کدام سیاست به ایجاد داعش منجر شد؟

در ماه می، جب بوش پس از جلسه‌ای در شهر رنوی نوادا، مشغول امضا دادن بودن که دانشجویی 19 ساله او را به چالش کشید. بوش در سخنرانیش، علت ظهور داعش را تصمیم اوباما نسبت به خروج نیروهای آمریکا از عراق عنوان کرده بود.

کد خبر : ۱۳۴۷
بازدید : ۲۴۱۴
فرادید| در ماه می، جب بوش پس از جلسه‌ای در شهر رنوی نوادا، مشغول امضا دادن بود که دانشجویی 19 ساله او را به چالش کشید. بوش در سخنرانیش، علت ظهور داعش را تصمیم اوباما نسبت به خروج نیروهای آمریکا از عراق عنوان کرده بود.

به گزارش فرادید به نقل از نیوزویک، اما ایوی زیدریچ، دانشجوی علوم سیاسی در دانشگاه نوادا، با او موافق نبود و می‌گفت که تکامل این گروه به بسیار پیش از آن باز می‌گشته و آغازش به زمان بوش می‌رسیده است. او فریاد زد: "برادر خودتان داعش را درست کرد."

جب بوش حرف او را قطع کرد. او پاسخ داد که برادرش کاری در جهت بازگرداندن ثبات به عراق انجام داده که اگر اوباما بخشی از نیروهای آمریکا را در عراق نگاه می‌داشت، ادامه پیدا می‌کرد. او گفت: "ما در حال حاضر با بی‌ثباتی بسیار بیشتری مواجهیم، به این خاطر که آمریکایی‌ها جا زدند."

این مکالمۀ کوتاه، به بحثی در میان جمهوری‌خواهان حاضر در رقابتهای ریاست جمهوری 2016 دامن زده است که روز به روز داغتر می‌شود: سیاستهای چه کسی به ایجاد داعش منجر شد؟ و برنامۀ نامزدها برای مقابله با گسترده‌ترین گروه تروریستی جهان چیست؟ اکثر کاندیداهای جمهوری‌خواه به روایتی ساده و به نفع خودشان قناعت کرده‌اند: اوباما مقصر است، چرا که رشد داعش در دوران او صورت گرفت. عجیب نیست که اعضای دولت با این نظر مخالف باشند. آنها نیز همچون زیدریچ، به اشتباهات بوش اشاره می‌کنند.

با این وجود، بنا به گفته‌های مقامات سابق و تحلیلگران خاورمیانه، ظهور داعش بسیار پیچیده‌تر از این حرفهاست. اگرچه بوش و اوباما هر دو بخشی از تقصیر را بر گردن دارند، اما داعش بدون کمک رهبران و هوادارانشان در عراق، سوریه، ترکیه و پادشاهی‌های حوزۀ خلیج فارس، نمی‌توانست به چنین گروه آّبدیده و مهیا برای جنگی تبدیل شود. حمایت این کشورها از داعش، با وجود مخالفتهای واشنگتن، نشان‌دهندۀ محدودیت میزان نفوذ و قدرت آمریکا در منطقه است. یا آنگونه داگلاس اولیوانت، رییس سابق بخش عراقِ شورای امنیت ملی در دولتهای بوش و اوباما، می‌گوید: "ما آمریکایی‌ها نقش دوم هستیم، نه نقش اصلی."

پایان دادن به اشغال
سر و کلۀ جد داعش، یعنی القاعدۀ عراق، در سال 2004 به بهانۀ مقاومت در برابر اشغالگری آمریکا، پیدا شد. این گروه به رهبری ابومصعب زرقاوی، یک اردنی، از سنی‌هایی تشکیل شده بود که اغلب سربازان پیشین ارتش عراق بودند که با انحلال ارتش عراق به دست دولت بوش، حالا بیکار شده بودند. زرقاوی و اعضای گروهش با استفاده از مهاجمان انتخاری و بمبهای دست ساز به نیروهای آمریکایی و مساجد شیعیان حمله می‌کردند تا آمریکایی‌ها را مجبور به خروج از عراق کنند، به جنگ فرقه‌ای دامن بزنند و خلافت اسلامی در عراق به راه بیاندازند.

گروه از همان ابتدا متحمل شکستهای سنگینی شد. در سال 2006، ایالات متحده زرقاوی را در یک حملۀ هوایی کشت. یک سال بعد، نیروهای آمریکایی با سنی‌های عراق که متوجه پوچ بودن نظرات وحشیانه و بنیادگرایانۀ زرقاوی شده بودند، متحد شدند. تا سال 2008، مجموع این عوامل دست به دست هم دادند، و شبه‌نظامیان القاعده به کشور همسایه، سوریه، رانده شدند. بدین ترتیب، از میزان خشونتها در عراق تا حد زیادی کاسته شد. سپس، جورج بوش به توافقی با عراق دست یافت. توافقی که توسط پارلمان عراق تصویب شد و طبق آن نیروهای آمریکایی اجازه داشتند ضمن مصونیت در برابر بازداشت و پیگرد، تا سال 2011 در این کشور بمانند.

مشخص شد که این تایید جنبۀ موقت داشته است. همزمان که آمریکا برای خارج کردن نیروهایش از عراق آماده می‌شد، اوباما مذاکره برای رسیدن به توافقی مشابه را آغاز کرد. هدف او باقی گذاشتن 5000 سرباز آمریکایی در عراق بود تا به عراقی‌ها آموزش دهند و در عملیات ضدتروریسم به آنها کمک کنند. اما مذاکرات خوب پیش نرفت. نه تنها مقتدی صدر، روحانی ضدآمریکایی شیعه، تهدید کرد که شبه نظامیان تحت فرمانش را بر ضد نیروهای آمریکایی به جا مانده بسیج خواهد کرد، بلکه نخست وزیر دولت جدید آن زمان عراق، یعنی نوری المالکی نیز مجبور شد که بپذیرد، اغلب عراقیها خواهان پایان اشغال بودند.

جیمز جفری، مشاور امنیت ملی در دوران بوش و سفیر آمریکا در عراق در دوران اوباما، می‌گوید: "وجود نیروهای خارجی در یک کشور، مسئله‌ای غیرطبیعی است. اعطای مصونیت قضایی به آنها، غیرطبیعی‌تر هم هست. از آنجایی که عراق به یک دموکراسی پارلمانی بدل شده بود، این موضوع نیازمند تایید پارلمان بود. و پارلمان هم حاضر به اعطای چنین مصونیتی نبود."

در حالی که زمان رو به اتمام بود، اوباما مذاکرات را خاتمه بخشید. تا پایان سال 2011، همۀ نیروهای آمریکایی از عراق خارج شده بودند و اوباما درگیر تلاش برای انتخاب مجددش بود، آن هم در حالیکه یکی از وعده‌هایش پایان دادن به جنگ عراق بود. چیزی نگذشت که مالکی، نخست وزیر، یک عملیات فرقه‌ای علیه سنی‌های عراق ترتیب داد و به اتهام خیانت، مقامات ارشد سنی را بازداشت کرد و مابقی را مجبور به تبعید کرد. او بدین ترتیب توازن فرقه‌ای شکننده‌ای که اشغال عراق به دست آمریکا ایجاد کرده بود را بر هم زد.

تا سه سال بعد، المالکی چنان موجب سرخوردگی سنی‌ها شده بود که وقتی جنگجویان داعش شروع به سرازیر شدن به عراق کردند، برای عقاید ضدشیعی خود در برخی از مناطق سنی نشین گوش شنوا یافتند. تابستان گذشته، وقتی که نیروهای داعش در شمال غربی کشور پیشروی می‌کردند، سربازان عراقی فرار می‌کردند و سنی‌ها با هدایای سنتی اعراب، یعنی برنج و گل، از شبه‌نظامیان استقبال می‌کردند. الیوت ایبرامز، مشاور ارشد بوش در امور خاورمیانه می‌گوید: "من نمی‌توانم اثبات کنم که به هر روی (توازن قدرت فرقه‌ای در عراق) فرو نمی‌پاشید. اما فکر می‌کنم که اگر مثلاً 10000 نیرو در عراق باقی می‌گذاشتیم، شانس بسیار بیشتری داشتیم."

وجود تعدادی نیروی آمریکایی در عراق می‌توانست آموزش بهتر ارتش عراق و دسترسی به اطلاعات بیشتر در مورد داعش را به همراه داشته باشد. اما سایر تحلیلگران بر این نظر که چنین نیرویی می‌توانست مانعِ داعش شود، که حال به شعاری برای جمهوری خواهان هم بدل شده، می‌تازند. جفری در مقاله‌ای برای وال استریت ژورنال نوشته بود: "شکافهای فرقه‌ای در عراق، که داعش از آن سواستفاده می‌کند، ریشه‌های عمیقی دارند که نیروهای ما با تمام قوا نتوانستند درمانی برایش پیدا کنند، 5000 نیروی آموزش دهنده که تحت محدودیتهای عراقیها باید کار می‌کردند، چطور از پس چنین کاری برمی‌آمدند؟"

اولیوانت، که در حال حاضر تحلیلگر امنیت ملی در بنیاد آمریکای نو است، با این تحلیل موافق است و می‌گوید: "آیا من آرزو دارم که ای کاش آقای اوباما تمرکز بیشتری بر عراق می‌داشت؟ مسلماً. اما این وقایع اغلب از کنترل او خارج بوده‌اند."

خشن تر از القاعده
اگرچه برخی از تحلیلگران در مورد توانایی اوباما در متوقف کردن داعش در عراق تردید دارند، اما همگی بر این باورند که او می‌توانسته کارهای بیشتری برای متوقف کردن این گروه در سوریه انجام دهد. به غیر از رند پال، همۀ نامزدهای جمهوری خواه متفق القولند که اوباما در مقابل بشار اسد "بی عملی" به خرج داده است. و چندین مقام سابق دولت اوباما نیز هم همین نظر را دارند. آنها می‌گویند که ایالات متحده می‌بایست در شروع جنگ، زمانی داعش و سایر گروههای اسلامگرا در موضع ضعف بودند، از شورشیان معتدل سوری حمایت می‌کرده است. جفری می‌گوید: "داعشی که امروز با آن مواجهیم، تولید سوریه است. و این تقصیر اوباماست."

تحلیلگران خاورمیانه به این موضوع اشاره می‌کنند که عملیات آمریکا در عراق و هوشیاری مردم این کشور توانست القاعده را در عراق ضعیف کند، اما آن را از بین نبرد. کسانی که به آنسوی مرز در سوریه گریختند، به جبهه نصرت، شعبۀ القاعده در سوریه، پیوستند. تا سال 2012، هر دو گروه منشعب از القاعده، نقش مهمی در جنگ علیه اسد ایفا می‌کردند. جنگی که خیلی زود به جنگی خونین و فرسایشی بدل می‌شد.

از آنجایی که اسد مورد حمایت ایران است، مقامات سنی و حامیان متمول در ترکیه و امیرنشین‌های خلیج فارس شروع به تزریق سلاح و پول به جبهۀ شورشیان کردند. آنها به این تروریستها به دیدۀ مدافعان قلب دنیای اهل سنت در مقابل دست نشاندگان ایران نگاه می‌کردند. چیزی نگذشت که شبه‌نظامیان عراقی هویتی مستقل از القاعده برای خود ایجاد کردند و نام "حکومت اسلامی عراق و شام" را بر خود گذاشتند. آنها خیلی زود رو به استفاده از عوارضی‌های مرزی، باجگیری و اشغال میدانهای نفتی برای تامین مالی فعالیتهای خود آوردند.

این جنگجویان نه تنها از قویترین گروهها میان شورشیان سوری بودند، بلکه متوحشترین آنها نیز بودند. در واقع آنها چنان خشن بودند که رهبری اصلی القاعده در پاکستان با آنها قطع رابطه کرد و دلیل آن را نیز ذبح پیروان ادیان دیگر توسط داعش بیان نمود. سال گذشته، این گروه در سرزمین‌های تحت کنترلش خلافت اعلام کرد و کمپینی پیچیده را در شبکه‌های اجتماعی برای جذب نیرو به راه انداخت.

امروز، با وجود ده ماه حملۀ هوایی به مواضع داعش در عراق و سوریه، این گروه همچنان قلمرو وسیعی را تحت اشغال دارد و برخی می‌گویند که بمبارانهای ایالات متحده به صورت غیرمستقیم باعث تقویت بشار اسد شده است. اوایل این ماه، جان آلن، ژنرال بازنشسته و فرستادۀ ارشد آمریکا در ائتلاف ضد داعش گفت که شبه‌نظامیان شیعۀ آموزش دیده توسط ایران، برای بازپس گیری مناطق اشغال عراق مورد نیاز خواهند بود. از طرف دیگر، رابرت فورد، سفیر سابق آمریکا در سوریه، که در اعتراض به سیاست اوباما در این کشور استعفا کرده بود، اخیراً هشدار داده است که همکاری غیرمستقیم آمریکا با ایران تنها "به گفتمان داعش برای جذب نیرو کمک خواهد کرد."

شاید. اما حامیان اوباما، همچون فیل گوردون که اخیراً از سمت مشاور خاورمیانۀ او در شورای امنیت ملی کنار رفته است، نگرشی واقعگرایانه نسبت به وضعیت پیچیدۀ خاورمیانه نشان می‌دهند. او در مقاله‌ای نوشته است: "ایالات متحده گزینۀ خوب در اختیار ندارد. برخی از راهکارهای ارائه شده برای مقابله با نارسایی‌های منطقه، از قبیل دخالت نظامی آمریکا به منظور "تغییر" یا "بازآرایی" منطقه یا تنها به منظور قدرتنمایی در مقابل رقبا، به احتمال زیاد تنها به بدتر شدن اوضاع خواهد انجامید. این امر را از عواقب دخالت آمریکا در عراق به خوبی می‌توان دریافت.

اندرو باسویچ، کلنل سابق ارتش و تاریخ نویس نظامی، با این حرف موافق است. چنانچه اخیراً در مستندی گفته است: "وقتی که از الزامات صحبت می‌کنیم؛ از نظر من جدی گرفتن تاریخ هم یک الزام اخلاقی است. می‌بایست از اشتباهات گذشته درس بگیریم."

"آنها به او گفتند که گورت را گم کن"
این درسی است که به نظر می‌رسد بسیاری از نامزدهای جمهوری‌خواه از آن غافلند. لیندزی گراهام، سناتور کارولینای جنوبی، وعده داده است که 10000 نیرو به عراق بفرستاد، و مارکو روبیو، سناتور فلوریدا نیز پیشنهاد استفاده از نیروهای ویژۀ ایالات متحده برای شکست دادن جهادی‌ها را مطرح کرده است. جب بوش هنوز نگفته که روشش برای مقابله با داعش چیست. کاندیدای اصلی دموکراتها، هیلاری کلینتون نیز در این موضوع اظهار نظری نکرده است. اما تقریباً هیچ کس از استراتژی اوباما حمایت نکرده است. استراتژی‌ای که طبق آن 450 آموزش دهندۀ نظامی دیگر، به هزاران آموزش دهنده‌ای که در حال حاضر در آنجا حضور دارند اضافه می‌شوند.

عدم تمایل دولت به فرستادن نیرو به عراق، احتمالاً به افکار عمومی بازمی‌گردد. در سال 2013، وقتی که اوباما تلاش کرد تا تایید کنگره برای بمباران سوریه را دریافت کند، نتوانست در میان کل اعضای سنا و مجلس نمایندگان بیش از صد رای را جلب کند. اولیوانت می‌گوید: "مردم آمریکا دلشان نمی‌خواست وارد جنگ سوریه شوند. وقتی که اوباما سعی کرد آنها را به این جنگ بکشاند، به او گفتند که گورت را گم کن."

از آن زمان تاکنون، تغییر عمده‌ای صورت نگرفته است. بنا بر نظرسنجی‌ای که موسسۀ مک‌کلاچی-ماریست انجام داده است، اکثر آمریکایی‌ها از حملات هوایی محدود علیه داعش پشتیبانی می‌کنند، اما در به کارگیری شمار زیادی از نیروهای زمینی تردید دارند. بدین ترتیب، چنانچه حملۀ تروریستی بزرگی در خاک آمریکا رخ ندهد، بعید است که مردم از کاندیدای جنگ طلبی نظیر جورج دبلیو بوش حمایت کنند؛ خواه آن فرد برادر جورج بوش باشد یا هر کس دیگر.

اولیوانت می‌گوید: "ما هنوز از شوک عراق خلاص نشده‌ایم. بعید است که نامزد ریاست جمهوری‌ای بتواند مردم را به نیاز به جنگی دیگر قانع کند."
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید