خوراندن گل چیزی نیست؛ بهشان شبی چند بار تجاوز میشود!
یکونیم میلیون کودک خیابانی در ایران وجود دارد. جالب است که درباره همین موضوع بچههای خیابانی فقیر ساماندهیشده توسط باندهای مافیا، نمایشهایی بر اساس منابع خارجی مانند «الیور توئیست» تولید میشود تا سرگرمی مفرح و آتراکسیونی برای پولدارها باشد. اما عملا آنچه شاهدش هستیم، این است که این بچهها فراموش شدهاند.
کد خبر :
۶۶۸۹۹
بازدید :
۵۰۰۳
قطبالدین صادقی | گاهیوقتها رفتاری با کودکان کار میشود که خوراندن گل که اخیرا در فیلمی دیدهایم، نسبت به آن هیچ است. برخی کارکنان شهرداری این بچهها را مورد ضربوشتم قرار میدهند. خود من شاهد صحنهای بودهام که این بچهها را کتک و اردنگی میزدند.
کودکان کار را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. یکی بچههای خانوادههای فقیر هستند که در گروههایی کوچک سر چهارراهها جمع میشوند و کاسبی میکنند؛ بچههایی که معصومانه کمکخرج خانوادههایشان هستند و البته تعدادشان کم است. گروه دیگری هم هستند که باندهای مافیایی قلدرهای زورگیر آنها را استثمار میکنند.
کودکان کار را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. یکی بچههای خانوادههای فقیر هستند که در گروههایی کوچک سر چهارراهها جمع میشوند و کاسبی میکنند؛ بچههایی که معصومانه کمکخرج خانوادههایشان هستند و البته تعدادشان کم است. گروه دیگری هم هستند که باندهای مافیایی قلدرهای زورگیر آنها را استثمار میکنند.
اینها بچههای بیسرپرست و سرراهی یا مانده از ازدواجهای نادرست یا ازدواج با اتباع خارجی هستند که در حلبیآبادهایی سازماندهی میشوند و در گروههایی نسبتا بزرگتر، هفت یا هشت نفر سر چهارراهها شیشه پاک میکنند یا گل میفروشند یا کارهایی از این قبیل میکنند و عدهای ساعتبهساعت درآمدشان را میگیرند و یک ریال هم از این درآمد را به خود این کودکان نمیدهند.
خود من شاهد این صحنه بودهام که یک فرد بهاصطلاح لات قلچماق در گوشهای میایستد و بر کار آنها نظارت میکند و درآمدشان را از آنها میگیرد. به چشم دیدهام این بچهها را که ساعت دو بامداد کنار درخت یا جدول خیابان از سرما کز کرده بودند، به شکلی غیرانسانی به خودروی تاکسیبار سوار کردند تا به حلبیآبادهایشان برگردانند. طبیعتا هرگونه برخورد خشن و ضدانسانی با این بچهها محکوم است.
طبق آخرین آماری که شنیدهام و نمیتوانم از دقت و صحتش مطمئن باشم، یکونیم میلیون کودک خیابانی در ایران وجود دارد. جالب است که درباره همین موضوع بچههای خیابانی فقیر ساماندهیشده توسط باندهای مافیا، نمایشهایی بر اساس منابع خارجی مانند «الیور توئیست» تولید میشود تا سرگرمی مفرح و آتراکسیونی برای پولدارها باشد. اما عملا آنچه شاهدش هستیم، این است که این بچهها فراموش شدهاند.
بدتر از همه خشونتی است که علیه آنها روا میدارند؛ چه خشونت سازمانیافته توسط همان افراد استثمارگر در حلبیآبادها و چه خشونتی که کارکنان شهرداری نسبت به آنها روا میدارند.
خشونتی که توسط عوامل باندهای مافیایی به این بچههای بیپناه اعمال میشود، وحشتناک و غیرانسانی است. روزی یکی از این بچهها را دیدم که به من میگفت: خوراکی به او بدهم، نه پول، چون پول را از او میگیرند. خود او برایم تعریف کرد که بعضی شبها بارها به او تجاوز میشود.
آنها نه امنیت اخلاقی دارند، نه امنیت جانی، نه امنیت مالی و نه آیندهای و در چنین شرایطی و با اینهمه عقده احتمال اینکه آنان در بزرگسالی به موجوداتی بیرحم تبدیل شوند، بسیار زیاد است. عجیب اینکه بیشتر خشونت متوجه بچههای گروه اول است؛ یعنی آنهایی که از دل خانوادههای فقیر میآیند تا کمکخرج خانوادههایشان باشند.
بههرحال همه وجوه این پدیده کثیف، زشت و غیربشری است، اما برای رفع این معضل از آدمهای منفرد کاری ساخته نیست. به نظر من نهادهای دولتی و مردمی باید فکری عاجل برای این مسئله بکنند و حل آن به یک تصمیم عاجل اجتماعی نیاز دارد.
وزارت کشور مسئول این مسئله است. طبیعتا نهادها باید از این تعداد زیاد بچهها، به عبارتی یکونیم میلیون نفر، اطلاع داشته باشند. غیرممکن است که نهادهای امنیتی و انتظامی و اطلاعاتی و همینطور نهادهایی مانند شهرداری از وجود این تعداد کودک که هر روز و تقریبا در تمام چهارراهها حضور دارند، مطلع نباشند. اینکه بچهای پنج یا ششساله در سرما برای قلدرها و باندهای مافیایی پول جمع کند، بدونتردید یک جنایت است و باید همه برای رفع این مشکل اقدام کنیم.
۰