موش را کجای دلمان بگذاریم؟
كامبيز نوروزي در شرق نوشت: حق حيات و حق آرامش، اگرچه زياد مورد بحث نبوده، اما از مهمترين و اساسيترين حقهاي انسانهاست. سرنوشت مردم بازيچهاي براي خودنمايي نيست.
آرامش مردم، چيزي نيست که با سخنان بيوقت و گمانهزنيهاي ضعيف، وسيلهاي در دست افراد وقتناشناس شود. در گزارشي که در يکي از پايگاههاي اطلاعرساني آمده و بهسرعت در شبکههاي خبري و پيامرسانها نيز منتشر شد، از مسئله موشهاي بعد از زلزله در تهران گفته شده است. معلوم نيست اصلا اين ادعا چقدر پايه و اساس درست و کارشناسي دارد؟
از تکرار اين سخنان بيوقت خودداري ميکنم؛ اما نکته اين است که «هر سخن جايي و هر نکته مکاني دارد». ساختن چهرهاي تباه و مرگبار و مشمئزکننده از زندگي و ريختن آوار سياهي و مرگ و نابودي در دل مردم چه هنري است؟ اينکه موشها بعد از زلزله چه ميکنند، با چنان جزئياتي که آدم را ياد تخيليترين فيلمهاي هاليوودي مياندازند، چه نشاني از اخلاق دارد؟
مگر مردم تهران الان کم مشکل دارند؟ از آلودگي هوا و گراني و ترافيک و نبود باران تا اين روزهاي اخير که دلهره زلزله هم به آن افزوده شده است، بر دوش مردم سنگيني ميکند. حالا اين سخنان چيست که در گوش مردم فروميکنيد؟ اين تصوير تخيلي که در اين سخنان ساخته شده چه کمکي به مردم ميکند؟ اين اخلاق نيست. در زيست و سخن اخلاقي، انسان به آثار سخنش ميانديشد. خير عمومي را در نظر ميگيرد.
در اين گزارش کدام خير و صلاح عمومي وجود دارد؟ در روزنامهنگاري بحرانپاشاندن بر روح و روان مردم، خلاف اخلاق حرفهاي و حتي اخلاق عمومي است. اين گزارش نه نشانه دلسوزي، نه حکايتگر قهرماني و نه گوياي مسئوليت اجتماعي است. فرض کنيم محتواي اين گزارش درست است، حالا مردم بايد چه کنند با اين موشهاي بعد از زلزله؟ چرا هيچيک از مقامات و نهادهاي رسمي کشور، از ستاد مديريت بحران تا وزارت کشور و شوراي شهر تهران به اين
نميانديشند که سياستهاي رسانهاي معيني را براي مسئله زلزله در تهران در پيش بگيرند تا روح و روان مردم تهران به بهانه زلزله اينگونه مورد آسيب قرار نگيرد.
اگر يک بار ساعت ٢٣:٢٧ چهارشنبه ٢٩ آذر مردم تهران با زلزله لرزيدند، اين سخنان و امثال آنها ساعت به ساعت دل و جان تهرانيها را بيهوده ميلرزانند.
فراموش نکنيم قول سعدي را که «دو چيز طيره عقل است؛ دمفروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشي».