آیفون در دستان "باختین"
تزوتان تودوروف، فیلسوف و منتقد مشهور ادبی، در تعریف میخاییل باختین اینگونه مینویسد: «باختین مهمترین متفکر شوروی در حوزه علوم انسانی و بزرگترین نظریهپرداز ادبی قرن بیستم میلادی است».
کد خبر :
۱۵۱۳۳
بازدید :
۱۱۲۱
تزوتان تودوروف، فیلسوف و منتقد مشهور ادبی، در تعریف میخاییل باختین اینگونه مینویسد: «باختین مهمترین متفکر شوروی در حوزه علوم انسانی و بزرگترین نظریهپرداز ادبی قرن بیستم میلادی است».
باختین در دوران حیات خود، چندان مشهور نبود، اما به لطف همین تعاریف و تلاشهای امثال تودوروف و کریستوا، پس از مرگش به شهرت جهانی رسید. او که بهعنوان کتابدار در شهری کوچک و بهدور از مظاهر مدرنیته زندگی میکرد، مجال کافی جهت تحقیق و نظریهپردازی در اختیار داشت، اما شاید اگر در زمانه ما میزیست، با گوشی آیفون خود چنان در شبکههای اجتماعی غرق میشد که مجال ارائه هیچ دیدگاه و نظریهای را پیدا نمیکرد.
بیشترین آشنایی ما با میخاییل باختین در حوزه نظریه ادبی و مفاهیمی مانند «چندآوایی»، «کارناوالیسم» و «گفتوگویی» است. او با الهام از «فلسفه کانت» و نگاه نقادانه، زوایای جدیدی از متن و روایت را بررسی و پارادایمهای جدیدی ارائه کرد.
در این پارادایمها، «زبان» ابزار جدید فهم جهان است. ازاینرو، زبان، موقعیتمند و محصول بافت اجتماعی خاستگاه آن بوده و حوزه منازعات سیاسی- اجتماعی جامعه تلقی میشود. زبان هم بهنوبه خود در متن عینیت مییابد. پس میتوان گفت هر اتمسفری که مجال بروز زبان را فراهم کند میتواند یک متن تلقی شود. خواه «رمان» باشد، خواه «آگهی بازرگانی» یا یک «شبکه اجتماعی». هدف ما در این یادداشت،
بررسی مؤلفههای ناظر بر «متن» در شبکههای اجتماعی از دیدگاه مفاهیم باختین است. پیش از ورود به بحث، مفاهیم فوق را به صورت مختصر بررسی میکنیم.
چندآوایی
هر شخصیت، آوای مختص به خود دارد که برخاسته از جهانبینی و ایدئولوژی اوست. از نظر باختین، در یک متن، راوی و شخصیتها هرکدام آوای مخصوص به خود دارند که در یک فضای دموکراتیک به یکدیگر عرضه میشوند.
در یک فضای «چندآوایی» هیچ برتری و مزیت ازپیشتعیینشدهای، مابین آواها وجود ندارد بلکه در تقابل آنها، آوای برتر خودش را به اثبات خواهد رساند. اگرچه هر آوا، تحتتأثیر آوای دیگران نیز هست که باختین در مفهوم «پایانناپذیری» به آن اشاره میکند.
کارناوالیسم
باختین معتقد است «کارناوال» بهترین محمل جهت ارائه آواهاست. او کارناوال را نوعی مقاومت و مبارزه سیاسی- اجتماعی جامعه و نماد یک فرهنگ غیررسمی در برابر فرهنگ رسمی میداند. کارناوالها محل ارائه دیدگاهها، اندیشهها و در یک کلام آواهای مختلف هستند. کارناوالها، بهترین مکان جهت تضارب آواها و رشد و تعالی آنهاست. با حضور افراد در کارناوال، تمامی پیشفرضهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رنگ باخته و آنها با کمک بالماسکهشدن، فردیت خود در برابر نیروی غالب، اجتماع و محدودیتهای آن را به نمایش میگذارند.
گفتوگویی
منطق «گفتوگویی» در فضای دموکراتیک تعریف میشود و در تقابل با منطق «تکصدایی» و انحصارگرایی است. این منطق همچنین تأثیر گذشته، حال و آینده را بر متن تبیین میکند. این مفهوم بعدها با مفهوم «بینامتنیت» در ادبیات غرب همسانسازی شد. براساس این منطق، هیچ متنی، به صورت مجزا و در خلأ تولید نمیشود.
در حقیقت هیچ متنی بدون تبادل با آواهای قبلی نمیتواند نشو و نمو پیدا کند، همچنانکه متون فعلی نیز بهنوبه خود متأثر از متون گذشته است.
حال به بررسی شبکههای مجازی از دیدگاه «باختین» میپردازیم. شبکههای اجتماعی جدیدترین خدمات دنیای فناوری مبتنیبر «گجتها» هستند. یکی از قابلیتهای این شبکهها، تشکیل گروههای مجازی است. در این شبکهها، آواهای مختلف برمبنای سلیقه خود به گروههایی با مضامین فرهنگی، مذهبی، سیاسی، هنری و... وارد میشوند. این علایق شخصی، موجب نوعی غربالگری اجتماعی میشود. تفاوت این غربالگری با دستهبندیهای موجود در همترازبودن اعضا و نبود طبقهبندیهای مرسوم اجتماعی است.
در حقیقت شبکههای اجتماعی بهمثابه یک متن، فضای بروز زبان را فراهم میکنند. این متون، دستهبندیهای مرسوم و محدودکننده اجتماعی را میشکنند و در یک محیط بالماسکه به شخصیتها (آوا) اجازه ابراز وجود میدهند. ازاینرو، میتوان این متون جدید را «کارناوال مدرن» نامید. در این کارناوال مانند کارناوالهای کلاسیک، موجودیت هر فرد و آوای او به صورت منحصربهفرد و بدون دخالت هیچ مؤلفه دیگری تعریف میشود.
سطح تحصیلات، نژاد، موقعیت سیاسی، اجتماعی، تمکن مالی و... هیچکدام در کارناوال مدرن باعث ستایش یا نکوهش عقیده فرد نمیشود و دیدگاه تمام افراد جامعه از هر خاستگاهی از ارزش یکسانی برخوردار است. شبکههای اجتماعی بهنوعی پیشقراول ساختارشکنی در مضامین اجتماعی و فرهنگی هستند. این شبکهها چه در بازتعریف، چه در ایجاد و چه در دستهبندی کلونیهای جدید، محدودیتهای موجود در جامعه را تغییر دادهاند.
در این اتمسفر جدید، رفتار شخصیتها نیز قابلتأمل است. شخصیتها، بهتبع آن آواها، سرخوش از برداشتهشدن محدودیتهای اجتماعی و فرار از فرهنگ رسمی، جنبههایی از شخصیت خود را ارائه میدهند که تاکنون مجال بروز پیدا نکرده بودند. در این شبکهها، آوای مطلق و اقتدارگرایی رنگ باخته و فضای گفتوگویی و تضارب آرا در آنها جاری میشود.
برای جوامع کمتر دموکراتیک، این شبکهها کارکردی همانند کارناوالها دارند که در آن ماسک فقیر و غنی، رئیس و مرئوس و عامی و نخبه، به یک اندازه ارزش دارد. ازاینرو، این شبکهها پارادایمی جدید را در دستهبندیهای اجتماعی نوید میدهند که میتواند موجب رشد و بالندگی سطح اندیشه و تفکر جوامع شود.
اما حضور در همین کارناوالهای مدرن و تجربه یک محیط ورای «سقف شیشهای» هم نتوانسته یخ انحصارگرایی در جامعه را بهطورکامل بشکند و فضای چندآوایی را به شکل مطلوب ایجاد کند. کم نیستند افرادی که در شبکههای مختلف درصدد مطلقگرایی و بهکرسینشاندن حرف خود هستند.
اما نکته جالب، بروز این رفتار مطلقگرایی در شبکهها و کانالهای مربوط به فرهنگ و ادبیات است؛ حال آنکه نویسندگان و فرهیختگان که متأثر از فضای گفتوگویی هستند نهتنها باید تحمل شنیدن آواهای مختلف را داشته باشند بلکه باید خود هم فرصت چندآوایی را فراهم کنند. اما میبینیم در عمل اینگونه نیست.
بروز رفتارهای تکآوایی در شبکههای اجتماعی را باید ناشی از فرهنگ تمامیتخواهی و یکجانبهگرایی دانست درحالیکه فلسفه وجودی کارناوالها در ایجاد فرصت برابر برای همه آواها و دوری از فرهنگ رسمی است.
شاید بتوان گفت انحصارگرایی و تکآوایی برخی افراد در شبکههای اجتماعی، عدم مطابقت فرم با محتوا را تداعی میکند؛ چراکه در یک کارناوال که اساسا برمبنای چندآوایی شکل گرفته، برخی همچنان تکآوایی را میپسندند.
اگرچه حضور در یک کارناوال نوعی ساختارشکنی است، خود نیز دارای الزاماتی است. آواها باید فرهنگ حضور در کارناوال و بهرهبرداری از فضای جدید را بهدست بیاورند تا این فضا موجبات رشد آنها را فراهم کند وگرنه این پدیده عکس خود عمل خواهد کرد. البته رسیدن به شرایط مطلوب مانند غالب پدیدههای اجتماعی نیازمند زمان است.
از آن طرف در کشورهای توسعهیافته و دموکراتیک، سالهاست که فرایند گذار از تکگویی به چندآوایی تکمیل شده است. این کشورها که سالهاست تجربه ارائه و تولید متون مختلف علیالخصوص رمانها را دارند، یاد گرفتهاند برای تقویت متن رمان، باید منطق گفتوگویی و چندآوایی در آن جاری باشد.
شاید علت عدم هماهنگی رفتار اجتماعی ما با منطق کارناوالها در همین تفاوت در پیشینه تاریخی و ادبیات منظوم ما نهفته باشد. از دیدگاه باختین، شعر بهعنوان نماد متن مونولوگ با راوی متکلم وحده در برابر رمان بهعنوان نمود اعلای دیالوگ با روایت زوایای دید متفاوت قرار دارد. ازاینرو، اصالت شعر در برابر رمان در ناخودآگاه جمعی ما شاید شاهدی بر این مدعا باشد که هنوز فضای چندآوایی و منطق گفتوگویی حتی در فضاهای مدرنی مانند کارناوالها هم فراهم نشده است.
اگرچه لازم به ذکر است برخی از اندیشمندان بعد از باختین، مانند بلوم و کریستوا، دیدگاه او درباره منطق گفتوگویی در شعر را زیر سؤال برده و معتقد بودند در شعر نیز میتوان به منطق گفتوگویی رسید که همچنان محل بحث و تبادلنظر است. ازاینرو، یا باید منتظر نسل جدید گوشیهای هوشمند جهت رفع این مشکل بود یا منتظر بروز اندیشمندان جدید در تبیین فضای موجود!
باختین در دوران حیات خود، چندان مشهور نبود، اما به لطف همین تعاریف و تلاشهای امثال تودوروف و کریستوا، پس از مرگش به شهرت جهانی رسید. او که بهعنوان کتابدار در شهری کوچک و بهدور از مظاهر مدرنیته زندگی میکرد، مجال کافی جهت تحقیق و نظریهپردازی در اختیار داشت، اما شاید اگر در زمانه ما میزیست، با گوشی آیفون خود چنان در شبکههای اجتماعی غرق میشد که مجال ارائه هیچ دیدگاه و نظریهای را پیدا نمیکرد.
بیشترین آشنایی ما با میخاییل باختین در حوزه نظریه ادبی و مفاهیمی مانند «چندآوایی»، «کارناوالیسم» و «گفتوگویی» است. او با الهام از «فلسفه کانت» و نگاه نقادانه، زوایای جدیدی از متن و روایت را بررسی و پارادایمهای جدیدی ارائه کرد.
در این پارادایمها، «زبان» ابزار جدید فهم جهان است. ازاینرو، زبان، موقعیتمند و محصول بافت اجتماعی خاستگاه آن بوده و حوزه منازعات سیاسی- اجتماعی جامعه تلقی میشود. زبان هم بهنوبه خود در متن عینیت مییابد. پس میتوان گفت هر اتمسفری که مجال بروز زبان را فراهم کند میتواند یک متن تلقی شود. خواه «رمان» باشد، خواه «آگهی بازرگانی» یا یک «شبکه اجتماعی». هدف ما در این یادداشت،
بررسی مؤلفههای ناظر بر «متن» در شبکههای اجتماعی از دیدگاه مفاهیم باختین است. پیش از ورود به بحث، مفاهیم فوق را به صورت مختصر بررسی میکنیم.
چندآوایی
هر شخصیت، آوای مختص به خود دارد که برخاسته از جهانبینی و ایدئولوژی اوست. از نظر باختین، در یک متن، راوی و شخصیتها هرکدام آوای مخصوص به خود دارند که در یک فضای دموکراتیک به یکدیگر عرضه میشوند.
در یک فضای «چندآوایی» هیچ برتری و مزیت ازپیشتعیینشدهای، مابین آواها وجود ندارد بلکه در تقابل آنها، آوای برتر خودش را به اثبات خواهد رساند. اگرچه هر آوا، تحتتأثیر آوای دیگران نیز هست که باختین در مفهوم «پایانناپذیری» به آن اشاره میکند.
کارناوالیسم
باختین معتقد است «کارناوال» بهترین محمل جهت ارائه آواهاست. او کارناوال را نوعی مقاومت و مبارزه سیاسی- اجتماعی جامعه و نماد یک فرهنگ غیررسمی در برابر فرهنگ رسمی میداند. کارناوالها محل ارائه دیدگاهها، اندیشهها و در یک کلام آواهای مختلف هستند. کارناوالها، بهترین مکان جهت تضارب آواها و رشد و تعالی آنهاست. با حضور افراد در کارناوال، تمامی پیشفرضهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رنگ باخته و آنها با کمک بالماسکهشدن، فردیت خود در برابر نیروی غالب، اجتماع و محدودیتهای آن را به نمایش میگذارند.
گفتوگویی
منطق «گفتوگویی» در فضای دموکراتیک تعریف میشود و در تقابل با منطق «تکصدایی» و انحصارگرایی است. این منطق همچنین تأثیر گذشته، حال و آینده را بر متن تبیین میکند. این مفهوم بعدها با مفهوم «بینامتنیت» در ادبیات غرب همسانسازی شد. براساس این منطق، هیچ متنی، به صورت مجزا و در خلأ تولید نمیشود.
در حقیقت هیچ متنی بدون تبادل با آواهای قبلی نمیتواند نشو و نمو پیدا کند، همچنانکه متون فعلی نیز بهنوبه خود متأثر از متون گذشته است.
حال به بررسی شبکههای مجازی از دیدگاه «باختین» میپردازیم. شبکههای اجتماعی جدیدترین خدمات دنیای فناوری مبتنیبر «گجتها» هستند. یکی از قابلیتهای این شبکهها، تشکیل گروههای مجازی است. در این شبکهها، آواهای مختلف برمبنای سلیقه خود به گروههایی با مضامین فرهنگی، مذهبی، سیاسی، هنری و... وارد میشوند. این علایق شخصی، موجب نوعی غربالگری اجتماعی میشود. تفاوت این غربالگری با دستهبندیهای موجود در همترازبودن اعضا و نبود طبقهبندیهای مرسوم اجتماعی است.
در حقیقت شبکههای اجتماعی بهمثابه یک متن، فضای بروز زبان را فراهم میکنند. این متون، دستهبندیهای مرسوم و محدودکننده اجتماعی را میشکنند و در یک محیط بالماسکه به شخصیتها (آوا) اجازه ابراز وجود میدهند. ازاینرو، میتوان این متون جدید را «کارناوال مدرن» نامید. در این کارناوال مانند کارناوالهای کلاسیک، موجودیت هر فرد و آوای او به صورت منحصربهفرد و بدون دخالت هیچ مؤلفه دیگری تعریف میشود.
سطح تحصیلات، نژاد، موقعیت سیاسی، اجتماعی، تمکن مالی و... هیچکدام در کارناوال مدرن باعث ستایش یا نکوهش عقیده فرد نمیشود و دیدگاه تمام افراد جامعه از هر خاستگاهی از ارزش یکسانی برخوردار است. شبکههای اجتماعی بهنوعی پیشقراول ساختارشکنی در مضامین اجتماعی و فرهنگی هستند. این شبکهها چه در بازتعریف، چه در ایجاد و چه در دستهبندی کلونیهای جدید، محدودیتهای موجود در جامعه را تغییر دادهاند.
در این اتمسفر جدید، رفتار شخصیتها نیز قابلتأمل است. شخصیتها، بهتبع آن آواها، سرخوش از برداشتهشدن محدودیتهای اجتماعی و فرار از فرهنگ رسمی، جنبههایی از شخصیت خود را ارائه میدهند که تاکنون مجال بروز پیدا نکرده بودند. در این شبکهها، آوای مطلق و اقتدارگرایی رنگ باخته و فضای گفتوگویی و تضارب آرا در آنها جاری میشود.
برای جوامع کمتر دموکراتیک، این شبکهها کارکردی همانند کارناوالها دارند که در آن ماسک فقیر و غنی، رئیس و مرئوس و عامی و نخبه، به یک اندازه ارزش دارد. ازاینرو، این شبکهها پارادایمی جدید را در دستهبندیهای اجتماعی نوید میدهند که میتواند موجب رشد و بالندگی سطح اندیشه و تفکر جوامع شود.
اما حضور در همین کارناوالهای مدرن و تجربه یک محیط ورای «سقف شیشهای» هم نتوانسته یخ انحصارگرایی در جامعه را بهطورکامل بشکند و فضای چندآوایی را به شکل مطلوب ایجاد کند. کم نیستند افرادی که در شبکههای مختلف درصدد مطلقگرایی و بهکرسینشاندن حرف خود هستند.
اما نکته جالب، بروز این رفتار مطلقگرایی در شبکهها و کانالهای مربوط به فرهنگ و ادبیات است؛ حال آنکه نویسندگان و فرهیختگان که متأثر از فضای گفتوگویی هستند نهتنها باید تحمل شنیدن آواهای مختلف را داشته باشند بلکه باید خود هم فرصت چندآوایی را فراهم کنند. اما میبینیم در عمل اینگونه نیست.
بروز رفتارهای تکآوایی در شبکههای اجتماعی را باید ناشی از فرهنگ تمامیتخواهی و یکجانبهگرایی دانست درحالیکه فلسفه وجودی کارناوالها در ایجاد فرصت برابر برای همه آواها و دوری از فرهنگ رسمی است.
شاید بتوان گفت انحصارگرایی و تکآوایی برخی افراد در شبکههای اجتماعی، عدم مطابقت فرم با محتوا را تداعی میکند؛ چراکه در یک کارناوال که اساسا برمبنای چندآوایی شکل گرفته، برخی همچنان تکآوایی را میپسندند.
اگرچه حضور در یک کارناوال نوعی ساختارشکنی است، خود نیز دارای الزاماتی است. آواها باید فرهنگ حضور در کارناوال و بهرهبرداری از فضای جدید را بهدست بیاورند تا این فضا موجبات رشد آنها را فراهم کند وگرنه این پدیده عکس خود عمل خواهد کرد. البته رسیدن به شرایط مطلوب مانند غالب پدیدههای اجتماعی نیازمند زمان است.
از آن طرف در کشورهای توسعهیافته و دموکراتیک، سالهاست که فرایند گذار از تکگویی به چندآوایی تکمیل شده است. این کشورها که سالهاست تجربه ارائه و تولید متون مختلف علیالخصوص رمانها را دارند، یاد گرفتهاند برای تقویت متن رمان، باید منطق گفتوگویی و چندآوایی در آن جاری باشد.
شاید علت عدم هماهنگی رفتار اجتماعی ما با منطق کارناوالها در همین تفاوت در پیشینه تاریخی و ادبیات منظوم ما نهفته باشد. از دیدگاه باختین، شعر بهعنوان نماد متن مونولوگ با راوی متکلم وحده در برابر رمان بهعنوان نمود اعلای دیالوگ با روایت زوایای دید متفاوت قرار دارد. ازاینرو، اصالت شعر در برابر رمان در ناخودآگاه جمعی ما شاید شاهدی بر این مدعا باشد که هنوز فضای چندآوایی و منطق گفتوگویی حتی در فضاهای مدرنی مانند کارناوالها هم فراهم نشده است.
اگرچه لازم به ذکر است برخی از اندیشمندان بعد از باختین، مانند بلوم و کریستوا، دیدگاه او درباره منطق گفتوگویی در شعر را زیر سؤال برده و معتقد بودند در شعر نیز میتوان به منطق گفتوگویی رسید که همچنان محل بحث و تبادلنظر است. ازاینرو، یا باید منتظر نسل جدید گوشیهای هوشمند جهت رفع این مشکل بود یا منتظر بروز اندیشمندان جدید در تبیین فضای موجود!
۰