سرگذشت تلخ دختر هتلدار مشهدی
پدرم یکی از ثروتمندترین افراد مشهد است و درآمد زیادی دارد، ولی از زمانی که به خاطر دارم پدر و مادرم مواد مخدر مصرف میکنند. آن زمان که وارد مدرسه ابتدایی شدم آنها مادهای سیاه رنگ به نام تریاک مصرف میکردند. ولی پدرم مدام برای سرکشی از مراکز تجاری اش بیرون میرفت و بیشتر اوقات را نیز در دفتر هتل بزرگ اش میگذراند.
کد خبر :
۴۹۴۱۴
بازدید :
۶۱۴۸
پدرم یکی از ثروتمندترین افراد مشهد است و درآمد زیادی دارد، ولی از زمانی که به خاطر دارم پدر و مادرم مواد مخدر مصرف میکنند. آن زمان که وارد مدرسه ابتدایی شدم آنها مادهای سیاه رنگ به نام تریاک مصرف میکردند. ولی پدرم مدام برای سرکشی از مراکز تجاری اش بیرون میرفت و بیشتر اوقات را نیز در دفتر هتل بزرگ اش میگذراند.
هنوز مقطع ابتدایی را تمام نکرده بودم که فهمیدم نوع مصرف مواد مخدر پدر و مادرم تغییر کرده است. آنها دیگر به مصرف مواد مخدر صنعتی روی آورده بودند و کریستال استعمال میکردند. پدرم دیگر مثل قبل سرکار نمیرفت و همواره در منزل کنار بساطش مینشست به طوری که دیگر مجبور شد هتل را که در مرکز شهر قرار دارد به اجاره سالیانه واگذار کند.
با این وجود درآمدهای دهها میلیونی پدرم به اندازهای بود که ما هیچ گاه کمبودی را از نظر مادی و رفاهی در زندگی احساس نمیکردیم، اما همیشه از یک خلأ عاطفی رنج میبردم با آن که بهترین لباسها را میپوشیدم و هر چیزی را که اراده میکردم میخریدم، ولی کمبود محبت و مهر و عاطفه در بین اعضای خانواده ام موج میزد.
خوب به یاد دارم که اولین بار به علت کنجکاوی و هیجانات دوران نوجوانی مقداری از مواد مخدر مادرم را دزدیدم و به دور از چشم آنها مصرف کردم. آن زمان ۱۵ سال بیشتر نداشتم، اما این مصرفهای پنهانی دیگر به یک عادت برایم تبدیل شده بود، از سویی هم پدرم به دلیل خرید بیش از اندازه مصرفشان متوجه ماجرا نمیشد. آنها در واقع مرا فراموش کرده بودند و من هم به دنبال آشنایی با افراد دیگر مصرف حشیش و سیگار را هم تجربه میکردم، ولی هیچ وقت پدر و مادرم درباره رفت و آمدهای گاه و بیگاهم سوالی از من نمیکردند.
هنوز مقطع ابتدایی را تمام نکرده بودم که فهمیدم نوع مصرف مواد مخدر پدر و مادرم تغییر کرده است. آنها دیگر به مصرف مواد مخدر صنعتی روی آورده بودند و کریستال استعمال میکردند. پدرم دیگر مثل قبل سرکار نمیرفت و همواره در منزل کنار بساطش مینشست به طوری که دیگر مجبور شد هتل را که در مرکز شهر قرار دارد به اجاره سالیانه واگذار کند.
با این وجود درآمدهای دهها میلیونی پدرم به اندازهای بود که ما هیچ گاه کمبودی را از نظر مادی و رفاهی در زندگی احساس نمیکردیم، اما همیشه از یک خلأ عاطفی رنج میبردم با آن که بهترین لباسها را میپوشیدم و هر چیزی را که اراده میکردم میخریدم، ولی کمبود محبت و مهر و عاطفه در بین اعضای خانواده ام موج میزد.
خوب به یاد دارم که اولین بار به علت کنجکاوی و هیجانات دوران نوجوانی مقداری از مواد مخدر مادرم را دزدیدم و به دور از چشم آنها مصرف کردم. آن زمان ۱۵ سال بیشتر نداشتم، اما این مصرفهای پنهانی دیگر به یک عادت برایم تبدیل شده بود، از سویی هم پدرم به دلیل خرید بیش از اندازه مصرفشان متوجه ماجرا نمیشد. آنها در واقع مرا فراموش کرده بودند و من هم به دنبال آشنایی با افراد دیگر مصرف حشیش و سیگار را هم تجربه میکردم، ولی هیچ وقت پدر و مادرم درباره رفت و آمدهای گاه و بیگاهم سوالی از من نمیکردند.
به خاطر این که پدرم به مدرسه محل تحصیلم کمک زیادی میکرد در مدرسه نیز احساس آزادی بیشتری میکردم و هیچ کس به خاطر غیبت یک ساعته مرا مورد بازخواست قرار نمیداد. خلاصه وقتی در سن ۱۸ سالگی مقطع دبیرستان را به پایان رساندم یکی از رابطانی که برای پدرم مواد مخدر تهیه میکرد به خواستگاری ام آمد. او از اعتیاد من خبر نداشت، ولی من میدانستم که او معتاد است به همین خاطر خیلی زود به خواستگاری اش پاسخ مثبت دادم چرا که فکر میکردم برای تهیه مواد دچار مشکل نمیشوم.
با این وجود هنوز یک سال از ازدواجمان نگذشته بود که فهمیدم همسرم هیچ ثروتی ندارد و تنها با دروغ گویی و چاپلوسی خودش را نزد پدرم فردی پولدار معرفی کرده بود. کار به جایی رسید که دیگر همسرم حتی هزینه مصرف مواد مخدر خودش را نمیتوانست تامین کند. این گونه بود که از او طلاق گرفتم و به خانه پدرم بازگشتم.
منبع : روزنامه خراسان
۰