران نشان دهد که انسانیت چگونه میتواند به حد افراطی تکامل برسد. هیچکس نمیتواند بهطور قطعی بگوید که منظور از مونولیتها چیست، اما این ابهام از جذابیت آنها کم نمیکند.
در نهایت 2001 داستانی است دربارهی انسانیت که در دو نقطه مشخص آغاز میشود و پایان مییابد، اما ماجرای درون آن به سادگی قابل توضیح نیست. هرگونه سردرگمی باقی مانده نباید از این حقیقت بکاهد که 2001: ادیسه فضایی یک فیلم علمی تخیلی پیچیده و البته شاهکار است، اثری که با استفاده از تصاویر، موسیقی و مفاهیم عمیق، به تجربهای فراتر از فهم معمول تبدیل و همچنان در تاریخ سینما یک نقطهی عطف محسوب میشود.
2. تنت (Tenet)
- محصول: 2020
- کارگردان: کریستوفر نولان
- بازیگران: جان دیوید واشینگتن، رابرت پتینسون، الیزابت دبیکی
- امتیاز راتن تومیتوز: 70 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 7.3 از 10
فیلم تنت بهعنوان چهارمین تلاش کریستوفر نولان در ژانر علمی تخیلی، قطعا انتظارات مخاطبان و طرفدارانش را برآورده کرد. این فیلم ترکیبی از سفر در زمان و اکشن است که ویژگیهای مشابه آثار قدیمیتر نولان را به نمایش میگذارد، اما در مسیری جدید و نوآورانه پیش میرود. نتیجهی این تلاش چشمگیر، اما در عین حال در سطوح مختلف گیجکننده هم بود. هر زمان که به نظر میرسد توضیحی برای روند داستان وجود دارد، به سرعت اتفاق جدیدی میافتد که آن توضیح را نادرست نشان میدهد. در عمق فیلم تنت موضوع اصلی تغییر آنتروپی اجسام است که این امکان را فراهم میکند که آنها در زمان حرکت کنند؛ مفهومی پیچیده که برای درک کامل نیاز به بررسی دقیقتری دارد.
فیلم بهطور خاص با استفاده از مفهوم معکوس شدن زمان و تعاملات متقابل بین گذشته و آینده، تماشاگر را در موقعیتهای متناقض و تفکربرانگیز قرار میدهد. برای درک کامل تمام لایههای داستان، تماشای دوبارهی آن ضروری است چرا که هر بار نکات جدیدی آشکار میشود که در دفعات قبلی به چشم نیامده بود. در فیلم تنت ما با سفر در زمان به معنای سنتی روبهرو نیستیم، بلکه با معکوس شدن زمان مواجهیم. به عبارت دیگر، شخصیتها به سمت رویدادهای گذشته حرکت میکنند، اما بهطور مستقیم واردش نمیشوند بلکه این زمان است که برمیگردد. اگر این مفهوم به اندازه کافی پیچیده نیست، گنجاندن آن در ساختار داستان نیز بهشدت آشفته است.
پایان فیلم تنت برای هرگونه تفسیری باز است، اما در مورد شخصیت اصلی (جان دیوید واشنگتن)، به نظر میرسد که او در آینده نیل (رابرت پتینسون) را به خدمت میگیرد، که سپس دوباره زمان را معکوس میکند. این پیچیدگیهای مفهومی، جمعبندی فیلم را به چالشی بزرگ تبدیل میکند، اما ایدهی کلی آن غیرقابل انکار، واقعا جالب و نوآورانه است. در نهایت فیلم علمی تخیلی پیچیده تنت اثری است که تماشای آن نیاز به تفکر عمیق و گاهی چندین بار تماشا دارد تا بتوان به درک درستی از پیچیدگیهای داستان و مفاهیم آن دست پیدا کرد. این نوع فیلمسازی که بین واقعیت و خیال در نوسان است، برای طرفداران فیلمهای علمی تخیلی و معماهای پیچیده جذابیت دارد.
1. یادگاری (Memento)
- محصول: 2000
- کارگردان: کریستوفر نولان
- بازیگران: گای پیرس، کری ان ماس، جو پانتولیانو
- امتیاز راتن تومیتوز: 94 از 100
- امتیاز IMDb به فیلم: 8.4 از 10
اینکه یادگاری را نباید یک فیلم علمی تخیلی در نظر گرفت کاملا درست است، چرا که رویدادهای داستان شامل مفاهیم علمی نیستند. با این حال، کل ساختار روایت بهگونهای طراحی شده که حس و حال یک فیلم علمی تخیلی را منتقل میکند. در این فیلم، هیچ چیز آنطور که به نظر میرسد نیست و داستان از طریق حافظههای تغییر یافته پیش میرود. مهمترین نکته این است که یادگاری بهترین نمونه از فیلمهایی است که برای درک کاملشان باید بیش از یک بار تماشا کرد. بهطور ساده، این فیلم بیننده را در موقعیت لئونارد شلبی (گای پیرس) قرار میدهد مردی که با ضعف حافظه کوتاهمدتش دست و پنجه نرم میکند.
فیلم با استفاده از ساختار روایت معکوس که به طور غیرخطی پیش میرود، تجربهای منحصربهفرد از خیال و واقعیت ایجاد میکند. این ترکیب باعث میشود که تماشاگر در ابتدای فیلم هیچ چیز را درک نکند و پس از تماشای دوباره، تمامی پیچیدگیها و ریزهکاریهای داستان برای او روشن شود. فیلم یادگاری نه تنها داستانی هیجانانگیز و معمایی است، بلکه یک آزمایش روایی است که توانایی بازی با ذهن بیننده را دارد.
در یادگاری لئونارد شلبی دائما همه چیز را فراموش میکند و تنها میتواند از طریق عکسهای پولاروید حقیقت را به خود یادآوری کند. در حالی که در ابتدا این موضوع به وضوح مشخص نیست، داستان بهطور همزمان از دو خط زمانی متفاوت به صورت معکوس و مستقیم روایت میشود. صحنههای سیاه و سفید به ترتیب زمانی پیش میروند، در حالی که صحنههای رنگی به صورت معکوس نمایش داده میشوند. این امر بهطور موثری ناتوانی شلبی در حفظ خاطراتش را نمایش میدهد.
واقعا شگفتانگیز است که نولان در دومین تلاشش در عرصه کارگردانی این فیلم را ساخته است. ساختار زمانی پیچیده و معکوس یادگاری هرگز بهطور کامل قابل درک نخواهد بود، اما همین ابهام و عدم وضوح زمانی است که آن را به یک دستاورد بزرگ در هنر قصهگویی تبدیل میکند. نولان با استفاده از این تکنیک، تماشاگر را در جایگاه شخصیت اصلی قرار میدهد و تجربه فراموشی و سردرگمی را به شکلی بصری و احساسی منتقل میکند. فیلم یک آزمون روایت است که هر بار تماشای آن، لایههای جدیدی از پیچیدگیها را آشکار میکند.
منبع: مایکت