اوضاع نابسامان خدمات پزشکی
دانشگاههای علوم پزشکی که قاعدتا باید متولی سلامت و اشتغال در همه کشور یا حداقل حیطه مورد مسئولیت خود باشند، وظایف خود را تنها به گردش امور در بیمارستانها و درمانگاههای خود محدود کردهاند. درباره اینکه پزشکان در همان شهر در مطبها و کلینیکهای خود چه میکنند، تنها نظارتی کمّی و صوری بر مجوزها و دریافتها اعمال میکنند.
کد خبر :
۶۷۷۱۲
بازدید :
۹۱۳
بابک زمانی | همگان متفقالقول هستند که بخش مهمی از طبیبان در کشور ما بیکارند، اما در این میان نکاتی وجود دارد؛ مهمترین نکته اینکه با وجود بیکاری بخش قابل توجهی از پزشکان، نسبت پزشک به جمعیت در کشور ما در حدود استانداردهای جهانی است. معنای این حرف این است که نظامِ سلامت در کشور ما نمیتواند پزشکانی را که بر اساس معیارهای بینالمللی برای تحقق کیفیت حیات مدرن، لازم هستند، جذب کند! پس موضوع اشتغال در واقع همان موضوع کیفیت سلامت است.
نکته دیگر هم بیارتباط با این موضوع نیست، کار پزشکی و سلامت ذاتا چنین است که اشتغال در آن نمیتواند هدف غایی باشد. بسیاری از اشتغالها در کار پزشکی میتوانند کاذب یا حتی مضر باشند. داشتن یک فوقتخصص در شهری که اساسا بیماریهای مربوط به آن فوق تخصص، وفور لازم را ندارند، میتواند یک اشتغال کاذب یا حتی ممکن است مضر باشد؛ بهویژه اگر تعرفه لازم برای دیدن بیمارانِ بسیار کم، اما با دقت زیاد، از پیش اندیشیده نشده باشد.
در بسیاری از بخشهای سلامت همه به نوعی با کار سطح پایینتر عادت کردهاند و بههمین دلیل نیاز به افراد جدید به چشم نمیآید، در بسیاری از بیمارستانهای آموزشی بسیاری از استانداردهای رایج در بخش خصوصی همین کشور هم رعایت نمیشود.
در بسیاری از بخشهای سلامت همه به نوعی با کار سطح پایینتر عادت کردهاند و بههمین دلیل نیاز به افراد جدید به چشم نمیآید، در بسیاری از بیمارستانهای آموزشی بسیاری از استانداردهای رایج در بخش خصوصی همین کشور هم رعایت نمیشود.
دانشگاههای علوم پزشکی که قاعدتا باید متولی سلامت و اشتغال در همه کشور یا حداقل حیطه مورد مسئولیت خود باشند، وظایف خود را تنها به گردش امور در بیمارستانها و درمانگاههای خود محدود کردهاند. درباره اینکه پزشکان در همان شهر در مطبها و کلینیکهای خود چه میکنند، تنها نظارتی کمّی و صوری بر مجوزها و دریافتها اعمال میکنند.
بیتردید اگر در همه بیمارستانهای آموزشی و خصوصی، آخرین استانداردهای کار پزشکی رعایت شود، درخواهیم یافت که استانداردهای بینالمللی برای تعداد مورد نیاز طبیب و نسبت استاد و دستیار، از سر اتفاق و از آسمان نیامدهاند و ما خیلی هم آدمهای زرنگی نیستیم که یکنفره کار چند نفر را انجام دهیم، چنین کیفیاتی نیازمند انسانهای بیشتری است.
در یک کلام باید گفت: بهبود اشتغال در نظام سلامت در گرو افزایش کیفیت سلامت است. بهبود کیفیت مستلزم ترجیح کار جمعی بر کار فردی، کار منظم و ثبتشده بر کار فیالبداهه و کار نظارتشده بر کار بینظارت است که همه و همه مستلزم افراد بیشتری است. بنابراین مراکز آموزشی باید درهای خود را بر فارغالتحصیلانشان بگشایند و راهروهایشان را که بعد از ظهرها خاک میخورند، فعال کنند. با همین وضعیت فعلی هم بسیاری از فارغالتحصیلان ترجیح میدهند با همین تعرفههای موجود و با همین راهروهای نهچندان زیبا همچنان در مراکز آموزشی و پیرامون استادانشان مشغول باشند، چه برسد به اینکه با همت وزارت، امکان کار علمی و آموزشی در محیطی علمیتر، زیباتر و با درآمدی اطمینانبخشتر فراهم شود.
مگر سالها پیش و در زمان ادغام وزارت بهداشت با دانشکدههای پزشکی، بخشهای آموزشی ما در سودای نوعی طب ملی که همه پزشکان در استخدام دولت باشند، قربانی نشدند؟ حالا کار به جایی رسید که بهترین و برگزیدهترین متخصصان ما هم فقط تا زمان انجام طرح مورد نیازند؟ از آن به بعد باید خود گلیمشان را از آب درآورند؟ و این هم مهم نیست که آن گلیم را از آب کشور خود دربیاورند یا از آب کشور کانادا؟
دانشکدهها با همان هیئت علمی دهها سال پیش که ما آدمهای عادی را میگرفتند، فقط دنبال آدمهای استثنایی! میگردند؟ آدم استثنایی را باید ساخت یا یافت؟ اگر دانشگاه قرار نیست انسان بسازد، پس به چه کار میآید؟ هزاران آدم استثنایی ایرانی در آنسوی مرزها هستند؛ همانهایی که جذب نظامهای سلامت ما نشدند. اینکه آنها عادی بودند یا استثنایی و اینکه چه کسی این تقسیمبندی را باب کرد، اصلا مهم نیست.
مهم آن است که اکنون نه استثناییاند، نه معمولی؛ استادانی برجسته و دانشمند هستند که در محیطی مناسب رشد کردند. اگر روز روشن و شب تاریک است، هر کار تخصصیای با کیفیت بالاتر مستلزم افراد بیشتری است و هر تکنولوژی جدیدی که هر روز وارد میشود، مستلزم اشتغال افراد بیشتر و متنوعتری است. تعداد دستیاران و بهتازگی رشتههای فلوشیپ بعد از طی مراحل تکاملیشان لایِ پروندهها و کاغذها بهسرعت افزایش مییابند، اما تعداد هیئت علمی با همان حقوق اندک مثل تعداد صخرههای دماوند تنها براساس قوانین زمینشناسی تغییر میکند. در طب خصوصی هم افراد بیشتر کیفیت بهتر میآفرینند.
دستیار غیرآموزشی در همه جای دنیا امکان مناسبی است برای استفاده از پزشکان عمومی در ارتقای کیفیت درمان و حتی تحقیق. کاری که دستیاران غیرآموزشی انجام خواهند داد، قطعا از هر کاری که الان میکنند کیفیت بالاتری خواهد داشت و نهتنها آنها را آماده خواهد کرد که روزی برای تخصص اقدام کنند، بلکه امکان اشتغال مستقل آنها را در همان رشته بهخصوص، در سطحی که فراگرفتهاند، آماده خواهد کرد. طبق قوانین جاری، همه پزشکان عمومی میتوانند در هر یک از رشتههای داخلی کار کنند، منتها در صورت عوارض باید پاسخگو باشند.
طبق قانون برای ویزیت بیماران مبتلا به بیماریهای عفونی، اطفال، اعصاب و... داشتن مدرک تخصص الزامی نیست (پزشکان عمومی بر تابلویشان بدون لفظ تخصص مینویسند «داخلی-اطفال»)، اما تبحر و دانایی الزامی است. همینجا بگویم که این تخصصگرایی افراطی رایج با این امتحانات بورد «فکر برتر» که فقط توانایی حافظه را میسنجند، نهتنها به ضرر اشتغال کار میکند، بلکه به دلیل ماهها مطالعه بیارتباط با عمل، از کفه تبحر در برابر کفه مدرک نیز میکاهد و گاه حتی احساس میکنید قرار است مدرک توجیهی برای تبحرنداشتن باشد.
مسئله اشتغال در سلامت را نباید به اشتغال پزشکان محدود کرد، کیفیت مناسب در سلامت، مستلزم اشتغال بخش قابل توجهی از فارغالتحصیلان رشتههای جانبی به ویژه پرستاری است. هر کس گذری بر بیمارستانهای اروپا داشته باشد، از میزان قابل توجه پرستاران و تکنیسینهایی که در هر بخش شاغلاند، تعجب میکند. این پرسنل متعدد پزشکان را همچون شاخ و برگِ درختان فراگرفتهاند تا حدی که تصور میکنید تیم پزشکی در کشور ما تکدرختی بیبار و بَر، فقط شامل طبیبان است.
اصلاح همه اینها، با اخلاق و عاداتی که همه ما به آن مبتلا هستیم، کاری عظیم است. قطعا نگارنده به آن حد از فهم رسیده که همه آنها را یکشبه و یکساله و حتی چندینساله از هیچ کس و هیچ وزارتی درخواست نکند، اما مقصود، داستان مولانا است که: «بر لب جو بود دیواری بلند - بر سر دیوار تشنه دردمند ... تشنه گفت.... هر خشتی از این، برکنم آیم سوی ماء معین».
۰