آیین بودا چگونه به یک «کالا» تبدیل شده است؟

آیین بودا چگونه به یک «کالا» تبدیل شده است؟

از اپلیکیشن‌های تسکین‌دهنده در گوشی‌های هوشمند و باغ‌های ذن گرفته تا کلاس‌های یوگا و خلوتگاه‌های بی‌صدا؛ مدت زیادی است که ایده‌ها، تمرین‌ها و زیبایی‌شناسی بودایی به طور فزاینده‌ای در جهان غرب رواج یافته‌ است. اما رسالت حقیقی بودیسم از بین بردن رنج نبوده، بلکه مواجهه و پذیرفتن آن بوده است.

کد خبر : ۱۷۷۱۸۷
بازدید : ۷۶

فرادید| آدری کوسرو، انسان‌شناس پزشکی، حین کار با پناهندگان بودایی در نپال، راهبی را ملاقات کرد که از شکنجه‌های صورت گرفته در تبت گریخته بود. شاید فکر کنید رانده شدن از وطن آبا و اجدادی پس از اینکه نزدیک بود جانش را از دست بدهد، او را دچار تروما کرده بود، اما اینطور نبود. این راهب معتقد بود ذهن و روحش را اصول ایمانی‌اش محافظت می‌کنند. 

به گزارش فرادید؛ کوسرو می‌گوید: «او ذهن انعطاف‌پذیر را ذهنی توصیف کرد که رنج را شخصی نمی‌کند و آن را روایت آسیب‌دیدگی منحصربه‌فرد خودش نمی‌داند، در عوض می‌کوشد مانند آسمان باشد، سیال، فراخ، فروتن و دلسوز.»

نسخه «تجاری‌شد‌‌‌ه» ذهن‌آگاهی

1

از اپلیکیشن‌های تسکین‌دهنده گوشی‌های هوشمند و باغ‌های ذن گرفته تا کلاس‌های یوگا و خلوتگاه‌های بی‌صدا؛ مدت زیادی است که ایده‌ها، تمرین‌ها و زیبایی‌شناسی بودایی به طور فزاینده‌ای در جهان غرب رواج یافته‌ است. این رواج تا حد زیادی به واسطه وعدۀ رهایی از هرج و مرج و اضطراب زندگی مدرن بوده است. اما به نقل از رونالد پِرسِر، نویسنده کتاب پرفروش «ذهن‌آگاهی تجاری شده: چگونه ذهن‌آگاهی به معنویت سرمایه‌داری جدید تبدیل شد»، بودیسم تجاری‌شدۀ معاصر شباهت کمی به جنبشی دارد که از هند باستان سرچشمه گرفت (برآورد می‌شود که «صنعت جهانی» مدیتیشن به تنهایی تا سال۲۰۳۲، ۳۱.۹ میلیارد دلار درآمد داشته باشد). 

این مایه تاسف است چون بودیسم اصیل (همانطور که در تعاملات کوسرو با راهب تبتی اشاره شد) در کاهش رنج بسیار مؤثرتر از افسانه‌های پیش‌پاافتاده‌ی کتاب‌های خودیاری است که الهام وارفته‌ای از بودیسم گرفته‌اند. 

چسبندگی زنبورها به عسل یا پرش روغن از تابه داغ 

کوسرو که در کالج سنت مایکل تدریس می‌کند، در پاسخ به این پرسش که چه چیزی او را به مطالعه انسان‌شناسی دین سوق داده پاسخ میدهد: «فکر کنم یک واکنش طبیعی به فرهنگ طبقه متوسط رو به بالای آمریکایی بود که ارزش زیادی برای فردگرایی روان‌شناختی قائل است. بودیسم شما را تشویق می‌کند نفس خود را وسعت دهید و آن را به‌هم پیوسته و ناپایدار ببینید؛ این مکتب نشان می‌دهد همه چیز از هرگونه ویژگی ذاتی محکم و بادوام تهی است.» 

مطالعه کوسرو در باب بودیسم و سلامت روان، ابزارهای متعددی برای کاهش اضطراب در اختیار او قرار داده است. یکی از این ابزارها شِنپا (shenpaاست، مفهومی در بودیسم تبتی که مردم را تشویق می‌کند به افکار و احساساتی که اضطراب در آن‌ها ایجاد کرده، منتقدانه نگاه کنند. کوسرو شنپا را این‌گونه تعریف می‌کند: «کیفیت به دام انداختن این احساس، که باید رنج روحی‌تان را با قصه‌های سرنوشت، پیش‌بینی‌های بدبینانه و غیره تقسیر کنید.»

آن چیزی که ذهن‌آگاهی تجاری‌شده آن را از دست داده، درک این نکته است که رنج در واقع اجتناب‌ناپذیر است: بخشی فراگیر از وجود که هرگز نمی‌توان آن را شکست داد، فقط می‌توان بر آن غلبه کرد. کوسرو به جای پناه بردن از بی‌رحمی دنیای درون سرش، از مراقبه به عنوان فرصتی برای مقابله با آن استفاده می‌کند: 

«من تاریکی، سیاهی و رنج خفه‌کننده تمام مردم جهان که احساس مشابهی را تجربه می‌کنند استنشاق میکنم و فراخی، نور، گرما برای همه را بیرون می‌دهم و این مراقبه به من کمک می‌کند با رنج تمام انسان‌ها آشنا شوم و کمتر احساس تنهایی کنم، کمتر احساس شماتت کنم، کمتر منزوی شوم. بخش زیادی از اضطراب ذهنی ما ناشی از نحوه صحبت کردن ما با خودمان درباره رنج است. برخی بودایی‌ها فکر می‌کنند این رنج روشی برای پرداخت بدهی کارمایی ماست، این تفکر به رنج «هدف» می‌دهد، به جای اینکه آن را به شکل یک اختلال ببینید که باید به هر روش ممکن از شرش خلاص شد».

کوسرو با استفاده از مطالعاتش درباره بودیسم، رنج خود را پس از تشخیص سرطان، بازنگری کرد. 

«وقتی درگیر سرطان سینه و سپس سرطان تیروئید بودم، شیمی‌درمانی من را به موجودی در حال فروپاشی تبدیل کرد که موهایش را از دست داده، لثه‌هایش خونریزی می‌کنند، پوست انگشتان دست و پاهایش شروع به پوسته‌پوسته شدن کردند، مغزش دیگر به راحتی توان فکر کردن ندارد. مدام به این فکر می‌کردم که چگونه زندانیان بودایی تبتی تلاش می‌کردند همه چیز را بازتفسیر کنند، از جمله خود همین زمان حضور در زندان را.

بنابراین، دراز کشیدن در رختخواب را نوعی خلوت‌نشینی تلقی کردم و زمانم را صرف نفس کشیدن، مدیتیشن و تجربه واقعی ناپایداری بدنی که همه داریم اما به نوعی در حال انکار آن هستیم کردم. شیمی‌درمانی بیش از آنچه که در مطالعات عقلانی بودایی خود تجربه کرده بودم، مرا به درک ناپایداری بدن نزدیکتر کرد».

بودیسم و رنج

photo_2024-02-18_11-53-42

کوسرو علاقه ویژه‌ای به تفاوت نگرش سنتی بودایی و نگرش غربی و علمی نسبت به رنج دارد. او می‌گوید: «مفهوم تروما آن‌طور که در حال حاضر در آمریکا وجود دارد، جهانی نیست و یک تاریخ‌مندی مشخص دارد. من در نه سالگی ضربه روحی دیدم و پدرم کشته شد. ترومای من در شرایط فردی و زیست‌پزشکی بررسی شد و برای من گفتگودرمانی و دارو تجویز شد که مرا از شریک شدن در رنج اجتناب‌ناپذیری که همه انسان‌ها متحمل می‌شوند منزوی کرد.» 

زمانی که او در کالج امهرست تحصیل در مورد بودیسم را آغاز کرد و بعداً با پناهندگان در نپال و هند کار کرد، با دیدگاه متفاوتی آشنا شد، دیدگاهی که او در کتاب جدیدی با عنوان «مانتراهای تروما: خاطره‌ای در شعر منثور» بررسی می‌کند. اگرچه پناهندگان زندگی بسیار دشواری را سپری کرده بودند، اما بسیاری از آن‌ها تمایل داشتند احساسات منفی را کم‌اهمیت جلوه دهند، در تلاش بودند آن‌ها را پشت سر بگذارند و آن‌ها را بزرگ نکنند. این موضوع تا حدی به دلیل محدودیت‌های زبان تبتی بود که کوسرو توضیح می‌دهد واقعاً کلمه‌ای برای «تروما» ندارد، اما به مذهب آن‌ها نیز مربوط می‌شد: 

«بودایی‌ها رنج را نه به‌عنوان حادثه‌ای که برایشان رخ می‌دهد، بلکه جنبه اساسی و اجتناب‌ناپذیر زندگی می‌دانند. تروما قابل درمان نیست، چون همیشه وجود دارد. به جای درمان باید آن را پذیرفت. آن‌ها مایلند پریشانی خاطر را فرصتی برای پاکسازی آثار منفی کارمایی و ایجاد شفقت نسبت به تمام کسانی که در رنج هستند، ببینند. از این رو، رنج تا حدی منوط به این است که ذهن چگونه یک رویداد را چارچوب‌بندی کند. رنج و پریشانی بسته به نحوه تفسیر یک شخص از رویدادهای منفی، می‌تواند کم و زیاد شود.

مترجم: زهرا ذوالقدر

۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید