انکارهای عجیب زن شوهرکش در دادگاه جنایی

پرونده مرگ مرموز مرد جوانی که درخانه‌اش خفه شده بود، با انکار همسرش پیچیده‌تر شد. زن جوان که اعتراف کرده بود، با همدستی خواستگار خواهرش، شوهر خود را قربانی جنایت کرده است، در دادگاه جنایی با انکار و ادعاهای تازه‌اش سعی کرد مسیر پرونده را تغییر دهد. این زن مدعی شد که شوهرش را نکشته و همسرش به مرگ طبیعی جان باخته است.

کد خبر : ۳۰۷۷۴
بازدید : ۲۱۸۱
پرونده مرگ مرموز مرد جوانی که درخانه‌اش خفه شده بود، با انکار همسرش پیچیده‌تر شد. زن جوان که اعتراف کرده بود، با همدستی خواستگار خواهرش، شوهر خود را قربانی جنایت کرده است، در دادگاه جنایی با انکار و ادعاهای تازه‌اش سعی کرد مسیر پرونده را تغییر دهد. این زن مدعی شد که شوهرش را نکشته و همسرش به مرگ طبیعی جان باخته است.

چهاردهم بهمن ‌سال٩٠ خبر مرگ مشکوک مرد ٣٣ساله‌ای به نام‌ هادی درخانه‌اش به مأموران پلیس ورامین اطلاع داده شد. آنها بلافاصله موضوع را در دستورکار خود قرار دادند و با حضور در محل حادثه به تحقیق در این رابطه پرداختند.

در ابتدا اعلام شد که این مرد به مرگ طبیعی جان باخته است، ولی در ادامه با مشکوک‌بودن خانواده مقتول تحقیقات در این‌باره آغاز شد و درنهایت پزشکی قانونی نیز اعلام کرد که این مرد بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن جان باخته است.

بنابراین آنها به همسر این مرد به نام بهناز مشکوک شدند و درنهایت او را به اتهام قتل شوهرش بازداشت کردند. این زن که سعی داشت با اظهارات دروغ پلیس را گمراه کند، به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت که پس از ارتباط پنهانی با مردی به نام سامان که خواستگار خواهرش بوده، دست به این جنایت زده است. بنابراین سامان نیز دستگیر شد اما به همدستی درجنایت اعتراف نکرد و گفت که تنها به صورت پیامکی با بهناز در ارتباط بوده است. درنهایت نیز این پرونده برای رسیدگی به شعبه ٧١ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در نخستین جلسه رسیدگی به این پرونده پدر و مادر مقتول درجایگاه ایستادند و برای عروسشان حکم قصاص خواستند.

بهناز اما درآن جلسه منکر شوهرکشی شد و با ادعای تازه به قضات گفت: «من تحت فشار به قتل شوهرم اعتراف کرده بودم و ادعاهایم را قبول ندارم. وقتی شوهرم پی به رابطه پنهانی من و سامان برد، از من خواست تا با او تماس بگیرم و او را به خانه‌مان دعوت کنم. سامان که خواستگار خواهرم بود و با هم رفت‌وآمد خانوادگی داشتیم، به خانه‌مان آمد تا شوهرم با او صحبت کند. من هم از خانه بیرون رفتم. وقتی برگشتم، شوهرم خواب بود. صبح که بیدار شدم، متوجه شدم او جان باخته است. احتمال می‌دهم نیمه‌های شب یک نفر به خانه‌مان آمده و شوهرم را خفه کرده است.»

در ادامه سپس سامان نیز به قضات گفت: «چند ‌سال پیش به خواستگاری خواهر بهناز رفتم اما خیلی زود ازدواج ما بهم خورد. چند وقت بعد بهناز با من تماس گرفت و گفت: به من علاقه‌مند شده است. او مرتب با من تماس می‌گرفت و از اختلافاتی که با شوهرش داشت، برایم درددل می‌کرد. من هم به صحبت‌هایش گوش می‌دادم، اما هیچ رابطه دیگری بینمان وجود نداشت. از ماجرای قتل هم بی‌اطلاع هستم.»

درپایان آن نشست هیأت قضائی وارد شور شدند و با توجه به این‌که علت اصلی مرگ به درستی در گزارش پزشکی قانونی اعلام نشده و نیز پرینت پیامک و تماس‌های تلفنی بهناز و سامان نیز در پرونده موجود نبود، پرونده را به دادسرای ورامین برگرداند تا پس از رفع نواقص بار دیگر به دادگاه ارسال شود. درنهایت پس از تکمیل تحقیقات این پرونده به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و این زن و مرد درهمین شعبه صبح دیروز پای میز محاکمه ایستادند.

در ابتدای این جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و گفت: «پزشکی قانونی علت مرگ را فشار بر عناصر حیاتی گردن اعلام کرده است.»

در ادامه پدر و مادر مقتول بار دیگر از دادگاه تقاضای قصاص کردند. پس از آن بهناز درجایگاه ایستاد و به هیأت قضائی گفت: «نه ارتباط نامشروع را قبول دارم و نه قتل را؛ من نمی‌دانم چه کسی شوهرم را کشته است. فقط می‌دانم که یک روز صبح وقتی از خواب بیدار شدم، دیدم که او مرده است. من و شوهرم ارتباط خوبی با هم داشتیم، به‌طوری ‌که عشقمان زبانزد خاص و عام بود و همه حسرت زندگیمان را می‌خوردند.»

در این لحظه قاضی از علت ارتباط پنهانی با سامان پرسید که زن جوان گفت: «من با سامان تنها از طریق پیامک و تلفن در ارتباط بودم. اصلا او را نمی‌دیدم. فقط می‌خواستم از این طریق کمی حسادت شوهرم را برانگیخته کنم تا به من توجه بیشتری داشته باشد.»

قاضی پرسید: «مگر نگفتید که ارتباط شما با هم خیلی خوب بود، و همه حسرت زندگیتان را می‌خوردند؟»

متهم پاسخ داد: «هنوز هم می‌گویم ما با هم خوب بودیم، ولی شوهرم با زن‌های دیگر هم در ارتباط بود. برای همین به پیشنهاد سامان تصمیم گرفتم مدتی با او به صورت تلفنی در ارتباط باشم تا شوهرم قدر مرا بیشتر بداند، اما با این حال شوهرم اصلا به من توجهی نمی‌کرد و برایش مهم نبود، ولی اینها دلیل نمی‌شود که او را به قتل برسانم. من عاشقش بودم و هیچ حسی به سامان نداشتم. ما فقط به صورت نمایشی با هم در ارتباط بودیم.»

در ادامه سامان نیز درجایگاه ایستاد و به قضات گفت: «وقتی به خواستگاری خواهر بهناز رفتم، متوجه شدم که او قبلا یک‌بار نامزد کرده و نامزدی‌اش بهم خورده است. او این موضوع را از من پنهان کرده بود. برای همین من هم ارتباطم با او را قطع کردم، ولی بعد از آن بهناز شروع کرد به پیام‌دادن و می‌گفت، با هم در ارتباط باشیم. او مرتب از دست شوهرش گله می‌کرد و می‌گفت، شوهرش او را کتک می‌زند. من که اول سعی می‌کردم جوابش را ندهم، درنهایت با او تلفنی ارتباط برقرار کردم. ارتباطمان هم تنها یک‌ماه بیشتر طول نکشید. بعد هم متوجه مرگ شوهر بهناز شدم و ارتباطمان قطع شد. هیچ اطلاعی هم از جنایت ندارم.»

درپایان نیز هیأت قضائی وارد شور شدند تا تصمیم خود را در این‌باره بگیرند.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید