آموزش؛ لازمه انکار‌ناپذیر بوم‌گردی

در درجه نخست مالکان مجموعه‌های بوم‌گردی و در مرحله بعد ساکنان روستاهایی که به‌عنوان هدف گردشگران بی‌ضابطه شهرنشین به‌عنوان مقصد بوم‌گردی قرار گرفتند هستند که باید با تعیین و اجرای ضوابطی خاص مجموعه و جامعه خود اصالت آن را حفظ کنند و گرنه دیر زمانی نخواهد گذشت که این فضا‌ها نیز اصالت خود را از دست داده و قربانی زندگی تجملاتی شهری خواهد شد.

کد خبر : ۴۴۹۰۲
بازدید : ۱۱۲۱
رضا سلیمان نوری، پژوهشگر تاریخ | گسترش زندگی شهرنشینی طی سال‌های اخیر انسان را با بسیاری از ویژگی‌های زندگی ساده و کم دردسر گذشته بیگانه کرده است. دیگر نه تنها مردم با صدای زیبای مرغ و خروس بیدار نمی‌شوند بلکه در کنار هم بر سر یک سفره نیز نمی‌نشینند.
آنان در بهترین حالت، اگر اجتماعی به هنگام صرف شام در خانه رخ دهد، روی صندلی‌های سردی که جای فرش‌های گرم را گرفته و در کنار میزهای چوبی یا فلزی یا حتی شیشه‌ای بی‌روحی که جانشین سفره‌های گرم پارچه‌ای و البته این اواخر پلاستیکی شده، نشسته و در اغلب مواقع در حالی که سر در لپ تاپ یا گوشی دارند و در فضای مجازی سیر می‌کنند، چند دقیقه‌ای را به بازی در نقش خانواده می‌پردازند.
همین امر نیز باعث شده که به محض ایجاد تنفسی در فضای کاری و به دست آمدن شرایطی که بتوان براساس خواسته خود یا به اجبار سازمانی و زمانی که اغلب این دومی بیشتر است، از شهر فرار کرده و راهی مناطقی شوند که حداقل در آن‌ها امکان تنفس کردن بیشتر است. ماجرایی که در تهران و کرج و مناطق مرکزی کشور نمادش ترافیک بیش از اندازه و اعصاب خرد کن عصرهای جمعه جاده چالوس است. ترافیکی به حدی کلافه‌کننده که اغلب گرفتاران در آن با خود عهد می‌کنند این آخرین مسافرت شمال آن‌ها باشد.
عهدی که موقتی است، زیرا تا بار دیگر شرایط محقق شد، شال و کلاه کرده و با سرعت هرچه تمامتر راکب آهنین خود را به سمت شمال می‌رانند تا روز یا ساعاتی را به دور از زندگی شهری در فضایی که بتوان کمی در آن تنفس کرد بسر برند.
این داستان سال‌های سال است که نه تن‌ها برای پایتخت‌نشینان و مجاوران آن‌ها تکراری شده بلکه دیرزمانی است که گریبان ساکنان دیگر کلانشهرهای کشور را گرفته و ائل گلی و دامن‌های سهند را به اشغال تبریزنشینان و چادگان و سرچشمه‌های زاینده رود را به اشغال اصفهانیان و ییلاقات طرقبه و شاندیز را تحت اشغال مشهدی‌ها درآورده است.
البته این‌ها تن‌ها نمونه‌هایی کوچک از این واقعیت است و گرنه براحتی می‌توان نه تن‌ها برای تمام کلانشهرهای کشور بلکه برای یکایک شهرهای بزرگ و حتی متوسط ایران نیز مناطقی خوش آب و هوا را فهرست کرد که شهرنشینان بدان‌ها به چشم مکانی برای رهایی از زندگی شهری می‌نگرند؛ و درست همین امر است که باعث شده طی سال‌های اخیر فضایی نو در صنعت گردشگری کشور تحت عنوان «بوم‌گردی» متولد شود. براساس آخرین تعریف ارائه شده توسط جامعه بین‌المللی اکوتوریسم.

(TIES The International Ecotourism Society) بوم‌گردی یا اکوتوریسم «سفری مسئولانه به جاذبه‌های طبیعی برای لذت بردن، قدر طبیعت را دانستن و همراهی کردن با ویژگی‌های فرهنگی متعلق به گذشته و حال حاضر است در حالی که فرد گردشگر حافظ زیست بوم بوده، سبب پایداری کیفیت زندگی مردم منطقه شده و در فعالیت‌های سودآور اجتماعی - اقتصادی مردم محلی مشارکت داشته باشد.»
البته این تعریف علمی بوم گردی است و گرنه از منظر شهرنشینان ایرانی بوم‌گردی به معنای چند ساعتی یا چند روزی زندگی کردن در فضایی روستایی و بازگشت به شرایط زندگی پدر بزرگان و مادر بزرگان خود است. شرایطی که هنوز در بسیاری از روستاهای کشورمان براحتی قابل لمس است و با پا گذاشتن در درون آنها، احساس حداقل ۵۰ سال توقف زمان به انسان دست می‌دهد.
البته این نوع نگاه همان گونه که پیشتر اشاره شد کمی با تعریف رسمی و بین‌المللی بوم‌گردی فرق دارد، اما به مثابه آن ضرب‌المثل معروف که «در بیابان کفش کهنه غنیمتی است» باید گفت: در این وانفسای دود و ماشین و تجملات و زندگی افسار گسیخته الکترونیکی و در این عصر حاکمیت فضای مجازی بر فضای واقعی همین اندک هم بسیار است.
اندک بسیار نمایی که البته برای حفظ آن باید ضوابط و معیارهایی را رعایت کرد؛ و این رعایت هم با توجه به نگاه جامعه مخاطب به موضوع بوم‌گردی و تلقی خاص و ناقص آن از این عرصه و صد البته نگاه مدیران سازمان متولی این امر در ساختار قدرت یعنی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به موضوع بوم گردی که آن‌هم نگاهی اگر نگوییم نادرست حداقل ناقص است، تنها و تن‌ها باید از سوی جوامع و افرادی رخ دهد و اجرایی شود که شرایط استفاده بوم‌گردانه شهرنشینان را از مایملک خود ایجاد کرده و می‌کنند.
به عبارت روشنتر در درجه نخست مالکان مجموعه‌های بوم‌گردی و در مرحله بعد ساکنان روستاهایی که به‌عنوان هدف گردشگران بی‌ضابطه شهرنشین به‌عنوان مقصد بوم‌گردی قرار گرفتند هستند که باید با تعیین و اجرای ضوابطی خاص مجموعه و جامعه خود اصالت آن را حفظ کنند و گرنه دیر زمانی نخواهد گذشت که این فضا‌ها نیز اصالت خود را از دست داده و قربانی زندگی تجملاتی شهری خواهد شد. ضوابطی که باید در ابتدای کار به اطلاع گردشگر تازه از شهر خارج شده برسد و شرایطی در آن در نظر گرفته شود که فرد نتواند از آن‌ها تخطی کند.

برای اینکه لزوم این ضوابط را کمی بهتر درک کنید مثالی تقریباً شناخته شده را تکرار می‌کنم. ساکنان روستای کنگ خراسان که شواهد موجود در آن بازگو‌کننده ماقبل اسلام بودن سکونت انسان در آن است، سال‌های سال برخورد گرمی با گردشگران نداشتند و برای حفظ این روستای زیبای پلکانی سعی در بسته نگه داشتن آن داشتند.
امری که در چند سال اخیر و با تبلیغاتی که درباره این روستا از سوی برخی آژانس‌ها شد، زیر پا گذاشته شد و سیل گردشگران فراری از شهر خاصه در روزهای اخیر هفته به این روستای زیبا در حالی روان شد که نه ساکنان آن آموزش درستی درباره مواجهه با گردشگران دیده بودند و نه گردشگران شناختی از ملزومات حضور در چنین فضایی داشتند و نه مسئولان میراثی و شهری برای پوشش این دو ندانسته گامی پیش نهادند و بدین گونه شد که اکنون کنگ باستانی در مسیر نابودی قرار گرفته است.

کوتاه سخن آنکه اگر قرار است فضاهایی، چون روستای کنگ خراسان یا موارد مشابه دیگری که در جای جای کشور قرار دارند، به‌عنوان مقصد گردشگری بوم گردی شهرنشینان واقع شوند، باید هر سه سر این رابطه یعنی ساکنان روستای هدف، گردشگران فراری از شهر و مسئولان رابط بین این دو حلقه چه مدیران سازمانی و چه راهنمایان تور آموزش لازم را درباره ملاحظات بوم گردی ببینند و گرنه در اندک زمانی دیگر. نه تاک ماند و نه تاک نشان.
منبع: روزنامه ایران
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید