چرا از تماشای خشم طبیعت لذت میبریم؟ امانوئل کانت پاسخ میدهد
چرا از غرش رعد در آسمان لذت میبریم؟ چرا اگر در جای امنی ایستاده باشیم، تماشای خروش یک آتشفشان یا ریزش سهمگین یک بهمن از کوهستان برای ما لذتبخش است؟ آیا این اشیاء و پدیدهها «زیبا» هستند به همان معنایی که یک گل زیباست؟ اگر نه، پس هنگام مشاهدۀ آنها این احساس عجیب لذت از کجا میآید؟
فرادید| آیا تا به حال غروب آفتابی را که از میان ابرهای تیره میشکفد تماشا کردهاید؟ یا صدای غرش رعد و برق را که در آسمان میدرخشد و منفجر میشود شنیدهاید؟ یا به تماشای جریانهای خروشان آب یا وسعت پهناور آسمان در یک شب صاف نشستهاید؟ یا در جنگلی قدم زدهاید که درختانش به نظر میرسد تا بینهایت بالا میروند؟
به گزارش فرادید؛ برخی از بهیادماندنیترین تجربیات زندگی، مانند همینهایی که گفتیم، ما را پر از حس عمیق شگفتی و عظمت میکنند. فلاسفه این تجربیات را نمونههایی از «امر والا» میدانند.
در حالی که تجربیات امر والا اغلب طوری هستند که گویی بر ما غلبه میکنند و ما را مبهوت میسازند، ما در عین حال آنها انگار به توان ما میافزایند و ما را نیرومندتر میکنند. به گفتهی ایمانوئل کانت در حقیقت امر والا با آشکار کردن عظمت و والاییِ عقل خود ما به ما قدرت میبخشد.
این مقاله خلاصهای از نظریه کانت در مورد امر والا ارائه میکند.
۱. امر والا چیست؟
امر والا یک تجربه زیباییشناختی است، یعنی یک تجربه ادراکی که به خاطر خودِ آن لذتبخش است (و نه به خاطر اینکه هدف خاصی را برآورده کند). به عنوان مثال، لذت بردن از زیبایی گلها نیز یک تجربه زیباییشناختی است. اما چه چیزی امر والا را مثلا در نسبت با یک چیز «زیبا» منحصر به فرد میکند؟
در حالی که تجربه زیبایی صرفاً لذت بخش است، امر والا شامل یک احساس جزئی ناخوشایند مانند ترس نیز هست، هرچند که این حس ناخوشایند با حسی لذتبخش همراه است. بنابراین کانت امر والا را یک «لذت منفی» میداند، زیرا در حالی که در کل بیشتر لذت بخش است، بخشی از آن نیز ناخوشایند (یعنی منفی) است.
با توجه به بعد ناخوشایند امر والا، میتوانیم تعجب کنیم از اینکه چرا آن را دوست داریم یا از آن لذت زیباییشناختی میبریم. این بدان معناست که مهم است بفهمیم چرا «آزاردهنده» است، اما حتی مهمتر از آن، چرا در کل احساس خوبی به ما میدهد؟
کانت توضیح میدهد که دو نوع اصلی از امر والا وجود دارد: والای ریاضی، یا آنچه از نظر حواس بینایی به نظر «بینهایت بزرگ» میرسد؛ و دینامیکی، که به نظر «بینهایت قدرتمند» است. نمونهای از امر والای ریاضی، منظرۀ دریای پهناور است. نمونهای از امر والای دینامیکی نیز یک آتشفشان خروشان و در حال فوران است.
به گفته کانت، امر والا در حقیقت باید «بینهایت» باشد، اما شیء طبیعی (مثلاً آتشفشان) هیچوقت واقعاً بینهایت نیست و بنابراین نمیتوان آن را شیء والای واقعی در نظر گرفت. در عوض، شیء والای واقعی (یعنی بینهایت واقعی) بخش عقلانی وجود انسان (یعنی عقل) است. برای کانت، ما در حقیقت به شیء طبیعی «والا» میگوییم زیرا آن شیء در واقع دارد «والایی عقل» را آشکار میکند.
اما در مورد هر کدام از دو گونۀ امر والا، درک بینهایت بودن و والایی عقل چگونه اتفاق میافتد؟
۲. امر والای ریاضی
در مورد امر والای ریاضی، فرد با چیزی چنان بزرگ روبرو میشود که ادراک بصریاش نمیتواند آن را به طور یکجا درک کند، یعنی به نظر بینهایت بزرگ است. کانت استدلال میکند که این تجربه قوۀ عقلانی ذهن را برمیانگیزد تا به «بینهایت» فکر کند و عقل سپس میخواهد ادراک حسیای متناسب با ایدهی خود از بینهایت داشته باشد.
با این حال، ادراک حسی نمیتواند آن چیزی را که عقل میخواهد ارائه دهد. به عنوان مثال، شما نمیتوانید کل یک دریا را با یک نگاه ببینید، آنطور که مثلا میتوانید یک صندلی را ببینید. (و بنابراین دریا فقط «به نظر» بینهایت میرسد). در نتیجه، ادراک حسی در برابر خواستههای عقل تسلیم میشود و به همین دلیل اشیاء بسیار بزرگ باعث «ناخوشایندی» میشوند.
اما کانت استدلال میکند که این تجربه به طور کلی لذتبخش است زیرا قدرت شگفتانگیز عقل را برای تصور کردن ایدهی بینهایت نشان میدهد. تنها یک قوهی ذهنی بینهایت یعنی عقل میتواند به بینهایت فکر کند.
بنابراین، این عقل است و نه شیء طبیعی بزرگ که واقعاً والا است؛ پدیده طبیعیِ ظاهرا بینهایت، تنها کاری که میکند این است که این درک از والایی عقل را برمیانگیزد.
۳. امر والای دینامیکی
در تجربهای از امر والای دینامیکی، با شیئی روبرو میشویم که به نظر بینهایت قدرتمند است، مانند طوفان. برای لذت بردن از تجربه طوفان عظیم (یعنی برای اینکه آن را «والا» و نه وحشتناک درک کنیم)، باید آن را از یک موقعیت فیزیکی امن تماشا کنیم.
با این حال، حتی اگر طوفان را از تلویزیون تماشا کنیم، باز هم به ما به عنوان موجوداتی طبیعی، مرگ و میرمان را یادآوری میکند: به عبارت ساده، این واقعیت به ما یادآوری میشود که طوفان میتواند ما را له کند. این توضیح میدهد که چگونه امر والای دینامیکی باعث ناخوشایندی میشود: در حالی که ممکن است امروز ما را نکشد، به ما یادآوری میکند که میتوانیم بمیریم، که این موضوع ما را میترساند.
با این حال، کانت میگوید در عین حال، طوفان ما را با احساس پیروزمندانهی قدرت خارقالعادهی خودمان پر میکند. یعنی آن چیزی که فقط به نظر میرسد شیئی بینهایت قدرتمند باشد (مثلاً طوفان) باعث میشود که بخش عقلانی ذهن به ایدهی قدرت بینهایت خودمان، یعنی «ارادهی آزاد» فکر کند.
باد و طوفان و آتشفشان ممکن است ما را «به عنوان موجودات طبیعی» تحت تأثیر قرار دهند، اما کانت میگوید آنها نمیتوانند ما را «به عنوان موجودات معنوی که به ارادهی آزاد (یا قدرت بینهایت) مجهز هستند»، تحت تأثیر قرار دهند. ارادهی آزاد را میتوان به عنوان قدرت بینهایت درک کرد زیرا توانایی نامحدود برای مقاومت درونی در برابر هر فشار بیرونی و فیزیکی است.
درک شادمانهی ایدهی ارادهی آزاد توضیح میدهد که چرا این تجربه را لذتبخش میدانیم. امر والای دینامیکی ما را از نظر جسمی ضعیف، اما در کل به عنوان موجودات عقلانی که میتوانند آزاد باشند نشان میدهد و بنابراین احساسی خوشایند نیز به ما میبخشد.
تنها یک قوهی ذهنی بینهایت یعنی عقل میتواند به قدرت بینهایت (یعنی ارادهی آزاد) فکر کند.
بنابراین، باز هم، به نظر کانت، این ذهن عقلانی است که شیء والای واقعی (یعنی بینهایت) است زیرا میتواند به قدرت بینهایت فکر کند. شیء قدرتمند طبیعت فقط فرصتی برای کشف و بروز این قدرت درونی است.
به این ترتیب، هم امر والای ریاضی و هم امر والای دینامیکی ظرفیتهای بیحد و حصر ما به عنوان انسان را آشکار میکنند و برتری ذهن عقلانی ما را بر طبیعت نشان میدهند. مهم نیست که طبیعت چقدر باشکوه یا مسلط به نظر میرسد؛ طبیعت در نهایت در مقایسه با ایدههای عقل از اندازه و قدرتِ بینهایت، کوچک و ضعیف است.
۴. نتیجهگیری
برای بسیاری از مردم، امر والا تجربهای از احساس ارتباط عمیق با طبیعت است. بنابراین، تصمیم کانت برای قرار دادن والایی در ذهن عقلانی انسان ممکن است توصیفی نادرست از تجربهی واقعی به نظر برسد.
با این وجود، نظریه کانت در مورد امر والا نقطهی شروعی ایدهآل برای هر کسی است که میخواهد در مورد اینکه چرا ما از تجربهی پدیدههای فوقالعاده بزرگ و قدرتمند لذت زیباییشناختی میبریم، تامل کند.