ببینید؛ سفر در زمان؛ دشمن درجه یک حزب توده

ببینید؛ سفر در زمان؛ دشمن درجه یک حزب توده

خلیل ملکی متولد ۱۲۸۰ در تبریز بود. پدرش کاسبی در بازار بود و طرفداران انقلاب مشروطه. پس می‌شود حدس زد که او از کودکی در بستری سیاسی رشد کرد. پدر اما در همان کودکی خلیل درگذشت و به دلیل ازدواج مجدد مادرش برای زندگی به اراک رفت و تحصیلات ابتدایی‌اش را در این شهر گذراند و بعدتر برای تحصیل در مقطع دبیرستان به تهران رفت و در مدرسه فنی آلمانی‌ها ثبت نام کرد.

کد خبر : ۲۵۱۸۹۷
بازدید : ۴۵
 خلیل ملکی متولد ۱۲۸۰ در تبریز بود. پدرش کاسبی در بازار بود و طرفداران انقلاب مشروطه. پس می‌شود حدس زد که او از کودکی در بستری سیاسی رشد کرد. پدر اما در همان کودکی خلیل درگذشت و به دلیل ازدواج مجدد مادرش برای زندگی به اراک رفت و تحصیلات ابتدایی‌اش را در این شهر گذراند و بعدتر برای تحصیل در مقطع دبیرستان به تهران رفت و در مدرسه فنی آلمانی‌ها ثبت نام کرد.
 
 
ملکی در زمان رضاشاه بورسیه دولتی برای تحصیل در خارج از کشور را دریافت کرد و در مهر  ۱۳۰۷ به همراه گروهی از دانشجویان از حمله مهدی بازرگان و کریم سنجابی به آلمان رفت و در رشته شیمی تحصیل کرد. آلمان در دوره جمهوری وایمار، محل تلاقی نازیسم و کمونیسم بود و زیاد طول نکشید که ملکی هم به حلقه کوچکی از دانشجویان چپ‌گرای ایرانی به رهبری تقی ارانی پیوست. او در خاطراتش می‌نویسد: «ما کمونیسم را انتخاب نکردیم، کمونیسم ما را انتخاب کرد».
 
خلیل ملکی می‌نویسد: «از زمان تحصیل در برلین به کائوتسکی، سوسیالیسم دموکراتیک و سوسیال دموکرات‌های آلمان، بیش از لنین، کمونیسم مستبدانه و بلشویک‌های روسی گرایش داشته‌است». با چنین تفسیری می‌شود چنین دریافت که او قائل به ملکی سوسیال‌دموکراسی و با مارکسیست‌های کلاسیک زاویه‌ داشت. فعالیت‌های بعضا سیاسی ملکی باعث شد که بورس تحصیلی‌اش قطع شد و به ایران بازگشت و در دانشسرای عالی برای تحصیل فلسفه ثبت‌نام کرد. او بعد از فارغ‌التحصیلی به عنوان دبیر شیمی مشغول به کار شد و در دبیرستان صمصامی اراک به تدریس پرداخت و مدتی هم مدیر همین دبیرستان بود.
 
او دو سال بعد از بازگشتن از آلمان با صبیحه گنجی آشنا شد که معلم زیست‌شناسی بود و فرزند علی‌نقی گنجه‌ای ملکی، از مشروطه‌خوان به‌نام تبریز. ملکی و صبیحه گنجی نهایتاً با هم ازدواج کردند. 
 
ارتباط ملکی در حول و حوش زمان ازدواجش دوباره با تقی ارانی برقرار شد. ارانی می‌خواست مجله‌ای به‌نام «دنیا» منتشر کند. این مجله قرار بود به نشر آرا و عقاید بپردازد و گرایش آشکاری به ایده‌های چپ‌گرایانه داشت.  مدتی بعد همه کسانی که با این مجله در ارتباط بودند، از جمله ملکی دستگیر شدند. آنها ۵۳ نفر بودند که به‌ واسطه کتابی از بزرگ علوی مشهور با همین عنوان یعنی «۵۳ نفر» مشهور شدند.
 
بعد از سقوط رضاشاه فضای سیاسی قدری باز می‌شود. آن ۵۳ نفر به جز ارانی که به طرز مشکوکی در زندان کشته شد، به بیرون آمدند و زمینه‌های تشکیل تشکیلاتی با عنوان حزب توده را فراهم کردند. ملکی در ابتدا تمایلی نداشت که به این حزب بپیوندد. او در خاطراتش از وجود فساد و ضعف اخلاقی در بسیاری از رهبران حزب توده روایت می‌کرد و نگرانی‌هایی برای عضویت در این حزب داشت اما در نهایت تصمیم گرفت که عضو حزب توده شود اما دیری نپایید که میان او و کادر مرکزی حزب اختلافات و بلکه تنش‌هایی به وجود آمد. ملکی طرفدار دموکراسی بیشتر در درون حزب و استقلال نطزی-عملی از شوروی بود اما چنین نگاهی در حزب پذیرفته نبود. اوج این اختلافات مربوط می‌شود به مسئله آذربایجان و اقدامات فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه‌وری که بنای جدایی آذربایحان از ایران را داشت که اقدامات فرقه دموکرات مورد حمایت حزب توده قرار گرفت. ملکی از طرف کمیته مرکزی حزب برای بررسی وضعیت و تهیه گزارش به آذربایجان اعزام شد. او در آنجا با وضعیت هولناکی روبه‌رو شد. شوروی‌ها مثل یک نیروی اشغالگر رفتار می‌کردند و افسران آنها حتی با کمونیست‌های ایرانی هم برخوردی تحقیرآمیز داشتند. او پس از بازگشت از آذربایجان، حزب را ترک کرد. حزب توده اعلام کرد که ملکی از حزب اخراج شده اما ملکی طرح انشعاب را مطرح کرد. حزب هم در بیانیه‌ای مطرح کرد: «او در آستانه اخراج از حزب بوده، و برای همین هم پیش‌دستی کرده و ادعای «انشعاب» از حزب را کرده‌ است».
 
گرچه اختلافات ملکی با حزب توده انکارشدنی نیست اما یرواند آبراهامیان در کتاب ایران بین دو انقلاب، خلیل ملکی را مانند سایر سوسیالیست‌های حزب توده معرفی می‌کند و می‌نویسد: «ملکی مسیر چندان متفاوتی را نسبت به دیگر توده‌ای‌های مارکسیست نپیمود که به هر حال او زمانی در حزب توده کنار کامبخش می‌ایستاد و برخی میانه‌روها را منکوب می‌کرد».
 
بعد از خروج‌ ملکی، حزب توده به شدت به ترور شخصیت او از طریق رسانه‌های حامی‌اش پرداخت؛ از جمله مطالبی که از طریق رادیو مسکو علیه‌اش منتشر می‌شد. همین شرایط از نظر روحی ملکی را تحت فشار قرار می‌داد تا جایی که تو در آستانه خودکشی قرار گرفت.
 
حامیان ملکی از سال ۲۶ خود را نیروی سوم می‌خواندند؛ ایده‌ای که دنبال راهی به جز حمایت از نظام سرمایه‌داری آمریکایی و سوسیالیسم شوروی بود. در همین دوره بود که ملکی انتشار و ویرایش بخشی از نشریه‌ای را آغاز کرد که بیانگر عقاید و ایدئولوژی «نیروی سوم» بود. این مجموعه مدعی بود که با تکیه بر عناصر هویت ملی ایرانی دنبال نوعی «کمونیسم و مارکسیسم ایرانی» است. البته این گروه هنوز خود را در قالب حزبی تعریف نکرده بود.
 
با اوج گرفتن جنبش ملی‌شدن صنعت نفت ملکی بار دیگر کار سیاسی را به طور جدی از سر گرفت؛ یعنی اواخر سال دهه ۲۰. اوایل سال ۳۰ بود که ملکی به درخواست جلال آل احمد که رفیق صمیمی‌اش بود به مظفر بقایی پیوست و گروه نیروی سوم در حزب تازه تأسیس بقایی یعنی حزب زحماتشان ادغام شد. این حزب در ابتدا حامی دولت مصدق بود و کار به صورت عادی جلوه می‌رفت اما به دلایل متعدد میان ملکی و بقایی اختلاف در گرفت؛ بقایی هر روز از مصدق فاصله می‌گرفت اما ملکی از مصدق حمایت می‌کرد در نهایت ملکی و حامیانش در حزب در جلسه‌ای بقایی را متهم به همکاری با دربار کردند. ملکی این جلسه را ترک کرد و حزب دچار انشعاب شد و بعد از آن ملکی نام حزب خود را «حزب زحمتکشان نیروی سوم» گذاشت.
 
ملکی از جلسه بیرون رفت و حزب زحمتکشان دچار انشعاب شد. از آن پس یاران خلیل ملکی نام حزب خود را «حزب زحمتکشان نیروی سوم» که بنام نهادند که به حزب «نیروی سوم» معروف شد. به تدریج ملکی با مصدق هم دچار زوایه شد. او مصدق را به نداشتن برنامه برای حل مشکلات ایران متهم می‌کرد. درست یک سال پیش از کودتای مرداد ۳۲ ملکی با ناکافی دانستن مبارزه با دشمن خارجی، مصدق را سرزنش کرد. او می‌گفت دولت هیچ برنامه‌ای برای پایان‌دادن به نابرابری‌ها در ایران ندارد. او همچنین مصدق را بخاطر ناتوانی در تأسیس یک حزب سیاسی مورد انتقاد قرار می‌داد. ملکی سقوط مصدق را در صورت تغییر ندادن سیاست‌هایش قطعی می‌دانست. ملکی را از این مقطع می‌شود منتقد مصدق دانست هرچند خودش به مصدق گفته بود: «آقای دکتر مصدق راهی که می‌روی به جهنم است ولی من تا جهنم به دنبال شما می‌آیم». هرچند که ملکی در این ادعا صادق نبود.
 
ملکی به تدریج به شاه نزدیک شد. دربار هم بدش نمی‌آمد به هر روشی میان حامیان مصدق شکاف ایجاد کند. مسعود حجازی می‌نویسد که علی جلالی، سرپرست مجله اطلاعات هفتگی به ملکی مراجعه می‌کند و می‌گوید که عده‌ای از بازرگانان که علاقمند به نحوه مبارزات ما با حزب توده هستند، پیشنهاد کمک مالی برای نشریات ما کرده‌اند و هیچ‌گونه شرط و یا درخواستی در برابر این کمک مطرح نمی‌کنند. چندین ماه بعد یک بار خلیل ملکی گفت آنها یعنی علی جلالی و دوستانش چند بار مراجعه کردند و هر بار دو یا سه هزار تومان کمک کردند که تمامی آنها را در نشریات مصرف کرده ایم. ارتباط مستقیم شاه با ملکی نیز از طریق جواد گنجه‌ای نماینده تبریز در مجلس شورای ملی انجام شد. گنجه ای به ملکی توصیه کرد که از شاه تقاضای ملاقات کند. روابط پنهان ملکی با دربار، به تدریج باعث تغییر مواضعش نسبت به تحولات سیاسی شد. مدت کوتاهی پس از تشکیل حزب نیروی سوم، یعنی از مهر ماه و آبان ماه سال ۳۱، خلیل ملکی به تدریج موضع خود را در قبال حمایت از دولت مصدق تغییر داد.
 
ملکی پس از کودتای ۲۸ مرداد موضعی حمایتی از مصدق اتخاذ نکرد و به بیانیه‌ای خنثی اکتفا کرد و حتی از به کار بردن عنوان «کودتا» در بیانیه خود استفاده نکرد و حتی به توطئه دربار و شاه در هماهنگی با نیروهای بیگانه در سرنگونی دولت مصدق نیز هیچ اشاره‌ای نکرد. او در این مقطع اولویت خود را بر مخالفت هرچه تمام‌تر با حزب توده گذاشته بود، حزبی که روزگاری خودش از اعضای اولیه‌اش بود. او حزب توده را دشمنی حتی خطرناک‌تر از خود حکومت می‌داند و آن‌ها را متحجرترین و خطرناکترین نیروی امروز جهان می‌خواند. ملکی پس از کودتا بار دیگر به زندان رفت و این بار دو سال حبس را تحمل کرد. 
 
در اواخر دهه ۳۰، ملکی تصمیم گرفت فعالیت حزبی خود را از نو آغاز کند. او این بار هم به مدل سازمانی مبتنی بر سوسیال‌دموکراسی متعهد ماند و پروژه احیای «جامعه سوسیالیست‌های ایران» را کلید زد. با این‌که فضای سیاسی آن زمان هنوز زیر سایه سرکوب‌های پس از کودتای ۲۸ مرداد قرار داشت، ملکی به‌طور مخفیانه جلساتی منظم و پنهانی با اسدالله علم، وزیر کشور و از نزدیک‌ترین چهره‌های دربار به شاه، برگزار کرد. جلسات میان ملکی و علم بیش از دو سال ادامه داشت. در یکی از دیدارها، ملکی نسخه‌ای از پیش‌نویس برنامه سیاسی جامعه سوسیالیست‌ها را به علم داد و از او خواست این متن را به شاه ارائه کند و نظر او را جویا شود. کمی بعد، علم در دیداری دیگر، به ملکی پیشنهاد کرد مستقیما با شاه ملاقات کند و چنین گفت: «اعلیحضرت خود در اعماق وجودشان سوسیال دموکرات هستند». این دومین دیدار ملکی با شاه بود.
 
در این چارچوب، شاه تلاش می‌کرد چهره‌هایی مانند ملکی را وارد بازی کند. ملکی از نظر برخی ناظران می‌توانست حلقه واسطی میان حکومت و اپوزیسیون ملی‌گرا باشد. اما در عمل، این گفت‌وگوها نه تنها به نتیجه نرسید، بلکه با تداوم بی‌اعتمادی میان دو طرف، به بن‌بست رسید. شاه به ملکی اعتماد کامل نداشت و ملکی نیز تردیدهای جدی نسبت به نیت سیاسی دربار داشت. در پی دیدار ملکی و شاه، حزب توده ملکی را به همکاری با دربار و عامل بودن متهم کرد.
 
یکی از مهم‌ترین مواضع سیاسی ملکی در دهه ۴۰، حمایت ضمنی او از اصلاحات ارضی و سایر بخش‌های «انقلاب سفید» شاه بود. برخلاف اکثریت نیروهای مخالف حکومت از جمله جبهه ملی و حزب توده که این اصلاحات را یا بی‌اثر و نمایشی می‌دانستند یا با آن مخالفت ایدئولوژیک داشتند، ملکی آنها را حرکتی در مسیر برخی خواسته‌های تاریخی نیروهای ترقی‌خواه ارزیابی کرد. او می‌گفت که شاه با اجرای برخی از خواسته‌ها و شعارهای اپوزیسیون، عملا ابتکار عمل سیاسی را به دست گرفته است و اصلاحات ارضی، اگرچه با اهداف سیاسی اجرا شد اما از نظر اجتماعی تحول‌برانگیز بود. او معتقد بود حتی اگر در شرایط جدید، انتخاباتی آزاد برگزار می‌شد، سهم واقعی نیروهای اپوزیسیون از قدرت بسیار ناچیز باقی می‌ماند. ملکی از مصدق هم انتقاد کرد زیرا به باور او مصدق به اهمیت اصلاحات مورد نظر شاه بی‌توجه بود.
 
ملکی در سال 42 ایران را ترک کرد و به وین رفت. چندی بعد او دچار حمله قلبی و در بیمارستان بستری شد.  پزشکیان به تو توصیه کرده بودند که از مصرف الکل به شدت پرهیز کند اما او هیچگاه به این توصیه عمل نکرد. او یک سال و نیم بعد به ایران آمد و به دلیل دیدارش با یک نماینده حزب کارگر بریتانیا بازداشتش و به سه سال زندان محکوم شد اما مشمول عفو و آزاد شد. گفته می‌شود آزادی او بر اساس گزارش ساواک مبنی بر اینکه بر با توجه به بیماری ملکی اگر او در زندان فوت کند، تبدیل به قهرمان می‌شود، بودن است. البته می‌گویند تلاش جلال آل‌احمد از طریق اسدالله علم برای آزادی او هم مؤثر بوده است. ملکی پس از آزادی وضعیت جسمانی‌اش وخیم شد و سرانجام در ۲۲ تیر ۴۸ درگذشت و در قبرستان فیروزآباد شهر ری به خاک سپرده شد.
 
منابع:
 
۱. خاطرات سیاسی خلیل ملکی، به کوشش محمدعلی همایون کاتوزیان - انتشارات رواق
۲. یاد بعضی نفرات، گیتی عطایی، نشر سیفتال
۳. رویدادهای و داوری، مسعود حجازی، انتشارات نیلوفر
۴. مقاله خلیل ملکی، توده‌ای که حزب را ترک کرد، عباس میلانی

منبع: انتخاب

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید