جمجمۀ ۱۴۰ هزارسالهای که در غار پیدا شد احتمالا متعلق به یک کودک «دورگه» بوده است

کودکی که در قدیمیترین گورستان انسانی جهان دفن شده بود، هم ویژگیهای انسان مدرن (Homo sapiens) و هم نئاندرتالها را دارد. بر پایه یک پژوهش جدید، این موضوع میتواند گواه دورگه بودن او باشد. با این حال، همه دانشمندان بر سر این موضوع همعقیده نیستند.
فرادید| بر پایهی پژوهشی تازه، یکی از نخستین دفنهای شناختهشدهی انسان مربوط به کودکی خردسال، ممکن است حاصل آمیزش انسانهای مدرن و نئاندرتالها بوده باشد. پژوهشگران جمجمهی کشفشده در محل دفنی با قدمت حدود ۱۴۰٬۰۰۰ سال پیش را بررسی کردند و نتیجه گرفتند کودک صاحب جمجمه ویژگیهای هر دو گونه انسان مدرن و نئاندرتال را داشته است. با این حال، تبار دقیق این کودک هنوز روشن نشده است.
به گزارش فرادید، این جمجمه بخشی از مجموعهبقایای اسرارآمیز انسانی است که حدود ۱۰۰ سال پیش در غار اِسکول (Skhul) در کوه کارمِل کشف شد. این فسیلها از زمان کشف شدن، موضوع بحثهای گستردهی علمی بودهاند، اما بیشتر انسانهای آناتومیکی مدرن در نظر گرفته میشدند.
غار اسکول قدیمیترین محل دفن سازمانیافتهی انسانی است، بنابراین هویت افرادی که در آن دفن شدهاند اهمیت ویژهای دارد. استدلال نویسندگان این مقاله اینست که بر پایه تحلیلهایی که انجام دادهاند، این بقایا را تنها نمیتوان به انسان امروزی یا Homo sapiens نسبت داد.
پژوهشگران با استفاده از تکنیکهای اسکن CT، نگاه نو و دقیقی به جمجمهی این کودک (Skhul I) انداختند که شامل بخشی از جمجمهی مغزی و فک میشود. جمجمه بیشتر ویژگیهای مدرنی داشت که مختص انسان مدرن هستند، اما فک بیشتر به نئاندرتالها شباهت داشت.
آن دامبریکور مالاسه، انساندیرینشناس در مرکز ملی پژوهشهای علمی (CNRS) و موزه تاریخ طبیعی فرانسه، گفته: «این ساختار بههیچروی، نمیتواند بخشی از تنوع درونگونهای انسان مدرن باشد. این کودک بهشکل عینی و مستقیم هیبرید (دورگه) بوده است.»
اما همه با این نتیجهگیریها موافق نیستند. کریس استرینگر، انساندیرینشناس از موزه تاریخ طبیعی لندن که در این مطالعه نقشی نداشته، معتقد است اگرچه فک حالت بدوی دارد، اما در مجموع و با بررسی همهی فسیلها، از دید او آنها بیشتر با انسان مدرن هماهنگی دارند. البته استرینگر تأکید کرده که یافتههای این پژوهش با نتایج پژوهش سال ۲۰۲۴ سازگار است که نشان میداد بین انسانهای مدرن و نئاندرتالها حدود ۱۰۰٬۰۰۰ سال پیش جریان ژنتیکی (آمیزش بینجمعیتی یا بینگونهای) وجود داشته است.
استرینگر افزوده: «حتی اگر این افراد دورگهی نسل اول نباشند، کاملاً احتمال دارد فسیلهای اسکول بازتاب نوعی جریان ژنتیکی بین این دو جمعیت باشند. با این حال، با در نظر گرفتن همهی مواد از جمله اسکلتها، به گمان من این مجموعه همچنان بیشتر با انسان مدرن هماهنگی دارد.»
جان هاکس، انسانشناس دانشگاه ویسکانسین-مدیسون که در این مطالعه مشارکت نداشته معتقد است این پژوهش درک ما از ساختار جمجمه را بالا میبرد، اما بدون استخراج DNA کودک، نمیتوان با قطعیت کودک را دورگه دانست. هاوکس افزود: «جمعیتهای انسانی تنوع بالایی دارند و حتی بدون آمیزش با گروههای باستانی مانند نئاندرتالها، میتوانند تفاوتهای زیادی در ظاهر و ساختار فیزیکی داشته باشند.»
انسانهای مدرن با نئاندرتالها آمیزش داشتهاند و به همین دلیل بیشتر انسانهای زندهی امروزی بین ۱ تا ۳ درصد DNA نئاندرتالها را دارند. با این حال، پژوهشگران هنوز باید دربارهی این آمیزش و همچنین ساختار کلی شجرهنامهی خانوادهی انسانی، دادههای بیشتری کسب کنند.
پژوهشگران بهشکل دیجیتالی گچ (رنگ سبز) را از روی فک جدا کردند
این کودک باستانی که بود؟
باستانشناسان نخستین بار سال ۱۹۲۸ بقایای انسانی را در غار اسکول کشف کردند. در جریان کاوشها، اسکلتهای هفت بزرگسال و سه کودک یافت شد که همگی آگاهانه دفن شده بودند، بههمراه استخوانهایی از ۱۶ فرد دیگر. این استخوانها ابتدا یک گونهی گذار بین نئاندرتالها و انسانهای مدرن طبقهبندی شدند. بعدها برخی محققان آنها را دورگه دانستند، اما این دیدگاه هم رد شد و در نهایت آنها انسانهای مدرن از دید آناتومی طبقهبندی شدند.
Skhul I متعلق به کودکی (احتمالاً دختر)، حدود ۳ تا ۵ ساله بود. بخش میانی صورت و قسمت بزرگی از پایهی جمجمه مفقود شده و باقیماندهها نیز تکهتکه بودند. در گذشته، باستانشناسان تلاش کرده بودند این قطعات را کنار هم بگذارند و با استفاده از گچ آنها را تثبیت کنند. این کار پژوهش مدرن را دشوار کرده بود. اسکنهای CT جدید به پژوهشگران امکان داد گچها را بهشکل دیجیتالی حذف کنند و جمجمه را با نمونههای دیگر مقایسه کنند.
ویژگیهای مدرن جمجمه انسان شامل قرار گرفتن عمودی یک استخوان در کنار پایه جمجمه میشود، در حالی که ویژگیهای مشابه نئاندرتال در فک، شامل نداشتن چانه میشود.
مترجم: زهرا ذوالقدر